eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
933 دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ راستی میدونستی امروز تولد کیه؟ امروز تولد رهبرمان سید علی خامنه ای مدظله العالی 😘😘😘😘😘😘 ☑️نام : سید علی ☑️نام خانوادگی : حسینی خامنه ای ☑️نام پدر : سید جواد ☑️تاریخ تولد به فرموده خودشان : ٢٩ / ٠١/ ١٣١٨ ☑️تاریخ تولد در شناسنامه : ٢٤ / ٠٤ / ١٣١٨ ☑️محل تولد : خراسان 💠رهبر عزیزم به حق اسامی اعظم خداوند به حق چهارده معصوم تا ظهور آقا امام زمان (عج) سایتون بالای سر تمام ملت مؤمن و غیور ایران زمین باشد . 💠بعضیا بهش میگن " آیت الله " 💠بعضیا میگن " آقای خامنه ای " 💠بعضیا هم مثل برادر های لبنان و سوریه و عراق میگن: " سیدنا القائد " ، اما ما بهش میگیم ✅" آقا " 💠ما بهش میگیم "آقا"... "آقا" رو از هر طرف که بخونی آقاست! ✅فدایی زیاد داره. 💠پابرهنه ها بیشتر دوستش دارن 25ساله داره ایرانو،با تمام شرایط عجیب غریبش رهبری میکنه،هرکی جاش بود ،پنج سال اول جا میزد! 💠تو کشور خودش مظلومه اما تو دنیا کلی طرفدار داره. 💠400هزار نفر تو نیویورک و کالیفرنیا ، مقلدشن. 💠شخص اول حکومته اما وقتی لعیا زنگنه و الهام چرخنده تو برنامه سال تحویل تلویزیون،عیدو بهش تبریک گفتن،به خاطر این حرفشون،کلی هزینه دادن.چه حرفا که نثارشون نشد. 💠همون که هیشکی،عکسای منتشر شده از خونه شو،باور نکرد. 💠زندگیش آدمو به قلب تاریخ میبره،علی بن ابیطالب و زندگی ساده و... 💠همون که عشق رمانه!(inlove) 💠همون که همیشه خرابکاری های دولت ها و مسئولین ،به حسابش گذاشته میشه. 💠همون که رهبری"سینه سپر کرده ها"رو مقابل اسراییل بچه کش به عهده داره. 💠همون که لب تر کنه عاشقاش براش جون میدن. 💠همون که اشاره کنه ،تلاویو و حیفا با خاک یکسانه. 💠همون که هیچ وقت کم نمیاره،مث مرد ،وایساده پای حرفش. 💠همون که نزدیکترین دوستاش،دشمن ترین دوستاشن. 💠همون که سالهاست سایه سنگین"بعضیا"رو ،رو دوشش تحمل میکنه. 💠همون که تو سابقه ی مبارزاتی ش ،کسی به پاش نمیرسه. 💠اصلا کدوم رهبر دنیا،روی موکت و فرش جهیزیه خانومش زندگی میکنه؟بدون اینکه تو بوق و کرنا کنه،با فقیربیچار ه ها دمپره ؟ 💠همون که بدترین توهین ها و تهمت هارو بهش میزنن درحالیکه حتی یه جمله هم راجع بهش اطلاع ندارن.و اون میشنوه و تحمل میکنه و همچنان لبخند"آقایی"...؟ 💠همون که مظلومیت "علی"ها رو به ارث برده؟ 💠کدوم سیاست مداری تو دنیا بچه هاش اینقد سالم وپاکن؟جالبه حتی مردم نمیدونن چندتا بچه داره،چی ان،اسماشون چیه؟ 💠همون که "پاکترین"آدما ،جونشونو کف دست گرفتن و فداش شدن. 💠همون که از پست ترین مفتی های وهابی و بی ادب ترین رئیس جمهورهای غربی،تا بدترین آدمای روزگار دشمن خونی شن. 💠همون که واسه بدحجابا گفت:او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟نقص او ظاهر است. نقصهای من باطن است. با این رفتارش خیلیا محجبه شدن. 💠سلامتیش صلوات بفرستید.❤️ •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
