⭕️آنچه زندگی را اداره میکند، عملاً فقه ما است. فلسفهی اسلامی در طول زمان امتداد عملی نداشته است.
🔰حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله
♦️... ما یک نظامی داریم با این پدیدهها و با این حوادثی که پیرامونش و در درونش وجود دارد؛ این [نظام] باید اداره بشود با اسلام، با فکر اسلامی. فکر اسلامی در جنبهی عملی، همان فقه اسلام است؛ البتّه بنده با فلسفهخواندن، نه فقط مخالف نیستم بلکه کاملاً تأیید میکنم، فلسفه هم لازم است؛ ... در این تردیدی نیست؛ لکن آنچه زندگی را اداره میکند، عملاً فقه ما است؛ علّت هم این است که فلسفهی اسلامی در طول زمان امتداد عملی نداشته؛ یعنی این حکمت نظری ما به حکمت عملی امتداد پیدا نکرده؛ در حالی که فلسفههای غربی که از لحاظ نفْسِ فلسفه بودن خیلی کم محتواتر و ضعیفتر از فلسفهی اسلامی هستند، امتداد عملیّاتی دارند؛ یعنی اگر چنانچه شماها مثلاً فرض کنید که فلسفهی کانت یا هگل یا مارکس را معتقد باشید، در مورد حکومت نظر دارید، در مورد فرد نظر دارید، در مورد ارتباطات اجتماعی نظر دارید؛ امّا [اینکه] اقتضای فلسفهی ملّاصدرا یا فلسفهی فرض بفرمایید که ابنسینا یا دیگری در حکومت یا در فلان [مسئله] چیست، چیزی برای ما روشن نشده؛ نه اینکه ندارد، قطعاً دارد؛ سفارش من به متفلسفین و فعّالان فلسفه همیشه این بوده که این امتداد را پیدا کنند؛ چون معتقدم اثر دارد؛ این امتداد وجود دارد امّا خب روی آن کار نشده؛ بنابراین فعلاً آنچه میتواند جامعه را اداره کند، فقه ما است. ...
📕بیانات در دیدار اعضای موسسه عالی فقه و علوم اسلامی، 1397/12/13
🌐http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41898
#فقه
#فرآیندسازی
🆔@Asre_jadid_57
⭕️سهم تأثیر فوقالعادهی دستگاه مدیریتکنندهی جامعه در هدایتگری آن
🔰حضرت آیتالله خامنهای
♦️اگر دستگاه مدیریت جامعه، صالح و سالم باشد، خطاهای متن جامعه، قابل اغماض است و در مسیر جامعه، مشکلی بهوجود نخواهد آورد. اما اگر مدیریت و رأس جامعه، از صلاح و سلامت و عدل و تقوا و ورع و استقامت دور باشد، ولو در میان مردم صلاح هم وجود داشته باشد، آن صلاح بدنهی مردم، نمیتواند این جامعه را به سرمنزل مطلوب هدایت کند. یعنی تأثیر رأس قله و هرم و مجموعهی مدیریت و دستگاه ادارهکننده در یک جامعه، اینقدر فوقالعاده است.
📕بیانات در دیدار کارگزاران نظام، ۱۳۶۹/۴/۲۰
🌐https://khl.ink/f/2335
#دستگاه_مدیریت
#دستگاه_محاسباتی
🆔@Asre_jadid_57
⭕️نکتهای درباره کتاب مصباح الشریعة و یک داوری ارزشمند از مرحوم آيةالله بروجردی
👤حسن انصاری
♦️درباره کتاب مصباح الشریعة تاکنون تحقیقات و مطالعات اندکی صورت گرفته است. اخیراً در کتاب زبان شعر در نثر صوفیه اثر ارزشمند استاد دکتر شفیعی کدکنی (ص ۱۲۲ تا ۱۲۳) دیدم ایشان شباهتی را در برخی از مفاهیم و عبارات مصباح الشریعة با کتاب نحو القلوب قشیری ملاحظه کرده و نشان داده اند که احتمالاً متن مصباح الشریعة متأثر از کتاب قشیری بوده است. ایشان البته اظهار داشته اند که بسیار دشوار و بلکه محال است صحت انتساب کتاب مصباح الشریعة را به امام صادق مسلم فرض کنیم. قدیمیترین نسخه کتاب را هم تا قرن دهم قمری پی گرفته اند.
♦️چنانکه می دانیم ابن طاووس در برخی از آثارش به کتاب مصباح الشريعة ارجاع میدهد و این متن با وجود تردیدهایی که درباره صحت انتساب آن به امام صادق در میان شیعیان وجود داشته همواره مورد استناد شماری از عالمان شیعه قرار گرفته است. بنابراین دست کم تا نیمههای سده هفتم می توان رد کتاب را گرفت.
♦️اما از دیگر سو نادره دوران، فقیه و رجالی برجسته آيةالله شبیری زنجانی در نقلی مستقیم از مرحوم آيةالله بروجردی آوردهاند که ایشان کتاب مصباحالشریعة را تألیف ابو القاسم قشیری میدانستهاند (نک: جرعهای از دریا، مقالات و مباحث شخصیت شناسی و کتابشناسی، قم، ۱۳۹۳ ش، ص ۴۹۸). از اینکه منبع استناد مرحوم آية الله بروجردی در این مسئله چه بوده متأسفانه اطلاعی داده نشده اما بی تردید با توجه به آنچه آقای دکتر شفیعی کدکنی ابراز داشته اند معلوم می شود مرحوم آية الله بروجردی با اطلاع و آگاهی و اشراف علمی این اظهار نظر را ابراز فرموده و شباهت متنها و شیوهها را به درستی دریافته بودند. اگر به خاطر بیاوریم که کتاب نحو القلوب اثر چندان شناخته شدهای از قشیری نیست بیش از پیش میتوان بر مقام علمی آن فرزانه آگاه پی برد. به احتمال قوی آيةالله بروجردی بر اساس مطالعه و مقارنه و مبتنی بر دسترسیهایی که به آثار خطی داشته اند این اظهار نظر دقیق را ابراز فرموده بودند.
♦️اما در مورد نسخههای خطی این اثر و پیشینه آن کتاب باید نکتهای دیگر را هم بیافزایم و آن توجه به این کتاب است از دیرباز در میان زیدیان یمن، دست کم دو نسخه خطی بسیار کهن و در شمار کهنترین نسخههای این کتاب را نویسنده این سطور در میان نسخههای زیدی و یمنی دیده است که اینجا آن دو را معرفی می کنیم:
۱- نسخه ای است با تاریخ ۶۵۱ ق در ميان نسخه های ارزشمندی که در کتابخانه آمبروزيانا (ميلان) ديدهام در مجموعهای شامل مجموعه رسالهها و کتابهای قاسم رسّي و نيز چند اثر ديگر زيدی و نيز متونی از امامان شيعه و از جمله خطب حضرت امير و نيز نسخهای کهنه از مصباحالشریعة منسوب به امام جعفر صادق (ع)؛ به شماره سی ۱۸۶.
عنوان آغازين نسخه چنين است:
کتاب الدليل الکبير تأليف الإمام ترجمان الدين القاسم بن/
إبراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم بن الحسن بن الحسن بن علي بن أبي طالب صلوات الله/ عليه وعلی آبائه الأکرمين وسلامه
در همان برگ در ادامه، فهرست آثار موجود در اين مجموعه از آثار قاسم رسّي و نيز ديگر کتابهای موجود در اين مجموعه خطی چنين گزارش شده: "توقيع ما في هذا المجلد کتاب الدليل الکبير کتاب الدليل الصغير کتاب أصول العدل والتوحيد کتاب الردّ علی الروافض کتاب الردّ علی الرافضة کتاب تثبيت الإمامة کتاب الإحتجاج في الإمامة کتاب صفة العرش والکرسي رسالة للقاسم عليه السلام (در برگ ۴۸ ب: رسالة للقاسم بن إبراهيم عليه السلام إلی بعض بني عمّه تا ۴۹ الف) کتاب المسترشد کتاب الرد علی إبن المقفع کتاب الرد علی النصاری مسائل الملحد (والجواب عليها در برگ ۸۳ ب چنين است) کتاب القتل والقتال کتاب الهجرة کتاب صلوة يوم وليلة کتاب المکنون کتاب سياسة النفس کلّ هذه التصانيف للإمام القاسم بن إبراهيم عليه السلام ويتلوه کتاب سياسة المريدين للإمام المؤيد عليه السلام وتوحيد علي بن الحسين والموشحتان له عليه السلام أدب الهادي عليه السلام کتاب مصباح الشريعة لجعفر الصادق عليه السلام کتاب السبع رسائل للإمام المرتضی عليه السلام ووصية علي بن أبي طالب لولده الحسن عليهما السلام وشيء من کلامه وبعض من خطبه (اضافه در هامش: والمختار من حکمه عليه السلام ومواعظه) وهو علی هذا الترتيب".
گواهی وقف کاتب/ مالک در برگ آغازين که از نمونه های جالب توجه در زمينه سنت وقف کتاب در ميان زيديه يمن در سده های دور است، چنين است:
"وقف هذا الکتاب المبارک مالکه إبراهيم بن فليح بن أسعد بن منصور بن مالک الشرابي (الشراني) النزاري //
وقفاً مؤبّداً لله وفي سبيله لا یباع ولا يوهب ولا يورث ولا يملک بشيء من أنواع التمليکات علی نفسه مدة حيوته وعلی الصالح من قرابته بعد وفاته فإن عدموا کان وقفاً علی الزيدية المتعين لآل محمد صلی الله عليه وعلی آله وسلّم فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه علی الذين يبدّلونه إنّ الله سميع عليم. باز به خط متفاوت مشکی اما از خود او: ولا يعار إلا برهن زائد علی القيمة ولا يعار إلا فيما دون التزيد ولا يقف مع المستعير إلّا دون الشهرين ولا يعار إلا من يتعلم لله وللدار الآخرة ومن علم منه خلاف ذلک لم يعر من کتبي شيئاً فيعلم ذلک المتولي ويعمل بحسبه وکتب إبراهيم بن فليح والحمد لله وحده وصلواته علی محمد وآله".
