هدایت شده از معرفت
🌸 همنشین خدا شو ...
🌻 اگر می خواهی برکت و آرامش
و سعادت وارد زندگیت شود ...
یک اصل مهم را وارد زندگیت کن ،
🌻قبل از اینکه هر کسی را در طی روز
ملاقات کنی ، اول خدا رو ملاقات کن
🌻 در خلوت خودت همنشین خدا شو
او بهترین مونس جهان هستی است
از آرزوهایت بگو از مشکلاتت بگو ...
از راههای نرفته ای که توان آن را نداری
🌻 او بهترین شنونده دنیاست
میشنود لبخند میزند و حتی قبل
از درخواست تو دست به کار میشود
🌻 بگو آیا می توانی با زیباترین، مهمترین،
در دسترس ترین، تواناترین، داناترین و مهربانترین، شخص اول تمام عوالم، دوست و همنشین شوی؟؟
🌻 اگر جوابت مثبت است
هیچ وقت اصل مهم زندگیت را فراموش نکن
او هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب بی صبرانه منتظر توست...
❤ زندگیتون معطر به عطر حضور خدا
هدایت شده از معرفت
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه کشف عجیب از دل علم…یه راز فراموششده، درست وسط سفرههامون بوده…ترکیبی که از پیری جلوگیری میکنه، ...
هدایت شده از معرفت
4.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻پیشگویی یک روشن دل از مذاکرات ایران و آمریکا
🔹برسه به گوش اونایی که به قول رهبری: متوجه نمیشن...
🔻
17.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤔تحلیل زیبا _ شنیدنی و باورنکردنی 🌺
https://eitaa.com/joinchat/33947842Ccf4b9fc148
هدایت شده از سهیلا محمدی
✅ ما هم تو جوونی کارهای یواشکی انجام می دادیم.
تو مترو تجریش شهرری ، ی جوون بهم گفت حاجی مثل اینکه اهل جبهه و جنگ بودی ، آیا زمان شما هم کارهای یواشکی داشتید؟ گفتم اوه ، تا دلت بخواد. میگه میشه یواشکی بهم بگی؟ بهش میگم : ما یواشکی برای جبهه ثبت نام کردیم ، دست تو شناسنامه مون بردیم. بدون خداحافظی رفتیم جبهه ، آموزش رزمی را دیدیم و ندیدیم ، اعزام شدیم ، طول تفنگ با سر نیزه اش از قدمون بلندتر بود. جنگیدیم ، زخمی شدیم ، بستری شدیم ، از بیمارستان فرار کردیم و دوباره برگشتیم جبهه ، نماز شب خون شدیم ، وصیت نوشتیم ، جای دیگری نگهبانی دادیم ، ظرف ها رو شستیم ، کفش ها را واکس زدیم ، توالت ها را تمیز کردیم ، دعا کردیم ، گریه کردیم ، ترسیدیم ، دلتنگ شدیم ، خندیدیم ، خدا حافظی کردیم ، حلالیت طلبیدیم ، چند باره رفتیم جبهه ، مسئولیت گرفتیم، مسئولیت را پس دادیم ، خوابیدیم ، بیدار ماندیم ، تشنگی کشیدیم ، گرسنگی کشیدیم ، مهمات از ارتش کش رفتیم ، به سنگر تدارکات تک زدیم ، بجای دیگری اسیر شدیم و حتی به جای دیگری شهید شدیم ، اسیر شدیم ، مفقود شدیم ، جانباز شدیم ، به میدون مین زدیم ، شلیک کردیم ، موج گرفتمون ، موجی شدیم ، یدفعه نمی فهمیم چرا داریم خونواده مون را کتک می زنیم ، اذیت میکنیم ، خانمم میگه دوباره موجی شدی ، بچه هارو نزن ، فقط منو بزن ، بعد که حالم جا میاد ، گریه می کنم و دلم به حال فرزندانم می سوزه، دخترم میگه بابا وقتی تو اون حالت مارو می زنی ، ما هم ثواب جبهه را می بریم؟ بعضی وقت ها تو کوچه و خیابون مسخره ام می کنند ، رانندگی کردیم ، قول شفاعت گرفتیم ، قول شفاعت دادیم ، خبر شهادت دادیم ، خبر اسارت دادیم ، خبر مجروحیت دادیم ، ترک پست کردیم ، اشتباه کردیم ، تلفات دادیم ، شهید دادیم ، مجروح دادیم ، ولی همیشه خودمون را به عملیات می رساندیم ، حقوق برامون معنی نداشت ، چه معنی داره که داری خدمت می کنی و در قبالش حقوق بخواهی؟ غرب رفتیم ، جنوب رفتیم و یواشکی بعد از جنگ هم سکوت کردیم ، البته اسم بعضی از رفقامون را هم روی خیابون ها و کوچه ها گذاشتند و البته با جنگ و دعوایی که در شورای شهرها بوده ، آنجا گفته بودند چقدر شهید شهید ، به حاشیه رانده شدیم ، نادیده گرفته شدیم ، انگ خوردیم ، دروغ شنیدیم ، شعار شنیدم ، جفا دیدیم ، زخم زبان خوردیم ، ی روز از جبهه برگشتیم ، مثل پل های عملیات خیبر دیگه به درد نمی خوردیم، رفتیم نماز جمعه ، بهمون گفتن جلمبر ، می فهمی جلمبر یعنی چی؟ یعنی ژولیده ، ژنده پوش ، عقب مونده ، کهنه پوش ، فتنه های دنیا طلبی رو تو دهه 70 و 80 و 90 دیدیم ، تو شهرها با منافقین ، سلطنت طلب ها ، بریده ها ، و با سربازان دشمن و جمع یواشکی کاران که دیگه علنی کار می کردند ، جنگیدیم. دوباره تو میدون اومدیم ، رفتیم و...... برای ثبت نام بچم تو مدرسه نگفتم رزمنده ام ، دخترم گفت بابا میشه اصلأ نیای در مدرسه دنبالم ،؟ اصلأ نیا یا اگر میای با پراید نیا ، دخترم میگه بابا پس کی ما میتونیم هرچی دلمون خواست بخریم؟ ما هم مریض میشویم ، هممون ی جایی از تنمون به وسیله انفجار گلوله ها و یا اصابت گلوله ، جای حک ترکش و عبور گلوله وجود دارد ، بیمار شدیم ، بستری شدیم ، ترخیص شدیم ، البته ناله هم کردیم ، اینقدر رفتیم بیمارستان که موزائیک های آنجا هم ما را میشناسند ، سنم زیاد شده ، بعضی هامون پولمون هم زیاد شد ، علممون هم زیاد شد ، بعضی هامون جبهه را فراموش کردیم ، جلمبری هم یادمون رفت. محتاط شدیم ، یهو یواشکی مردیم و یواشکی هم دفن شدیم. اصلأ نسل ما نسل طلایی یواشکی ها بود.ازش پرسیدم حالا اگر میشود تو یواشکی هاتو بگو،
دیدم سرشو انداخت پائین و داره یواشکی گریه می کنه.🌹🌸😭
* حوصله کنیم بخونیم*
هدایت شده از یُحِبُ
10.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مواظب باشید فتنه اکبر، پارتیها و مراکز فساد و قمارخانهها نیست نقطه شروع آشوب و آنتیتز انقلاب خود حوزه علمیه هست.
🇮🇷 @masafe_akhar 🇵🇸
هدایت شده از s_s_h
💢 ۴ نکته جدید از مذاکرات از زبان حجتالاسلام نبویان + ۲ خبر درباره وعده صادق۳ و لایحه حجاب
🔻 دیروز در جلسهای با آقای نبویان، ایشان چند خبر و تحلیل درباره مذاکرات گفتند و برایشان محرز و قطعی بود که اجازه رهبری از روی «اکراه» نیست.
1⃣ «خبر» دادند که آمریکا به دنبال ایجاد اجماع بینالمللی (اروپایی-عربی) علیه ایران است.
