🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃🌷🌷🌷🍃
🍃🌷🌷🍃
🍃🌷🍃
🍃🍃
🍃
#ڪلام_شہید 😍
#شهید_مسلم_خیزاب :
بروی سنگ قبرم بنویسید که
تشنه نابودی صهیونیست ها بوده و هستم
و بهترین روزم ، روز نابودی صهیونیست است.
🍃| @dosteshahideman
🍃🍃
🍃🌷🍃
🍃🌷🌷🍃
🍃🌷🌷🌷🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دوست شــ❤ـهـید من
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💔| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز روز توست،
روز میلادت دنیا تبسم کرده است امروز با یادت امروز بی شک اسمان آبی ترین آبیست چرخ و فلک همچون دلم درگیر بی تابیست.
🌸رسول جان تولدت مبارک🌸
#شهید_رسول_خلیلی
❤️| @dosteshahideman
🔴کوثرِ محمودرضا
🌷«وقتی تماس میگرفت، بعد از دوسه کلمه احوالپرسی، معمولا اولین حرفش دخترش بود. با آب و تاب تعریف میکرد که کوثر چقدر بزرگ شده و چه کارهای جدیدی انجام میدهد. به دوستان خودش هم که زنگ میزد، اگر دختر داشتند، با آنها درباره اینکه «دختر من بهتر است یا دختر تو» بحث میکرد. عشق «محمودرضا» به دخترش، مثل عشق همهی پدرها به دخترشان بود،
اما ؛
محمودرضا پُز دخترش را زیاد میداد. یکبار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم. آمد دنبالم و راه افتادیم سمت اسلامشهر. توی راه گفت: کوثر را برده آتلیه و ازش عکس گرفته. مرتب درباره ماجرای آن روز و عکاسی رفتنشان گفت. وقتی رسیدیم اسلامشهر، جلوی یکی از دستگاههای خودپرداز نگه داشت. پیاده شد. رفت پول گرفت و آمد، تا نشست توی ماشین گفت:
«اصلا بگذار عکسها را نشانت بدهم» ماشین را خاموش کرد. لپتاپش را از کیفش بیرون آورد و عکسهای کوثر را یکییکی نشانم داد. درباره بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم میزد زیر خنده.
🌷شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر، در منزل پدرخانمش جلسهای بود، چند نفر از مسئولان یگانی که محمودرضا در آن مشغول خدمت بود هم آنجا حاضر بودند. یکی از همان برادران به من گفت: «محمودرضا رفتنش این دفعه، با دفعات قبل فرق داشت. خیلی عارفانه رفت.»
فضای جلسه، سنگین بود، برای همین ادامه ندادم. بعد از جلسه با چند نفر و آن برادر بزرگوار مسئول رفتیم محل کار محمودرضا.
🌷 توی ماشین، قضیه عارفانه، رفتن محمودرضا را از ایشان پرسیدم. گفت: وقتی داشت میرفت، پیش من هم آمد و گفت: فلانی این دفعه از کوثر دل بریدهام و میروم. دیگر مثل همیشه شوخی و بگوبخند نمیکرد و حالش متفاوت بود.»
📚کتاب تو شهید نمی شوی صفحه ۱۰۳-۱۰۴ / روایتهایی از حیات جاودانه شهید محمودرضا بیضائی به روایت برادر
@dosteshahideman
🍃🌹🍃🌹🍃
داداش محمود خیلی به روضه مادر علاقه داشت.
#نقل_از_دوست_شهید
🍃🌹🍃🌹🍃
🕊| @dosteshahideman
🌹این اسامی بهشتیان است، فهرستی که نام اولش، نام #فاطمه زهرا(س) بود....
🌸خاطرات همسر شهید سید نورخدا موسوی....
شبی، سید حال بدی داشت و من در کنار تخت او نشسته بودم و قرآن می خواندم، لحظهای دلم غصهدار شد و از وضعیت خود و همسرم شاکی شدم و آنقدر گریه کردم که در کنار تخت همسرم به خواب رفتم.
در خواب سید را بسیار خوشحال و شاداب دیدم که با لباسی سفید مرا نگاه میکند. صورت زیبایش خندان بود، از او پرسیدم که چه زمانی این عشقبازی به پایان میرسد و او خندید و گفت زمانی که دست تو را در دست عمهام زینب (س) بگذارم....
او در عالم رؤیا فهرستی به من نشان داد که اسامیای در آن نوشته شده بود و اسم من در آن فهرست بود، او گفت که این اسامی بهشتیان است، فهرستی که نام اولش، نام فاطمه زهرا (س) بود.
هنگامی که از خواب بیدار شدم خدا را به خاطر وجود برکت و نعمتی چون سیدنورخدا شکر کردم و برایم همین کافی بود که صدای نفسهای مرد خانهام و پدر فرزندانم را بشنوم و به هرم نفسهایش تکیه کنم....
