1_29730251.mp3
6.39M
🎵 #صوت_شهدایی
✨به خدا نمی ارزه به هیچ قیمتی
✨بابات بره دیگه برنگرده
🎤🎤 سیدرضا #نریمانی
🌹| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
می خواهم بنویسم برای برادر تازه پیدا شده
سلام داداشی
خوبی؟
پیش امام حسین و امام خمینی خوش می گذره ؟
داداشی اینجا اوضاع خیلی اشفته اس
اینجا همه چی بهم گره خورده
مردم کلی پمپ بنزین سوزوندن ، کلی بانک اتیش زدن ، مردم حتی امبولانس هم اتیش زدن
داداشی البته مطمئن نیستم مردم باشن ، مردم ما به بیت المال اسیب نمی زنن . میدونم .
مردم ما اتحاد دارن .
مردم ما ایمان دارن این کارا رو نمی کنن .
البته بعضی ها هم جو می گیرتشون و این کارا رو می کنن.
داداشی صدای اتحادمون که کم می شه از اون ور اب صدای خوشحالی شد بلند میشه . داداشی خودت که بودی، می دونی، میبینی
داداشی دلم تنگ شده برات . خوبه که نیستی ببینی . ببینی چقدر همه چی پیچیده شده . دوباره داره دین منزوی میشه . داداشی خوبه که نیستی ببینی که دشمن چجوری خانواده هارو نابود کرده . داداشی شما رو به روی دشمن تو خط مقدم پیروز شدید . ولی توی خونه ها از دشمن باختیم .
داداشی هم خوشحالم که نیستی هم ناراحت . خوشحالم که نیستی و لازم نیست توی این شهر دروغ قدم برداری . و ناراحتم که نیستی تا بتونی مفید باشی برای مردم .
داداشی نگام کن . به کمکت احتیاج دارم . خسته شدم انقدر دیدم همه دارن راحت گناه می کنن. داداشی اگه میتونی به مولام بگو زودتر بیاد .
همه جا بد شده . همه جا پر از فساد و تباهی .
داداشی دعام کن . محتاج دعاهاتم .
داداشی روحت شاد و یادت گرامی .
دل نوشته ای برای محمودرضا بیضایی برادر تازه پیدا شده ام .
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ می خواهم بنویسم برای برادر تازه پیدا شده سلام داداشی خوبی؟ پیش امام حسین و امام خمینی خوش
#دلنوشته ارسالی یکی از کاربران
ممنون از توجهتون به کانال
اجرتون با #سیدالشهداء
⚘﷽⚘
# در_محضر_شهید
♥ خدایا، ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم، نمیدانم در برابر عظمت تو چگونه ستایش کنم ولی همین قدر میدانم که هر کس تو را شناخت، عاشقت شد و هر کس عاشقت شد، دست از همه چیز شسته و به سوی تو میشتابد و این را به خوبی در خود احساس کردم و میکنم.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌐 به عنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر میدهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید.
🌕 دیگر این که سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرک و ریا، حسادت و بغض پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آنچنان که خداوند، اسلام و امام میخواهند، انجام داده باشید.
⚡ این را هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمیشود.
#شهید_ابراهیم_هادی
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷 | @dosteshahideman
🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
⚘﷽⚘
#ڪلام_شهید
دشمنان نمی دانند و نمی فهمند
ڪہ مابرای #شهادت مسابقہ میدهیم
و وابستگی نداریم و اعتقاد ما این است
ڪہ ازسوی خدا آمدہ ایم و بہ سوی او میرویم.
#سردارشهیدحاج_حسین_همدانی
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷 | @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
شهید محمودرضا بیضائی از آغاز جنگ سوریه بصورت داوطلبانی عازم سوریه شد ..
🌹| @dosteshahideman
1_101154408.m4a
9.14M
کربلایی سید رضا نریمانی
غریب گیر آوردنت...
🌷| @dosteshahideman
هدایت شده از Rezvaan 🇵🇸 رِضْـــــــــوَآن
🔴 ثبت نام سراسری خادم الشهداء 🔴
🧔🏻 برادران و خواهران 🧕🏻
🔷 مهلت ثبت نام:
🔸از امروز ۲۳ تا ۲۹ آذرماه ۱۳۹۸
✅ ثبت نام در پایگاه اینترنتی کوله بار
👇🏻👇🏻👇🏻
🔸 khademin.koolebar.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
#قراردمغروب
💚 بریم مشهدالرضا 💚
🌾بگیرپروبال و منو 😭😭
🎤 #حسنعطایی
#رزقمعنوی
🌾 @dosteshahideman🌾
🌷🌾
🌾🌷🌾
🌷🌾🌷🌾
⚘﷽⚘
#تلنگر
جا ماندن از کربلا برای خیلیا جای حسرت داره اما جا ماندن از لشکر یوسف زهرا دغدغه چند نفره؟؟؟
به نظرم همین دو خط اونقدر جای حرف داره که بابتش #فکر کنید....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
دست به دامان شهدایم...♥️
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
#اندکی_تامل
میگفت: حواست به دو تا چیز باشه
اول↜نماز اول وقتت...
دوم↜جلوی چشمت بگیر...
بقیش درست میشه...!
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
خاطره ای زیبا و کوتاه از #شهیدمدافعحرممحمودرضابیضائے🌷
یکبار در خانه صحبت وصیتنامه شد، به پوستر حاج همت روی کمدش اشاره کرد و گفت: وصیت من، همان جمله ی حاج همت است.
" با خدای خود پیمان بستهام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن، آرام و قرار نگیرم."
