📌پاره کردن پرده نفاق امویان
🔵 يک طرف ديگرِ کربلا موضوع احساس موفقيتي است که حضرت سيدالشهداء(ع) و اصحابشان داشتند. وقتي مي توانيم راز شادماني و احساس پيروزي آن حضرت را بشناسيم که متوجه حضور فرهنگ نفاقي باشيم که درآن زمان سراسر جهان اسلام را فرا گرفته بود، به طوري که پست ترينِ افراد جزيرة العرب مثل يزيد، بدون هيچ ارادتي به اسلام، ولي با شعارهاي اسلامي شخصيت هاي خبيثي را بر مردم تحميل کرده بود و کارها طوري جلو مي رفت که از اسلام هيچ چيزي نمي ماند و امام حسين(ع) اين پرده ي نفاق را مي شناسند و پاره مي کنند. خود حضرت در ترسيم شرايط پيش آمده مي گويند: «النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعِقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ» مردم بنده ي دنيا مي باشند و دين در حدّ لعابي است بر روي زبانشان، تا آن موقعی ديندار هستند كه معيشت آنان تأمين شود، اما وقتی به وسيله ي بلاء مورد آزمايش قرار بگيرند دين داران قليل و اندك خواهند بود.
🟡 هر اندازه عميق تر متوجه عمق نفاق آن زمان شويم، به همان اندازه بهتر متوجه پيروزي و راز خوشحالي حضرت(ع) مي گرديم.
🟠 مشکل نفاق آن است که در باطن، تمام گرايش هاي پست کافران را دارد ولي مدعي اسلاميت است و نه تنها براي مسلمانان ارزش واقعي قائل نيست، بلکه از آن ها کينه ها در دل دارد. در همين رابطه خداوند مي فرمايند: «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ»؛ آيا آن مسلمانان ضعيف الايمان که در قلب هايشان نسبت به مؤمنين واقعي کينه دارند، گمان مي کنند ما آن کينه ها را ظاهر نمي کنيم و شخصيت آن ها را رسوا نمي نمائيم؟
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و چهارم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌 حزب اموی
🔵 يكي از تحقيقاتي که بسيار نتيجه بخش است تحقيق در رابطه با حادثه هاي بعد از رحلت نبي الله(ص) است، حزب اموي به سرکردگي ابوسفيان و به کارگرداني معاويه، در عين آن كه يك روز هم ايمان نياوردند طوري در اسلام نفوذ کردند و خود را به خليفه ي اول و دوم و سوم نزديک نمودند که عملاً کارها به دست آن ها افتاد تا آن جا که وقتي حضرت علي(ع) خواستند با عزل معاويه از حکومت شام کار را يکسره کنند، امويان حاضر شدند به قيمت نابودي اسلام با علي(ع) به مقابله بپردازند و جنگ جمل و صفين و نهروان را بر جهان اسلام تحميل کردند. لذا تا روحيه ي امويان را در تاريخ درست نشناسيم نمي توانيم نقش ائمه(ع)، به خصوص نقش حضرت سيدالشهداء(ع) را در نجات اسلام از دست اين سلسله ي خبيث بشناسيم.
🟡 موضوع تقابل بين بني هاشم و بني اميه به قبل از اسلام برمي گردد. اُميّه بر سيادت و آقايي برادرش هاشم در بين مردم مکه حسادت مي ورزيد، زيرا اميه مردي بخيل و بي عفت و حرام خوار بود. فضائل هاشم به فرزندش عبدالمطلب منتقل شد به طوري که نجابت و سخاوت و حکمت او ذهن ها را متوجه خود کرده بود و حَرْب فرزند هاشم نتوانست موقعيت برجسته ي عبدالمطلب را تحمل کند و در برابر عبدالمطلب عَلَم دشمني برافراشت.
🟠 اصل دشمني بني اميه با اسلام را بايد در تعلق روحي آن ها به ارزش هاي جاهلي دانست که اگر اسلام در بين مردم رواج مي يافت شخصيتي براي آن ها نمي ماند. بر مبناي همين روحيه است که يزيد وقتي سر مبارک حضرت سيدالشهداء(ع) را در جلو خود مي بيند شعر مشهور خود را مي خواند که:
لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْك فَلا
خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحْي نَزَلَ
🟢 يعني؛ بني هاشم (پيامبر(ص) و خانواده اش) با مُلك و حاكميت بازي مي كردند، در حالي که نه خبري از طرف خدا آمده بود و نه وَحي اي نازل شده.
