⚘﷽⚘
🌸 آلوده ایم، حضرت باران ظهور ڪن
🌸 آقا تو راقسم به شهیدان ظهورڪن
🌸 گاهے دلم براے شما تنگ مے شود
🌸 پیداترین ستاره ے پنهان ظهور ڪن
💚اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفـَرَج💚
#سلام
#امام_زمان
☘☘☘
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🥀🕊🌷🕊امروز
آمدم ڪنارت
تا پیداڪنم خودم را
نشانے زندگے ام
ازمسیر تو مے گذرد...
اے شهید..
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
#صبحتون_شهدایی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🔅 #هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه ۱۴۵
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
⭕️ #حدیث_روز
🔸امام جعفر صادق (ع) :
🔹هر كه برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمن دارد و برای خدا عطاء كند، از كسانی است كه ايمانش كامل است.(اصول كافی، ج ۳،ص ۱۸۹)
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
💌🕊💌🕊💌🕊
💌🕊💌🕊💌
💌🕊💌🕊
💌🕊💌
💌🕊
🕊
#قرار عاشـــ❤ـــقی
کانـــال#دوست شــ❤ـــهید من
معرفی#شهید_اسماعیل_زاهد_پور
💌
💌🕊
💌🕊💌
💌🕊💌🕊
💌🕊💌🕊💌
💌🕊💌🕊💌🕊
⚘﷽⚘
شهید «اسماعیل زاهد پور» از شهدای مدافع حرم استان گلستان است و یازدهم آبان ماه سال گذشته در سوریه به شهادت رسید، و به مناسبت اولین سالگرد شهادتش، زندگینامه و نحوه شهادتش را مرور می کنیم:
۱۱ آبان ماه ۹۴ بود که خبر شهادت یکی دیگر از فرزندانِ «اسلام ناب محمدی(ص)» در شهر حلب سوریه اعلام شد. شهرستان کردکوی اولین شهید مدافع حرم خود را در دفاع از حرم حضرت زینب (س) تقدیم اسلام ناب محمدی کرد.
خون پاکِ «اسماعیل زاهدپور»، به دست پیروان اسلام آمریکایی بر زمین ریخت و ارواحِ پاکش به ارواحِ مطهر صدها شهیدِ مدافعِ حرمِ بانوی مقاومت، حضرت زینب کبری(سلام اله علیها) پیوست.
اسماعیل زاهدرپور فرزند رجب، 30 شهریور ماه سال 1350 در شهرستان کردکوی بدنیا آمد. وی بازنشسته تیپ یکم نینوا استان گلستان بود و به مدت یک ماه به صورت داوطلب در سوریه به مبارزه با تکفیری های داعشی ملعون مشغول بود که در شهر حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید اسماعیل زاهدپور از تکاوران یگان صابرین تیپ مردم پایه نینوا گلستان و از مربیان آموزش پاراگلایدر و چتربازی و تخریب بود.
فرمانده تیپ مردم پایه نینوا استان گلستان در این دیدار با خانواده این شهید بزرگوار با توجه به این نکته که شهید برای خود هدفی داشت، گفت: شهید اسماعیل زاهدپور به آرزوی دیرینه اش رسید.
سردار ملک اظهار داشت: شهید زاهدپور با اینکه بازنشست شده بود، بعد بازنشستگی هم داوطلب اعزام به سوریه بود.
وی ادامه داد: شهید اسماعیل در زمان بازنشستگی دائما به یگان ما مراجعه می کرد که من دوست دارم به سوریه به جهت مبارزه با تکفیری های داعش اعزام بشم و هر طور هست با درخواستم موافقت کنید.
این فرمانده نظامی اظهار داشت: حقیقتا اعزام بازنشسته ها در اولویت اعزام ما نبودند و معمولا شاغلین پاسدار را که آنها هم بصورت داوطلبی است بعنوان مستشار به سوریه اعزام می کنیم ولی دیدم که شهید زاهدپور به موافقت اعزامش اصرار می ورزد لذا ما هم اقدام کردیم و اسمش را به تهران دادیم که بخاطر مهارت و تخصص بالای این شهید به درخواست وی مبنی بر اعزام به سوریه از سوی تهران موافق شد.
سردار ملک در خصوص نحوه شهادت شهید زاهدپور گفت: شهید زاهدپور و همرزمانش در شهر حلب سوریه با تکفیریهای داعش درگیر شدند و تعدادی زخمی و شهید می شوند.