باز گواهی کتابت و وقف کاتب: در برگ ۱۰۸ الف بعد از اتمام رساله صلوة يوم وليلة آمده:
فرغ من نساخته الفقير إلی الله إبراهيم بن فليح بن أسعد الشرابي النزاري بخطه لنفسه وافق الفراغ يوم الجمعة لليلة بقين من شهر ذي القعدة سنة خمسين وستمائة وقد أوقفه لله وفي سبيله علی نفسه وبعده علی المسلمين وقفاً مؤبداً لا یباع ولا يورث ولا يملک بشيء من أنواع التمليکات فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه علی الذين يبدّلونه إنّ الله سميع عليم وصلواته علی رسوله سيدنا محمد وآله وسلامه.
البته در دنباله بعد از آن از برگ ۱۴۷ الف این مجموعه، متن مصباح الشریعة ديده می شود: نسخه حاضر با اين عنوان است:
کتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة من کلام الصادق جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب صلوات الله عليهم
رقم کتابت نسخه مصباح الشريعة در برگ ۱۷۱ الف چنین است:
"فرغ من نساخته يوم الجمعة لإثنتي عشرة ليلة خلت من محرم أول سنة إحدی وخمسين وستمائة سنة وقف مؤبد لله وفي سبيله لا یباع ولا يوهب ولا يورث ولا يملک/
بعد از آن هم از ۱۷۱ ب به بعد، کتاب السبع الرسائل المنتقاة "تأليف الإمام المرتضی لدين الله محمد بن الإمام الهادي إلی الحقّ يحيی بن الحسين بن القاسم صلوات الله عليهم أجمعين" و تعدادی دیگر از متون زیدی و شیعی دیده می شود.
به هرحال نسخه کتاب مسلم است که نزد زیدیان بوده و توسط همانها هم کتابت شده با تاریخ ۶۵۱ ق و با انتساب صریح به امام صادق (ع). این نسخه از آن جهت اهمیت دارد که مجموعه ای از میراث امامان زیدی و از همه مهمتر قاسم رسي را در بر دارد و معلوم است کتاب مصباح الشریعة نیز در همان چارچوب به عنوان بخشی از میراث امامان شیعی در این مجموعه قرار گرفته است.
٢ـ نسخه ای دیگر را نيز در یمن دیده ام در جامع کبیر در مجموعه ای مشتمل بر سه کتاب. در برگ اول نسخه چنین آمده است:
الاعلام فيما ابهم في القرآن من الأعلام للفقيه أبي القاسم عبد الرحمان بن أبي الحسين السهيلي الخثعمي. کتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة من کلام مولانا الإمام جعفر بن محمد الصادق
//برسم خزانة کتب مولاي السيد الإمام العالم العامل ... عفيف الدين محمد بن ... الکردي المهراني ....
فراغ از کتابت نسخه الإعلام در صفر ۶۹۲ ق بخط محمد بن عبيد بن محمد بن عيسی الکردي المهراني است و از کتابت مصباح الشريعة بدین ترتیب: کان الفراغ من نساخته في شهر صفر من شهور سنة ۶۹۲ ق، و باز به خط همان کردي مهراني. در این مجموعه کتاب سومی هم دیده می شود، با این عنوان: کتاب رقائق الأخبار مما نقل عن النبي المختار. "رواية أبي الجيوش عساکر بن علي بن اسماعيل بن نصر المقري رضي الله عنه" (روایت در ۵۷۳ ق). کتابی است از قاضي قضاعي مانند خصال شيخ صدوق بر اساس اعداد. نسخه کتاب سومی از آخر افتادگی دارد.
این نسخه که معلوم است ریشه سنی دارد و همانطور که می بینیم مشتمل بر دو کتاب از تألیفات اهل سنت است، به هر حال در کتابخانه ای زیدی در یمن موجود بوده و هست (این نسخه در فهرست کتابخانه مکتبه شرقیه جامع كبير هم معرفی شده، جلد سوم، ص ۱۳۸۹).
قدیمترین نسخه ای که در فهرستواره دنا از کتاب معرفی شده متعلق است به سال ۷۱۶ ق که البته از آغاز نقص دارد (نک: دنا، ۹/ ۶۵۶).
♦️دور نیست این کتاب در اصل توسط اشعریان صوفی مشرب یمن که می دانیم دلبستگی به قشیری داشتهاند به زیدیان معرفی شده و آنها آن را اثری از امام صادق (ع) فرض کرده و آنگاه از طریق زیدیان یمن به زیدیان کوفه و نهایتاً عالمان امامی مذهبی مانند ابن طاووس منتقل شده است.
🌐https://search.eitaa.com/?url=https%3A%2F%2Fansari.kateban.com%2Fpost%2F2744
#اعتبارسنجی_احادیث
#کتابشناسی
❌#مرزبندی_با_اخباریون_و_نواخباریون
#صوفیه
🆔@Asre_jadid_57
⭕️دعائمالاسلام فایده زیادی برای مباحث فقهی ندارد.
🔰استاد سیدمحمدجواد شبیری
♦️به نظر میرسد نعمان بن محمد در دعائم الاسلام در موارد زیادی روایات را تغییر داده است، مثلاً در بعضی موارد قیدهایی که واضح بوده به روایت اضافه کرده است، قیدهایی را که از جمع بین روایات استفاده میشود، در روایت آورده است، در مواردی که امام یک مطلب کلی را فرموده است، تطبیقاتش را ذیل روایت آورده است. به همین دلیل اگر از سایر مشکلات آن مثل مرسلبودن روایاتش صرف نظر کنیم، نمیتوانیم از مشکل تغییراتی که در روایات داده است، صرف نظر کنیم.
♦️وَ الْعِدَّةُ وَ الْحَيْضُ إِلَى النِّسَاءِ إِذَا قُلْنَ صُدِّقْنَ این تعبیر شبیه روایت زراره است. إِذَا أَتَيْنَ بِمَا يُشْبِهُ وَ هَذَا أَقَلُّ مَا يُشْبِهُ «یشبه» به معنای «یمکن» است، این تعبیر در روایات دیگر نیامده است اما در کلمات فقها آمده است که زن اگر ادعای انقضای عده کند، صُدِّقت اذا ادعت فی الوقت الممکن. وَ إِنِ اتُّهِمَتْ اسْتُحْلِفَتْ اگر زن متهم باشد، باید او را قسم دهند.
شیخ طوسی روایت سکونی ( عدم قبول قول زن) را بر جایی که زن متهم است، حمل می کند.
♦️شاید نعمان بن محمد این فقره را با توجه به روایات دیگر اضافه کرده باشد، در نتیجه نمی توان عبارات دعائم الاسلام را به عنوان روایت تلقی کرد، بلکه بیش تر فتاوای نعمان بن محمد در آن منعکس شده است، بنابراین در ویژگی ها و خصوصیات قابل اخذ نیست، کلیات آن هم در روایات دیگر آمده است، به همین دلیل دعائم الاسلام فایدهی زیادی برای مباحث فقهی ندارد.
🌐https://mfeb.ir/home/taqrir/قبول-قول-زن-در-مورد-عده-مسالهی-پنجم-تک-2/
♦️هیچ تردیدی در این نیست که قاضی نعمان اسماعیلی بوده است. البته همان جوری که حاج آقا هم اشاره میفرمودند اینها بازیگر هستند و وقتی امثال قاضی نعمان با آن ملایی و باسوادی که از شرح الاخبارش پیداست و اصلاً اینکه کسی بتواند دعائم الاسلام را به عنوان قانون اساسی یک حکومت بنویسد، نشانگر قدرت علمی اوست، با امثال معزّ تعامل دارد و این او را تأیید میکند و او هم این را تأیید میکند تا حکومتشان را راه بیاندازد، دعنا نعیش و خلنا نأکل الخبث هستند. به خاطر بازی دنیا این کارها را میکنند. ولی این بازیهای دنیوی باعث نمیشود که ما کسی مثل قاضی نعمان را به خاطر اعتقاد باطنی که حتماً به بطلان مذهب اسماعیلیه داشته است جزء اسماعیلیه ندانیم. او علناً از اسماعیلیه حمایت میکرده است و هیچ تردیدی در اسماعیلی بودن وی نیست.
♦️در جلسه قبل هم اشاره کردیم که اصلاً نمیتوانیم به روایت دعائم الاسلام به عنوان یک روایت دست نخورده تمسک کنیم. خیلی وقتها روایتهایش دستکاری شده است و بیشتر شبیه نهایة شیخ طوسی است که ولو همان روایت را آورده اما هر جایی که ابهام یا پیچیدگی داشته است برای اینکه بتواند به عنوان کتاب فتوایی در جامعه مطرح شود، روایت را توضیح داده است.
🌐https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/shobeiry_mohammad/feqh/96/961222/
#اعتبارسنجی_احادیث
#کتابشناسی
#استناد
#منضبط_و_قاعدهمند
🆔@Asre_jadid_57
هدایت شده از دولت قوی
⭕️خطر تبدیل اسلام به عنصر توجیهگر تمدّن غربی؛ امروز نیز این بلیّهْ حاکم و مسلّط بر ذهن بسیاری است.
🔰حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله
♦️بعضیها اسلام را یکبُعدی مطرح میکنند، درست مثل آن متفکّرین مسلمان مادّیگرای قرن نوزدهم میلادی؛ متفکّران مسلمانی که در حقیقت مادّی بودند، اگر چه بهظاهر و به ادّعا مسلمان.