🟣 وقتي مي توان به عمق فاجعه ي نفوذ امويان در اسلام پي برد که نظري گذرا به شخصيت ابوسفيان فرزند حرب و نوه ي اميه بيندازيم، ابوسفيان و تمام خانواده اش مانند خواهرش «امّ جميل» که قرآن به «حمّالة الحطب» از آن ياد کرده و همسر ابوسفيان يعني هند جگرخوار و فرزندانش معاويه و عُتْبه و حنظله و يزيد و عَنْبسه، تا آنجا که مي توانستند در خصومت با پيامبر(ص) کوتاهي نکردند. محوريت هر سه جنگ با پيامبر(ص) يعني جنگ بدر و اُحد و احزاب با ابوسفيان است، او با فتح مکه مجبور به تسليم شد و رسول خدا(ص) به عنوان «طُلقاء» او را آزاد کردند و حضرت علي(ع) در نامه ي خود به معاويه مي فرمايند: «هنگامي که خداوند عرب را فوج فوج به دين خود داخل ساخت شما از کساني بوديد که يا به جهت رغبت به دنيا و يا از ترس، داخل در اسلام شديد».
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و پنجم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌شخصیت ابوسفیان و رهبری حزب اموی
🔵 از مواردي که حکايت از نپذيرفتن اسلام توسط ابوسفيان و معاويه دارد موردي است که ابن عباس نقل مي کند، مي گويد: شبي در مسجد مدينه بعد از نماز عشا که مردم پراکنده شدند و به غير از معاويه و ابوسفيان کسي در مسجد نماند، من در پشت ستوني نشسته بودم، شنيدم که ابوسفيان به معاويه مي گويد: ببين در مسجد کسي نيست؟ -ابوسفيان در اين زمان نابينا شده بود- معاويه چراغي به دست گرفت و اطراف مسجد را جستجو کرد، امّا مرا نديد. آن گاه ابوسفيان گفت: اي فرزندم! تو را به آئين پدران و نياکانت سفارش مي کنم و از دين محمد بر حذر مي دارم، زيرا اين دين سبب فقر و بيچارگي ما شده و سخن محمد درباره حشر و روز قيامت تو را نترساند. يا وقتي خلافت به عثمان رسيد، ابوسفيان در جمع امويان که عثمان نيز حضور داشت به او گفت: «حکومت پس از قبيله تَيْم و عدی به دست تو افتاده، آن را مثل توپ دست به دست بگردان و اركانش را بنی اميه قرار بده، اين جز سلطنت نيست، من بهشت و دوزخ سرم نمی شود.»
🟡 ابوسفيان در زمان خلافت عثمان، از کنار قبر حضرت حمزه گذشت، بر روي قبر ايستاد و با پاي خود بر آن قبر کوبيد و گفت: «اي اباعمّاره ـ کنيه حضرت حمزه ـ اسلام و ديني که تو به خاطر آن با ما جنگيدي و در راه آن کشته شدي، امروز به دست جوانان ما افتاده و آن را به بازيچه گرفته اند».
🟠 رسول خدا(ص) در خواب ديدند بوزينه هايي بر بالاي منبرشان قرار گرفته اند که قرآن در آيه ي 60 سوره إسراء بدان اشاره دارد و مي فرمايد: قرار نداديم آن رؤيايي که ديدي مگر يک امتحاني براي مردم و شجره ملعونه را که در قرآن ذکر کرديم، ما آنان را انذار مي کنيم اما جز بر طغيانشان افزوده نمي شود. مفسرينِ فريقين «شجره ي ملعونه» را بني اميه تفسير کرده اند.
🟣 از رسول خدا(ص) نقل است که فرمودند: هنگامی كه بنی اميه به چهل نفر برسند، بندگان خدا را برده و مال خدا را بخشش و كتاب خدا را وسيله ي سوء استفاده قرار می دهند. در روايت اهل سنت داريم که: قال رسول اللّه(ص): آن هنگام که معاويه را بالاي منبر من مشاهده کرديد او را بکشيد. در خبر داريم که: روزي رسول خدا(ص) خطبه مي خواندند، معاويه دست فرزندش يزيد را گرفت و خارج شد و خطبه را نشنيد، پيامبر(ص) فرمودند: لعنت خدا بر کشَنده و کشيده شده باد، و واي بر امت من از معاويه که صاحب کَفل بزرگ است.
