فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۹ مداحی با موضوع حجاب
#نوحه #هیئت
🔺 کاری از رسانه بافتار
استفاده از این مداحی ها در روزهای اربعین می تواند فرصت سازی کند.
https://eitaa.com/dokhtarehavva
دختر حوّا |
وقتی یراحی، تعریف زن در آهنگ هایش تغییر کرد...
✍🏼پرستو علیعسگرنجاد
آقای مهدی یراحی، سلام.
جدیدترین آهنگتان را شنیدم. بهعنوان کسی که با خیلی از قطعات شما، زندگی کرده، هرچه گشتم، هیچ مصرعی در این ترانهٔ تازه پیدا نکردم تا با آن همذاتپنداری کنم.
دیگر برای ما نمیخوانید آقای یراحی؟ برای ما زنان آزادهٔ سرزمینتان که روسری برنمیداریم که حرف خدا زمین نماند، برای ما که هوای شهر را با عفت و حیا و نجابتمان خوب میکنیم و وزن روسری و چادر را عاشقانه به جان میکشیم تا همه سبکبال نفس بکشیم. ما مفقود جملات تازهٔ شماییم. از ما چشم پوشیدهاید و خواندهاید، از ما که میلیونها نفریم.
با قطعهٔ «تابوت خالی» شما خیلی گریه کرده بودم. یادتان هست شعرش را که برای مادران شهدا خوانده بودید؟ راستی وصیتنامهٔ جگرگوشههای همان مادران را خواندهاید؟ کسی میان آنها «روسریتو دربیار» نوشته بود؟ ما میان این وصیتنامهها بزرگ شدهایم آقا! پرتکرارترین کلمهای که میان آنها دیدهایم، #حجاب بود. وقتی پشت میکروفون بدنتان را پیچوتاب میدادید و رقص دختران پخش میشد، چهرهٔ آن مادرها بالای سر تابوت خالی شهیدشان را در ذهن داشتید؟ تصورشان کردید که چه حالی میشوند وقتی خطاب «برقص» شما به دختران ایران را بشنوند؟
برای اهواز و خرمشهر خوانده بودید. یادتان هست؟ ما میان کتابهای سرگذشت شهدا بزرگ شدهایم آقا! پرتکرارترین تصویری که در آنها دیدهایم، کنار زنان رزمندهٔ جنوبی که با مانتوی بلند و چادر خاکی میجنگیدند، زنانی بودند که همیشه یک کلت یا نارنجک زیر چادرشان بود برای لحظهٔ مبادایی که بعثیها بخواهند حجاب از سرشان بکشند و اسیرشان کنند. زنان سرزمین ما، بیحجابی را اسارت و ذلت میدیدند.
آقای یراحی! ما دلبستهٔ حکم خدایی هستیم که پیامبرش گفت: «اگر زن و شوهری دست هم را به مهر بگیرند، گناهانشان از لای انگشتان درهمگرهکردهشان میریزد». ما سرسپردهٔ حکم خدایی هستیم که در عزیزترین کتاب جهان از ما خواست دنبالهٔ روسریمان را بلند بگیریم که با آن، تن بپوشانیم. بوسه اگر حلال باشد، افتخار است. نشان لیاقت عشقیست که خدا در آن آرامش قرار داده. بوسهٔ حلال، اعتراف نمیخواهد آقا!
https://t.me/takooch
https://eitaa.com/dokhtarehavva
پارسال سلبریتی ها خط مقدم اغتشاش بودن
امسال گویا اساتید دانشگاه و... میخوان با وجه علمی دم از عدم آزادی بزنن و سطح اعتراضات رو کمی موجه تر کنند
از سمت دیگر روزنامه ها هم با اسم اخراج سریالی اساتید جنجال می کنند
شریفی زارچی همین ابتدا ادعایش توسط دانشگاه شریف رد شد.
https://eitaa.com/dokhtarehavva
دختر حوّا |
وقتی یراحی، تعریف زن در آهنگ هایش تغییر کرد... ✍🏼پرستو علیعسگرنجاد آقای مهدی یراحی، سلام. جدیدتری
برای یراحی پرونده قضایی تشکیل شد
🎙 گفتگو با همسر شهید مصطفی صدرزاده
❤️ تمام زندگیام مصطفی بود
(قسمت پنجم)
🔻 به نظر شما چه اتفاقی افتاد که حضرت آقا از شهید صدرزاده یاد کردند. در تقریظ از شما هم تقدیر شده است. میدانید که اتفاق بزرگی است و خیلی پیش نمیآید. دلیل این توجه را چه میدانید؟
🔹 من وقتی که آقا مصطفی داشتند سوریه میرفتند، به ایشان گفتم محضر حضرت زینب بفرمایید من همهی هستی ام را دادم. همهی دارایی دنیایم را دادم. بعد آقا مصطفی گفتند که دارایی دنیای پدر و مادر، بچههایشان هستند. گفتم بچهها هر کدام میروند سر خانه و زندگی خودشان. من و شماییم که پیش همدیگر میمانیم. من برای آن روز که با شما دوباره تنها بشوم، وقتی که بچهها ازدواج میکنند، کلی نقشه داشتم. شاید این نگاه، آن عنایت حضرت زینب (سلام الله علیها) باشد.