... در قرن نوزدهم میلادی که قرن علم و علمگرایی بود و علم، میداندارِ همهٔ این جوامع پیشرفته و مترقّی یا آن جوامعی که حسرت آن پیشرفتگی را میخوردند بود، متفکّرین مسلمانی هم پیدا شدند که به جای اینکه سعی کنند اسلام را بفهمند و اسلام را ارائه بدهند و اسلام را بر تمدّن عرضه کنند تا تمدّن، آن را ناگریز و ناچار بپذیرد و به شکل آن در بیاید، سعی کردند اسلام را با تمدّن تطبیق بدهند و تمدّنِ صنعتی مادّی را بر اسلام تحمیل کنند. از جملهی [اینها] سیّداحمدخان هندی است؛ یک دانشمند متفکّر اسلامی در هندوستان و مفسّر قرآن عجیب این است و بهوجودآورندهی یک دانشگاه بزرگ اسلامی [به نام] علیگر در هندوستان که هنوز هم آن دانشگاه هست؛ یک متفکّر اسلامی و اسلامیاندیش است، امّا درست در بافت و کوک حرفها و تفکّراتش که میروی آن رگههای دوری از معنویّتِ اسلام و نزدیکی و گرایش و اعتقاد به مادّیگری را ملاحظه میکنی. هر آیهای در قرآن، هر حدیثی در احادیث اسلامی، هر مطلبی از تاریخ اسلام را که با فرمولهای علمی محدودِ کشفشدهی تا آن روز که خیلی خیلی کم بود نسبت به آنچه بعدها کشف شد و نسبت به آنچه دانش بشری تا آخر کشف خواهد کرد اندک منافاتی داشت، رد میکرد؛ همهی معجزات انبیا را که در قرآن آمده تأویل و توجیه [میکرد]؛ چرا؟ چون عقلش نمیفهمید؛ عقلش نمیتوانست درست قبول کند و بپذيرد چیزی را که خارج از فرمولهای علمی بود؛ شکافتن دریا برای موسی، معجزهی عصای موسی و همه معجزاتی که در قرآن به آنها تصریح شده. این یک بلیّهی بزرگی بود! سعی میکردند اسلام را تطبیق بدهند با آن مقدار از علمی که تا آن روز کشف شده که همانطور که عرض کردم، خیلی هم کم و ناچیز و کمارزش بود نسبت به اندوختههای فرهنگی بشر؛ چه قبل از آن و چه بعد از آن.
♦️امروز آن بلیّه حاکم و مسلّط بر ذهن بسیاری است. فرهنگ غربی در ذهنش هست، سعی میکند اسلام را با آن تطبیق بدهد. جزو بلیّههای بزرگ یکی است: آزادی و دموکراسی با مفهوم غربیاش. سعی میکنند آزادیای که در انقلاب اسلامی و در حکومت اسلامی لازم است، هر چه ممکن است نزدیک کنند به آزادیای که مثلاً انقلاب کبیر فرانسه [به مردم] داده و امروز در فرانسه رایج است. و آیا آن آزادی است؟ و آیا آنچه امروز در دنیای دموکراسی چه در انگلستان که مادرِ دموکراسی است و چه در فرانسه و چه در سایر کشورهای غربی و چه در آمریکا وجود دارد و رایج است، آزادی است؟ آیا واقعاً انسانها در آنجا آزادانه میتوانند آنچه لازمهی شخصیّت و منش انسانی و اصالت انسانی است انجام بدهند و بفهمند؟ این درست است؟ و آیا امروز جایز است که ما آنچه بهعنوان آزادی به دست آوردهایم در اشکال قانونی با آنچه امروز غرب دارد تطبیق بکنیم؟ معنای وفاداری به اسلام همین است؟ اسلام حدود و ثغور را برای ما معیّن کرده.
📕شرح نهجالبلاغه، شرح خطبهی اوّل (نبوّتها در نهجالبلاغه)، صفحهٔ ۳۲ الی ۳۴
#سیّداحمدخان_هندی
🆔@Asre_jadid_57
⭕️ تئوری امامت عارفان، خلافت ظاهری امامان را پوشش نمیدهد و نیز ویژگیهایی را به انسان کامل نسبت میدهد که به نظر میرسد از خصوصیاتی که در ادلهٔ دینی و شیعی برای امامت داریم، فاصله گرفته است. پارهای از آراء عارفان با اهل غلو خیلی نزدیک است.
🔰استاد محمدتقی سبحانی
♦️... نقطهٔ مثبت نظریهٔ عارفان این است که پارهای از مضامین موجود در روایات را تبیین میکند؛ آنچه معمولاً مورد انکار یا استغراب فیلسوفان و یا حتّی متکلّمان قرار میگیرد، یعنی مواردی همچون مقامات وجودی ائمه علیهمالسّلام، تصرف آنها در عالم، ارتباط ولائی آنها با نفوس مردم و سایر خلائق و... این خصوصیات از نظریهٔ عارفان بر میآید.
♦️امّا از آن طرف، تئوری امامت عارفان، ابعاد اجتماعی و دنیوی و خلافت ظاهری امامان را پوشش نمیدهد. این نظریه نشان نمیدهد که چرا این انسان کامل همان کسی است که باید ولایت کلّی جامعه را هم داشته باشد. از سوی دیگر، همین نظریه، ویژگیهایی را به انسان کامل نسبت میدهد که به نظر میرسد از خصوصیاتی که در ادلهٔ دینی و شیعی برای امامت داریم، فاصله گرفته است. به عنوان مثال، نوع تلقّی عارفان از امام به گونهای است که گویا او انسان یا موجودی است که برای او هیچگونه کمال افزونتری فرض ندارد و دارای علم مطلق و قدرت مطلق است. اما آنچه در روایات اهل بيت علیهمالسّلام وجود دارد و در واقعیت حیات ائمه علیهمالسّلام هم قابل مشاهده است، اینکه ایشان همواره علمشان در حال فزونی است و هیچگاه صفت قدرت یا علم مطلق در روایات به امامان نسبت داده نشده است.
♦️من معتقدم که پارهای از آراء عارفان با اهل غلو خیلی نزدیک است و شاید از همین جهت است که باید نظریهٔ عارفان را مورد انتقاد قرار داد که مبادا سبب نفوذ اندیشهٔ غلوآمیز در نظریهٔ امامت شیعی شود. نظریهٔ عارفان اولاً جایی برای ازدیاد علم و قدرت نمیگذارد؛ و ثانیاً، انسان کامل را فاعل مطلق در نظام عالم معرفی میکند.¹
📕مقالهٔ نظریههای امامت امامیه، استاد محمد تقی سبحانی
🌐https://emamat.org/نظریه-های-امامت-امامیه-در-گفتگو-با-دکتر/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
١.بهنظر میرسد منظور ایشان نوعی تلقی از مفهوم تفویض در تکوین است که ائمه را علت فاعلی میدانند؛ بدین معنا که ائمه علیهمالسّلام در طریق نظام فاعلیت حق تعالی نسبت به عالم هستند و از طریق آنها است که همهٔ امور در جهان اداره میشود. نه اینکه جدا و بریده از خداوند تصرف میکنند؛ بلکه در واقع این عارف است که کمالات و اسماء حق در او تجلی یافته و میتواند در عالم کون تصرف کند. به تعبیری میتوان گفت که حق تعالی جز از طریق انسان کامل در عالم، نمیتواند تصرف کند؛ و حال آنکه بر طبق روایات، آمریت خداوند متعال، فعالیت مستقل دارد. با اینهمه، امام علیهالسّلام را هم خلیفهٔ خود در ادارهٔ شؤونی از عالم قرار میدهد و این منافاتی با فاعلیت مستقیم حق ندارد؛ یعنی میتوان تفویض در تکوین را اینطور معنا کرد که ائمه علیهمالسّلام وساطت فاعلی ندارند اما خداوند متعال به آنان کمالات و قدرتی داده است که میتوانند در بعضی از امور تصرف نمایند.
#امامت
#سیاست
#آسیبشناسی
#عرفان
#جریان_قصور
#غلو
🆔@Asre_jadid_57
⭕️نظریهٔ امامت فلسفی، تنها بعد دنیوی امامت را مدنظر قرار میدهد و برخی از محققان معتقدند نظریهٔ امامت فیلسوفان با شاخصهای اندیشهٔ امامیه سازگار نیست...
🔰استاد محمدتقی سبحانی
♦️در نظر فلاسفه، امامت بازبستهٔ نظریهٔ حاکمیت سیاسی فیلسوف و نظریهٔ نبوّت است. میدانیم که در دیدگاه فلاسفه، منبع علم امام لزوماً بازبسته نبوّت نیست؛ بلکه ایشان معتقدند حتی حکیمان بهتر و نابتر از پیامبران میتوانند معارف بلند آسمانی را دریافت کنند. از همین روست که به گمان فلاسفه، دریافت حقایق الهی منحصر به انبیاء نیست؛ اما سؤال این است که در این صورت نقش انبیاء چه خواهد بود؟ پاسخ آنان بدین پرسش آن است که نقش انبیاء، تنها ارائه احکام شرعی و دینی است؛ چرا که انسان، مدنی بالطبع است و به انضباط اجتماعی نیازمند میباشد و از سویی به قوانین بشری هم تن نمیدهد، پس همواره باید در جامعهٔ بشری احکامی باشد که مستند به خداوند متعال بوده و ضمانت اجرایی دینی داشته باشد. در نگاه فلاسفه، کار اختصاصی نبی جز این نیست که با آوردن این احکام، زمینه اجرایی آن نظم اجتماعی را فراهم مینماید. حال سؤال آن است که اگر وظیفه اختصاصی نبی، ارائه احکام به منظور تأمین نظم اجتماعی است، پس چرا آنان عبادات را هم تکلیف میدانند؟ فلاسفه تشریع عبادات را هم یک نوع ضمانت برای نظم اجتماعی میدانند؛ اگر فردی تقوا نداشته و بندگی خدا را در درون خود نپرورد، به طور طبیعی در معرض ارتکاب جرم و جنایت است. روشن است که نظریۀ فلسفی نبوت، اولاً نبوّت را به حوزۀ عملی و ثانیاً به برقراری نظم اجتماعی و تأمین منافع دنیوی منحصر میکند.
اما همانطور که اشاره کردم بازتاب این دیدگاه را باید در نظریهٔ امامت جست، چراکه وصی و جانشین چنین نبیای، کارکردی همگام با او در تحقق احکام دارد. در این صورت نقش امام تنها در بعد سیاسی و عینی و اجرایی احکام شرعی خلاصه خواهد شد.