🟢 ابوسفيان در فضاي رحلت رسول خدا(ص) و آنچه سقيفه پيش آورد سعي کرد با ايجاد دو دستگي بين مسلمانان آتش فتنه را دامن بزند لذا به خانه علي(ع) آمد و گفت: خلافت را به پست ترين خانواده قريش داده ايد، به خدا قسم! اگر بخواهي مدينه را پر از سواره و پياده عليه «ابوفضيل» ـ کنيه ي ابوبکر ـ مي کنم. امام که از نيت پليد او خبر داشتند در جواب او فرمودند: «تو همواره به اسلام و مسلمين خيانت کرده اي و مي کني، ولي هرگز نتوانسته اي به آنان ضرر برساني، هيچ نيازي به سواره و پياده تو نداريم. همين ابوسفيان چيزي نمي گذرد که در جبهه ي دفاع از اسلامِ سقيفه وارد مي شود و به انصار حمله مي کند که چرا مدعي خلافت اند و لذا ابوبکر آنچه را که ابوسفيان از زکات با خود آورده بود به او بخشيد و ابوسفيان خيلي ظريف وارد نظام تصميم گيري خلافتِ بعد از رحلت رسول خدا(ص) شد و تاکتيک مبارزه با اسلام را عوض کرد و همچنان حرکت در سايه را ادامه داد تا سيزده سال بعد با خلافت عثمان به بني اميه گفت: اي فرزند اميه! خلافت را مثل يک توپ قاپ بزنيد و به يکديگر پاس دهيد، سوگند به آن چيزي که ابوسفيان به آن قسم مي خورد - نمي گويد سوگند به خدا- من از قبل همچنان آرزوي به خلافت رسيدن شما را داشتم، بايد آن را به فرزندان خود برسانيد.
🔴 عبدالله علايلي اهل سوريه مي نويسد: «طايفه ي بني تَيم با تسلّطِ ابوبکر در جريان سقيفه به پيروزي نرسيدند، بلکه اين اموي ها بودند که به تنهايي پيروز شدند و به همين جهت دولت را با رنگ خود رنگ آميزي کردند و در سياست گذاري ها تأثير کامل داشتند. اين در زماني بود که هنوز خلافت را به دست نگرفته بودند ... از ابتداي سلطه ي ابوبکر بني اميه تلاش خود را جهت زمينه سازي در راستاي کودتايي که در نهايت قدرت را به دست گرفتند، آغاز نمودند».
🔵 آنچه نبايد در مطالعه ي تاريخِ بعد از رحلت رسول خدا(ص) مورد غفلت قرار گيرد حاکميت فرهنگ امويان در مناسبات جامعه ي نوپاي اسلامي بود، به خصوص با حاکميت عثمان که از يک طرف ابوذر به جهت اصرار بر باقي ماندن سنت پيامبر(ص) تبعيد مي شود و از طرف ديگر مروانِ حکم و پدرش را که رسول خدا(ص) از مدينه تبعيد کرده بودند به مدينه برگشت داده مي شوند و عثمان، مروان را به دامادي انتخاب مي کند و همه ي امور مملکت اسلام را به او مي سپارد و خمس غنائم آفريقا را که بالغ بر 1000520 هزار دينار بود به تازه داماد مي بخشد. اعمال مروان موجب نارضايتي مردم مدينه و ديگر شهرها شد و بالأخره به قتل عثمان منجر گرديد. در حالي که معاويه مي دانست با قتل عثمان بهانه اي براي خونخواهي به دست خواهد آورد و در چنين فضايي زمينه ي خلافت امويان فراهم مي شود، لذا در پيغامي که عثمان براي او فرستاد که نيروي کمکي به ياري او بفرستد معاويه دوازده هزار نفر آماده کرد و دستور داد در «ذي خشب» بمانند و خود نزد عثمان رفت، عثمان درباره نيروهاي کمکي سؤال کرد، معاويه پاسخ داد: من نزد شما آمده ام تا از نظر شما آگاه شوم و به نزد نيروهاي کمکي برگردم تا آنان را براي ياري شما بفرستم. عثمان که گويا از نقشه ي معاويه آگاه شده بود گفت: نه به خدا قسم تو مي خواهي من کشته شوم تا پس از آن بگويي: متولّي انتقام او هستم! برگرد و فوراً مردم را به کمک من بياور. معاويه برگشت ولي هيچ نيرويي نفرستاد تا اين که عثمان کشته شد. و اين نکته را حضرت علي(ع) در نامه اي که به معاويه دارند، گوشزد مي کنند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و ششم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌زمینه های حکومت معاویه
