⭕️ کودک شهید لبنانی در انفجار دستگاه پیجو 💔💔💔
کسی که عرضه انتقام گرفتن از حزب الله تو میدون رو نداره، با انفجار و ترور از دخترانشون انتقام گرفت!
#صهیونیست_نژادپرست
#صهیونیست_جنایتکار
🟠صندوق تامین اجتماعی بهتر است یا صندوق بازنشستگی کشوری؟(قسمت اول)
یقینا نمیتوان پاسخ قاطعی به پرسش فوق داد اما میتوان تفاوتهای دو صندوق را در دریافتها و پرداختها و توان مالی صندوقها بیان نمود. بازنشستگان تامین اجتماعی معتقدند که بازنشستگان کشوری در مقایسه با آنها از وضعیت بهتری به لحاظ حقوق، مزایا، پاداش، تسهیلات بانکی و رفاهی و تامین اجتماعی تکمیلی برخوردارند. نداشتن بیمه طلایی و خدمات نامناسب بیمه دی از جمله مشکلاتی است که به آن اعتراض دارند.
مهمترین نکته در خصوص هر دو صندوق این است که در حال حاضر توان مالی زیادی در مقایسه با صندوقهای بازنشستگی کشورهای توسعه یافته ندارند. در حال حاضر برخی از بزرگترین کمپانیها نفتی و ... متعلق به صندوقهای بازنشستگی میباشند که با سرمایهگذاریهای مناسب قدرت مالی آنان را بسیار بالا برده است.
تفاوتهای دو صندوق با توجه به قوانین موجود که البته تغییر آن در آینده دور از ذهن نیز به نظر نمیرسد، به شرح ذیر میباشد: از مشترکین صندوق بازنشستگی کشوری ماهانه ۹ درصد از کارمند به عنوان سهم بازنشستگی و همچنین دو درصد از اقلام مشمول کسور جهت دفترچه خدمات درمانی وی کسر می گردد. اما تامین اجتماعی ماهانه ۷ درصد از کارمند به عنوان سهم بازنشستگی و درمان دریافت مینماید. لذا پرداختی فرد به تامین اجتماعی پایینتر میباشد.
صندوق بازنشستگی کشوری با هر افزایش کل آن را به عنوان مقرری ماه اول دریافت میکند، اما مشمولین صندوق تامین اجتماعی مبلغی به عنوان مقرری ماه اول ندارند و با صدور هر نوع حکم حقوقی افزایش خود را از همان ماه اول دریافت میکنند.
مشترکین صندوق بازنشستگی کشوری در ایام بیماری و مرخصی معذوریت با هر نوع استخدام پرداخت حقوق و مزایای کارمند بر عهده دستگاه میباشد، اما کارمندان استخدام پیمانی که مشترک صندوق تامین اجتماعی میباشند، در بیماری بیش از ۳ روز و مرخصی معذوریت جهت دریافت حقوق میبایست به تامین اجتماعی مراجعه نمایند.
کسانی که قبل از استخدام سوابق بیمه پردازی خصوصی به تامین اجتماعی دارند، چنانچه تمایل دارند از سوابق بیمهای قبلی خود برخوردار باشند، بهتر است همچنان مشترک صندوق تامین اجتماعی باشند.
کارمندی که به تامین اجتماعی بیمه می پردازد، پس از بازنشستگی ارتباط وی با دستگاه محل خدمت به طور کامل قطع میگردد. اما کارمند بازنشسته مشترک صندوق بازنشستگی کشوری سازمان محل خدمت وی به عنوان رابط با سازمان بازنشستگی بوده و میتواند پس از بازنشستگی همچنان از تسهیلات دستگاه خود مانند وام و ...استفاده نماید.
پرداخت حقوق بازنشستگی به مشترکین صندوق تامین اجتماعی حداکثر ۷ برابر حداقل حقوق در زمان بازنشستگی خواهد بود. در حال حاضر صندوق بازنشستگی کشوری از این قائده مستثنی است. لذا افرادی مانند اعضا هیات علمی و قضات در صورت امکان می بایست در صندوق بازنشستگی کشوری مشترک شوند.
حقوق بگیران تامین اجتماعی قشر وسیعی از کارگران و کارمندان می باشند که به نظر می رسد در ترمیم های حقوقی که طول سالهای بازنشستگی اعمال میگردد، افزایش کمتری نسبت به مشترکین صندوق بازنشستگی کشوری در بلند مدت داشته باشند.
در حال حاضر صندوق بازنشستگی کشوری در ترمیمهای حقوقی که هر چند سال اتفاق میافتد به گزینههایی چون سابقه، طبقه، سوابق مدیریتی فرد، رتبه و مدرک تحصیلی که در سامانههای صندوق بازنشستگی ثبت است توجه مینماید.
افرادی که مشترک تامین اجتماعی می باشند، میتوانند در سالهای آخر خدمت نسبت به پرداخت بیمه از کارگاهی دیگر جهت بالا رفتن حقوق بازنشستگی خود اقدام کنند. که این امر برای مشترکین صندوق بازنشستگی کشوری میسر نمیباشد.
در مورد مرخصی پزشکی و استعلاجی نیز شرایط هر دو فرق دارد. در خدمات کشوری شما ۴ ماه مرخصی استعالجی خواهید داشت. در تمام این ۴ ماه حقوق خود را از محل کار خواهید گرفت. اما در تامین اجتماعی ماهیانه حداکثر ۳ روز مرخصی استعالجی دارید که حقوق توسط محل کار پرداخت میگردد.
