دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 💌 هر جای این کره خاکی که هستید دعوتید به پویش: 🔸 #استغاثه_به_امام_زمان_ارواحنا_فداه 🌷هر شب به
⚘﷽⚘
💌 هر جای این کره خاکی که هستید دعوتید به پویش:
🔸 #استغاثه_به_امام_زمان_ارواحنا_فداه
🌷هر شب به نیابت از یک شهید.
🔸شب چهلم وپنجم
🌹#شهید_والامقام
🌹#محمودرضا_بیضائی
📖 قرائت دعای الهی عظم البلاء
#استغاثه_جهانی_طلب_منجی
#طلب_منجی_موعود
#به_تو_محتاجیم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۰۴ خرداد ۱۳۹۹
میلادی: Sunday - 24 May 2020
قمری: الأحد، 1 شوال 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
💠 اذکار روز:
- یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه)
- ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه)
- یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹عید سعید فطر
🔹مرگ عمرو بن عاص، 43_41ه-ق
🔹جنگ قَرقَرة الکُدر، 2ه-ق
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🌺 عید سعید فطر بر مولایمان، حضرت صاحب الزمان (عج) نایب برحقشان مقام معظم رهبری و بر شما اعضای بزرگوار مبارک باد
🌺نماز وروزه هاتون قبول باشه ان شاءالله
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
1_24698175.mp3
4.14M
#شهدا🌷
🥀عمریه دلم میخواد #شهید بشم
🥀تا پیش #فاطمه رو سفید بشم
🎧 #سید_رضا_نریمانی
اینم یه صوت برای عاشقان شهادت 😍
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#کلام_شهید
شهیدحسینمعزغلامیمیفرمایندڪه:
جدیگرفتہایمزندگیِدنیاییرا
وشوخیگرفتہایمقیامترا..!
کاشقبلازاینڪهبیدارمانکنند؛
بیدارشویم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#سلام_برابراهیم ❤️
تکه نان خشکی را روی زمین دید. خم شد و آن را برداشت.در کنار کوچه نشست و با آجر به آن نان کوبید وخرده های آن را در مقابل پرندگان ریخت تا نان اسراف نشود.
📚 خدای خوب ابراهیم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
امر به معروف
واقعی یا مجازی⁉️
⚠️در فضای مجازی هم واجب خدا رو انجام بده!
❌ چشمت رو نگه دار یا حجابتو رعایت کن! بی عفتی نکن!
❌ هر صفحه ای ، هر عکسی ، هر کلیپی و ... رو نبین و لایک نکن
چون تأثیرش برای همیشه تو ذهنت میمونه!
هر پیجی رو دنبال نکن..
نگذار فالوراش بره بالا که بازدید پیجش هم بره بالا..
❌ گناهش پای تو هم نوشته میشه...
نگو چند هزار تا فالور داره من یکی تاثیر ندارم!!
❌ به هر کلیپ و عکس نامربوطی نخند که این چیزا شادی واقعی نمیاره..زودگذره..
آخرش فقط غمه و کلی گناه...
❌ عکس شخصیتو عکس عروسی و ناموستو از پروفایل یا پیجت پاک کن،
هزار جورچشم هرزه نگاش نکنه.. ❌ ناموستو عمومی نکن!!
⚠️بودن در فضای مجازی چیزی رو عوض نمیکنه‼️
❌ اینجا هم به دوستت تلنگری بزن...
❌ حجابت چرا این طوری شده بچه شیعه؟!...
❌چرا داری فضای سالم و عمومی رو خراب میکنی؟!...
❌ چرا داری چشم و دل بنده های خدا رو به گناه میندازی ؟!...
❌ چرا حق الناس میکنی ؟!
بی خاصیت و خنثی نباش..
چرا؟
چون واجب مظلوم خدا،یعنی امربه معروف ونهی از منکر رو انجام بدی!✅
واجبی که بدجور فراموش شده...بدجوری مظلومه..
ولی...
به خود خدا قسم..
همش در راه خدا شیرینه...
به شرط اینکه خالص خالص باشی بی ادعای بی ادعا..مغرور نشی!
خودتو بالاتر و بهتر نبینی...
به خدا...