🔵 با کشته شدن عثمان و رجوع مردم به علي(ع) و بيعت با آن حضرت، با تحريک امويان در داخل، فضاي فرهنگي جامعه هرگز آماده ي برگشت به اسلامي نبود که بايد باشد و معاويه نيز در شام همواره در حال توطئه بود تا علي(ع) امکان برگشت دادنِ اسلام به جامعه را پيدا نکند. تحميل سه جنگ جمل و صفين و نهروان و کشته شدن حدود صدهزار انسان و بي سرپرست ماندن ده هاهزار خانواده و رواج برادرکشي و کينه هاي قبيلگي، همگي مانع آن شد که حضرت به تربيت معنوي جامعه آن طور که شايسته است اقدام کنند. به خصوص که در زمان خلفاي گذشته نيز در اين امر هيچ اقدامي صورت نگرفت و اکثر افراد جامعه در سطحي ترين شکل ممکن باقي مانده بودند و از همه مهم تر تقسيم جامعه به شيعه ي علي(ع) و شيعه ي عثمان بود که طرفين در حدّ تکفير بر روي هم شمشير مي کشيدند و اين ها زمينه اي بود تا معاويه پايه هاي امپراطوري خود را پايه ريزي کند و خلافت اسلامي به پادشاهي موروثي تبديل شود و موجب احياي ارزش هاي جاهلي به جاي ارزش هاي اسلامي گردد.
🟡 معاويه در سال پنجم قبل از بعثت، از مادري به نام هند و پدري به نام ابوسفيان متولد شد و در جنگ بدر و احد و احزاب بر ضد اسلام شرکت کرد. روزي پيامبر(ص) ديدند ابوسفيان بر شتر سرخ موي سوار است و معاويه آن را مي راند و برادرش عُتبه زمام شتر را به دست گرفته است، فرمودند: «اللهم العن الرّاکب و القائد و السائق»؛ خدايا! سواره را و آن کس را که افسار شتر را مي کشد و آن کس را که آن را مي راند لعنت کن. بالأخره معاويه در فتح مکه مجبور به پذيرش اسلام شد و در سال هجدهم هجري بعد از آن که برادرش «يزيد بن ابوسفيان» که حاکم شام بود مُرد، از سوي خليفه ي دوم به حکومت شام منصوب شد و بعد از شهادت حضرت علي(ع) در سال چهلم و تحميل صلح بر امام حسن(ع) توانست به آرزوي ديرينه ي خود برسد و به اسم خليفه ي مسلمين، فرهنگ جاهليت اموي را با قالب اسلامي حاکم نمايد تا آن جايي که معاويه زمينه را براي ولايتعهدي فرزند ميگسار و سگ بازش يعني يزيد فراهم کرد و در سال شصتم هجري به هلاکت رسيد و يزيد به جاي او نشست.
🟠 همان طور که قبلاً در جريان مغيرة بن شعبه عرض شد که براي فرزندش مطرف نقل مي کند، معاويه تلاش مي کرد نام رسول خدا(ص) را دفن کند، سراسر خلافت خود را بر مبناي حذف اسلام مديريت کرد، از رذائل اخلاقي او که در کتب معتبر نقل کرده اند سخني به ميان نمي آوريم، آنچه براي ما مهم است توجه به نقش امويان در هَدم اسلام و تلاش حضرت علي(ع) و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) در جلوگيري از نقشه ي آن ها است تا جهان اسلام خط مکتب اسلام را از خط آن ها جدا نمايند و آن حرکات و افکار به اسم اسلام تمام نشود.
🟣 تفاوت نگاه به خليفه ي اول و دوم و سوم با نگاه به معاويه از آن جهت است که معاويه نسبت به خلفاء، رويکرد ديگري دارد به همين جهت در موقعي که حضرت علي(ع) خلافت را به دست داشتند همه ي همّت خود را بر آن گذاردند که جامعه را از فتنه ي معاويه آگاه کنند.