تفاوت پرداخت : در صندوق تامین اجتماعی کسور بازنشستگی شامل اکثر پرداختها میشود و ۷ درصد از حقوق، سهم کارمند یا کارگر است. در صورتیکه حقوق دریافتی مستخدم از ۷ برابر حداقل حقوق بیشتر باشد، کسور بازنشستگی حداکثر تا ۷ درصد ۷ برابر حقوق از آنها کسر خواهد گردید. در بیمه خدمات کشوری، مقدار ۹ درصد کلیه اقلام حقوقی مندرج در حکم کارگزینی به جزء اقلام مناطق کمتر توسعه یافته، بدی آب و هوا، کمک هزینه عائله مندی و اولاد و فوق العاده نوبت کاری، کسر خواهد شد.
🍂تفاوت درمان و دارو :
هر دو صندوق داروهای مختلفی را تحت پوشش دارند، ولی به بیمه تامین اجتماعی کمکهای بیشتری شده است.
🍂قسمت دوم مطلب را در صفحه بعد بخوانید.
دوستداران ولایت
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
🟠صندوق تامین اجتماعی بهتر است یا صندوق بازنشستگی کشوری؟(قسمت دوم)
🍂تفاوتهای کاری و بازنشستگی:
هر دو وابستگان درجه یک را بدون مشکل بیمه میکنند. اما در مورد پدر و مادر، بیمه تامین اجتماعی شرایط خاصی دارد، مثال؛ باید سن مادر 55 و سن پدر به 60 سال رسیده باشد. اما در بیمه خدمات درمانی این شرایط وجود ندارد.
🍂کمکهای جانبی:
کمکهای جانبی مثل پول لباس، خوار و بار، کمک هزینه آموزشی و ... در تامین اجتماعی وجود دارد.
🍂تفاوت حقوقی:
در گذشته بدلیل اینکه بیمه تامین اجتماعی بیشتر بندهای پرداختی را شامل میشد، حقوق بازنشستگیاش هم بیشتر بود. در حال حاضر هر چند این اختلاف کم شده است، ولی هنوز هم وجود دارد. احتمال اینکه با برقراری اضافه کاری و ... این اختلاف بیشتر شود وجود دارد.
بازنشستگان کشوری همیشه وضعیت بهتری نسبت به بازنشستگان تامین اجتماعی داشتهاند که البته بازنشستگان تامین اجتماعی این تسهیلات را به دلیل کار سخت خود در طی سالهای فعالیتشان که عمدتا در محیطهای کارگری و سنگین بوده، حق خود میدانند که متاسفانه مسئولان در این خصوص کوتاهی کردهاند.
کارشناسان امور رفاه و تامین اجتماعی معتقدند؛ مسئولان نباید میان هر دو دسته بازنشستگان تبعیض قائل شوند و اجحافی که در حق بازنشستگان تامین اجتماعی شده، به هیچ وجه زیبنده آنان و همچنین نظام نیست. همچنین آنان معتقدند که تامین اجتماعی سازمانی بسیار بزرگ با اموال و داراییهای بیشمار است، به همین دلیل باید وضعیت بازنشستگان تحت پوشش این سازمان بهتر از سایر صندوقهای بیمهای باشد، در صورتیکه دقیقا این موضوع برعکس است و بازنشستگان تامین اجتماعی اوضاع مناسبی ندارند.
بازنشستگان کشوری علاوه بر بیمه تکمیلی از بیمه طلایی نیز برخوردارند که خدمات درمانی بدون حد و سقف برای آنان در نظر گرفته است و همین تبعیضی آشکار به حساب میآید.
عدم پوشش نیازهای ضروری درمانی؛ بازنشستگان در دوران سالمندی بیش از هر خدمت درمانی دیگری نیاز به سمعک، عینک، ویزیت پزشک و ... دارند، اما متاسفانه در قرارداد بیمه دی این موارد برای بازنشستگان تامین اجتماعی نیامده و از این خدمات بیبهره هستند. با عنایت به اینکه در بیمه خدمات درمانی صرفاً موضوع خدمات درمانی مطرح است و در صندوق بیمه تأمین اجتماعی هم درمان و هم بازنشستگی، لذا جهت این موضوع بایستی به سازمان بازنشستگی کشوری مراجعه نمائید تا اطلاعات بیشتری جهت انتخاب صندوق بیمهای خود بگیرید. در کل بیمه تکمیلی مشترکین صندوق بازنشستگی کشوری بهتر از بیمه تکمیلی مشترکین تامین اجتماعی است. اصولا تامین اجتماعی بصورت جدی وارد این حوزه از درمان نشده است و روند مدیریتی در این صندوق نیز به گونهای نیست که در آینده نیز تحول خاصی مشاهده گردد. اما باید در نظر داشت که در صورتیکه مشترکین تامین اجتماعی به مراکز درمانی ملکی این صندوق مراجعه نمایند، درمان آنها رایگان خواهد بود. امکانی که مشترکین صندوق بازنشستگی کشوری از آن بیبهره هستند.
🍂نتیجه گیری:
تصمیمگیری در مورد اینکه کدام صندوق بازنشستگی در طول خدمت و پس از آن به درد شما خواهد خورد، برای هر فرد متفاوت است. ضمن آنکه به روشنی و دقیق نمیتوان گفت که کدام یک بهتر از دیگری است. در واقع وقتی دو صندوق فوق دولتی هستند، تقریبا خدمات مشابهی را با اندکی تفاوتها ارائه میدهند که هر فرد بر اساس همین اندک تفاوتها میتواند صندوق خود را انتخاب نماید
دوستداران ولایت
.https://eitaa.com/doostdaranvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨تهران با اسم "علیرضا زاکانی" جایزهی «پیاده سازی نوآوریِ صنعت و زیرساخت» در مراسم مجمع آینده شهری بریکس را دریافت کرد✌️🇮🇷.