برای اینکه کمک کنی به نزدیکتر شدن ظهور امام زمان عجل الله... سختی هاش احلا من العسله..(شیرین تر از عسله)
همه اش می ارزه به یه لبخند رضایت امام زمان عج..
میگی نه؟ امتحان کن
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
ابراهیم هادی کسی بود که دست دزد را گرفت و به خدا رساند....
خاطره شنیدنی از شهید ابراهیم هادی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
🌹استاد رائفی پور🌹
#امام_زمان
🔸خواب عجیب استاد رائفی پور درباره امام زمان😔
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
#کلام_شهید 🕊🌹
سوزن زد به صورتش🌸...
پرسیدم:
چه ڪاریه میڪنی؟!⁉️
گفت:
سزای #چشـمی 👁👁که نامحرم
چه مرد🧔 چـه زن🧕 رو ببینه،هـمینه...
#شهیدابراهیمهادی🥀🕊
🌹| @dostedhahideman |
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت صد و بیست و سه پرواز تهران ـ مشهد، مرتضی کنار من بود و از تمام فرصت برای صحبت استفاده کردیم
⚘﷽⚘
قسمت صد و بیست و چهار
مرتضی که از در اومد تو با صحنه عجیبی مواجه شد ... تقریبا دیوار اتاق، پر شده بود از برگه های نوت استیک ... چیزهایی که نوشته بودم و به چسبونده بودم ... بهم که سلام کرد رشته افکارم پاره شد ...
ـ کی برگشتی؟ ... اصلا متوجه نشدم ...
ـ زمان زیادی نیست ...
و نگاهش برگشت روی دیوار ...
ـ اینها چیه؟ ...
به دیوار بالای تخت اشاره کردم ...
ـ سمت راست دیوار ... تمام مطالبی هست که این مدت توی قرآن در مورد رمضان و روزه گرفتن خوندم ... و اونهایی که تو بهم گفتی ...
وسط برداشت های فعلی و نقاطی هست که به ذهن خودم رسیده ...
سمت چپ، سوال ها و نقاط ابهامی هست که توی ذهنم شکل گرفته ...
چند لحظه مکث کردم ... و دوباره به دیواری که حالا همه اش با کاغذهای یادداشت پوشیده شده بود نگاه کردم ...
ـ فکر کنم نوت استیک کم میارم ... باید دوباره بخرم ...
با حالت خاصی به کاغذها نگاه می کرد ... برق خاصی توی چشم هاش بود ...
ـ واقعا جالبه ... تا حالا همچین چیزی ندیده بودم ...
ـ توی اداره وقتی روی پرونده ای کار می کنیم خیلی از این شیوه استفاده می کنیم ... البته نه به این صورت ... شبیه این مدل رو دفعه اول که داشتم روی اسلام تحقیق می کردم به کار گرفتم ... کمک می کنه فکرت به خاطر پیچیدگی ذهن، بین مطالب گم نشه و همه چیز رو واضح ببینی ... مغز و ذهن به اندازه کافی، سیستم خودش پر از رمز و راز هست ... حواست نباشه حتی فکر و برداشت خودت می تونه گولت بزنه ...
با تعجب خاصی بهم نگاه می کرد ... طوری که نمی تونستم بفهمم پشت نگاهش چه خبره ...
ـ اینهاش حرف خودم نیست ... یکی از نتایج علمی تحقیقات یه گروه محقق بود در حیطه مغز و ادراک ...
با دقت شروع به خوندن نوشته های روی دیوار کرد ... اول سمت راست ... تحقیقات و شنیده ها در مورد رمضان ...
ـ می تونم بهشون چیزی رو اضافه کنم؟ ...
سرم رو بالا آوردم و بهش نگاه کردم ...
ـ الان که داشتم اینها رو می خوندم متوجه شدم توی حرف ... و سوال و جواب ها یه سری مطلب از قلم افتاده ...
یه بسته از نوت استیک ها رو در آوردم و دادم دستش ... من، دریافت های تا اون لحظه مغزم ... و سوال هایی که هنوز بی جواب مونده بود رو می نوشتم ... اون به سوال های روی دیوار نگاه می کرد و مطالبی که لازم بود اضافه بشه رو می نوشت ...