🟢 در خطبه ي 162 نهج البلاغه هست که يکي از ياران حضرت اشاره به حوادث بعد از رحلت رسول خدا(ص) مي کند و از ايشان مي پرسد: چگونه مردم شما را از اين مقام که شايسته تر از بقيه بوديد باز داشتند؟ حضرت خطاب به او فرمودند: اي برادر اسدي اين حرف در چنين شرايطي حرف نسنجيده اي است و پس از اشاره به واقعه اي که گذشت مي فرمايند: فعلاً از غارتي که صداي آن در گوشه و کنار بلند است سخن بگو که آن داستان پسر ابي سفيان است و نفاقي که در ميان است و تلاشي که مي خواهند با آن نور خدا را خاموش کنند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و هفتم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌آفت خلط امویان با اهل سنت
🔵 درست است که با طرح سقيفه و غفلت از غدير و بي توجهي به حاکميت امام معصوم، مسيري شروع شد که ناخواسته به جريان حاکميت فرهنگ اموي ميدان داد ولي آنچه موجب خوشحالي حضرت سيدالشهداء(ع) بود نجات جهان اسلام از فرهنگ اُموي بود زيرا در بستر آن فرهنگ چيزي از اسلام باقي نمي ماند تا بخواهيم مردم را متوجه برداشتي عميق تر از اسلام بگردانيم.
🟡 تاريخ شناسي عميق به ما اجازه نمي دهد كه مسأله امويان را با اهل سنت مخلوط كنيم، کاري که علماي اهل سنت نيز متوجه آن امر بوده و هستند و اگر اين دو موضوع خلط شوند نمي توانيم نتيجه ي شايسته اي بگيريم.
🟠 مسأله ي نفاقي كه با حاکميت معاويه پيش آمد خيلي پيچيده تر از اين ها است كه شما بخواهيد بگوييد اين هماني است كه در صدر اسلام در سقيفه واقع شد. به همين جهت هم حضرت علي(ع) به خلفا کمک مي کردند تا در امور مسلمين به بهترين شکل عمل کنند، چون متوجه بودند با حضور خلفاء در حاکميت جهان اسلام، بستر ادامه ي اسلام هنوز به بن بست نرسيده است که نتوان به آينده اميدوار بود. ولي با حاکميت معاويه جرياني از نفاق به ميدان آمد که در عيني که صد در صد بي دين است ولي خود را صد در صد مسلمان معرفي مي کند و مسلمان هاي واقعي مثل حجربن عدي را لامذهب به شمار مي آورد و به شهادت مي رساند، به اسم اسلام بهترين نيروهاي اسلام را متهم مي کنند که ضد اسلام عمل مي کنند، آن قدر در راستاي حقانيت خود بستر سازي نمودند که فکر مي کردند ديگر کار تمام است و براي هميشه به مراد خود رسيده اند و هرکس را خواستند مي توانند با اَنگ خروج بر خليفه ي مسلمين از صحنه ي جامعه مسلمين خارج کنند هرچند آن فرد حجربن عدي و از آن مهم تر حسين بن علي(ع) باشد، خود را به اسلام چسباندند تا رقيب خود را با اتهام غير مسلمان بودن از صحنه خارج گردانند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و هشتم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌جنگ نفاق جدید با انقلاب اسلامی
🔵 شبيه نفاقِ امويان که با نيروهاي ارزشي کينه داشتند در بعضي از برهه هاي حيات انقلاب اسلامي نيز ظاهر شد و در قالب وفاداري با آرمان هاي انقلاب، ولايي ترين فرزندان انقلاب را متهم به تندروي و خرافه گرايي کردند که البته در بستر فرهنگ تشيع و با نوري که فرهنگ کربلا در جامعه افشاند، به نتيجه ي دلخواهشان نخواهند رسيد، ولي اين حوادث نيز بسي عبرت آموز خواهد بود! ديگر نمي توان اين نوع تهمت ها را به حساب تفاوت سليقه و برداشت از انقلاب دانست، بلکه موضوع را بايد در اعتقاد و عدم اعتقاد به اهداف اصلي انقلاب دانست.