♦️برخی از محققان نظریهٔ فیلسوفان را نقد کرده و معتقدند این دیدگاه با شاخصهای اندیشهٔ امامیه سازگار نیست، آری ممکن است ایده فلاسفه را با امامت سنی هماهنگ نمود؛ ولی با رأی شیعه هماهنگ نیست. ... نقطهٔ اشتراکی که عالمان امامی در نظریهٔ امامت بدان باور داشته و به عنوان ویژگیهای اصلی امامت بدان توجه دارند اولاً، آن است که امامت، هم شأنی در دین دارد و هم در دنیا؛ ثانیاً، در شرایط امام سه ویژگی اصلی علم، عصمت و نص (وصایت منصوص) باید مورد توجه قرار گیرد. اما جدای از اینها، اختلافاتی بین دیدگاهها وجود دارد. اینک در مقام نقد و بررسی، نکتهٔ اول آن است که آیا این چهارنظریه تا چه اندازه، دو ویژگی مذکور را، که به عنوان حداقلِ تئوریِ امامت در امامیه است، تأمین میکنند. دیدیم که پارهای از این نظریات، همین حداقل را تأمین نمیکند. مثلاً نظریهٔ امامت فلسفی تنها بعد دنیوی امامت را مدنظر قرار میدهد، اما نقش تبیینی امام در حوزهٔ علمی، مدّ نظر این رویکرد نیست. همچنین در عرصهٔ مباحث مربوط به ویژگیهای امام، اگر این نظریهٔ فلسفی نتواند نشان دهد که مسألهٔ نص یا مسألهٔ علم ویژه یا عصمت، جزء جداناپذیر امامت است، پذیرفته نخواهد بود. بدین ترتیب به نظریهٔ فیلسوفان، نقدهای بسیار جدی از ناحیهٔ شیعه و امامیه وارد است و شاید به همین دلیل است که کمتر مورد استقبال علمای امامیه قرار گرفته است.
📕مقالهٔ نظریههای امامت امامیه، استاد محمد تقی سبحانی
🌐https://emamat.org/نظریه-های-امامت-امامیه-در-گفتگو-با-دکتر/
#فلسفه
#امامت
#جریان_قصور
#آسیبشناسی
🆔@Asre_jadid_57
⭕️نظرگاه متکلّمان یک دیدگاه حداقلگرا در حوزهٔ امامت است که در مصاف امامیه و اهل سنت تبلور پیدا کرده است؛ به دلیل درگیری با جریان رقیب، به دنبال اثبات پایههای اصلی امامت شیعی بوده و به همین دلیل هم از تفاصیل نظریهٔ اهل بیت علیهمالسّلام صرف نظر کردهاند و فاقد ویژگیهای مفهوم امامت قرآنی و روایات ائمهٔ اطهار علیهمالسّلام است و از درجه نازلتری برخوردار است...
🔰استاد محمدتقی سبحانی
♦️به نظر میرسد که نظرگاه متکلّمان یک دیدگاه حداقلگرا در حوزهٔ امامت است که در مصاف امامیه و اهل سنت تبلور پیدا کرده است. اگر به شخصیتهایی که در پرورش مباحث کلامی اهتمام داشتهاند توجهی داشته باشیم، خواهیم دید که اینان عمدتاً کسانی هستند که به دلیل درگیری با جریان رقیب، به دنبال اثبات پایههای اصلی امامت شیعی بوده و به همین دلیل هم از تفاصیل نظریهٔ اهل بیت علیهمالسّلام صرف نظر کردهاند تا ارکان و اساس اندیشه امامیه را حفظ کنند. آری! تئوری متکلمان از آن رو که اولاً اصول را از فروع جدا میکند و قدرت دفاع از اصول را کاملاً به دست میدهد، در حوزهٔ نقد و مناظره، بهترین تبیین برای دیدگاه امامیه است، اما همین نظریه در مقایسه با نظریهٔ محدّثان، به دلیل آنکه فاقد ویژگیهای مفهوم امامت قرآنی و روایات ائمهٔ اطهار علیهمالسّلام است، از درجه نازلتری برخوردار است.
♦️اینکه ما شؤون امام را منحصر به آن موارد خاص در ایدهٔ متکلمان نماییم، با مجموعهٔ روایات ما در باب علم امام سازگار نیست؛ چرا که با روایاتی که نقش امام را در تربیت نفوس مطرح میکند و با روایاتی که بحث ولایت بر تشریع و تصرفات امام را مطرح میکند، همگام نیست. اما... نظریهٔ محدّثان این موارد را در درون خود جای داده است.
♦️با اینهمه، نظریهٔ محدثان، فاقد تبیینهای تئوریک است و نقص نظریهٔ محدثان همواره همین بوده است. آراء محدثان بیشتر در قالب شرح و بسطی بر احادیث مطرح شده است اما اینکه این روایات و اندیشهها، در کنار هم قرار گرفته و در قالب ایدهای قابل دفاع صورتبندی و سامان یابد، انجام نشده است. بدینمنظور باید مطالعات جدیای انجام شود و تحقیقات گستردهای در این زمینه سامان یابد. پایاننامههایی در طول سالهای اخیر در این زمینه نوشته شده که بنده هم در آنها نقش داشتهام؛ ولی هنوز تا تبیین کامل این نظریه فاصلهٔ زیادی وجود دارد. دلیل آن هم این است که متکلمان در طول تاریخ برای مدعیات خود قواعد و مبادی لازم را تأمین کردند و بحثهای فراوانی مثل بحث وجودشناختی، جهانشناختی و نفسشناختی را در پشتوانه نظریهٔ خویش تنسیق نمودهاند... اما این پایههای نظری برای ایدهٔ محدثان چندان آماده نیست؛ یعنی ما هنوز تبیین دقیقی از جهانشناسی کتاب و سنت در دست نداریم. اینکه عالم چگونه خلق شده و مراتب قبل از عالم دنیا چگونه بوده و بعد از این عالم چه تحولاتی رخ میدهد، اینها یکی از پایههای نظریهٔ امامت شیعی است. در مباحث نفسشناختی که یکی از زیرساختهای امامت است، نظریهٔ محدثان فقط در قالب روایات آمده است. اینکه مقام نوری یا عالم انوار چیست؛ و این مقام نوری در نفس اولیای الهی چگونه تحقق پیدا میکند؛ و آیا همهٔ انسانها بهرهای از آن وجود نوری دارند یا ندارند؟! اینها همه میتوانند پایههای یک تبیین کامل از نظریهٔ محدثان باشد. به هر حال چون ما هنوز این مبادی را به صورت کامل نداریم، از این جهت نمیتوانیم بگوییم نظریهٔ محدثان واقعاً چگونه تبیین عقلی پیدا میکند.
📕مقالهٔ نظریههای امامت امامیه، استاد محمد تقی سبحانی
🌐https://emamat.org/نظریه-های-امامت-امامیه-در-گفتگو-با-دکتر/
#کلام_موجود
#تراث_روایی
#آسیبشناسی
🆔@Asre_jadid_57
هدایت شده از R@N
📣 مدرسه مجازی طلیعه داران ظهور (تحت اشراف آیت الله شیخ محسن اراکی «زید عزه») برگزار میکند:
✅ دوره تخصصی امامت پژوهی سطح ۱
✳️ مدرس: دکتر سوده طوسی
♨️ گواهینامه پایان دوره به شرط قبولی در آزمون کتبی و شفاهی آنلاین، به امضاء آیت الله اراکی رسیده و در نهایت به صورت فیزیکی و رایگان برای دانش پژوه ارسال می شود.
📊امتیازات:
1️⃣ رایگان
2️⃣ غیر حضوری
3️⃣ ۱۱ جلسه آفلاین
4️⃣ همراه با اعطاء مدرک معتبر
🔳سرفصل های دوره را اینجا بخوانید.
↔️مهلت ثبت نام: ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
📅 آغاز دوره: پنجم اسفند ماه
🖥 کانال دریافت محتوای دوره آموزشی در پیام رسان ایرانی ایتا:
🆔https://eitaa.com/joinchat/85262521C715d2311ef
💻پیوند وبگاه ثبتنام در دوره:
🌐https://survey.porsline.ir/s/UFLo21Y
🏢 جهت نام نویسی در سایر دوره های آموزشی به کانال رضوانمعرفت مراجعه فرمایید.🔰
https://eitaa.com/rezvan_marefat
اغراق نیست اگر بگویم در دوره طفولیت فلسفه هستیم، موضوعات تکراری که نهایتاً به ساخت فلسفه مضاف و دوری از فضای حل مسئله منجر می شود.
فلسفه اسلامی موجد حکمرانی ها و فرهنگ های مختلف است و این تنوع از اصالت وجود در نمی آید. تقریباً به خاطر عام بودن بیش از حد اصالت وجود هیچ نظام و ساختی را نمیشود ایجاد کرد.
🆔@projectsystem
🌐@kiamojtabaphd
#فلسفه_اسلامی
#اصالت_وجود
#ساخت_نظام
🆔@Asre_jadid_57
⭕️مشخصات استدلال فقهی صحیح از منظر آیتالله هاشمی شاهرودی (رضواناللهعلیه)
🔰آیتالله هاشمی شاهرودی رحمهالله
❓یک استدلال فقهیِ متین و بهروز و مطابق با تکاملها و پیشرفتها و تعمیقهای انجامگرفته در استدلالات فقهیِ امروز کدام است و چه نکاتی در استنباط و اجتهاد در مسائل فقهیِ امروز لازم است که بدون آنها اجتهاد ناقص و سطحی است...
▪️امروز یک استدلال فقهی ما با استدلال ساده شیخ طوسی (رحمه الله) خیلی فرق میکند؛ چرا که عمیقتر، کاملتر، دقیقتر و وسیعتر شده است؛ البته به سبب زحمات خود آن بزرگواران است که به تدریج این تحولات در فقه شکل گرفته است و این مشخصات و نکات را میتوان در ده مشخصه و نکته تلخیص کرد.