مرتضی حدود ساعت 11 خوابید ... تمام دیروز رو همراه دنیل بود و شبش رو هم بدون لحظه ای استراحت، پا به پای من تا صبح بیدار ...
در طول روز هم یا پشت فرمان بود یا با کار دیگه ای مشغول ...
غرق فکر و نوشتن بودم ... حواسم که جمع شد دیدم بدون اینکه چیزی بهم بگه با وجود اون چراغ های روشن خوابیده ... چند لحظه بهش نگاه کردم و از جا بلند شدم ...
حالا دیگه نور اندک، چراغ خواب، فضا رو روشن می کرد ... برگشتم و دوباره نشستم سر جام ... چشم های سرخم رو دوختم به دیوار و اون همه نوشته روش ... نوشته هایی که درست بالای سر تختم به دیوار چسبیده بود ... خواب یا کار؟ ...
سرم رو پایین انداختم و مشغول شدم ... چهار روز اقامت در مشهد، زمان کمی بود ... و گذشته از اون، در یک چشم به هم زدن، زمان بودن ما در ایران داشت به نیمه نزدیک می شد ...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
بزرگی میگفت:
هروقت خواستی گناه کنی یک چوب کبریت رو روشن کن و زیر یکی از انگشتات بگیر...
اگه تحملش روداشتی بروگناه کن
میدانیم که آتش جهنم هفتادبار از آتش دنیا شدیدتر هست
پس چرا وقتی تحمل آتش دنیا را نداریم به این فکرنمیکیم که خود را از آتش جهنم نجات دهیم
با الله باشید پادشاهی کنید و خود را عذاب سخت قیامت نجات دهید
@dosteshahideman
سردار سنگر علم و جهاد
🦋 شهید سردار حاج #قاسم_سلیمانی :
وقتی برای آیت الله بهاءالدینی تعریف کردم که شهید #حسینعلی_عالی شب عملیات روی سیمهای خاردار خوابید تا بچهها از معبر عبور کنند ، ایشان بیش از ۱۰ دقیقه گریه کردند...
نثار روح پاکش فاتحه و صلوات
#شهدا
#شهید_حسینعلی_عالی
#شهید_دفاع_مقدس
@dostedhahideman
4_6041711279599518500.mp3
3.41M
زیر بارون دل من حس زیادت داره
#کربلایی_نریمان_پناهی
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت صد و بیست و چهار مرتضی که از در اومد تو با صحنه عجیبی مواجه شد ... تقریبا دیوار اتاق، پر
⚘﷽⚘
قسمت صد و بیست و پنج
ـ دیشب اصلا نخوابیدی؟ ...
ـ نه ... حدودا دو ساعت پیش، تمام مطالبی رو که در مورد رمضان باید می نوشتم تموم شد ...
از جا بلند شد و کلید رو زد ... نور بدجور خورد توی چشمم و بی اختیار بستم شون ...
ـ توی این تاریکی که چشم هات رو نابود کردی ...
دیده های سرخم رو به زحمت باز کردم ... چشم های خو گرفته به تاریکی، حالا در برابر نور می سوخت و به اشک افتاده بود ... تا لای اونها رو باز می کردم، دوباره خیس از اشک می شد و پایین می ریخت ... همون لحظات کوتاهی که مجبور شدم به خاطر نور اونها رو نیمه باز نگهدارم ... خستگی این 48 ساعت، هوش رو از سرم برد ... دیگه خروج مرتضی رو از دستشویی نفهمیدم ...
ساعت نزدیک 10 صبح بود ... اولین تکانی که به خودم دادم، دستم با ضرب به جایی خورد ... نیمه خواب و بیدار بلند شدم و نشستم ... مغزم هنوز خواب و هنگ بود ... به جای اینکه درست بخوابم، همون طور پایین تخت ... گوله شده تا صبح خوابم برده بود ...
با اون چشم های گیج و خمار، توی اتاق چشم چرخوندم ... مرتضی نبود ... یه یادداشت زده بود به آینه ...
ـ برای زیارت رفتیم ... بعد از اون هم ...
نوشته رو گذاشتم روی میز و رفتم دوش بگیرم ... شاید این گیجی و خواب از سرم بره ... بعد از حدود 48 ساعت بیداری ... فقط 6 ساعت خواب ...
