⚘💐﷽⚘💐 🔻عید غدیر سه روز است! 🔹 آیت‌الله بهجت(ره): [بنا به روایات] عیدغدیرخم، سه روز را عید قرار دادند. 🔹 علیرضا پناهیان: عید غدیر سه روز است نه یک روز، زیرا در واقعه غدیر خم ۳ روز طول کشید تا تمام مردم با علی ابن ابیطالب(ع) بیعت کنند. اگر عید قربان را یک روز تعطیل می‌کنیم و عید فطر را همرنگ جماعت شده‌ایم و ۲ روز را تعطیل می‌کنیم، عید غدیر را باید سه روز تعطیل کنیم، این مسأله را به عنوان پیشنهاد جدی مطرح نمی‌کنم، بلکه می‌خواهم اهمیت غدیر را بیان کنم. #غدیر @dosteshahideman

⚘💐﷽⚘💐 امام علی(ع): بدانید که بزرگترین جهاد، جهاد با نفس اماره است پس آماده شوید و به جهاد با نفس خود بپردازید تا به سعادت ابدی برسید. 📚 شرح غرر الحڪم، ج۶، صج۴۶9 🌺 یک روز تا #عید_بزرگ_غدیر 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @dosteshahideman

⚘﷽⚘ قسمت دهم  داستان دنباله دار #عاشقانه_ای_برای_تو: معنای تعهد . گل خریدن تقریبا کار هر روزش بود ... گاهی شکلات هم کنارش می گرفت ... بدون بهانه و مناسبت، هر چند کوچیک، برام چیزی می خرید ... زیاد دور و ورم نمیومد ... اما کم کم چشم هام توی محوطه دانشگاه دنبالش می دوید ... . . رفتارها و توجه کردن هاش به من، توجه همه رو به ما جلب کرده بود ... من تنها کسی بودم که بهم نگاه می کرد ... پسری که به خنثی بودن مشهور شده بود حالا همه به شوخی رومئو صداش می کردن ... . . اون روز کلاس نداشتیم ... بچه ها پیشنهاد دادن بریم استخر، سالن زیبایی و ... . همه رفتن توی رختکن اما پاهای من خشک شده بود .. برای اولین بار حس می کردم در برابر یه نفر تعهد دارم ... کیفم رو برداشتم و اومدم بیرون ... هر چقدر هم بچه ها صدام کردن، انگار کر شده بودم ... . . چند ساعت توی خیابون ها بی هدف پرسه زدم ... رفتم برای خودم چند دست بلوز و شلوار نو خریدم ... عین همیشه، فقط مارکدار ... یکیش رو همون جا پوشیدم و رفتم دانشگاه ... . . همون جای همیشگی نشسته بود ... تنها ... بی هوا رفتم سمتش و بلند گفتم: هنوز که نهار نخوردی؟ ... . . امتحانات تموم شده بود ... قرار بود بعد از تموم شدن امتحاناتم برگردم ... حلقه توی جعبه جلوی چشمم بود ... . دو ماه پیش قصد داشتم توی چنین روزی رهاش کنم و زیر قولم بزنم ... اما الان، داشتم به امیرحسین فکر می کردم ... اصلا شبیه معیارهای من نبود ... . . وسایلم رو جمع کردم ... بی خبر رفتم در خونه اش و زنگ زدم ... در رو که باز کرد حسابی جا خورد ... بدون سلام و معطلی، چمدونم رو هل دادم تو و گفتم: من میگم ماه عسل کجا میریم ... . . آغاز زندگی ما، با آغاز حسادت ها همراه شد ... اونهایی که حسرت رومئوی من رو داشتند ... و اونهایی که واقعا چشم شون دنبالش افتاده بود ... . مسخره کردن ها ... تیکه انداختن ها ... کم کم بین من و دوست هام فاصله می افتاد ... هر چقدر به امیرحسین نزدیک تر می شدم فاصله ام از بقیه بیشتر می شد ... . ❤️| @dosteshahideman

⚘💐﷽⚘💐 ❤️ #سلام_امام_زمانم❤️ 💚 #سلام_آقای_من💚 💝 #سلام_پدر_مهربانم💝 یک روز به هیبت سحر می آید با سوز دل و دیده ی تر می آید یک روز به انتقام هفتادو دو شمس با سیصد و سیزده قمر می آید  🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹 @dosteshahideman

🌹🍃 🍃 ﷽⚘ ⚘ در پس همه ی این صبحها 🍃🌹 یک نگاه تو... یک لبخنـد تو برایم کافیست که تمام صبحهایم " بخیــر " شود ... 🌹🍃 🍃🌹 #شهید_محمودرضا_بیضائی 🍃🌹 @dosteshahideman

🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ⚘﷽⚘ ❤️آقاترین محبوبترین سید .عیدت مبارک 🌱| @dosteshahideman 🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃

⚘﷽⚘ #غدیریعنۍ ڪسٰانۍ‌ڪه‌عَقب‌‌مانده‌اند‌برسند و‌ڪسٰانۍ‌ڪه‌جلو‌رفته‌اند‌بَرگردند..! «غدیر‌یعنۍ‌با‌ولٰایت‌حرڪت‌ڪردن» [عاشورا‌نتیجه‌از‌یٰاد‌بردن‌غدیر‌است] #غدیراۍ‌ام💚 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷

⚘﷽⚘ برای محمودرضا / یازده 🌷هیچگاه به مسائل و موضوعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی روز بی تفاوت نبود و همیشه همه ی اتفاقات را رصد می کرد. او رصد گری واقعی بود. یکی از همکارانش می گوید: محمود رضا در کنار روزنامه هایی که هر روز برای خودش می خرید، یک یا چند روزنامه به زنبان عربی و انگلیسی برای رزمندگان تهیه می کرد تا نسبت به مسائل روز آگاه باشند. یعنی محمود رضا در کار خود صرفا به آموزش فنون نظامی به رزمندگان اکتفا نمی کرد. من نیز وقتی به پایگاه می رفتم با بچه های پایگاه صحبت هایی در مورد اتفاقات روز می کردم که همه ی حرف های من حاصل مباحثی بود که محمودرضا رصد و تحلیل می کرد و به من نیز می گفت و من هم آن ها را به بچه های پایگاه انتقال می دادم. 🌷| @dosteshahideman

📢 صوت| جشن عید غدیر با نوای حاج صادق آهنگران 🌹| @dosteshahideman

⚘﷽⚘ زیارت عاشورای امروز کانال #دوست_شهید_من به نیابت از شهید مدافع حرم #شهید_حسین _رضایی 🌷| @dosteshahideman