1⃣لزوم اشراف و اطلاع دقيق بر منابع و ادله اجتهادى
2⃣لزوم اشراف و اطلاع بر اقوال فقهاء
3⃣لزوم اشراف و اطلاع از سيرههاى عقلايى و فهم عرف
4⃣دقت در فهم قواعد اصولى و فقهى و نیز بهکاربستن آنها
5⃣فهم موضوعات؛ چه موضوعات قديم و چه موضوعات مستحدثه
6⃣اشراف و اطلاع بر افكار، اقوال و موضعگيرىهاى فقهى مذاهب اسلامى و يا حقوقى ديگر
7⃣بحث تنظيم و مهندسى مسئله
8⃣ضرورت تفکیک عمومات هر باب و بحث علیحده درباره آن
9⃣مسئلهی شموليت و احاطهی نگاه فقهى یا فقه محیط
0⃣1⃣نظريهپردازى فقهى يا فقهالنظريات
📕درس خارج فقه، سال ۱۳۹۳
🌐http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/shahroudi/feqh/92/930206/
#فلسفه_فقه
#فقهشناسی
#متدلوژی_فقه
#روششناسی_استنباط_فقهی
#روش_استنباط_فقهی
#روش_فقاهت
#روش_استنباط_در_مسائل_فقهی
#فقهالنظریات
🆔@Asre_jadid_57
⭕️مشخصات و مستلزمات استدلال فقهی صحیح و دقیق
🔰آیتالله هاشمی شاهرودی رحمهالله
1⃣ لزوم اشراف و اطلاع دقيق بر منابع و ادله اجتهادى
♦️نکته اول: لزوم اشراف و اطلاع دقیق بر منابع و ادلهی اجتهادیِ فقهی است؛ مانند آیات شریفه و روایات صادره از معصومین (علیهم السلام) - کتاب و سنت - یعنی لزوم جمع آوری آیاتالاحکام که در آن مسئله فقهی دخیل است که آنها معمولاً در لابهلای استدلالات فقهی در کلمات فقها آمده است و همچنین روایاتی که پیرامون آن موضوع وارد شده است؛ چون این دو ادلهی اصلیِ اجتهادیِ استنباط حکم فقهی را تشکیل میدهند که عمدتاً منابع ما یا برگشت میکند به کتاب و یا سنت و روایات هم باید از نظر اَسناد و متون بررسی شوند و این مستلزم اشراف بر قواعد رجالی و وثاقت روات و یا مسائلی که جایگزین وثاقت آنها است، میباشد و همچنین دستهبندی روایات هر مسأله که چند طائفه از روایات در آن مسئله وجود دارد و دلالت آنها و تنافی و عدم تنافی و جمع عرفی میان آنها است...
♦️این نکته مهمترین بخش استدلال فقهی را تشکیل میدهد؛ زیرا که موجب ایجاد دلیل اجتهادی - که اکمل و اقدمالادله است - میباشد؛ لذا میبینید فقهای ما در مسائل فقهی بیشترین بحثها و متراکمترین تحقیقاتشان بر روی همین بخش از استدلالات است...
♦️... بحمدالله روایات فقه شیعه زیاد بوده و در همه مسائل وجود دارد و منابع روایی ما بسیار غنی و متراکم است. میتوان برای نمونه عرض کرد که فقط در کتاب کافی ما بیش از ۱۶ هزار حدیث در احکام فقهی وجود دارد که بیش از مجموع روایات صحاح سته اهل سنت است که در اعم از فقه و غیر فقه وارد شده است و اساساً گفته میشود که مجموع روایات اهل سنت که در مسائل فقهی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) - معصوم (علیهالسلام) - نقل شده است، بسیار محدود و ناچیز است و سایر روایاتشان فتاوای صحابه است که برای مجتهدین حجیت ندارد.
📕درس خارج فقه، ۹۳/۰۲/۰۶
#علم_تفسیر
#آیات_الأحکام
#علم_حدیث
#رجال
#مؤلفههای_مؤثر_در_استدلال_فقهی
🌐http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/shahroudi/feqh/92/930206/
🆔@Asre_jadid_57
⭕️مشخصات و مستلزمات استدلال فقهی صحیح و دقیق
🔰آیتالله هاشمی شاهرودی رحمهالله
2⃣ لزوم اشراف و اطلاع بر اقوال فقهاء
♦️نکته دوم: لزوم اشراف و اطلاع بر اقوال فقهاء است؛ خصوصاً آراء قدمای از اصحاب که نزدیک به عصر معصومین علیهمالسلام بودند. این مسئله نیز از جهاتی مهم است؛
♦️... اولاً: اقوال فقها مخصوصاً قدما در خیلی جاها کاشفیت از اجماعات و ارتکازات متلقی از معصومین (علیهم السلام) را مشخص میکند که به طور مستقیم سنت و قول معصوم را اثبات میکند و فهم این کاشفیت از قول معصوم (علیهم السلام) بدون مراجعه به اقوال دقیق علمای سابق و فهم جوّ فقهی آن مسئله در آن زمانها میسر نیست...
♦️ثانیاً: اقوال فقها دارای فایده غیرمستقیم نیز میباشد؛ زیرا که فقها هم این روایات در دستشان موجود بوده است و نزدیک به زمان معصوم (علیهم السلام) میزیستهاند ولذا استظهارات آنها و نکاتی را که در استظهار ذکر کردهاند در فهم آنروایات بسیار مفید است و ممکن است قرائنی به دست بدهد که فهم این قرائن برای فقیه متأخر، خیلی کارگشا است.
♦️البته تصور نشود که اینها تأثیر انحرافی است؛ بلکه برعکس است، تأثیر درست در فهم روایات و استظهار از آنها است و خیلی وقتها که انسان میبیند همه فقهای گذشته این استفاده و استظهار را از روایتی مطرح میکنند مشخص میشود که این دلالت و استفاده صحیح است...
♦️همچنین اطلاع بر اقوال فقهاء گذشته ارتکازات متشرعه را درست میکند و به عنوان قرائن معنوی میتواند استظهاری را تشکیل دهد فلذا میبینید فقهای ما در این قسمت هم به اقوال قدما و تتبع در آنها خیلی بها میدهند...
📕درس خارج فقه، ۹۳/۰۲/۰۶
#اقوال_فقها
#با_رویکرد_انتقادی (نه رویکرد التزامی)
#فقهای_سابق
#بهخصوص_فقهای_متقدم
🌐http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/shahroudi/feqh/92/930206/
🆔@Asre_jadid_57
⭕️مشخصات و مستلزمات استدلال فقهی صحیح و دقیق
🔰آیتالله هاشمی شاهرودی رحمهالله
3⃣ لزوم اشراف و اطلاع كافى از سيرههاى عقلايى و فهم عرف
♦️نکته سوم: لزوم اشراف و اطلاع کافی از سیرههای عقلایی و فهم عرف مخصوصاً در باب معاملات است که در عقود و ایقاعات این سیرهها و بناهای عرفی و عقلائی و یا متشرعی موجود است و اساساً فهم عرف و نقش عرف در این ابواب - که در قالب انواع سیره عرف عقلا قبلاً گذشت - در فقه خیلی مهم است و اشراف بر آنها قهراً لازم است و تحلیل درست از سیره عقلا و وجدانی مطابق آن وجدان عقلایی داشتن در استدلال فقهی در ابواب مذکور بسیار مهم است...
♦️یکی از امتیازات تحقیقات مرحوم شیخ (رحمه الله) در مکاسب همین تحلیلهای ایشان میباشد و همچنین از امتیازات مرحوم میرزای نائینی (رحمه الله) در فقه مکاسب ایشان است که ایشان خیلی زیبا سیره عقلاء را در مکاسب تحلیل و توضیح میدهند و اشراف و ذوق عقلایی دقیق و مطابق با سیره و بناهای عقلایی دارند؛ مثلاً تقسیمبندی عقود به عقود عهدی و عقود اذنی و یا جواز و لزوم در خیارات به جواز و لزوم حقی و معاملی و جواز و لزوم حکمی که از بهترین تحلیلات ارتکازات عقلایی است از ابداعات ایشان در فقه مکاسب است که شاید از بهترین مباحث عقود و ایقاعات رایج در دنیای امروز محسوب میشود و این دلیل بر آن اشراف و قدرت تحلیل عرفی و عقلائی ایشان است.
♦️همچنین یک فقیه باید در استفاده از سیره و بنای عقلاء ریشه و تاریخ آن را ببیند که در زمان معصوم (علیه السلام) بوده است یا نه؟ تا از عدم ورود ردع بتواند امضاء و حجیت بفهمد؛ چون حجیت سیره همانگونه که گذشت از باب کاشفیت از سنت است و بایستی این کاشفیت به علم یا اطمینان برسد و حجیت آن نیازمند کشف امضای شارع است.
♦️یکی از اشکالات عمده که مطرح میشود این است که شاید این سیره که در حال حاضر وجود دارد مستحدث باشد و در زمان شارع موجود نبوده است تا از عدم ردع امضاء و تقریر آن را کشف کنیم البته در بعضی از موارد روشن است که سیره در زمان معصوم (علیهم السلام) هم بوده است ولیکن برخی از سیرهها مشخص نیست که در آن زمان هم بوده است یا خیر و این احتمال برای عدم کشف قطعی کافی است؛ زیرا که احتمال میرود که سیرهای در کار نبوده که ردعی وارد نشده است و وقتی این احتمال آمد استدلال قطعی باطل میشود و نتیجه تابع أخسّ مقدمات است. فقهای محقق این اشکال را پاسخ دادهاند که راههایی میتوان جست که از اینگونه سیرهها هم بتوان کشف امضا کرد؛ مثلاً اگر که سیره به این شکل در زمان معصوم (علیهم السلام) نبوده است ولی مشابه آن با نکتهای که در آن و غیره مشترک است در آنزمان موجود بوده است و از آن نکته ردعی صورت نگرفته است، همین عدم ردع کفایت میکند و میرساند که آن نکته امضا شده و مقبول شارع است.
📕درس خارج فقه، ۹۳/۰۲/۰۶
🌐http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/shahroudi/feqh/92/930206/
🆔@Asre_jadid_57
⭕️مشخصات و مستلزمات استدلال فقهی صحیح و دقیق
🔰آیتالله هاشمی شاهرودی رحمهالله
4⃣ اتقان و دقت در فهم قواعد اصولى و فقهى و بهکاربستن دقیق و صحیح آنها
♦️نکته چهارم: اتقان و دقت در فهم قواعد اصولی و فقهی است و همچنین درست و دقیق تطبیقدادن و بهکارگیری آنها در مسائل فقهی، چه قواعدی که دلیل اجتهادی میباشند و چه قواعدی که اصل عملی و دلیل فقاهتی هستند. اولاً: فهم این قواعد و حدود و ثغور هر قاعده بادقت کامل لازم است که دارای چه شرایطی است. ثانیاً: دقت در پیادهکردن آنها است که در تطبیق، اشتباهی صورت نگیرد و در جایش از آن استفاده شود...