همین هم شد تا شهادتش برای اهدافش آرام و قرار نگرفت.
🕊| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
برای محمودرضا / بیست و چهار
🌷به بچههای بسیج خیلی اعتقاد داشت. یکبار در مورد عملکرد بچههای بسیج در فتنه ۸۸ صحبت میکردیم، با هیجان تمام در مورد بسیجیهای اسلامشهری و اینکه سخت پای کار اسلام و انقلابند گفت. خیلی این بچهها را دوست داشت. خودش هم یک بسیجی تمام عیار بود؛ بسیجی وسط معرکه بود و مثل من نبود که فقط توی پستوی خانه بسیجی باشد. در ایام آشوب خیابانهای تهران، گاهی تنهایی میرفت توی شلوغی. چند بار بشدت خودش را به خطر انداخته بود برای همین آنروزها خیلی نگرانش میشدم. در یکی دو هفته اول بعد از اعلام نتایج انتخابات که آشوبگرها خیابان آزادی را شلوغ کرده بودند با او تماس گرفتم و گفتم کجایی؟ گفت: توی خیابان! گفتم: چه خبر است آنجا؟ گفت: امن و امان. گفتم: این کجایش امن و امان است؟ بعد به او گفتم که توی خبرگزاریها دارم اخبار را میخوانم و اوضاع خوب نیست اصلا. گفت: نگران نباش. گفتم: چرا؟ گفت: بسیجی زیاد است!
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷 | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
سلام دوستان عزیز🌸
توضیحاتی در مورد داستان نسل سوخته تقدیم حضورتون میشه❤️
💯داستانی که هرشب با یک قسمتش در خدمت شما هستیم واقعی است
✍نویسنده: #شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
تمام داستانهایی که از ایشون نقل شده،واقعی میباشد🌹
مقدمه نویسنده که در ابتدای داستان اومده ودوباره تکرارش میکنیم😊👇
این داستان و رخدادهای آن براساس حقیقت و واقعیت می باشند ... و بنده هیچ گونه مسئولیت و تاثیری در این وقایع نداشته ... و نقشی جز روایتگری آنها ندارم ...با تشکر و احترام
سید طاها ایمانی
🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت سی ام داستان دنباله دار نسل سوخته: دعوتنامه اون شب ... بالشتم از اشک شوق خیس بود ... از شا
⚘﷽⚘
قسمت سی و یکم داستان دنباله دار نسل سوخته: هدیه خدا
عید نوروز ... قرار بود بریم مشهد ... حس خوش زیارت ... و خونه مادربزرگم ... که چند سالی می شد رفته بود مشهد...
دل توی دلم نبود ... جونم بود و جونش ... تنها کسی بود که واقعا در کنارش احساس آرامش می کردم ...
سرم رو می گذاشتم روی پاش ... چنان آرامشی وجودم رو می گرفت که حد نداشت ... عاشق صدای دونه های تسبیحش بودم ...
بقیه مسخره ام می کردن ...
- از اون هیکلت خجالت بکش ... 13، 14 سالت شده ... هنوز عین بچه ها می مونی ...
ولی حقیقتی بود که اونها نمی دیدن ... هر چقدر زندگی به من بیشتر سخت می گرفت ... من کمر همتم رو محکم تر می بستم ... اما روحم به جای سخت و زمخت شدن ... نرم تر می شد ...
دلم با کوچک تکان و تلنگری می شکست ... و با دیدن ناراحتی دیگران شدید می گرفت ... اما هیچ چیز آرامشم رو بر هم نمی زد ... درد و آرامش و شادی ... در وجودم غوطه می خورد ... به حدی که گاهی بی اختیار شعر می گفتم ...
رشته مادرم ادبیات بود ... و همه ... این حس و حالم رو به پای اون می گذاشتن ... هر چند عشق شعر بودن مادرم ... و اینکه گاهی با شعر و ضرب المثل جواب ما رو می داد ... بی تاثیر نبود ... اما حس من ... و کلماتم ... رنگ دیگه ای داشت ...
درد، هدیه دنیا و مردمش به من بود ... و آرامش و شادی ... هدیه خدا ...
خدایی که روز به روز ... حضورش رو توی زندگیم ... بیشتر احساس می کردم ... چیزهایی در چشم من زیبا شده بود... که دیگران نمی دیدند ... و لذت هایی رو درک می کردم... که وقتی به زبان می آوردم ... فقط نگاه های گنگ ... یا خنده های تمسخرآمیز نصیبم می شد ...
اما به حدی در این آرامش و لذت غرق شده بودم ... که توصیفی برای بهشت من نبود ...
از 26 اسفند ... مدرسه ها تق و لق شد ... و قرار شد همون فرداش بزنیم به جاده ... پدرم، شبرو بود ... ایام سفر ... سر شب می خوابید و خیلی دیر ساعت 3 صبح ... می زدیم به دل جاده ...
این جزء معدود صفات مشترک من و پدرم بود ... عاشق شب های جاده بودم ... سکوتش ... و دیدن طلوع خورشید ... توی اون جاده بیابانی ...
وضو گرفتم ... کلید ماشین رو برداشتم ... و تا قبل از بیدار شدن پدرم ... تمام وسایل رو گذاشتم توی ماشین ... و قبل از اذان صبح ... راه افتادیم ...
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
بی تو هر #شب
چہ ڪَـ💫ـران میڪَـذرد ...
گاهی بہ خیالـ💭 و ...
بسیار بہ #دلتنگی ...!!!
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شب_بخیر_علمدار 🌙
🌙 | @dosteshahideman