فقط این پخش نشه که بعضیا ناراحت می شن .
قیام عباس عبدی برای آموزش بدون پرورش!
عباس عبدی، از تئوریسینهای اصلاحطلب که چندی قبل "وفاق" را مقدمه رفع حصر نامیده بود، طی یادداشتی در انتقاد به وزیر آموزش و پرورش نوشت: اخیرا وزیر آموزش و پرورش دولت جدید جملهای را گفته است که بسیار عجیب است.«مهمترین وظیفه ما در آموزش و پرورش، اقامه فرهنگ نماز، قرآن و ایثار و فداکاری در فضای تعلیم و تربیت است. اگر میخواهیم جامعه سعادتمندی داشته باشیم بنا بر راهبردهای قرآنی، راهی نداریم جز اقامه نماز و اقامه فرهنگ ایثار.»
به گزارش اعتمادآنلاین، عبدی میافزاید: شاید گمان شود که این اهداف و وظایف خوب است، چرا بیان آن را باید عجیب دانست؟ به این علت ساده که مشکل با این اهداف نیست؛ مشکل با تناسب کارکرد نهاد آموزش و پرورش با این هدف است. دیندار کردن مردم جزو وظایف و کارکردهای روحانیت و نهاد دین است و نه نهادهای دیگر. به علاوه این کارکرد بیش از آنکه آموزشی باشد، تربیتی است. مگر آموزش و پرورش نیرو یا ساختار مناسب را برای این هدف دارد؟ به علاوه پس روحانیت چه کار باید کند؟ روشن است که اگر این کارکرد برای آموزش و پرورش قابل تحقق بود تا حالا باید همه دانشآموزان این گونه تربیت میشدند. این نهاد حتی نتوانسته و نمیتواند کارکرد آموزشی دینداری را هم انجام بدهد، چه برسد به کارکرد تربیتی دینداری. در نتیجه دانشآموزان هر روز از گذشته دورتر از ارزشهای دینی میشوند، چون وظیفهای و رسالتی را از آموزش و پرورش میخواهید که در آن تعریف نشده است و مناسب آن نیست.[۲]
*آقای عبدی خجالت کشیده از اینکه بگوید اساسا ساختار قانون و آموزش و پرورش را قبول ندارد و معتقد است که پرورش جایی در کنار آموزش ندارد!
از نظر عباس عبدی و دوستان او؛ مدرسه جایی است که باید کودک را صرفا برای یادگیری ۴ عمل اصلی ریاضی و اصول اکابر بهدان سپرد.
و در این میان نه تنها آینده کودک هیچ اهمیتی ندارد بلکه اگر کودک سوالی پرسید، اگر علاقهای داشت و اگر به چیزی اندیشید حتما باید با داغ و درفش مدیران آموزشی مواجه شود. زیرا حق ندارد جز به درس به هیچ چیز دیگری بیاندیشد.
پیشنهاد این است که عبدی خجالت نکشد و خیلی رک و صریح بگوید که منظورش از فضای آموزشی چیزی شبیه به امپراطوری رایش سوم با سیستمهای گشتاپویی است که اجازه هیچ تنفس فکری داده نشود و کودکان و شهروندان هم صرفا سربازان حکومت نازی تلقی شوند نه مردمی آزاد که باید درست و غلط را بشناسند.
حقیقت اینست که نگاه انقلاب اسلامی به مقوله آموزش و پرورش با نگاه عبدی تفاوت دارد.
در ایدئولوژی انقلاب اسلامی؛ کودک محصل باید پرورش نیز بیابد همچنانکه میآموزد. او باید کتابخوانی و نمازخوانی و ایثارگری را نیز مشق کند و سپس به وادی اختیار برسد. نه اینکه از ابتدا با انکار چنین مقولاتی مواجه شود و فقط به این تصور برسد که حقیقت صرفا در ارلن و پیپتهای آزمایشگاهی نهفته است و دین افیون است و...
جالب است که عبدی پاسخ نمیدهد این کودک برساختهی ذهن او و تربیت یافته در مکتب آموزشی رایش(!) اگر در بزرگسالی به حقیقت رسید و سیستم حکمرانی و آموزشی را مؤاخذه کرد که چرا از حقیقت و فکر درست با او سخن نگفتهاند؛ چه کسی باید پاسخگو باشد؟!
و اساس آیا میتوان پاسخ درستی را برای این انسان هدر رفته یافت؟
میماند بحث روحانیت که ما برای پاسخ چیستی نقش روحانیت؛ آقای عبدی را به کارکرد همزمان سمنها در کنار نهادهای دولتی و حکومتی ارجاع میدهیم که اتفاقا از آموزههای فکری خود اصلاحطلبان است.
چه ایرادی دارد که چند نهاد بصورت همزمان و همپوشش مشغول یکهدف باشند و مسیر و هدف را دائما بهبود ببخشند؟!
اختصاصیسازی کارکردها یک تفکر غلط و غیر دانشی است که فقط در موارد معدودی کاربرد دارد و نمیتوان آنرا بعنوان یک فرمول حکمرانی توصیه کرد.
فیالجمله اینکه پسندیده نیست رجلی با سابقه سالها کار اطلاعاتی و سیاسی؛ آغشته به چنین نظرات عوامانه و بیبنیادی باشد و افکار عمومی را اینچنین به بازی بگیرد.