این تعداد از رزمندگان سمت دشمن می مانند که رزمندگان اسلام و مدافع حرم شب بعد عملیات برای آزادسازی زخمی ها و شهدا اعزام می شود که پیکر مطهر شهید اسماعیل زاهدپور و تعداد دیگری از زخمی ها و شهدا از داعش بازپس گرفته می شود.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
یادی که در دلها هرگز نمی میرد یاد #شهیدان است
🌷قرار عاشقی با شهید #اسماعیل_زاهد_پور🌷
🇮🇷تکاور یگان صابرین و از مربیان آموزش پاراگلایدر و چتربازی و تخریب ، متولد کردکوی گلستان
تاریخ تولد 1350/6/30
تاریخ #شهادت 1394/8/13
قرار عاشقی با معرفی شهدا
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :8⃣3⃣ #فصل_ششم بچه های روستا با داد و هوار و شادی به طرف ماشین می دویدن
⚘﷽⚘
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :9⃣3⃣
#فصل_ششم
مردم صلوات می فرستادند. یکی از مردهای فامیل، که صدای خوبی داشت، تصنیف های قشنگی درباره حضرت محمد(ص) می خواند و همه صلوات می فرستادند.
صمد رفته بود روی پشت بام و به همراه ساقدوش هایش انار و قند و نبات توی کوچه پرت می کرد. هر لحظه منتظر بودم نبات یا اناری روی سرم بیفتد، اما صمد دلش نیامده بود به طرفم چیزی پرتاب کند. مراسم عروسی با ناهار دادن به مهمان ها ادامه پیدا کرد. عصر مهمان ها به خانه هایشان برگشتند. نزدیکان ماندند و مشغول تهیه شام شدند.
دو روز اول، من و صمد از خجالت از اتاق بیرون نیامدیم. مادر صمد صبحانه و ناهار و شام را توی سینی می گذاشت. صمد را صدا می زد و می گفت: «غذا پشت در است.»
ما کشیک می دادیم، وقتی مطمئن می شدیم کسی آن طرف ها نیست، سینی را برمی داشتیم و غذا را می خوردیم.
رسم بود شب دوم، خانواده داماد به دیدن خانواده عروس می رفتند. از عصر آن روز آرام و قرار نداشتم. لباس هایم را پوشیده بودم و گوشه اتاق آماده نشسته بودم. می خواستم همه بدانند چقدر دلم برای پدر و مادرم تنگ شده و این قدر طولش ندهند. بالاخره شام را خوردیم و آماده رفتن شدیم.
داشتم بال درمی آوردم. دلم می خواست تندتر از همه بدوم تا زودتر برسم.
ادامه دارد...✒️
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :9⃣3⃣ #فصل_ششم
⚘﷽⚘
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :0⃣4⃣
#فصل_ششم
به همین خاطر هی جلو می افتادم. صمد دنبالم می آمد و چادرم را می کشید.
وقتی به خانه پدرم رسیدیم، سر پایم بند نبودم. پدرم را که دیدم، خودم را توی بغلش انداختم و مثل همیشه شروع کردم به بوسیدنش. اول چشم راست، بعد چشم چپ، گونه راست و چپش، نوک بینی اش، حتی گوش هایش را هم بوسیدم. شیرین جان گوشه ای ایستاده بود و اشک می ریخت و زیر لب می گفت: «الهی خدا امیدت را ناامید نکند، دختر قشنگم.»
خانواده صمد با تعجب نگاهم می کردند. آخر توی قایش هیچ دختری روی این را نداشت این طور جلوی همه پدرش را ببوسد. چند ساعت که در خانه پدرم بودم، احساس دیگری داشتم. حس می کردم تازه به دنیا آمده ام. کمی پیشِ پدرم می نشستم. دست هایش را می گرفتم و آن ها را یا روی چشمم می گذاشتم، یا می بوسیدم. گاهی می رفتم و کنار شیرین جان می نشستم. او را بغل می کردم و قربان صدقه اش می رفتم.
عاقبت وقت رفتن فرا رسید. دل کندن از پدر و مادرم خیلی سخت بود. تا جلوی در، ده بار رفتم و برگشتم. مرتب پدرم را می بوسیدم و به مادرم سفارشش را می کردم: «شیرین جان! مواظب حاج آقایم باش. حاج آقایم را به تو سپردم. اول خدا، بعد تو و حاج آقا.»
توی راه برعکس موقع آمدن آهسته راه می رفتم. ریزریز قدم برمی داشتم و فاصله ام با بقیه زیاد شده بود. دور از چشم دیگران گریه می کردم.