♦️این، دقتکاریهای فوقالعاده لازم دارد که علمیت و اجتهاد فقیه در آن نمایان میشود و از اینجا نقش قواعد اصولی و فقهی در اجتهاد روشن میگردد؛ چه قواعدی که مربوط به دلیل فقاهتی و اصول عملیه است؛ مثل استصحاب، برائت و احتیاط و یا قواعدی که مربوط به ادله اجتهادی است؛ مثل جمع عرفی و تعارض و استلزامات عقلی که بهکارگیری فقهی آنها خیلی مهم است و اگر به صورت ناصحیح در فقه تطبیق داده شود، استدلال ضعیف و نادرست جلوه میکند و همچنین است قواعد فقهی که آنها هم بسیار مهم است و لازم است که بهطور دقیق در فقه تطبیق داده شود...
♦️بعضی از این قواعد در فقه، کلیدی است که اگر کبرای آنها اثبات شود، خیلی از ابواب را میگشاید؛ مثل (اصالة الصحه و المشروعیة در عقود) که مرحوم سید (رحمه الله) بسیار از آن استفاده میکنند و آن را به عنوان قاعده و دلیل اجتهادی حاکم بر استصحاب فساد در عقدی که مشروعیتش مشکوک است جاری میکند، ایشان میگوید هرجا که در مشروعیت عقدی شک کنیم اصالهالصحه در عقود داریم مگر اینکه یکی از عناوین مبطلهای مثل غرر، ربا و عناوین دیگر در کار باشد که با این قاعده میتوان اکثر عقود مستحدثه را مشروع و صحیح دانست. البته این قاعده اصل صحت در عقود در مباحث حقوقی جدید روز هم وجود دارد تحت عنوان اصل صحت قراردادها و توافقات متعاقدین که بر آن توافق میکنند و ایشان به این قاعده اصالةالصحه در عقود مضاربه، مزارعه، مساقاة، شرکت، اجاره و امثال آن تمسک میکند و با این اصل میتوانیم خیلی از شرایطی را که نسبت به شرطیت یا مانعیت آن در عقدی شک داشته باشیم و دلیل اجتهادی نیز بر آن نباشد نفی کنیم و صحت آن عقد فاقد آن شرط یا واجد آن مانع مشکوک را اثبات کنیم؛ مثلاً مضاربه با کالا را صحیح بدانیم و شرطیت نقدین یا پول را در آن نفی کنیم.
♦️بنابراین فهم قواعد اصولی وفقهی - چه آنچه که مربوط به دلیل اجتهادی و چه آنچه که مربوط به دلیل فقاهتی و اصل عملی است - بسیار مهم است و پیادهکردن و تطبیق دقیق و صحیح آن در فقه و همچنین نسبتسنجی میان آنها و تشخیص حاکم و محکوم و مقدم و مؤخر آنها یک مشخصه چهارمی است که حجم وسیعی از بحثها و روشهای اجتهاد فقهی امروز مربوط به آن میشود که عدم اشراف و علم دقیق به این قواعد و یا غفلت از تطبیق دقیق آنها موجب خطا و اشتباه در استنباط فقهی میشود.
📕درس خارج فقه، ۹۳/۰۲/۰۶
#فهم_قواعد_اصولی_و_فقهی
#بهکاربستن_قواعد
🌐http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/shahroudi/feqh/92/930206/
🆔@Asre_jadid_57
⭕️مشخصات و مستلزمات استدلال فقهی صحیح و دقیق
🔰آیتالله هاشمی شاهرودی رحمهالله
5⃣نهایت دقت در موضوعشناسی؛ چه موضوعات قديم و چه موضوعات جديد و مستحدثه
♦️نکته پنجم: که به نظر ما این نکته هم مهم است در این که استدلال فقهی دقیقتر بشود و خطایی در آن موجود نباشد، فهم موضوعات مربوط به فقه و مسائل فقه است؛ چه موضوعات قدیم و چه موضوعات جدید و مستحدثه؛ زیرا که فهم دقیق و علمی این موضوعات خیلی مهم است؛ مثلاً نسبت به موضوعات قدیمی باید گفت عناوین مختلفی در ابواب فقهی در فقه ما مطرح شده است که در مورد بعضی از این موضوعات دقت کافی نشده است، البته در برخی هم تحقیقاتی شده است؛ مثل تحقق اوقات صلات و قبله و اوزان و مقادیر ولی در خیلی از آن موضوعات تحقیقات کاملی صورت نگرفته است؛ مثلاً در مورد این موضوع که خوردن حیوانات دریایی که فلس دارند جایز است تحقیق نشده که این فلس چیست؟ امروزه ۴ نوع فلس کشف شده است که برخی از آنها با چشم مسلح دیده میشود و برخی هم استخوانی هستند سؤال اینجاست که آیا تمام اینها فلس محسوب میشود یا نه؟ مثال دیگر انواع طیور محرم است که باید صفیف آنها بیش از دفیفشان باشد و یا موضوع استحاله که به چه چیزی انجام میگیرد، آیا این مواد شیمیایی که به اجزا میته میزنند و آنها را به چیز دیگری تبدیل میکنند، مصداق استحاله است یا خیر و یا مثلاً الکل و انواع مصنوعی آنها مانند آنچه که متخذ از خمر هست، میباشند تا نجس باشد؟ و آیا حکم خمر را دارند؟ و اینها و صدها موضوع دیگر فقهی گرچه موضوعات احکام هستند ولی تحقیق در آنها برای فقیه مهم است؛ چون گاهی اوقات مشخصکردن آنها مربوط به فقیه میشود؛ چون در شبهه مفهومیه مؤثر است و شبهه و اختلاف و شک در حدود مفهومی آنها است.
♦️پس اولاً: خیلی از موضوعات در شبهه مفهومیه مؤثر میباشند که تشخیص آنها وظیفه فقیه است؛ نه مقلّد و ثانیاً این که برخی از این موضوعات کلی و دقیق هستند؛ مثل اوزان مقادیر که مکلف قادر نیست آن موضوع را بشناسد ولذا در فقه امروز موضوع شناسی مفهومی و مصداقی هر دو لازم و ضروری است.
♦️این مطلب در نوع دوم از موضوعات یعنی موضوعات جدیدالحدوث نیازمند به تحقیق بیشتری است؛ مثلاً مرگ مغزی - حیات نباتی - آیا مرگ است یا خیر؟ که با دستگاه حیات نباتی بدن انسان را تا مدتها نگه میدارند و در مسائل مستحدثه علم طب این قبیل موضوعات مستحدثه زیاد وجود دارد که این موضوعات نیازمند بررسی و تحقیق است؛ مثلاً در باب معاملات، عقود و معاملات جدید زیادی وجود دارد که باید تشخیص داد مندرج تحت کدام معامله است و آیا صحیح است یا باطل، مثلاً اینکه این بانکها چه عقودی را انجام میدهند و ماهیت انواع معاملات عدیدهای که انجام میدهند صحیح است یا خیر و دارای چه احکامی است و همچنین حقیقت پول اعتباری - اسکناس - چیست که فهم حقیقت این موارد لازم است و تا این موضوعات در فقه شناخته نشود نمیتوان حکم آن را استنباط کرد و تمام این موارد را میتوان تحت عنوان موضوعشناسی جمع کنیم؛ چه موضوعات مستحدثه و چه حدود و مصادیق موضوعات قدیمه که الی ماشاءالله این موضوعات زیاد هستند.
📕درس خارج فقه، ۹۳/۰۲/٠٧
🆔@Asre_jadid_57
⭕️مشخصات و مستلزمات استدلال فقهی صحیح و دقیق
🔰آیتالله هاشمی شاهرودی رحمهالله
6⃣ اشراف و اطلاع بر افكار و اقوال و موضعگيرىهاى فقهى مذاهب اسلامى و يا حقوقى ديگر
📖صفحهٔ اوّل
نکته ششم: اشراف و اطلاع بر افکار و اقوال و موضعگیریهای فقهی مذاهب اسلامی و یا حقوقی دیگر که سابقاً فقهای ما این اطلاع و اشراف بر آنها را در فقه تطبیقی انجام میدادند؛ مثلاً کتاب تذکره و منتهیالمطلب علامه (رحمه الله) و مبسوط شیخ طوسی (رحمه الله) کتابهای فقهی استدلالی تطبیقی بوده است، بلکه مرحوم علامه (رحمه الله) در کتاب مختلف میان آراء و اختلافات فقهای ما هم تطبیق داده و استدلالات هریک را با مختار خودش ذکر کرده است تا این که فقها همه ادله را ببینند و استفاده نمایند و به این نکته امروز نیاز داریم مخصوصاً در فقه وضعی - حقوق در معاملات - که دیگران هم حرف دارند و این گونه نیست که حرفهای آنها کلاً نادرست و باطل محض باشد، بلکه خیلی از بحثهایشان در ابواب معاملات و مسائل حقوقی که بخش عظیمی از فقه را همین احکام تشکیل میدهند، قابل توجه است فلذا لازم است کلمات آنها هم دیده شود. در اینجا به چند مورد در همین موضوعاتی که در فقه در ابواب معاملات طرح شده است اشاره میکنیم؛ مثلاً ما بیع - بلکه عقود - را تقسیم میکنیم به عقد صحیح و فاسد لیکن در حقوق و برخی از مذاهب عامه عقد را به سه قسم تقسیم میکنند:
۱) عقد صحیح
۲) عقد فاسد
۳) عقد صحیح نسبی که قابلیت تصحیح را داراست و مثال میزنند به عقد فضولی یا مکره که اگر فضولی مال دیگری را فروخت، این عقد اثری ندارد ولی قابل تصحیح است و باطل نیست یعنی نقصی دارد - که اجازه یا رضای مالک است - و اگر تکمیل شد، صحیح خواهد بود، همچنین عقد مکره که اگر بعد از عقد راضی شد، عقد صحیح میشود و نیازمند عقد جدید نیست بر خلاف عقد باطل که باید تجدید شود و قابل تصحیح نیست و با اجازه و رضا بعدی درست نمیشود و انشا و تعاقد جدید میخواهد مثل عقد صبی و مجنون و یا عقدی که تطابق میان ایجاب و قبول نداشته و آثاری براین تقسیم بندی بار میکنند که ما نیز همان آثار را داریم.