1.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ 💔 بازم یادت افتادم و دلم برات تنگ شد حاجی😔 😔 بخدا باورم نمیشه که بین ما نیستی 💔😔 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ میوه که برسه باغبان باید بچینش.... شهید حاج قاسم سلیمانی ❤️ پیشنهاد دانلود 🌹 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #از_گناه_تا_توبه ۳ ✅عجیب بودن گناه و معصیت به چیه؟ ببینین بچه ها خدا جهان رو در یک نظم خاصی آ
⚘﷽⚘ قسمت چـــهــــارم(۴) ✅ حتما کلمه ذنب رو زیاد شنیدین 💢ذنب به معنای دنباله هست😅 چرا به گناه میگن ذنب؟🤔 چون وقتی من و تو گناهی رو انجام میدیم این‌گناه به دنبالش یکسری عوارض منفی برای داره😢 اما خدا می فرماید بیا از این کار توبه‌کن‌و از من معذرت خواهی کن☺️ عههه چیشد خدا باز اومدی وسط!😍 💢 کلمه عصیان یعنی پیروی نکردن من با معصیت ارتباط خودم رو با خدا قطع کردم😔 که‌یکسری عوارض منفی برای من داره اما باز خدا میاد وسط می فرماید: شما معصیت کردی بیا توبه کن☺️ ✅بنظرتون این پیشنهادهای خدا برای توبه ما، نهایت عشق و‌محبت به خودش‌رو‌به ما نمی رسونه؟؟؟🤔 ادامه دارد.... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #از_گناه_تا_توبه قسمت چـــهــــارم(۴) ✅ حتما کلمه ذنب رو زیاد شنیدین 💢ذنب به معنای دنباله
⚘﷽⚘ ۵ ✅ آقا اصلا چرا خدا این برنامه ای‌رو که به عنوان دین هست به صورت دستوری به ما داده؟ مثلا می فرماید نماز بپادار روزه بگیر خمس بده غیبت نکن همه ش دستور! تا هر کاریم انجام ندیم بشه خلاف دستور خدا! 💢قبلا گفتم اگر یک پزشک به ما دستور بده ✍ و عمل‌نکنیم لازم‌نیست بریم معذرت خواهیم کنیم چون به ضرر خودمون عمل کردیم نه به ضرر اون. ⭕️اما خدا توی‌زندگی ما خودش‌رو وسط آورده و می فرماید اگر اگر این اشتباها رو‌انجام بدی نافرمانی منو کردی! اگر به خودت لطمه بزنی من از تو ناراحت میشم! کارهایی که به نفع تو‌باشد من به تو میدم ✅ انگار خدا دارد می گوید: بخاطر من این کارها(گناه‌ها)‌رو انجام نده ☺️🌸 ادامه دارد... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
YEKNET.IR -Moghadam-Nime-Shaeban-94-01.mp3@Maddahionlin
زمان: حجم: 4.04M
الهی چشات پر از غم نشه آقا🌸 سایه ات از سر کشور ما کم نشه آقا🌸 🎤جواد مقدم 👌زیبا •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ پنجاه و چهار در رو باز کرد ... بعد از ماه ها که از قتل پسرش می گذشت ... و تجربه روزهایی سخت و
⚘﷽⚘ قسمت پنجاه و پنج زمان به سرعت برق و باد گذشت ... و فرصتی که به دایره مواد داده بودم تموم شد ...  توی این فاصله پرونده جان پرویاس رو هم دوباره باز کردیم ... شک من بی دلیل نبود ... هر چند توی این پرونده ... الکس بولتر قاتل نبود ...  دادگاه تشکیل شد ... دادگاه آخرین پرونده من ... پرونده ای که ماه ها طول کشید ...  به اتهام قتل نوجوان 16 ساله، کریس تادئو ... و اتهام پخش مواد و فروش کارت های شناسایی جعلی متهم شناخته شد ... قاضی رای نهایی رو صادر کرد ... و الکس بولتر 42 ساله ... به 30 سال زندان غیر قابل بخشش محکوم شد ...  