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
توصیههای سیاسی زنی که شهردار نجفی را بیچاره کرد
فاطمه راکعی، زنی که در دوران مسئولیت محمدعلی نجفی در شهرداری تهران؛ مراسم رقص دختران نوجوان را برای شهردار وقت ترتیب داد و حواشی بسیاری را برانگیخت؛ به تازگی در یک یادداشت سیاسی توصیههایی را خطاب به پزشکیان نیز مطرح کرده است.
راکعی در این یادداشت که اعتمادآنلاین آنرا منتشر کرد، نوشته است: در آستانه انتخاب استانداران دولت چهاردهم، لازم است به این پرسش اساسی پرداخته شود که چرا زنان ایرانی هرگز در شمایل یک استاندار در ساختار سیاسی مناطق گوناگون کشورمان حضور نداشتهاند؟ هر چند در دولت دکتر پزشکیان اتفاقات بسیار مثبتی برای مدیریت زنان رخ داده و یک وزیر زن، چندین معاون رییسجمهور، همچنین نخستین زن در شمایل سخنگوی دولت در عالیترین سطوح اجرایی حضور دارند، اما باتوجه به محرومیت تاریخی زنان در ساختار مدیریتی کشور لازم است توجه ویژهای به حضور زنان متخصص و شایسته در معاونتهای وزرا، مدیر کلی به خصوص به عنوان استاندار شود.
او تصریح میکند: در شرایطی که دولت چهاردهم به مفاد و محتوای برنامههای بالادستی توجه ویژهای دارد، لازم است تحقق سهم ۳۰درصدی مدیریتی زنان را نیز محقق کند. امروز شاید زمان آن رسیده باشد که برای نخستینبار در جمهوری اسلامی چند استاندار زن هم منصوب شده و کار خود را آغاز کنند.
راکعی مینویسد: مدیران زن متخصص در جایجای جهان به دلیل نوع خاص نگاهی که دارند همچنین بهرهمندی از گزارههایی چون ملاطفت در عین جدی بودن، اعتقاد به سیاست تنشزدایی، همچنین مدارا و حساسیتهای بیشتر میتوانند بسیاری از معضلات موجود در استانها را حل و فصل کنند. امروز حتی در بسیاری از کشورها برای پستهای حساسی چون وزارت دفاع هم از زنان استفاده میکنند تا رویکردهای صلحطلبانه زنانه، باعث توسعه فرهنگ مدارا در سطح جهان شود.[۳]
*بدیهیست که در یک سیاستورزی معقول؛ خانم راکعی به دلیل اشتباه فاحش خود اکنون نمیتوانست به عنوان یک مرجع سیاسی اقدام به صدور نظراتش کند!
اما به دلیل نگاههای غلطی که در اردوگاه اصلاحات وجود دارد؛ میبینیم زنی که عملا دوران مدیریت یکی از نخبهترین نیروهای اصلاحطلب یعنی محمدعلی نجفی را با ضربه فنی مواجه کرد؛ اکنون و در دولت پزشکیان نیز مجددا به صحنه آمده و قصد کنشگری دارد.
ضمن هشدار به پزشکیان درباره نگاه دقیقتر به دوستان و دشمنان؛ بایستی در بحث استانداری اشاره کرد که ماهیت کار استانداری یک شغل مردانه است که باید پیوسته مشغول کار باشد. در واقع استانداری یک شغل ستادی مثل وزارت نیست و در فرض هم که یک بانوی نخبه برای احراز این سمت پیدا شود؛ باید اشاره کرد که او در ساعتهای زیادی نمیتواند در خانه و در کنار همسر و فرزندان خود باشد!
باید دقت شود که در مسئله درست و ضروری رعایت حقوق بانوان؛ نبایستی این حق را مستمسکی برای شهوات سیاسی و مطامع جناحی قرار داد.
بدتر اینکه حق مردم و خدمتگزاری بهتر و قاطعانه به آنها را نیز فردای مطامع سیاسی و جناحی خود کنیم.
البته خانم راکعی که چنان وضع مصیبتباری را برای شهرداری نجفی رقم زدند؛ بعید است که دلی به حال پزشکیان یا مردم یا عقلانیت سیاسی بسوزانند!
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
بازیگران بیاراده در فتنه سیا و موساد صلاحیت مدیریتی ندارند
روزنامه زنجیرهای هممیهن ادعا کرد حوادث سال 1388 دامی است که کیهان میخواهد پهن باشد و پزشکیان میخواهد آن را جمع کند!
این روزنامه در تحلیلی با عنوان جمع کردن دام 88، به پرسش کیهان و پاسخ پزشکیان در نشست مطبوعاتی اخیر پرداخته و نوشت:
«شاید بهترین پرسش را خبرنگار کیهان از پزشکیان پرسید. از این جهت که صفبندیها و مرزبندیها و تعارضهای بنیادین را در ایران امروز به نمایش گذاشت. برای این جریان، مسئله امروز کشور و ریشه بحرانها صرفا به انتصاب چند فعال سیاسی و رسانهای در برخی مسئولیتهای درجه چندم دولت چهاردهم برمیگردد و از اینرو، سؤال خبرنگار کیهان این است که چرا افرادی که به دلیل مواضع خود با برخوردهای قضائی و امنیتی مواجه شدهاند، مسئولیت داده اید.
پزشکیان بهصراحت پاسخ کیهان را داد و عملا بهکار نگرفتن مدیران و کارشناسان را به دلیل داشتن پرونده یا احکام برآمده از مواضع سیاسی و اعتراضی آنان در سالهای گذشته را سیاستی نادرست و مردود دانست. در رویکردی که پزشکیان طرح میکند، اصولا مسئلهای تحت عنوان بازگشایی پرونده ۱۳۸۸ معنا ندارد. این بیمعنایی البته به آن جهت نیست که مسایل رخداده در سال ۱۳۸۸ و پیامدهای آن، رخداد کماهمیتی بوده است و نیروهای سیاسی (در هر دو سوی ماجرا) میتوانند بهراحتی آن را فراموش کنند.