🆔@Asre_jadid_57
📖صفحهٔ دوم و آخر
♦️در بحث اجازه، در صحت عقد فضولی، ما حرفهایی داریم که از بحثهای خیلی مفصل کتاب بیع مکاسب است که گفته شده است آیا اجازه علی وجه النقل است یا علی وجه الکشف و آیا کشف حقیقی است و یا حکمی و یا انقلابی و آنها هم حرفهایی دارند و وقتی بحث آنها را میبینیم احتمالاتی را مطرح میکنند که در بحث فقهی ما نیست؛ مثلاً آنها باب تازهای را باز کردند که لااقل قابل طرح است، به این صورت که قائلند عقد فضولی عقد صحیح نسبی است و در صحت آن، عدم ردع مالک پس از علم کافی است و اجازه هم لازم ندارد شبیه آن چیزی که در باب وصیت داریم که عدمالردع را کافی میدانند و قبول در وصیت مطلقاً و یا در وصیت عهدی لازم نمیدانند و در آن شرط نیست و این نوعی توسعه در باب صحت و نفوذ معاملات است یا در باب ارکان عقد، که ماهم آن را مطرح میکنیم و قائلیم که ایجاب و قبول و متعاقدین و عوضین هر کدام رکن هستند لیکن آنها ارکان را به نحو دیگری تقسیمبندی میکنند که اطلاع بر تقسیمبندی آنها هم لازم است و یک مطلبی را در ارکان میآورند به نام سبب از عقد که غیر از انشا و ایجاب و قبول و محل عقد است و بحثهای مفصلی تحت عنوان سبب مطرح میکنند. در برخی از بحثهای جدید فقهی که ملاحظه کردیم بر آن اشکال کردند و تصور نمودند که مقصود آنها از سبب، داعی متعاقدین است ولذا گفتهاند که داعی، رکن عقد نیست و حال آن که مقصود آنها از سبب، غرض نوعی و اصلی از معامله است که قوام صحت عقد نزد عقلاء میباشد و قوام عقد به صرف اعتبار محض نیست و این غرض نوعی یا سبب در عقود بسیار مهم است و این غیر از داعی شخصی است و تخلف از آن موجب بطلان عقد است و فقهای ما آن را در بحث شرایط عوضین ذکر میکنند و میگویند یکی از شرایط عوضین در بیع قدرت بر تسلیم است که اگر مالی را فروختید ولیکن قدرت بر تسلیم ندارید؛ مثلاً مالی از طرف سلطان غصب شده است میگوییم بیع باطل است اما باید دید که چرا بیع باطل است با وجود اینکه تملیک و تملک آن مال معقول است؛ چون هنوز موجود و مملوک بایع میباشد و مال هم سالم است و انشا هم تمام است و موضوع و محل عقد آن هم موجود است و مالیت نیز دارد پس چرا بیع آن باطل باشد و چرا مقدور التسلیم بودن را ضمن شرایط صحت عقد در شرایط عوضین گفتهایم این همان سبب است که میگویند مقصود اصلی از معامله بیع در اختیار مشتری قرار گفتن است و همین نکته قوام عقد بیع نزد عقلا است و مجرد لقلقه انشاء تملیک کافی نیست هر چند معقول و ممکن باشد بلکه قدرت بر تسلیم لازم است تا بیع عقد عقلائی باشد و الا در روایت نیامده است که قدرت بر تسلیم شرط صحت بیع است بلکه در فتوای قدما آمده است که این بیع باطل است البته برخی خواستهاند از روایات بطلان بیع عبد آبق بدون ضمیمه این استفاده را بکنند.
♦️حاصل این که امثال این نکات زیاد است چه در مباحث معاملات در مذاهب فقهی اسلامی دیگر و چه در فقه وضعی حقوق روز که میتوان فقه را با اشراف بر آنها قویتر و بهروز کرد و ضمناً فقه زندهتر و تطبیقی و قابل عرضه میشود و با حقوق روز تطبیق داده میشود و امتیازات و فروق آن متجلی میشود که هم برای حوزه و هم دانشگاهها امروز لازم است.
📕درس خارج فقه، ۹۳/۰۲/٠٧
🆔@Asre_jadid_57
⭕️مشخصات و مستلزمات استدلال فقهی صحیح و دقیق
🔰آیتالله هاشمی شاهرودی رحمهالله
7⃣ بحث تنظيم و مهندسى مسئله
نکته هفتم: که این نکته به تدریج در بحثهای فقهی ایجاد شده است، بحث تنظیم و مهندسی مسئله است که در یک مسئله فقهی جهات مختلف از هم جدا شود و در هر جهتی ابحاث مربوط به آن جهت طرح شود و با ابحاث دیگر خلط نشود؛ مثلاً تعریف مسئله و شروط مسئله و موانع آن و تشخیص اصول عملیه در هر جهت و بیان ادله لفظی، که لازم است این نکات و جهات از یکدیگر جدا و تفکیک شوند و این نکته روش بحث در هر مسئلهای را شفافتر و علمیتر و دقیقتر میکند؛ مثلاً وقتی انسان مقایسه میکند روش بحث و تدوین کتاب جواهر را با روش بحث در کتاب حدائق، ملاحظه میکند که در جواهر حالت امتزاج جهات بحث یک مسأله است اما در حدائق، ابتدا جهات هر مسألهای را تفکیک میکند و در هر جهت جداگانه به مسئله میپردازد و این یکی از ویژگیها و امتیازهای کتاب حدائق بر کتاب جواهر است که مورد توجه فقها قرار گرفته است و این روشی است که هر چه بیشتر اعمال شود روش استدلال فقهی مستحکمتر و جهات علمی آن بیشتر روشن میشود که لازم است روش در استدلال فقهی مورد توجه قرار گیرد.
📕درس خارج فقه، ۹۳/۰۲/۰۸
🆔@Asre_jadid_57
⭕️مشخصات و مستلزمات استدلال فقهی صحیح و دقیق
🔰آیتالله هاشمی شاهرودی رحمهالله
8⃣ضرورت تفکیک عمومات هر باب و بحث علیحده و مستقل پیرامون آن
♦️نکته هشتم: که این نکته نیز مهم است...، این است که لازم است در هر بابی از ابواب فقه آنچه از ابحاث آن باب کلیت داشته و با عنوان عام آن باب تناسب دارد و مختص به فرع خاصی و یا نوع خاصی از آن باب نیست جدا شده و به عنوان کلیات آن باب مورد بحث قرار گیرد؛ مثلاً در کتاب بیع، مسائلی است که عام است و اختصاص به عقد بیع ندارد و در هر عقد یا معاوضهای جاری است که باید آن مسائل جدا شده و تحت عنوان قواعد عامه عقود بحث شود؛ نه اینکه در ضمن بحث فرعی به آن پرداخته شود یا اینکه مشاهده میشود مسئلهای در باب بیع وجود دارد که اصلاً مرتبط با بیع نیست، بلکه مربوط به عقود فاسده است که باید در احکام عامه عقد فاسد بحث شود و به احکام کلی آن بپردازند و الا در خیلی جاها ممکن است از آن نکته عام غفلت شود که متأسفانه موارد آن در فقه ما بسیار است؛ مثلا معاطات مربوط به خصوص بیع نیست که در آن قرار گرفته است و باید عقد و یا تصرف انشائی با فعل، نه لفظ و یا عدم احتیاج آن به لفظ در یک جا و مستقلاً بحث شود که آیا در تصرفات انشائی لفظ شرط است مطلقاً و یا شرط نیست مطلقاً و یا باید قائل به تفصیل شد نه این که در بیع، اجاره، مضاربه، مساقاة و مزارعه مدام از آن بحث کنند چنانکه این رویه ثابت است. مثال بعدی این است که در کتاب حدود مثلا قاعده «درأ، حد به شبهه» در یکی از فروع حد زنا بحث میشود و حال آنکه این قاعده کلی در حدود بلکه مطلق مجازاتها است و باید این مباحث درست مهندسی شود و کلیت آنها به بحث گذاشته شود و استثنائاتش هم بیان شود و بعد وارد تفریعات و زیر مجموعه شوند، البته در هر عقدی هم یکسری احکام خاص به آن عقد داریم که باید تحت عنوان تفصیلی آن عقد بحث شود مثلاً احکام خاص بیع و احکام خاص اجاره و احکام خاص مضاربه که لازم است در آن عناوین تفصیلی عقود بحث شود اما اگر مسئلهای مختص به عقدی نیست و کلی است، نباید ضمن تک تک ابواب و هر عقدی بحث شود چون تکرار، مملّ است و همچنین موجب میشود که کلیت آن حکم مشخص نشود و همچنین مناسب است برخی از عناوین تفصیلی عقود را به نکته مشترک آن ارجاع دهند و یا تقسیمبندی فنی در آنها انجام گیرد؛ مثلاً انواع عقود اذنی را تحت عنوان عقود اذنی بحث کنند و یا عقود مشارکت را تحت عنوان انواع شرکتها بحث کنند و این جهات فنی هر چه بیشتر و بهتر اعمال شود، بحث، فنیتر و برکات علمی و عملی آن بیشتر خواهد شد و بهتر قابل ارائه میگردد.