از جا بلند شدم و از در سالن رفتم بیرون ... دنیل ساندرز هم دنبالم ...  - کارآگاه مندیپ ... ایستادم و برگشتم سمتش ...  - می خواستم ازتون به خاطر تمام زحماتی که کشیدید تشکر کنم ... هر چند، داغ این پدر و مادر هرگز آروم نمیشه ... اما زحمات شما برای پیدا کردن قاتل ... چیزی نیست که از خاطر اطرفیان و دوستان کریس پاک بشه ...  دستش رو آورد بالا ... باهام دست بده ... چند ثانیه به دستش نگاه کردم ... نه قدرت پذیرش اون کلمات رو داشتم ... نه دست دادن با دنیل ساندرز رو ...  بی تفاوت به دستی که به سوی من بلند شده بود ازش جدا شدم ... اونجا بودن من فقط یه دلیل داشت ... نمی خواستم آخرین پرونده ام رو با خاطرات تلخ و افکار مبهم به بایگانی بفرستم ... برگه استعفام رو علی رغم ناراحتی های اوبران پر کردم ... و وسائلم رو از روی میز جمع کردم ... این کار رو باید خیلی زودتر از اینها انجام می دادم ... قبل از اینکه یه روز کارم به اینجا بکشه ...  یه دائم الخمر ... یه عصبی ... یه عوضی ... کسی که تا جایی پیش رفته بود که نزدیک بود یه بچه رو با تیر بزنه ...  از جا که بلند شدم ... چشمم به اطلاعات پرونده کریس افتاد ... اطلاعاتی که قبل از دادگاه دوباره روی تخته نوشته بودم تا مرورشون کنم ... نمی خواستم وقتی وکیل مدافع قاتل مشغول پرسیدن سوال از منه ... اجازه بدم کوچک ترین اشتباهی ازم سر بزنه ... و راه رو برای فرار اون باز کنه ... تخته پاک کن رو برداشتم و تمامش رو پاک کردم ... تصویر کریس رو از بین گیره های روی تخته بیرون کشیدم ...  چه چیز اینقدر من رو مجذوب این پرونده کرده بود؟ ... من نوجوانی درستی داشتم با آینده ای که نابودش کردم ... و اون نوجوانی پر از اشتباهی داشت ... که داشت اونها رو درست می کرد ...  •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت پنجاه و پنج زمان به سرعت برق و باد گذشت ... و فرصتی که به دایره مواد داده بودم تموم شد .
⚘﷽⚘ پنجاه و شش برگه استعفا رو از روی میز برداشتم و دنبالش رفتم ... هنوز پام به دفترش نرسیده بود که ... - چرا با خودت این کارها رو می کنی؟ ... تو بهترین کارآگاه منی ... بین همه اینها روشن ترین آینده رو داشتی ... چرا داری با دست خودت همه چیز رو خراب می کنی؟ ... بی توجه به اون کلمات ... رفتم جلو و استعفام رو گذاشتم روی میز ... - حداقل یه چیزی بگو مرد ... - باید خیلی وقت پیش این کار رو می کردم ... می دونی چرا اون روز چاقو خوردم؟ ... چون اسلحه واسه دستم سنگین شده ... نمی تونم بیارمش بالا و بگیرمش سمت هدف ... مغزم دیگه نمی تونه درست و غلط رو تشخیص بده ... فکر می کردم درست بود اما اون شب نزدیک بود ... نشستم روی صندلی ... ـ بعد از چاقو خوردن هم که ... فقط کافیه حس کنم یه نفر می خواد از پشت سر بهم نزدیک بشه ... چند روز پیش لوید اومد از پشت صدام کنه ... ناخودآگاه با مشت زدم وسط قفسه سینه اش ... اینجا دیگه جای من نیست رئیس ... نمی تونم برم