2⃣ «تحلیل» ایشان براساس اخبارشان و گفتگوها با تیم مذاکره کننده این بود که
اولا از جانب دولت، فشار و اصراری به رهبری برای مذاکره نبوده است
ثانیا خود دولتیها هم امید و خوشبینی به این مذاکرات ندارند
3⃣ «تحلیل» ایشان براساس اخباری که برخی رو نگفتند و برخی رو اجازه انتشار ندادند این بود که مذاکرات غیرمستقیم، نه بخاطر فشار و تحمیل به رهبری، بلکه تاکتیک ایران بوده برای:
«جلوگیری از شکلگیری اجماع بینالمللی علیه ایران و اتمام حجت نسبت به اتفاقات احتمالی آینده»
4⃣ «تحلیل» ایشان براساس موارد فوق این بود و برای ایشان #قطعی و #یقینی بود که این تاکتیک، مورد «رضایت و موافقت» رهبری است و صرفا «اجازه»ای که ممکن است از روی اکراه باشد، نیست.
🔹 در پایان دو «خبر» مهم و جالب هم دادند درباره وعده صادق۳ و لایحه عفاف و حجاب:
1⃣ پزشکیان و دولت و مسائل اقتصادی و افکار عمومی و... مانع وعده صادق۳ نیست و دلیل تاخیر هم بیاعتنایی به امر رهبری نیست.
(تحلیل بنده: رسانههای اصلاحات با این دروغ، درحال دستاوردسازی کاذب برای مخاطب خود هستند)
2⃣ تعلیق اولیه قانون حجاب که در دبیرخانه شعام تصویب شده بود، در صحن شعام هم به رای گذاشته شد اگرچه نیاز نبود.
🔹 در نهایت حجت ما در روز قیامت، رهبری است. اما کنش و تحلیل افرادی مثل حجتالاسلام نبویان میتواند به تحلیل بهتر ما از مراد حضرت آقا کمک کند.
✍ محمدحسین ابوطالبی
هدایت شده از نادری_علی هادی شریفی
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔴 آن روزی که به ما موشک میزنند، خطرناک نیست بلکه ...
در جمع ما هستند کسانی که قبل از انقلاب، گرفتار زندان و شکنجه و اینها بودند و این حرف بنده را خوب متوجه میشوند. بازجو وقتی شلاق به دست میگرفت و میزد، موقع حساس و خطرناکی نبود، اما وقتی دستور میداد چلو کباب برای آقا بیاورید خطرناک بود! وقتی میگفت تلفن در اختیارش بگذارید تا به هرکه میخواهد تلفن کند، آنوقت خطرناک بود. وقتی میگفت نامهای بنویس به خانوادهات، آنوقت خطرناک بود. وقتی نمازخوانهایشان را میآوردند -اگر نمازخوانی داشتند- که بیاید با این زندانی که نمازخوان هست صحبت کند، خطرناک بود.
ساعت خطرناک، آن زمانی بود که این فرد با خودش میگفت: «اینها آنطور هم بدذات نیستند که ما فکر میکنیم». گفتنِ این حرف همان، و #سقوط کردن همان!
یک ذره حسنظن، انسان را ساقط میکرد. افرادی بودند که باآبرو به زندان رفتند، اما بیآبرو از زندان بیرون آمدند! اصلاً عوض شدند. مشیشان تغییر پیدا کرد، اصلاً آخرش ساواکی شدند. فردی بود، مبارزه کرده بود، زندان افتاد، بعد ساواکی شد؛ چون یک ذره به آنها #حسن_ظن پیدا کرد؛ یک ذره فکر کرد که در آنها رحم و انسانیتی هست.
آن روزی که به این مملکت، #موشک میزنند، خطرناک نیست. آن روزی که برای #صلح میآیند باید دست به دعا برداشت و استغاثه کرد و خود را به خدا سپرد! این ساعتها خطرناکتر است! بمباران شهرها، علامت ضعف آنهاست، چون امت آگاهاند نمیتوانند با صحبت، مردم را تسخیر کنند و لذا چوب میزنند!
@secret_file