طبیعتا برای قضاوت درباره اینکه کدام طرف صاحب حق است و درست میگوید، نمیتوان به گزارشهای نهادهای امنیتی و یا احکام قضائی دادگاههایی که خود یکطرف نزاع بودهاند و بسیاری از تعارضات امروز ناشی از رفتارها و رویکردهای آنها در اعتراضات و اتفاقات سال ۸۸ و موارد مشابه و شدیدتر آن در سالهای بعد بوده است، اتکا و استناد کرد؛ چراکه نیروهای معترض چنین تلقی دارند.
از طرفی، پیشنهادهایی همچون تشکیل کمیته حقیقتیاب یا مناظره بین طرفین ماجرا و... نیز که شاید در ماههای نخست قابلانجام بود، امروز و با گذشت ۱۵سال از آن حوادث چندان تاثیری ندارد. ضمن آنکه حاکمیت هم در همه این سالها چنین پیشنهادهایی را رد کرده است. بنابراین، راهحل ماجرا نوعی «کنار گذاشتن قضیه» است. این کنار گذاشتن نیز چنانکه گفته شد، بهمعنای نادیده انگاشتن آن رخدادها و تعارضات از سوی نیروهای دو طرف منازعه نیست؛ چرا که اصولا چنین امری ممکن نیست و نمیتوان بخشی از تاریخ سیاسی کشور را پاک کرد. اما از این رویکرد «عبور از ۸۸» میتوان تلقی دیگری داشت و آن اینکه مجموعه رخدادهای پس از انتخابات ۱۳۸۸ را (فارغ از اینکه عوامل و طراحان و پیشبرندگان ماجرا کدام طرف بودهاند)، بهمثابه یک «دام» و یا به گفتمان رسمی، «فتنه» تحلیل کرد. منظور از این «دام» یا «فتنه»، البته معترضان یا نامزدهای ریاستجمهوری آن دوره و حامیان آنان نیست. منظور از «دام» و «فتنه» در اینجا، کل رخداد است که فارغ از عوامل و زیرمجموعههای آن، بسترساز فتنهای کلان در فضای سیاسی کشور شد و همچون دامی دلفریب، هر دو سوی ماجرا (حاکمیت و معترضان) را در کام خود کشید و هنوز هم پس از ۱۵سال از بندهای آن رهایی نیافتهاند. «دام و فتنه ۸۸» به این معنا، تغییر روند مناسبات قدرت در کشور از الگوی سیاسی- اجتماعی به الگوی نظامی- امنیتی است که گرچه شاید از یک دهه قبل و در حریان حوادث سال ۱۳۷۸ کلید خورده بود، اما در سال ۱۳۸۸ و پس از آن بود که به شکلی عیان و تمامعیار به اجرا درآمد و کلیت ساختار سیاسی و فضای سیاسی را در خود فرو برد.
از این منظر است که پرسش و پاسخ کیهان و پزشکیان را در سطحی بسیار فراتر و کلانتر از انتصاب چند مدیر میانی و کارشناس باید دید و شناخت. این پرسش و پاسخ، میان دو رویکرد جدی به مناسبات کلان امروز ایران است. در یکسو، رویکردی است که میخواهد همچنان با «فتنهگر» و «اغتشاشگر» خواندن این و آن، دام پهنشده ۸۸ را گشوده نگاه دارد و هر روز و هر سال به بهانه بروز جنبشی اعتراضی و حتی مواضع انتقادی بر دایره و گستره این دام بیفزاید. در سوی دیگر، پزشکیان و حامیان گفتمان وفاق قرار دارند که رویکرد آنان، جمع کردن این دام قدیمی و فراهم کردن امکانی برای استفاده حداکثری از ظرفیت نیروهای سیاسی، اجتماعی و فکری است».
درباره این نوشته روزنامه هممیهن باید چند نکته را متذکر شد: 1) تضییع حقوق خصوصی و یا عمومی از سوی اشخاص مشمول مرور زمان نمیشود
(انّ الحقّ القدیم لایبطله شئ). وگرنه هر قاتل و سارق و شرور و خائن وطنفروشی میتوانست بعد از ارتکاب جرم از انظار پنهان بماند و سپس بگوید که جرم ارتکابی مشمول مرور زمان شده است.
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
2) فتنه و آشوب سال 1388 به اعتبار اصل و تبعات و خسارات آن، تضییح حق همه ملت ایران، حق 40میلیون رایدهنده و 5/24میلیون نفری است که نامزد مورد نظر آنها با فاصله 11میلیون رای حائز اکثریت شده بود. همچنین از دل آن آشوب و ناامنی، تحریمهای دولت اوباما علیه ملت ایران کلید خورد که بنابر گزارش روزنامه لسآنجلستایمز، مشورت اولیه آن را نمایندگان سران جنبش سبز در نشست با مقامات آمریکایی داده بودند. به عبارت دیگر، غیر از تضییع حق عمومی و معارضه با انتخابات و جمهوریت، اتهام ایجاد ناامنی و بسترسازی برای فتنه تحریمهای اقتصادی نیز بر دوش فعالان فتنه سبز و مجرمان بازداشتی و محکوم شده سنگینی میکند.