ادامه دارد...✒️
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۲۰ خرداد ۱۴۰۰
میلادی: Thursday - 10 June 2021
قمری: الخميس، 29 شوال 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (100 مرتبه)
- یا غفور یا رحیم (1000 مرتبه)
- یا رزاق (308 مرتبه) برای وسعت رزق
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️12 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
▪️30 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️37 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️39 روز تا روز عرفه
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
جز یاد دوستـ❤️ـ
هر چه کنی
عمر ضایع است
سلام بهترین دوستـ❤️ـ ....
#سلام
#امام_زمان
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
من خانه ے تاریڪم
و محتاج به نورم
لطفے بڪن اے دوست !
ڪمے پنجره ام باش....
#شهید_محمودرضابیضایی🌼🌱
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
#صبحتون_شهدایی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🔅 #هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه ۱۴۶
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
⭕️ #حدیث_روز
🔸امام صادق (ع) :
🔹راستگو را نخستين كسى كه تصديق مى كند، خداى عز و جل است كه مى داند او راستگوست و نيز نفس او تصديقش مى كند كه مى داند راستگوست.(كافى(ط-الاسلامیه) ج۲، ص۱۰۴، ح۶)
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
💌🕊💌🕊💌🕊
💌🕊💌🕊💌
💌🕊💌🕊
💌🕊💌
💌🕊
🕊
#قرار عاشـــ❤ـــقی
کانـــال#دوست شــ❤ـــهید من
معرفی#شهید_یونس_پورجلو
💌
💌🕊
💌🕊💌
💌🕊💌🕊
💌🕊💌🕊💌
💌🕊💌🕊💌🕊
⚘﷽⚘
یونس انس زیادی با شهدا داشت. البته این انس فراتر از یک احساس عاطفی بود. اطلاعات کامل و خوبی در مورد شهدا، عملیاتها و محل شهادتشان داشت.
گاهی از شهدایی میگفت که کمتر کسی از آنها
شناخت داشت. آخرین جستجوهایی که پنج روز قبل از شهادت در اینترنت داشت، پیرامون شهیدان شمایلی، بقایی، دقایقی، صدرالله فنی، احمد کاظمی، حسن شفیع زاده،(مؤسس و فرمانده توپخانه سپاه پاسداران، اهل تبریز) خرازی و … بود.
مردمداری:
مگر جز این هست که ولینعمتان این انقلاب، مردم هستند؟ شهید یونس بسیار دغدغه مردم، معیشت و وضعیت اقتصادی مردم را داشت، از شرایط موجود خیلی ناراحت و نگران بود، میگفت باید در کنار مردم بود، این مردم هستند که همه کارۀ انقلابند. از مشکلات بی آبی، بیکاری، گرد و خاک و آب و هوا و شرایط ناشی از این وضعیت استان رنجدیده خوزستان، ناراحت بود.
امکان نداشت که کسی از او کاری بخواهد و توانایی انجامش داشته باشد و یونس کوتاهی کند. برای هرکسی میتوانست کاری انجام میداد، اصلاً آخرین کاری که ساعاتی قبل شهادتش انجام داد، گرهگشایی از کار همسایه ای بود که مشکل کسری خدمت داشت. اگر جاهایی هم از دستش بر نمی آمد، از دوست و همکاراش کمک میگرفت. به هر طریقی کارهای مختلف انجام میداد. از اشتغال جوانان تا مسائل مربوط به خدمت سربازی، محل خدمت و… .
شاید گاهی تصور این است که باید یک نسخه دعا و نماز یا سیر سلوک عرفانی طی کرد تا به شهادت رسید. در صورتی که در سیرۀ معصومین هست که بر عمل در راه دین تأکید شده نه عزلت گزینی. یونس در کنار التزام به انجام واجباتش، غالب مستحبات و واجبات دیگرش را به دور از تظاهر و ریا، خالصانه به صورت عملی انجام میداد.
اهل صلۀ رحم، خوش برخورد، خوش اخلاق، شوخ طبع، صبور، متواضع، مأخوذ به حیا، سادهپوش و سادهزیست، بدون تعلق به مادیات، اهل دلجویی و عطوفت، و تکریم و احترام بزرگتر و به خصوص جلب رضایت پدر و مادر، اهل انفاق و دستگیری نیازمندان و ورزشکار بود.
یونس آگاه و مطلع به مسائل روز بود. اهل تحلیل بود، مسائل روز کشور و جهان را مرتب رصد میکرد. دنبال درک بیشتری از مسائل اعتقادی بود. و همواره در اینباره مطالعه میکرد.
او پرواز کرد و ماندگار شد. امید است پیرو راه شهدا و فدائیان میهن باشیم.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
ویژگیهایی که به یونس توفیق شهادت داد:
همۀ اعمال و رفتار یونس، رنگ صداقت و اخلاص داشت، اصلاً اهل تظاهر و ریا و تملق نبود. صاف و زلال و صادق بود.