بیرون که اومدم هنوز خستگی توی تنم بود اما دیگه کامل هشیار شده بودم ...
برگشتم پای نوشته ها ...
ـ سخن خدا : روزه برای من است و من پاداش آن را می دهم ...
ـ دعای شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب می شود ...
ـ روزه رمضان، سپر از آتش جهنم است ...
ـ روزه از سربازان عقل هست و روزه خواری و نگرفتن روزه از سپاه جهل ...
ـ هر کس عمدا یک روز رو روزه نگیرد ... باید در کفاره این کار ... یا بنده ای را آزاد کند ... یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد ... و یا شصت فقیر و مسکین را اطعام کند ...
ـ امام صادق: هر کس یک روز از ماه رمضان روزه خوارى کند از ایمان خارج شده است ...
ـ .....
نگاهم رو از یادداشت ها گرفتم ... می خواستم برم سمت سوال ها و برداشت هام که ... چشمم افتاد به یه بخش دیگه ...
مرتضی یه بخش هایی از سوال ها رو جدا کرده بود ... و چسبونده بود به شیشه پنجره ... جواب هایی رو از احادیث که به ذهنش می رسید ... یا پاسخ های خودش رو توی برگه های جداگانه نوشته بود و کنار سوال مربوط به اون زده بود ...
رفتم سمت شون ... و با دقت بهشون خیره شدم ...
ـ پیامبر: هر کس از مرد یا زن مسلمانى غیبت کند ... خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد ...
ـ امام صادق: آنگاه که روزه مى گیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه دار باشند (یعنی از گناه پرهیز کنی) ...
ـ گناه فقط انجام ندادن عمل عبادی نیست ... گناه چند قسم داره: گناه در حق خودت ... گناه در در برابر فرمان خدا ... حق الناس یا گناه در حق سایر انسان ها ... مثلا ...
ـ پیامبر: رمضان ماهی است که ابتدایش رحمت است و میانه اش مغفرت و پایانش آزادی از آتش جهنم .... درهای آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده می شود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد ....
برای لحظاتی چشمم روی سخن آخری موند ...
'خدا که به به مردم گفته درب های رحمت و راه رسیدن به خدا بسته نیست ... و هر وقت توبه کننده به سمتش برگره اون رو می پذیره ... پس منظور از درهای آسمان چیه؟' ...
و ده ها سوال دیگه ...
بی اختیار، وحشت وجودم رو پر کرد ... ترسیدم اگه بیشتر از این بخونم یا پیش برم ... همین باور و چیزهای اندکی هم که از اون شب در وجودم شکل گرفته رو از دست بدم ... و وحشت از اینکه هنوز پیدا نشده ... دوباره گم بشم ...
توجهم رو از برگه ها گرفتم ... ناخودآگاه در مسیر نگاهم، چشمم به گنبد طلایی رنگ حرم افتاد ... و نگاهم روش موند ...
ـ صدای من رو می شنوی؟ ...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
سلام علیکم
دوستان و همراهان کانال 🤚🌹
ببخشید و شرمنده که امروز با این تاخیر زیاد کانال رو شروع کردیم 😔
انشاءلله که به بزرگی خودتون ببخشین
ببخشید 🙏🙏
#حاجاحمدڪاظمے
سرش ترڪش
خورده بود!
درحالت ڪما بود
رو تخت بیمارستان
یهو پاشد نشست..✌️🏻
رفقاش گفتن چیشد بیهوش
بودے ڪہ؟🤔
گفت: حضرتزهرا اومد
گفت پسرم پاشو برو به
ڪارات برس..🌱
رفقاے #محسنحججے میگفتن؛
محسن جلومون تیر خوردو افتاد
بالاسرش فاتحہ هم خوندیم!📿
داعشیا ڪه رسیدن
محسن پاشد وایساد..💚
شاید حضرتزهرا اومد
گُفت پسرم پاشو به ڪارت برس!🙃
#حاجحسینیڪتا
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
توئیت حاج حسین یکتا
رهبرمعظمانقلاب:
هرچه میتوانید جبههی انقلاب را
گسترش بدهید، جذب کنید.
پ.ن:
جنسِ این انقلاب حسینی است.
و سفینةالنجاتِ حسین، وسیعترین و سریعترین است.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•