📕درس خارج فقه، ۹۳/۰۲/۰۸
🆔@Asre_jadid_57
⭕️مشخصات و مستلزمات استدلال فقهی صحیح و دقیق
🔰آیتالله هاشمی شاهرودی رحمهالله
9⃣ مسئله شموليت و احاطه نگاه فقهى یا فقه محیط
♦️نکته نهم: نکته دیگر مسئله شمولیت و احاطه نگاه فقهی است که از آن به فقه محیط تعبیر میکنیم؛ زیرا که هر مسئلهای با مسئله دیگر و یا بابی با باب دیگر فقهی فرقهای دارد و در هر بابی روشهای خاص و یا ادله خاص و قواعد خاص موجود است، همچنین سنخ موضوعات و تحلیلات فقهی آنها با یکدیگر فرق میکند، صحت و فساد در عبادات یک معنا دارد و در معاملات یک معنای دیگر و ممکن است روش استدلالی در هر باب دارای مختصاتی باشد که باید به آنها توجه شود؛ مثلاً در باب معاملات لازم است به سیرهها و بناها و تحلیلهای عقلا توجه شود، بخلاف باب عبادات که تعبد به نصوص در آن بیشتر است که احاطه فقهی بر همه ابواب فقه موجب صحت نگاه و دقت در بکارگیری روشها و مختصات هر مسأله یا بابی میشود و مانع از خلط میان آنها میگرددش و همچنین ابواب فقهی ملازمات یا مشترکاتی نیز دارد که باید مورد توجه قرار گیرد و عموماً استدلال در ابواب فقهی نیازمند احاطه به همه روشها است؛ یعنی اگر محقق یک روش را دید و از روشهای دیگر قطع نظر کرد دچار مشکل میشود؛ بنابراین اشراف به همه روشها، مختصات و مشترکات ابواب فقهی و ارتباط میان فروع و مسائل گوناگون فقهی بسیار لازم و مهم است و در استنباط صحیح و دقیق دخیل است و ممکن است خیلی جاها دلیل بر مسئلهای تحت عنوان آن مسئله ذکر نشده باشد و در فرع دیگری بیان شده باشد، همانگونه که در کتب حدیث هم برخی روایات در ابواب دیگری است؛ مثلاً در وسائل الشیعه صاحب وسائل برخی از احادیث را تحت عنوانی جمع میکند و بعد میفرماید (و یأتی) یا (و تقدم ما یدل علی ذلک) مثلا در کتاب دیه روایاتی را میدیدم که اگر قتل خطا در ماه حرام واقع شود دیه تغلیظ میشود و صوم شهرین از اشهر الحرام کفاره آن است که در ذیل آن میفرماید (تقدم ما یدل علی ذلک) که در باب صوم روایت دیگری را مطرح میکند و مخصوص قتل در حرم است که لازم بود آن را در اینجا هم ذکر میکرد بنابراین احاطه بر ابواب فقه و ارتباط بین ابواب بسیار مهم است.
📕درس خارج فقه، ۹۳/۰۲/۰۸
🆔@Asre_jadid_57
⭕️مشخصات و مستلزمات استدلال فقهی صحیح و دقیق
🔰آیتالله هاشمی شاهرودی رحمهالله
0⃣1⃣ نظريهپردازى فقهى يا فقهالنظريات
♦️نکته دهم: آخرین نکته، نظریهپردازی فقهی است یا فقهالنظریات است که امروز هم مورد نیاز نظام جمهوری و دولت اسلامی است و هم مورد نیاز حوزهها و محافل علمی و تحقیقاتی و دانشگاهی است.
♦️برخی از امور در مسائل فقهی و غیر فقهی مربوط به فقه است و اموری است که نیازمند نظریهپردازی فقهی است و لازم است از نظر فقهی حکم تئوری کلی آن مشخص شده و نظریه کلی آن داده شود؛ چون مسئله فقهی است که حکم شرعی را در بر دارد و باید حکم شرعی آن نظریه را اثبات کنند که به آن فقهالنظریات گفته میشود که باید مثل مسائل خرد و فردی اثبات فقهی یا نفی شود و این قبیل احکام فقهی مربوط به موضوعاتی است که مرتبط است با جامعه مثل نظریه ولایت فقیه و حکومت اسلامی که مرحوم امام (رحمه الله) در فقه مکاسبشان این کار را پیاده کردند که یکی از امتیازات و افتخارات بحث ایشان در نجف همین مبحث بود که تحولی در فقه بود و مضافاً بر برکات عملی آن، فقه را نیز بارور کرد و این قبیل نظریه پردازیهای فقهی از متن فقه است.
♦️مثلاً نظریاتی که در اقتصاد مطرح است بخشی از آن فقهی است؛ مثل نظریه فقهی در رابطه با مالکیت اراضی و منابع طبیعی که آیا مالکیت آن عمومی است یا خصوصی و یا مختلط است و آیا هر کسی میتواند هر معدنی و یا زمینی را مالک شود؟ یا نظریه فقهی در رابطه با پولهای اعتباری و احکام آن و این قبیل نظریات فقهی محض هستند و تا این نظریههایی که زیربنای نظام اقتصادی است مشخص نشود، اقتصاد اسلامی مشخص نمی شود و جوابگو نخواهد بود و یا در حقوق، نظریه عقد و نظریه شروط ضمن عقد و صدها نظریه دیگر موجود است و یا در باب احکام و سیاسات در ابواب حدود، قصاص و دیات نظریات و سیاسات عامی پیرامون مجازات موجود است که برخی در فقه الجزاء بسیار مهم است و لازم است مشخص شود و مشخصنشدن آن آثار عملی منفی بسیاری دارد؛ چه در حوزه و چه در دانشگاه و چه در محافل حقوقی یا محاکم قضایی و چه در قانونگذاری که عدم استخراج این نظریههای مهم، قوانین ما را هم مختل میکند.
♦️البته بحث نظریهپردازی، خاص به فقه نیست و در علوم دیگر هم برخی از نظریهپردازیها ریشه در مسائل و احکام فقهی دارد که جمعآوری آن احکام منجر به نظریهپردازی در آن علوم و زمینهها میشود و خیلی از مسائل و مشکلات را حل میکند؛ مثلاً شهید صدر (رحمه الله) در آخر رساله عملیه نوین خودشان (الفتاوی الواضحه) بحثی را تحت عنوان (نظرة عامه فی العبادات) اضافه کرده است که در آن نظریهپردازی جامعهشناسی اسلامی نموده است و فلسفه عبادات و نقش عظیم آن را در جامعه مدنی اسلامی مشخص کرده است؛ یعنی یک نظریه اجتماعی ارائه داده است که نظریه ای بسیار مهم در جامعه شناسی اسلامی است که چگونه عبادات اسلامی جامعه را متحول میسازد و چه برکات اجتماعی دارد.
♦️این نظریات مورد ابتلا جوامع بشری امروز و فرهنگهای معاصر میباشد که مورد تاکید رهبری هم قرار گرفته است که باید با نظریه پردازی درست و علمی استنباط شده از احکام و معتقدات اسلامی در مقابل نظریات غلط غربی نظریات اسلامی را در همه زمینهها نهادینه کرد و این نکته هم از نافعترین نکات بحث ما است که متأسفانه در روش فقهی ما به آن توجه لازم نشده است.
📕درس خارج فقه، ۹۳/۰۲/۰۸
🆔@Asre_jadid_57
⭕️ نقش "اجتهاد" در تحول "علوم انسانی"
🔰آیتالله علیدوست حفظهالله
❓وقتی میگوییم «نقش اجتهاد در تحول علوم انسانی» مراد کدام اجتهاد است؟
♦️دو نوع اجتهاد وجود دارد:
▪️اجتهاد به معنای اخص؛ یعنی اجتهادی که فقط گزارههای هنجاری دین مانند واجب، حرام، صحیح، باطل، نجس، پاک و... را کشف میکند.
▪️اجتهاد به معنای اعم؛ این نوع از اجتهاد متکفل استنباط گزارههای هنجاری نیست. در این نوع اجتهاد ممکن است به یک مسئلهای پرداخته شود که ارتباطی با شریعت و فقه ندارد، اما با دین ارتباط دارد؛ مانند خلقت انسان یا اقتصاد. در واقع در این نوع از اجتهاد شخص به دنبال کشف یک «هست» است اما این کشف باید با اجتهاد صورت بگیرد.
♦️بر اساس اجتهاد به معنای اخص، علوم انسانی و فقه با همدیگر ارتباط دارند اما نقش توسعهای ندارند. علوم انسانی مصداقشناسی و موضوعشناسی انجام میدهد و اجتهاد به معنای اخص حکم را بیان میکند.
♦️اما بر اساس اجتهاد به معنای اعم از آنجایی که ایننوع از اجتهاد از «هستها» خبر میدهد و معمولاً علوم انسانی بیان هستها و مناسبات میکند، در این صورت موضوعاتی مانند خلقت انسان، تاریخ، مسائل اجتماعی و ... از حوزههایی است که فقه به آن میپردازد.
🆔@ravesh_ejtehad
🆔@alidost_fiqh
پینوشت: بنابراین یک شأن از اجتهاد پرداختن به مسائلی است که از یکطرف مرتبط با دین هست؛ مانند سیاست و از طرف دیگر در آن، فقیه به دنبال کشف «هستها» هست بهصورت کاملاً منضبط و اجتهادی.
در اینصورت، کشف هستها و مناسبات، صرفاً به فلسفه (حکمت نظری) و علوم انسانی واگذار نمیگردد و موضوعاتی مانند مسائل سیاسی و ... از حوزههایی است که فقه به آن میپردازد.
#اجتهاد
#مکتب
#هستها_و_استها
#سیاست
🆔@Asre_jadid_57
⭕️آری با ضوابط شما من هیچ نمیدانم و بهتر است که ندانم.
▪️بخشی از مصاحبهٔ خبرنگار هفتهنامهٔ آمریکایی تایم با امام خمینی رحمهالله در ۹ آذر سال ١٣۵٨ در قم
❓خبرنگار: شما زندگی خیلی منزوی داشتید، شما اقتصاد جدید و حقوق روابط بینالمللی را مطالعه نکردهاید. تحصیل شما مربوط به علوم الهی است، شما در سیاست و گرفتن و دادن یک زندگی اجتماعی درگیر نبودهاید. آیا این در ذهن شما این شک را به وجود نمیآورد که ممکن است عواملی در این معادله باشد که شما نمیتوانید درک کنید؟
♦️حضرت امام: ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسیای که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده میشدهاست را شکستهایم. ما خود چارچوب جدیدی ساختهایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفتهایم. از هر عادلی دفاع میکنیم و بر هر ظالمی میتازیم، حال شما اسمش را هرچه میخواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت. امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمانها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایه نفوذ سرمایهداران و قدرتمندان که هر موقعی که خواستند هرکسی را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند.
آری با ضوابط شما من هیچ نمیدانم و بهتر است که ندانم.
❓خبرنگار: آیا هرگز در مورد چیزی اشتباه کردهاید؟
♦️حضرت امام: بهغیر از رسول اکرم و ائمه طاهرین همه اشتباه میکنند.
📕صحیفه امام خمینی، جلد 11، صفحه 160
🌐https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/11/page/160
🆔@Asre_jadid_57