قهرمان غیور پیام امام خمینی(ره) پس از شنیدن خبر تصرف اهواز در روز های ابتدایی جنگ: مگر جوانان اهواز مرده اند این پیام حماسی لبیک تاریخ ساز ده¬ها جوان و شهید غیور اصلی به ندای امام خمینی(ره) و مقابله با 2لشکر زرهی بعثی در نزدیکی شهر اهواز را در پی داشت. #به‌_توان_مردم

مشق حماسه حماسه جوانان غیور ایرانی در نخستین روزهای جنگ که ارتش مجهز بعثی را زمین گیر کردند. این تانک تا مرکز شهر سوسنگرد جلو آمده بود ولی توسط چند جوان بومی با نارنجک منهدم شد. بقایای آن هنوز در همان نقطه در شهر سوسنگرد به یادگار مانده است. #به‌_توان_مردم

حماسه لنج ها اقدام شجاعانه و داوطلبانه لنج داران در خارج کردن مجروحین و مردم عادی از آبادان و حمل مهمات برای پشتیبانی از رزمندگان و جلوگیری از سقوط شهر آبادان. در این اقدام برخی از لنج ها مورد اثابت شلیک های ارتش بعث قرارگرفته و غرق شدند. #به‌_توان_مردم

فرنگیس از تبار حیدر فرنگیس حیدرپور، شیرزنی از دیار گیلان غرب در سن هجده سالگی و تنها با در دست داشتن یک تبر، با شجاعت بی نظیرش یک افسر متجاوز بعثی را از پای در آورد ویک بعثی دیگر را اسیر کرد. با این اقدام فرنگیس برای همیشه در تاریخ مقاومت ایران اسلامی ماندگار شد تا تصویر راستینی از شجاعت زن ایرانی را به جهانیان نشان دهد. #به‌_توان_مردم

فرزند ایران شهید غفور جدی اردبیلی خلبان جنگنده اف-4 نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود. وی در طول 45 روز ابتدای جنگ تحمیلی با ثبت 80 پرواز، آما بی نظیری از خود به یادگار گذاشت. این خلبان شجاع ضمن رد درخواست آمریکایی هابرای اقامت و اشتغال در نیروی هوای آن کشور در وصیت نامه ای که سراسر عشق به میهن است چنین نوشت: دوست دارم کفنم پرچم ایران باشد. #به‌_توان_مردم

قاسم کربلای ایران شهید مرحمت بالازاده سیزده سال بیشتر نداشت که از اردبیل به تهران آمد و با یادآوری حماسه قاسم ابن الحسن(ع) در عاشورا، اجازه اعزام به جبهه را از آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) کهرییس جمهور وقت بود گرفت. او هم قد تفنگش بود و حتی لباس های رزم از تنش بزرگتر بودند. #به‌_توان_مردم

آماده سازی پیکر شهدای حمله رژیم صهیونیستی به ضاحیه 🖤 دبیرکل شهید آیت الله سید حسن نصرالله 🖤 سردار شهید حاج سمیر توفیق دیب «حاج جهاد» 🖤 رهبر شهید حاج علی کرکی «حاج ابوالفضل» 🖤 شهید حاج محمد حبیب خیرالدین «حاج حسن»

✳ شما صددرصد پیروز هستید! 🔻 «برادرها! عملیات فتح المبین رو یادتون هست؟» مدت زیادی از این عملیات نگذشته بود؛ اما کنجکاو شدیم بدانیم قصد او از این حرف چی بود؟ حاج احمد ادامه داد: «توی اون عملیات قرار بود بیست‌وپنج تا آیفا به ما بدن که هشت تا بیشتر ندادن. باید سی تا تویوتا می‌دادن که پنج تا دادن. من از این وضع خیلی ناراحت بودم. چند روز در همین حال و هوا بودم که نکنه شکست بخوریم و بی‌آبرو بشیم. یک شب توی کمپ بلتا، اومدم بیرون که وضو بگیرم. فکرم هم خیلی درگیر عدم وجود امکانات لازم و از این حرف‌ها بود. حین وضو گرفتن، حس کردم یک نفر شونه‌ام رو گرفت و فشار داد. سرم رو برگردوندم، دیدم یه برادریه که لباس فرم سپاه تنشه، ولی از بچه‌های خودمون نبود و هر چی نگاهش کردم، نشناختمش. او به من گفت برادر احمد! تو خدا و ائمه رو فراموش کردی و همه‌اش به امکانات مادی فکر می‌کنی؟ هیچ ناراحت نباش! شما صددرصد پیروز هستید. یه عملیات دیگه هم در پیش دارین به نام بیت المقدس که توی اون هم پیروز می‌شین. شما قضیه‌ات توی لبنان و به‌دست اسرائیلی‌ها خلاصه می‌شه و دیگه از اونجا برنمی‌گردی.» 📚 از کتاب #برادر_احمد | روایت حیات جهادی #احمد_متوسلیان 📖 صفحات ۳۳۹ و ۳۴۰ ✍ علی اکبری مزدآبادی ✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f