🟡 به همين جهت مقام معظم رهبري(حفظه الله تعالی) در سفري که در بيست و دوم ارديبهشت سال هشتاد و هشت يعني يک ماه قبل از انتخابات دولت دهم به کردستان داشتند فرمودند: «نامزدها سعي کنند در اظهارات با انصاف عمل کنند، گاهي انسان حرف هاي عجيب و نسبت هاي عجيبي مي شنود، اين حرف ها مردم را نگران مي کند... اين همه نسبتِ خلاف دادن به اين و آن، تخريب اذهان مردم است، واقعيت هم ندارد»
🟠 بنده هم به همه چيز فکر مي کردم إلاّ اين که چنين تعارض هايي با اين شدت در درون انقلاب پيش آيد. انتقاد مي توان کرد و جاي انتقاد هم بود ولي اين تهمت ها خبر از چيز ديگري مي داد که جرياني با رويکرد نفي ارزش هاي انقلاب در زير پوست انقلاب لانه کرده است. به همين جهت مقام معظم رهبري(حفظه الله تعالی) خطاب به دولت آقاي احمدي نژاد مي فرمايند: «مي فهميم که چطور مجموعه ي دولت آماج حملات است، علتش هم همين است که گفتمان اين دولت، گفتمان انقلاب است و در جهت انقلاب حرکت مي کند»
🟢 بايد هوشيار باشيم که گاهي اشکال گرفتن ها عميق تر از اين است كه ناشي از برداشت غلط يا تفاوت سليقه با دولتي خاص باشد، جرياني است براي تغيير مباني انقلاب اسلامي به سوي غرب زدگي. ممكن است شخصي بگويد كه بنده نوع مديريتي که براي ادامه ي انقلاب و توسعه ي آن در نظر دارم غير از مديريتي است که دولت نهم و دهم دنبال مي کند. اين چيزي نيست که انقلاب را تهديد کند ولي يک وقت به اسم توسعه مي خواهند انقلاب اسلامي را در فرهنگ غربي ادغام کنند و انتقادها به جهت آن است که دولت مردان مي خواهند بر مبناي ارزش هاي انقلاب اسلامي حرکت کنند و با فاصله گرفتن از تمدن غربي، زمينه ي تحقق تمدن اسلامي را فراهم نمايند، انتقاد مي کنند که بايد با ساير کشورهاي دنيا تعامل داشت ولي قصدشان هضم انقلاب اسلامي در نهادهاي بين المللي است!
🟣 يک نور و بصيرت حسيني نياز است تا بتوانيم گرفتار چنين مهلکه اي نشويم و بفهميم چرا حضرت اميرالمؤمنين(ع) بين خلفا و معاويه فرق مي گذاشتند و چرا امام حسين(ع) خوشحال بودند که خداوند کمک کرد اسلام از دست امويان آزاد شد.
🔴 حال سؤال بنده اين است که آيا اگر عده اي به تأسي از مولايشان امام حسين(ع) براي نجات انقلاب اسلامي از نفاقي که تلاش دارد اسلام را در تمدن غربي ادغام کند، شهيد شوند و انقلاب را از چنين مهلکه اي نجات دهند خوشحال نخواهند بود؟ اگر مسلمان متعهدي مثل اهل البيت(ع) عمق فاجعه ي نفاق درون انقلاب اسلامي را بشناسد آيا لحظه اي از پاي خواهد نشست؟
🔵 به نظر بنده اگر كسي از يک طرف جايگاه تاريخي انقلاب اسلامي را بشناسد و به عظمت قدسي آن پي ببرد و از طرف ديگر متوجه جبهه اي بشود که تلاش دارد انقلاب اسلامي را از رسالت تاريخي اش باز دارد و معني گفتار يکي از کانديداهاي دولت دهم را بفهمد که گفت: «تا ما خودمان مردم فقير داريم چرا بايد به مردم فلسطين کمک کنيم» و بفهمد در متن اين جمله چراغ سبزي به صهيونيسم نشان داده شده است. و سخت به فکر فرو رود که راه چاره براي عبور از اين خطر چيست. حال يك نور غيبي به او بگويد اگر بتواني شهادتي خاص را براي خود برنامه ريزي كني و از خدا هم تقاضا كني كه در آن شهادت کمک ات کند مي تواني اين مسأله را حل كني، و او احساس کند دارد موفق مي شود، آيا خوشحال نمي شود؟ خدا مي داند خوشحال ترين شخص بايد او باشد.