توی خیابون و با هر کسی که بهم نزدیک میشه درگیر بشم ... نشست پشت میزش ... ساکت ... چیزی نمی گفت ... برای چند لحظه امیدوار شدم همه چیز در حال تموم شدن باشه ... کشوی میزش رو جلو کشید و یه برگه در آورد ... - برات از روان شناس پلیس وقت گرفتم ... اگه اون گفت دیگه نمی تونی بمونی ... از اینجا برو ... خودم با استعفا یا انتقالیت یا هر چیزی که تو بخوای موافقت می کنم ... کلافه و عصبی شده بودم ... نمی تونستم بزنمش اما دلم می خواست با تمام قدرت صندلی رو بردارم از پنجره پرت کنم بیرون ... چرا هیچ کس نمی فهمید چی دارم میگم؟ ... چرا هیچ کس نمی فهمید دیگه نمی تونم به جنازه های غرق خون و تکه پاره نگاه کنم؟ ... دیگه نمی تونم برم بالای سر یه جنازه سوخته و بعدش ... نهار همبرگر بخورم ... چرا هیچ کس این چیزها رو نمی فهمید؟ ... رفتم عقب و نشستم روی صندلی ... - چرا دست از سرم برنمی دارید؟ ... ‏ اومد نشست کنارم ... - جوان تر که بودم ... یه مدت به عنوان مامور مخفی وارد یه باند شدم ... وقتی که پرونده بسته شد، شبیه تو شده بودم ... یه شب بدون اینکه خودم بفهمم ... توی خواب، ناخودآگاه به زنم حمله کردم ... وقتی پسرم از پشت بهم حمله کرد و زد توی سرم ... تازه از خواب پریدم و دیدم ... هر دو دستم رو دور گردن زنم حلقه کرده ام ... داشتم توی خواب خفه اش می کردم ... چند روز طول کشید تا جای انگشت هام رفت ... نگاه ملتمسانه ام از روی زمین کنده شد و چرخید روش ... - بعضی از چیزها هیچ وقت درست نمیشه اما میشه کنترلش کرد ... سال هاست از پشت میزنشین شدنم می گذره اما هنوز اون مشکلات با منه ... مشکلاتی که همه فکر می کن رفع شده ... علی الخصوص زنم ... اما هنوز با منه ... تک تک اون ترس ها، فشارها و اضطراب ها ... این زندگی ماست توماس ... زندگی ای که باید به خاطرش بجنگیم ... ما آدم های فوق العاده ای نیستیم اما تصمیم گرفتیم اینجا باشیم و جلوی افرادی بایستیم که امنیت مردم رو تهدید می کنن ... امنیت ... تعهد ... فداکاری ... کلمات زیبایی بود ... برای جامعه ای که اداره تحقیقات داخلی داشت ... اداره ای که نمی تونست جلوی پلیس های فاسد رو بگیره ... و امثال من ... افرادی که به راحتی می تونستن در حین ماموریت ... حتی با توهم توطئه و خطر ... سمت هر کسی شلیک کنن ... این چیزی نبود که من می خواستم ... نمی خواستم جزو هیچ کدوم از اونها باشم ... هیچ وقت ... سال ها بود که روحم درد می کرد و بریده بود ... سال ها بود که داشتم با اون کابووس ها توی خواب و بیداری دست و پنجه نرم می کردم ... مدت ها بود که از خودم بریده بودم ... اما هیچ وقت متنفر نشده بودم ... و این تنفر چیزی نبود که هیچ کدوم از اون مشاورها قدرت حل کردنش رو داشته باشن ... اونها نشسته بودن تا دروغ های خوش رنگ ما رو بعد از شلیک چند گلوله گوش کنن ... و پای برگه های ادامه ماموریت افرادی رو مهر کنن که اسلحه ... اولین چیزی بود که باید ازشون گرفته می شد ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•