3) بهانه فتنه و آشوب، ادعای تقلب بود اما شعار «انتخابات بهانه است/ اصل نظام نشانه است»، اهانت به امام و رهبری، خط زدن جمهوری اسلامی، شعار دادن به نفع رژیم صهیونیستی در روز قدس و حرمتشکنی روز عاشورای حسینی نشان داد که ماموریت سازمان فتنه به نیابت از سرویسهای جاسوسی آمریکا و انگلیس و فرانسه، براندازی است و نه مثلا دغدغه انتخابات و رای مردم. با چنین وضعیتی، فعالان یک اقدام براندازانه که محکومیت قضائی هم دارند، نمیتواند در نظام مسئولیت قبول کنند؛ فارغ از این که به عنوان یک طرف ماجرا چه ادعایی دارند. وفاداری به هر نظام سیاسی، شرط اول مجاز بودن برای تصدی مسئولیت است.
4) ادعای تقلب به عنوان سنگ بنا و بهانه اصلی برای برپایی آشوب نهتنها هرگز اثبات نشد و فتنهگران هم کمترین سندی در اینباره ارائه نکردند، بلکه دستاندرکارانی مانند خاتمی و تاجزاده و دیگران بارها اذعان کردند که باور ندارند تقلبی آن هم در مقیاس 11میلیون رای صورت گرفته و اصلا چنین امکانی در چنان مقیاسی وجود ندارد. منتها این عناصر جفاکار آن قدر شجاعت و صداقت نداشتند که این اظهارات خود را به جای محافل خصوصی، به شکل علنی عنوان کنند تا جلوی عوامفریبی گرفته شود. این هم خیانت بزرگی است که نشان میدهد اولویت برای سازمان فتنه، انجام ماموریت نیابتی و عقدهگشایی علیه نظام بوده و نه یافتن و گفتن حقیقت به مردم.
5) بله فتنه 88 دام بود اما دامی که سرویسهای بدنامی مانند سیا و موساد و امآیسیکس برای تبدیل حماسه انتخابات به تهدید امنیت ملی پهن کردند و امثال موسوی و خاتمی و برخی سران مجمع روحانیون و حزب مشارکت به شکل قبیلهای، با اختیار و آگاهی در آن گام گذاشتند تا خیانت و جنایتهای بعدی در حق مردم و نظام اتفاق افتاد. هشت ماه صبر و حوصله و مدارای نظام و نصایح دلسوزانه رهبر حکیم انقلاب هم در این جنایتکاران اثر نکرد، انگار که هیچ اختیاری از خود در مقابل نقشه و دیکته بیگانگان ندارند. بر این مبنا، فتنه رخ داده تبدیل به خط قرمز نظام برای صیانت از جمهوریت و اسلامیت و امنیت و منافع ملی شد. در این ماجرا افراد مجرم به اختیار خویش، از خود سلب صلاحیت و اهلیت کردند. اگر هم میخواستند پشیمان شوند، چارهاش ابراز پشیمانی و برگشت از ریل دشمنان و جبران خسارتهای وارده دستکم با روشنگری بود اما همین توفیق را هم به اعتبار شدت سقوط شخصیت خویش پیدا نکردند.
6) فتنه 88، دعوا و خصومت شخصی نیست که بشود از آن گذشت. مرتکبان فتنه، به نظام و مردم خیانت کردند. این ماجرا اگر دام بود، دامدار و دامگذار آن سیا و موساد و امآیسیکس بودند. و کسانی که یکبار حاضر شدند با وطنفروشی در این مقیاس به کشور و مردم خود خیانت کنند، به هیچ عنوان قابل اعتماد و امانتسپاری نیستند.
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
یکی از این خط قرمزها، استناد نکردن مخالفان حکومت به ادعاها و «افشاگری»های منتشر شده از سوی منابع حکومتی، علیه دیگر مخالفان است. میتوان انتظار داشت که این نوع ضداطلاعات، به طور گسترده مورد رجوع حامیان نظام مستقر قرار بگیرند. ولی تجربه ثابت کرده که جریانهای رنگارنگ اپوزیسیون هم، ابایی در استناد به همین ضداطلاعات در رقابتهای داخلی خود نداشتهاند.
در نهایت، کماکان تضمینی وجود ندارد که، ولو در صورت پیشبینیهای تشکیلاتی و رعایت خط قرمزهای مورد توافق، جنبشهای اعتراضی از پروژههای نفوذ یا خرابکاری نهادهای امنیتی در امان بمانند. نکته مهم اما این است که اگر جریانهای مدعی مبارزه با سیستم، حتی توانایی تعیین و رعایت خط قرمزهایی محدود را در رقابتهای داخلی خود نداشته باشند، انتظار دوام آوردن آنها در برابر پروژههای ویرانگر حکومتی، ریشه در واقعیت نخواهد داشت. مهمتر آنکه اگر اپوزیسیون، در چنین ابعادی در مقابل نفوذ یا خرابکاری حکومت بیدفاع باشد، تصور هر نوع نقشآفرینی «واقعی» آن در معادلات سیاسی، از اساس منتفی
خواهد بود.
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
شبکه دولتی انگلیس از بیعرضگی و بیدر و پیکری اپوزیسیون شاکی شد!
شبکه دولتی انگلیس دو سال بعد از فتنه پاییز 1401، تصویری
تیره و تار از گروههای اپوزیسیون ایرانی ترسیم کرد.