🔻 برخلاف تصور بعضیها که فکر میکنند خانوادههای شهدا دلبستگی به یکدیگر ندارند، شما خیلی سنگین و باوقار از عاشقانههایتان تعریف کردید.
🔹 ای کاش یک گروهی بودند که میتوانستند روی بحث همسرداری آقا مصطفی کار کنند. بحث همسرداری آقا مصطفی یک مکتب بزرگ برای خودش است. هشت سال است از شهادت آقا مصطفی میگذرد، همه جا نگاه میکنم، زندگی اطرافیانم، حتی بچه مذهبیها، بچه هیئتیها، بچه ولاییها، بچههای مسجد، هیچ کس را حتی به اندازهی ذرهای نزدیک به آقا مصطفی پیدا نکردم. آقا مصطفی یک ایدهها و برنامههای خاص داشتند. همسرداری و محبّت آقا مصطفی باعث شد که من این قدر وابستهی آقا مصطفی باشم. از عاشقانههای زندگی من و آقا مصطفی شاید به اندازهی ذرهای بیان شده است. تمام سختیهای زندگی من در کنار محبّت آقا مصطفی قابل تحمّل شد. صبر خانمها و محبّت و احترام آقایان نسبت به خانمها مثل دو کفهی ترازو میماند. هر چقدر این احترام و محبّت بالاتر برود، صبر همسر هم بیشتر میشود. ولی اگر احترام و محبّت کم بشود، باعث میشود این صبر لبریز بشود.
🔹 من الان که برمیگردم نگاه میکنم، شاید خیلی از اینها را صبر بدانم ولی من همه اینها را عاشقانه میدیدم. اینها همه نتیجهی آن محبّت و احترامی بود که آقا مصطفی نسبت به من داشتند. اینها باعث شده بود که حتی آن دوری را بشود تحمّل کرد. آن سختیهای زندگی، پستی و بلندیهای زندگی را بشود تحمّل کرد. من شهادت آقا مصطفی را عنایت خدا برای خودم میدانم. اگر آقا مصطفی شهید نمیشدند، من نمیتوانستم دوری آقا مصطفی را تحمّل کنم. مرگ طبیعی آقا مصطفی برایم قابل تحمّل نبود. همچنین عنایت خدا به من بود، به خاطر اینکه اگر من قبل از آقا مصطفی از این دنیا میرفتم، شاید کافر از این دنیا میرفتم. چون همه چیزم شده بود آقا مصطفی. بعد از شهادت آقا مصطفی، من تازه رسیدم به آنجایی که باید باشم، خودم را در بغل خدا احساس کردم. قبل از شهادت آقا مصطفی همه چیز من ــ پدر، مادر، خواهر، برادر، بچه و هر چیزی که فکر کنید برای یک نفر عزیز است ــ خلاصه میشد در وجود آقا مصطفی
🔖 #مثل_مصطفی
🔍 ادامه را بخوانید👇
khl.ink/f/53637
https://eitaa.com/dokhtarehavva
حمایت همه جانبه شهید مصطفی صدر زاده از همسرش که مبلغ طرح امین بود.
یک طرحی در سطح شهرستان شهریار اجرا میشد به عنوان طرح «امین». طلبهها به عنوان مشاور مذهبی وارد مدارس میشدند. در سال ۸۹ به من پیشنهاد این طرح را دادند. به آقا مصطفی گفتم یک چنین طرحی هست ولی من به خاطر اینکه فاطمه کوچک است ــ فاطمه یکی دو ساله بود ــ نمیتوانم بروم. ایشان گفتند من که شغلم آزاد است، میتوانم کارهایم را طوری برنامهریزی کنم، صبح که شما به مدرسه میروید، من فاطمه را نگه دارم و بعدازظهر که شما خانهاید، کارهای فاطمه را شما انجام بدهید و من به کارهایم برسم.
واقعاً این چنین بود، یعنی آقا مصطفی در آن سه چهار سالی که من مدرسه میرفتم، هر روز صبح فاطمه را با یک اشتیاق خاصی نگه میداشتند و وقتی ظهر من از مدرسه میآمدم، با اینکه کل مدتی که من مدرسه بودم با همدیگر بازی میکردند، آقا مصطفی هنوز خسته نشده بود و میگفت من با فاطمه به پارک میروم تا شما کارها را بکنید مثلاً غذا آماده بشود و یک استراحتی هم بکنید.
https://eitaa.com/dokhtarehavva
عملیات نظم در خانواده....
.قوانین نظم در خانواده شهید صدرزاده
https://eitaa.com/dokhtarehavva
دختر حوّا |
🎙 گفتگو با همسر شهید مصطفی صدرزاده ❤️ تمام زندگیام مصطفی بود (قسمت پنجم) 🔻 به نظر شما چه اتفاقی اف
اگه مطالعه نکردید از دست دادید.
فقط ۱۰دقیقه وقت میگیره...
اگر برای دیگران ارسال نکردید که باز هم از دست دادید