#سیاسی
🔴اگر امریکا و اسرائیل «لا اله الّا الله» بگویند، ما #قبول نداریم؛ چرا که آنها میخواهند سرِ ما #کلاه بگذارند.
♦️امام خمینی (ره) : بر فرض که امریکا یک طرح صد در صد اسلامی - انسانی بدهد، ما باور نمیکنیم که آنها به نفع صلح و منافع ما گامی بردارند. اگر امریکا و اسرائیل «لا اله الّا الله» بگویند، ما قبول نداریم؛ چرا که آنها میخواهند سرِ ما کلاه بگذارند.
♦️آنها که صحبت از صلح میکنند، میخواهند منطقه را به جنگ بکشند. شما متوقعید ما در مقابل امریکا و اسرائیل و دیگر ابرقدرتها، که میخواهند منطقه را ببلعند، بی تفاوت باشیم؟ نه، ما با هیچ کدام از ابرقدرتها و قدرتها سر سازش نداریم
📚صحیفه امام خمینی »جلد15 » صفحه 339
#روحانی_توبه_امریکا
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
#گزارش_تصویری
رفقا امروز کلاس دارالقرآن رأس ساعت ۱۸:۳۰ برقرار هست، حتما تشریف بیاورید.
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
#خاطره_شهدا
#قسمت_سیوششم
✍ هدیهی زیبایی که شهیدحسینی هر روز به امامِ زمان(عج) تقدیم میکرد...
#متن_خاطره :
نمازهای مستحبی زیاد میخواند ، ولی به خوندن دو رکعت خیلی مقید بود. همیشه بعد از نماز صبح با حالِ خاصی میخوندش. میدونستم پشتِ هر کارش حکمت و دلیلی نهفته. برا همین یکبار ازش پرسیدم: این نمازِ دو رکعتی که بعد از نماز صبح می خوانی ، چیه؟ اول از جواب دادن طفره رفت، اما اصرار که کردم ، گفت: اگه قول بدی تو هم همیشه بخونی میگم.. وقتی قول دادم ، گفت: من هر روز این دو رکعت نماز رو برا سلامتی و فرجِ
امام زمان(عج) می خوانم...
🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید سید علی حسینی
📚منبع: کتاب ساکنان ملک اعظم3 «منزل حسینی» صفحه 44
🌸 نسبت به مسألهی ظهورِ امامزمان(عج) ، بیتفاوت نباشیم...
#امام_زمان #توسل #شهیدحسینی #نمازمستحبی
🆔 @dostemasjedi
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
#احکام
‼️وجود موی گربه در لباس نمازگزار
🔷س 5376: آیا #گربه نجس است، اگر موی آن در #لباس_نمازگزار باشد، نماز اشکال دارد؟
✅ج: گربه نجس نیست، ولی ادرار و مدفوع آن نجس است و اگر موی آن - هرچند به مقدار کم - بر بدن یا لباس نمازگزار باشد، #نماز باطل است.
#احکام_نماز #احکام_لباس_نمازگزار
🆔 @dostemasjedi
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
#خاطره_شهدا
#قسمت_سیوهفتم ✍️ اگر همهی مسئولین کشور اینگونه بودند، ایران گلستان میشد
#متن_خاطره :
اون روز پسرش رو آورده بود محلِ کار. از صبح که اومد ، خودش رفت جلسه و محمد مهدی رو گذاشت پیشِ ما ... پذیراییِ جلسه که تموم شد ، مقداری موز اضافه اومد. یکی از موزها رو دادم به محمدمهدی... نمی دانم حاج احمد برای چهکاری من رو احضار کرد. وقتی رفتم داخل اتاق ، محمدمهدی هم پشت سرم اومد. حاج احمد تا پسرش رو دید برافروخته شد، طوری که تا حالا اینقدر عصبانی ندیده بودمش. با صدای بلند گفت: کی به شما گفته به پسرم موز بدین؟ گفتم: حاجی این بچه از صبح تا حالا هیچی نخورده ، یه موز از سهم خودم بهش دادم...
نذاشت صحبتم تموم بشه. دست کرد توی جیبش ، بهم پول داد و گفت: همین الان میری یک کیلو موز میخری و میذاری جای یه دونه موزیکه پسرم خورده...
🌷خاطرهای از زندگی سردار شهید حاج احمد کاظمی
📚منبع: کتاب احمد ، صفحه 137
#بیت_المال #رزق_حلال #تربیت_فرزند #مراقبه #تقوا #شهیداحمدکاظمی
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
۲۴ فروردین ۱۴۰۰
۲۴ فروردین ۱۴۰۰
۲۴ فروردین ۱۴۰۰