از ویژگیهای خاص این شهید بزرگوار این بوده که بسیار مهربان و با گذشت بود. قلب مهربان او تحمل آزرده خاطر کردن کسی را نداشت همواره تلاش میکرد رضایت دیگران را مدنظر بگیرد . در مقابل اگر از کسی آزرده خاطر میشد سکوت میکرد و میگذشت و میبخشید. بارها بهخاطر اینکه کسی دل آزرده نشود، از رضایت خودش میگذشت.
از ویژگیهای منحصر به فرد این شهید بزرگوار این بود که مصداق بارز آیۀ «جاهدوا باموالکم و انفسکم» بود، اگرچه حقوق پردرآمدی نداشت اما همیشه و ماهانه اهل کمک و بخشش به دیگران بود.
در این عصر که زَرق و برق دنیا چشمگیر و چشم نواز است، شهید پورجلو بدور از تعلقات مادی و بی توجه به مال و دنیا همیشه ساده زیست بود. تواضع و پوشش ساده وی زبانزد عام و خاص بود. دلبستگی به دنیا نداشت، همیشه میگفت دنیا ارزشی ندارد، محل گذر هست. ماشین و املاکی که داشت هیچکدام به نام و نشان خود نبود.
شهید پورجلو خیلی خانوادهدوست و اهل صلۀ رحم بود، وقتش را طوری تنظیم میکرد که در طول ماه به همه خواهرها و برادرش سر بزند و در صورت لزوم به امورات آنها رسیدگی کند و در صورت لزوم گرهی از مشکلات زندگی آنان برطرف کند. به قولی حلال مشکلات، سنگ صبور خانواده بود. شهید یونس به معنای واقعی خودش را وقف پدر و مادرش کرده بود. جلب رضایت پدر و مادرش اولویت اول زندگیش بود. او نه تنها یک پسر و یک برادر بود بلکه با همۀ اعضای خانواده، رفیق و دوست بود. ارتباط با پدر و برادرش مثل دو دوست بود. اوقات فراغت را معمولاً به تفریح دو نفره باپدر پیرش اختصاص میداد. همیشه دغدغۀ سلامتی و درمان پدر و مادرش را داشت.
چون محل کارش اهواز بود، چهارشنبههای آخر هفته که به خانه برمی گشت، به خواهرش سفارش میکرد که «به پدر و مادر چیزی نگو تا به خونه برسم، چون میترسم بابا و مامان به خاطر جاده و مسیر طولانی، استرس بگیرند و نگران شوند».
وظیفهشناسی:
او با تعهد و مسئولیت لباس سبز پاسداری را پوشید و در همه مدت خدمت خود تمام تلاش خود را بکار گرفت تا همواره وظیفه خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهد. او میگفت «منم و یک کوله پشتی و یک تفنگ و یک قمقه، میزنم به صحرا. نمی خواهم پاسداری تن پرور باشم».
شهید یونس یک فرد معمولی بود، نه عارف بود و نه زاهد. بلکه عامل و مجاهد بود بود. وی همیشه و بدور از شعار و ادعا به دنبال عمل بود، عمل به وظیفه. در این زمان که متأسفانه برخی برای از زیر کار در رفتن، دنبال بهانه اند، مجاهد بود؛ یونس خیلی جاها از خودش گذشت خوب توانسته بود با خودش بجنگد و خودش را نبیند. او اهل ایثار بود. به هر حال شهادت مقدماتی میخواهد. باید از قبل، توانسته باشی تمرین ایثار و از خودگذشتگی و بزرگی کرده باشی تا در پایان به شهادت و معنویت محض برسی.
او معمولی؛ اما با بصیرت بود؛ تصوری که برای اذهان ساختند، شهدا را دور از دسترس قرار دادند، اما یونس با همۀ استعداد و نبوغ علمی که داشت، یک فرد معمولی بود. یعنی سیرۀ زندگیش این بود. به دور از تکبر و تظاهر اما مرد اخلاص و عمل بود. او بسیار خوب توانست معادلات زندگی را کنار هم بگذارد و اولویت بندی کند. اولویتهای زندگی خوب شناخت.
در کنار وظیفۀ خود، دغدغۀ فرهنگی داشت. دنبال خروجیگرفتن از کارهای فرهنگی بود. معتقد بود که در عرصۀ فرهنگی باید مجاهدت بیشتری داشت، می گفت «ما در نبرد با دشمن، این همه نیروهای زبده و ناب شهید میدهیم، شما در عرصه فرهنگی چه کرده اید؟»
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•