@dosteshahideman
💝🕊
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام:
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
👇👇
@dosteshahideman
💝🕊
🔺 هرگز غروب روز ميلاد پيامبر اكرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در سال ٩٢ را از ياد نمى برم. در دانشگاه آزاد اسلامى تركمانچاى، در سوييت محل استراحتم بودم. روز تعطيل و عيد بود ولى بخاطر مسؤوليتى كه داشتم، در دانشگاه مانده بودم و به تبريز برنگشته بودم تا كارهاى عقب مانده را انجام بدهم.
دو ساعتى قبل از غروب بود كه خبر شهادت محمودرضا را دريافت كردم و چه غروب غمبارى داشتم در تنهايى و سكوت ساختمان دانشگاه. تنها و باخبر از اتفاقى بزرگ و بى خبر از خانه و حال پدر و مادر، مثل آدمى كه چند حس غريب در درونش به هم آميخته بود فقط در طول و عرض اتاق راه مى رفتم.
از من خواسته بودند خبر سانحه ديدگى محمودرضا در يكى از ماموريتهاى داخلى را به پدر و مادر برسانم و به نحوى قانعشان كنم تا صبح فردا از تبريز حركت كنند و شب خودشان را به تهران برسانند. قول داده بودم اما قدرت اين كار را نداشتم. شايد هم رويش را نداشتم. آخر من سالها قبل ضامن پاسدارى محمودرضا پيش خانواده شده بودم.
ده سال قبل وقتى مى خواست به لباس مقدس پاسدارى دربيايد و با پافشارى، در مسيرى خلاف آنچه من در دانشگاه و در تحصيلات پيموده بودم قدم مى گذاشت، توفيقش را ضمانت كرده بودم.
اگر باعث فهم اشتباه نمى شود بايد بگويم خبر شهادت محمودرضا، عادى ترين خبرى بود كه آن روزها يكى مثل من مى توانست دريافت كند؛ من كه دو سال، هر روز با احتمال دريافت اين خبر بسر برده بودم.
در روزهاى تردد محمودرضا به سوريه در روزهاى سخت جنگ، من تنها عضو خانواده بودم كه از همه چيز محمودرضا باخبر بود و همينطور مى دانستم كه بچه هاى سپاه با چه حفاظتى در آن روزها عازم سوريه مى شوند و جنگ در سوريه در چه وضعيتى است و محمودرضا كجاى كار است. از آنچه خودش از درگيرى هايى كه در آن وارد مى شد برايم روايت كرده بود، مى دانستم پا در ميدانهايى مى گذارد كه كمتر احتمالى براى زنده ماندن در آنها وجود دارد.
وقتى خبر شهادت محمودرضا را گرفتم، مثل اين بود كه بيست بار قبلا اين خبر را گرفته باشم. تنها چيزى كه مى توانستم در جواب برادرى كه سعى مى كرد شهادت محمودرضا را مخفى كند بگويم و گفتم اين بود: «مباركش باشد».
غروب غمبار ميلاد خجسته حضرت رسول (ص) و امام صادق (ع) برايم با حس غبطه و افتخار و عزت آميخته شده بود. يادم نيست چند بار اين آيه شريفه را با خودم تكرار كردم كه:
ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التوراة و الانجيل و القرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم
#شهيد_محمودرضا_بيضائى
@dosteshahideman
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃
#وصـــیٺ_نامـــہ
« پشتیباڹ ولایت فقیہ و رهبری عزیز امام خامنہ ای باشید، ٺا بہ این نظام مقدس ڪه زحماٺ زیادی برای آڹ ڪشیده شده ؛ و برای آن مجاهدٺ و خوڹ های پاڪ زیادی ریختہ شده اسٺ آسیبے نرسد.
یڪے از سندهای حقانیٺ ؛ این اصل عزیز و بزرگ انقلاب(ولایت فقیه)اسٺ ...
ڪه بیش از ۳۰۰ هزار #شــــهید در وصیٺ نامههای خود بر ان تاڪید ڪرده و با خون خود ایڹ موضوع بزرگ با برڪٺ را امضا نمودهاند. »
#شهید_محـــمد_ڪیهانے
🕊| @dosteshahideman
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
یوسف زمانت را مےشناسی؟
شهیدی که با چشم بستن از حرام
تسبیح اشیا راشنید😌
#آیت_الله_حق_شناس چه کسی را حین عبادت میان زمین و آسمان دیدند؟😳
شهیدی که در دوکوهه امام زمان(عج) را دید😇
شهیدی که سوال شب اول قبر نداشت😳
زندگینامه و حالات عرفانی #شهیداحمدعلی_نیری 📚
✅ لینک پیام رسان ایتا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2186149893C0354e1d5e9
✅لینک پیام رسان سروش🌷
http://sapp.ir/shahid_ahmadali
یه لحظه صبر کن 😳‼️
یه کانال پیدا کردم واستون عااالیه
واسه اونایی که دنبال پروفایل های #مذهبی هستن😇❤️
اونایی که دنبال #استوری واسه اینستاشونن😋🌙
اینجا همه چی متفاوته #عکس_نوشته های قشنگ که خود کانال درست میکنه
تازه کپی هم #آزاده اما ذکر صلوات☺️🌹
تازه با هر تعداد ممبری هم تب میزنه😱‼️
به کانال ما بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/2545156096C704456ac4f