وبسایت بیبیسی به قلم حسین باستانی (نزدیک به حزب منحله مشارکت و بولتننویس دولت خاتمی) با وجود دفاع از براندازی مینویسد: در دو سال سپری شده از جنبش اعتراضی ۱۴۰۱، اختلافات داخلی اپوزیسیون و تاثیراتشان بر سرنوشت این جنبش، بهکرات مورد بحث ناظران قرار گرفتهاند. نفس این اختلافات، البته ریشه در تفاوتهایی ریشهدار داشته که انکار یا تقلیل آنها، واقعبینانه نخواهد بود. در عین حال اما، بعید است بتوان «شدت» و «نوع» درگیریهای جاری را، مستقل از اولویتهای امنیتی حکومت برای مهار اپوزیسیون تحلیل کرد. سخن از حکومتی است که بر اثر بیش از چهار دهه تلاش بسیار پیچیده، در زمینههای امنیتی -ازجمله نفوذ، خرابکاری، فریب و ضداطلاعات- تواناییهای بسیار بالایی دارد.
در طول جنبش «زن، زندگی، آزادی»، نحلههای گوناگون اپوزیسیون، وعده براندازی سریع را دادند... ویژگی خاص این نوع «مبارزه» آن است که جریانهای سیاسی میتوانند سالهای متمادی، بدون پیشرفت در مقابله با حکومت، متناوبا توهم پیروزی داشته باشند. چون هر از گاه یک جریان با بسیج حامیان خود در فضای رسانهای و مجازی، بر جریانی دیگر فائق میشود و این اتفاق را پیروزی مهم خود در عرصه سیاست معرفی میکند. آن هم در شرایطی که تجربه ثابت کرده در این کشکمشهای بیپایان، به دفعات جای جریانهای غالب و مغلوب عوض میشود، بدون آنکه ضربهای به نظام مستقر وارد شده باشد. در چنین حال و هوایی، پروژه براندازی به مبارزهای همیشگی برای «خالص» کردن اپوزیسیون تبدیل میشود. اگرچه، معلوم نخواهد بود که حد نهایت یا ملاک موفقیت این خالصسازی کجاست؟ به بیان دیگر، واضح نیست اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران باید دقیقا به چه میزانی «خالص» شود تا پس از آن، امکان مبارزه واقعی با حکومت را داشته باشد؟
چنین فضائی، آشکارا فعالان داخل کشور را هم، در ابعاد وسیع درگیر کرده. تا آنجا که تقریبا تمام کسانی که به خاطر اعتراض به نظام حاکم بر ایران احضار میشوند، به زندان میافتند یا به هر نحو از حقوق خود محروم میشوند، بعد در معرض «افشاگری»ها یا اتهاماتی بزرگ قرار میگیرند. اتهاماتی که منشا آنها نه فقط حکومت، که همچنین بخشهایی از اپوزیسیون است.
بیبیسی در ادامه خواستار پرهیز از بازخوانی گذشته متناقض گروههای اپوزیسیون شده و مینویسد: شاید به سختی بتوان در جنبشهای دنیا، چهرههای معترضی را پیدا کرد که در گذشته خود، سابقهای از تشخیصهای غلط، منفعتطلبیها، تغییرجهت دادنها یا اظهارنظرهای متناقض نداشته باشند. بازخوانی بیرحمانه گذشته فعالان یا چهرههای سیاسی نیز، بیتردید باید در بررسی کارنامه آنها -و به ویژه برای رصد میزان «تکرار» رفتارهای غیرقابل دفاع- جدی گرفته شود. ولی اگر جنس این بازخوانی، به گونهای باشد که معترضان به حکومت را، «به طور دستجمعی از اعتبار ساقط کند»، نتیجه حاصل، مشخص خواهد بود: اینکه گویی مطمئنترین راه در امان ماندن افراد، آن است که «هیچ» اقدام مهمی علیه نظام موجود انجام ندهند. تثبیت چنین سازوکاری، میتواند نه تنها بر اعتراضات پرهزینه داخل کشور، که بر کمهزینهترین اعتراضات علیه حکومت -در حد تظاهرات در کشورهای امن- هم تاثیر بگذارد. این پدیده را، احتمالا باید از جمله عوامل مؤثر در کمرمق شدن تدریجی تجمعات اعتراضی خارج از ایران در فضای پس از جنبش ۱۴۰۱ دانست.
در واقع به نظر میرسد که حداقل بخشی از شرکتکنندگان در تجمعات اولیه، بنا بر ملاحظاتی در تجمعات جدید حاضر نشدند که به فضای رقابت میان جریانهای رقیب ارتباط داشتند. ملاحظاتی از قبیل آنکه ظاهر شدن در کنار حامیان جریانهای متفاوت، تبعات حیثیتی غیرقابل پیشبینی به دنبال داشته باشد. جناحهای متخاصم اپوزیسیون ایران است، حتی قادر به استفاده از فرصت سفر ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور وقت به نیویورک در شهریور ۱۴۰۲ نبودند -فرصتی تاریخی که یک سال پس از شروع جنبش مهسا به وجود آمد. در آن مقطع، به طور مشخص تصور میشد سفر رئیسی -در زمان بالاترین تمرکز رسانههای بینالمللی برای پوشش اجلاس سالانه سازمان ملل- با تظاهرات اعتراضی عظیم جریانهای مختلف رو به رو شود. اما در عمل، سفر رئیسجمهور وقت، در فضائی نه چندان متفاوت با سالهای گذشته انجام شد. انگار که در داخل ایران، از اساس «هیچ» اتفاق متفاوتی نیفتاده بود.
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
وفاق خوب است اما نه با هر ناکسی
احمدرضا هدایتی: کشورهای مختلف دنیا یا دارای نظام تکحزبی هستند، یا دوحزبی و یا مانند ایران تعدد احزاب در آنها وجود دارد، اگر چه بسیاری از صاحبنظران این رویکرد را به تعبیر غربیها نشانه دموکراسی و آزادی بیان میدانند اما وجود احزاب مختلف عوارض و پیامدهای منفی خاص خودش را نیز به همراه دارد. در هر حال همانگونه که اشاره شد، در جمهوری اسلامی ایران نظام چندحزبی حاکم است و در حال حاضر بیش از ۲۲۰ حزب و تشکل سیاسی در کشور ثبت شده که از این تعداد بیش از ۱۲۰ مورد آن در مقیاس کشوری یا استانی فعال هستند، با این حال تا چندی پیش ۲ جریان سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب نقش اصلی را در این عرصه برعهده داشتند. اگر چه اکثریت قاطع مردم با حضور در صحنههای مختلف دفاع از انقلاب اسلامی و مراسم و مناسبتهای مختلف ثابت کردهاند همچنان پای نظام اسلامی و آرمانهای انقلاب ایستادهاند اما متأسفانه اقدامات غلط و بعضا ناصواب ۲ جناح مورد اشاره طی چند سال گذشته سبب شد احزاب در ایران کارکرد و جایگاه مردمی خود را تا حدود زیادی از دست بدهند و به تَبَع آن اعتماد عمومی تا حدی دچار خدشه شود و عملکرد منفی بعضی از مدیران ناکارآمد و نفوذی در سطوح مختلف نیز مشکل را تشدید کرده است. البته در هر صورت نمیشود انتظار داشت همه افراد جامعه بدون قید و شرط تابع یک طرز تفکر سیاسی خاص باشند و به طور دقیق از آن پیروی کنند، بنابراین ایجاد وفاق ملی میتواند برای جلبنظر و جذب همان معدود کسانی که با توجه به موارد فوق از برخی مسؤولان گلایهمند هستند و برای ادامه مسیر دچار تردید شدهاند یا تحت تأثیر سمپاشیهای مستمر رسانههای معاند از آرمانهای انقلاب فاصله گرفتهاند، کلام درستی باشد، مشروط بر آنکه این وفاق منطقی، ضابطهمند و در چارچوب اصول و ارزشهای انقلابی - اسلامی ریلگذاری شود. به عبارت دقیقتر هیچکس مخالف تحکیم وحدت و تقویت انسجام بین آحاد اقشار جامعه نیست و اصولا هنر مسؤولان نظام باید این باشد که بتوانند برای تقویت همدلی، ارتقای همافزایی و استفاده بهینه از تمام ظرفیتهای موجود، همه افراد جامعه اعم از مردم عادی، سیاستمداران، اقشار و اصناف مختلف، هنرمندان، ورزشکاران و سایر سلبریتیها (با نگرشها و طیفهای فکری مختلف غیرمعارض) را زیر خیمه انقلاب جمع کنند؛ همچنانکه از گذشته دور تاکنون اقوام و حتی اقلیتهای مذهبی مختلف ایرانی با صلح و صفا و در آرامش کامل در کنار هم زندگی کردهاند اما بدیهی است وفاق با ضدانقلاب و فتنهگران معنا ندارد، لذا این اقدام نمیتواند مشمول همه افراد جامعه باشد.
در واقع نمیتوان کسانی را که با اصل و اساس نظام اسلامی در تعارضند، قوانین کشور بویژه قانون اساسی کشور را قبول ندارند، عملا علیه اصل ولایت فقیه که بخشی از قانون مصوب کشور است اقدام کردهاند، در زمینههای مختلف با دشمنان این مرز و بوم همراهی میکنند، به دنبال تجزیه خاک کشور بوده و هستند و رفتار و گفتارشان مغایر منافع ملی و مصالح عمومی است، در صف وفاق قرار داد.
این در حالی است که به نظر میرسد رئیسجمهور محترم بهرغم حمایتهای همهجانبه و توصیههای مکرر و صریح و روشن رهبر حکیم انقلاب و خواستههای مردم فهیم و انقلابی، تحت تأثیر اطرافیان خود در حال انتصاب مسؤولینی است که بعضا از نظر مالی، اخلاقی و فکری فاقد شرایط لازم بوده و در گروه معارضان و مخالفان نظام قرار داشته و مستقیم یا غیرمستقیم با اغتشاشگران و به عبارت دیگر با دشمنان ملت و مملکت همراهی کرده و حتی از ابراز ندامت هم اجتناب کردهاند.
ایشان در جریان رقابتهای انتخاباتی بارها از تعهد به اجرای قانون و اسناد بالادستی و تعهد به پیروی از منویات رهبری سخن گفته و به درستی ضعف سیستم تربیتی را ریشه مشکلات میدانند، لذا این سوال اساسی مطرح است: به نظر آقای پزشکیان آیا واقعا میشود انتظار داشت افراد بیاعتقاد یا غربگرایی که بارها مبانی اسلام و قوانین کشور را به چالش کشیدهاند، در مسیر اهداف و آرمانهای والای انقلاب اسلامی حرکت کنند و مروج اصول و ارزشهای اسلامی در نظام آموزشی، متعهد به نهادینهسازی این اصول در جامعه یا مجری اسناد بالادستی مبتنی بر این اصول در نظام اداری کشور باشند؟!
ارسال به دوستان
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
۳ هزار سربازمعلم به مدارس میروند*
🔷 *سخنگوی آموزشوپرورش:*
🔹۳ هزار سربازمعلم از اول مهر در مدارس مناطق محل زندگی خود آغاز بهکار میکنند.
🔹با بهکاریگیری این معلمان مشکل کمبود معلم در ۷ استان برطرف میشود.
دوستداران ولایت
https://eitaa.com/doostdaranvelayat