eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
939 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
جـ اده به جـ اده، پـ ای پیـ اده... جـ ا مـ ونـ دم امـ ا ، زائـ ر زیـ اده... ... 😭| @dosteshahideman
💕 💕 💕 💕 🔷 رمان/ بدون توهرگز ۱۳ 🌸 هانیه به دنبال علی راهی جبهه شد. وقتی معلوم شد که درگیری در خط مقدم خیلی سنگین شده، با آمبولانس عازم خط شد و درآنجا با انبوه جنازه شهدا و پیکرمجروحین مواجه گشت و در میان همه آنها علی را پیدا کرد که فقط یک نفس با شهادت فاصله داشت و در کنار هانیه نفس آخر را کشید. هانیه مجروحین ر ا با آمبولانس برگرداند به این امید که برگردد و پیکر علی را هم بیاورد… 📚نویسنده: زینب حسینی در ۱۴ مرداد ۱۳۹۷ 🌸 خون و ناموس 🌸 آتیش برگشت سنگین تر بود … فقط معجزه مستقیم خدا… ما رو تا بیمارستان سالم رسوند … از ماشین پریدم پایین و دویدم توی بیمارستان تا کمک … 💜 بیمارستان خالی شده بود … فقط چند تا مجروح … با همون برادر سپاهی اونجا بودن … تا چشمش بهم افتاد با تعجب از جا پرید … باورش نمی شد من رو زنده می دید … 💜 مات و مبهوت بودم … 💜 – بقیه کجان؟ … آمبولانس پر از مجروحه … باید خالی شون کنیم دوباره برگردم خط … 💜 به زحمت بغضش رو کنترل کرد … 💜 – دیگه خطی نیست خواهرم … خط سقوط کرد … الان اونجا دست دشمنه … یهو حالتش جدی شد … شما هم هر چه سریع تر سوار آمبولانس شو برو عقب … فاصله شون تا اینجا زیاد نیست … بیمارستان رو تخلیه کردن … اینجا هم تا چند دقیقه دیگه سقوط می کنه … 💜 یهو به خودم اومدم … 💜 – علی … علی هنوز اونجاست … 💜 و دویدم سمت ماشین … دوید سمتم و درحالی که فریاد می زد، روپوشم رو چنگ زد 🍂 … 💜 – می فهمی داری چه کار می کنی؟ … بهت میگم خط سقوط کرده … 💜 هنوز تو شوک بودم … رفت سمت آمبولانس و در عقب رو باز کرد … جا خورد … سرش رو انداخت پایین و مکث کوتاهی کرد … 💜 – خواهرم سوار شو و سریع تر برو عقب … اگر هنوز اینجا سقوط نکرده بود … بگو هنوز توی بیمارستان مجروح مونده… بیان دنبال مون … من اینجا، پیششون می مونم … 💜 سوت خمپاره ها به بیمارستان نزدیک تر می شد … سرچرخوند و نگاهی به اطراف کرد … 💜 – بسم الله خواهرم … معطل نشو … برو تا دیر نشده … 💜 سریع سوار آمبولانس شدم … هنوز حال خودم رو نمی فهمیدم … 💜 – مجروح ها رو که پیاده کنم سریع برمی گردم دنبالتون … 💜 اومد سمتم و در رو نگهداشت … 💜 – شما نه … اگر همه مون هم اینجا کشته بشیم … ارزش گیر افتادن و اسارت ناموس مسلمان … دست اون بعثی های از خدا بی خبر رو نداره … جون میدیم … ناموس مون رو نه … 💜 یا علی گفت و … در رو بست … 💜 با رسیدن من به عقب … خبر سقوط بیمارستان هم رسید … 💜 پ.ن: شهید سید علی حسینی در سن ۲۹ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد … پیکر مطهر این شهید … هرگز بازنگشت … 💜 جهت شادی ارواح طیبه شهدا … صلوات 🌹 … 🌸 اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌸 که عشق آسان نمود اول … 💜 نه دلی برای برگشتن داشتم … نه قدرتی … همون جا توی منطقه موندم … ده روز نشده بود، باهام تماس گرفتن … 💜 – سریع برگردید … موقعیت خاصی پیش اومده … 💜 رفتم پایگاه نیرو هوایی و با پرواز انتقال مجروحین برگشتم تهران … دل توی دلم نبود … نغمه و اسماعیل بیرون فرودگاه… با چهره های داغون و پریشان منتظرم بودن … انگار یکی خاک غم و درد روی صورت شون پاشیده بود … 💜 سکوت مطلق توی ماشین حاکم بود … دست های اسماعیل می لرزید … لب ها و چشم های نغمه … هر چی صبر کردم، احدی چیزی نمی گفت … 💜 – به سلامتی ماشین خریدی آقا اسماعیل؟ ✅ – نه زن داداش … صداش لرزید … امانته … 💜 با شنیدن “زن داداش” نفسم بند اومد و چشم هام گر گرفت… بغضم رو به زحمت کنترل کردم … 💜 – چی شده؟ … این خبر فوری چیه که ماشین امانت گرفتید و اینطوری دو تایی اومدید دنبالم؟ … 💜 صورت اسماعیل شروع کرد به پریدن … زیرچشمی به نغمه نگاه می کرد … چشم هاش پر از التماس بود … فهمیدم هر خبری شده … اسماعیل دیگه قدرت حرف زدن نداره … دوباره سکوت، ماشین رو پر کرد … 💜 – حال زینب اصلا خوب نیست … 💜 بغض نغمه شکست … خبر شهادت علی آقا رو که شنید تب کرد … به خدا نمی خواستیم بهش بگیم … گفتیم تا تو برنگردی بهش خبر نمیدیم … باور کن نمی دونیم چطوری فهمید … 💜 جملات آخرش توی سرم می پیچید … نفسم آتیش گرفته بود … و صدای گریه ی نغمه حالم رو بدتر می کرد … چشم دوختم به اسماعیل … گریه امان حرف زدن به نغمه نمی داد… 💜 – یعنی چقدر حالش بده؟ … 💜 بغض اسماعیل هم شکست … 💜 – تبش از ۴۰ پایین تر نمیاد … سه روزه بیمارستانه … 💜 صداش بریده بریده شد … 💜 – ازش قطع امید کردن … گفتن با این وضع… 💜 دنیا روی سرم خراب شد … اول علی … حالا هم زینبم … 🌸 بیا زینبت را ببر 🌸 تا بیمارستان، هزار بار مردم و زنده شدم … چشم هام رو بسته بودم و فقط صلوات می فرستادم … 💜 از در اتاق که رفتم تو … مادر علی داشت بالای سر زینب دعا می خوند … مادرم هم اون طرفش، صلوات می فرستاد … چشم شون که بهم افتاد حال شون منقلب شد … بی امان، گریه می کردن … 💜 مثل مرده
گُـــویَنـــد : شَــــب 🌙جُمعــہ مــادَرــ💔ــمــان کَ...ر...بَ...ل...ا اَست . یَعنے میشَود مَن بے دَست و پـــا را یــــــــــــــادے کُنَـــــــــد ❣ 🌹 @dosteshahideman
⚘﷽⚘ و شاید کرونا میخواهد مارا به این نقطه از درد رساند که بگوییم👇🏻 ک=کاش ر=رسد و=ولیعصر ن=ناجی ا=انسانها !؟😔 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ دیدن روی شمـ❤️ـا کاش میسّر می شد شام هجران شمـ❤️ـا کاش که آخر می شد بین ما فاصله ها فاصله انداخته اند کاش این فاصله با آمدنتـ❤️ـ سر می شد سلام حضرت دلبـ❤️ـر ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ سوگند بر .... شرمندگی های ابالفضـ💔ـل آقـ💔ـا بیا ... که روضه اصغـ🌹ـر گرفتیم سلام صاحبـ💔ـ عزا ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ميشود ... اندكى برايت بميرم، آقـ❤️ـا جان ... تا باورتـ❤️ـ شود ... خاطِرتـ❤️ـ را با دنيا عوض نميكنم⁉️ سلام حضرت دلبـ❤️ـر ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ميشود ... اندكى برايت بميرم، آقـ❤️ـا جان ... تا باورتـ❤️ـ شود ... خاطِرتـ❤️ـ را با دنيا عوض نميكنم⁉️ سلام حضرت دلبـ❤️ـر ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ميشود ... اندكى برايت بميرم، آقـ❤️ـا جان ... تا باورتـ❤️ـ شود ... خاطِرتـ❤️ـ را با دنيا عوض نميكنم⁉️ سلام حضرت دلبـ❤️ـر ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ در عمليات طريق القدس با توكل به خدا مبارزه مي كرد و پيش مي رفت كه تانك ها عقب نشيني كردند و محاصره شكسته شد و در همينعمليات بود كه از ناحيه دست مجروح گشت. احمد خطيبي در عمليات هايي كه در آن شركت داشت، 5 بار مجروح شدو در بيمارستان هاي صدوقي، شريعتي، حاج آقا مصطفي خميني و بيمارستان چمران بستري شد. در عمليات محرم شركت كرد. او معاون گردان بود . وقتي در عمليات فرمانده گردان و معاون اول گردان شهيد شدند، فرماندهي گردان را به عهده گرفت و در حفظ تپه هاي 175 كوشيد. در عمليات والفجر 1 - با آنكه فرمانده گردان و دو بيسيم چي شهيد و پيك هاي گردان مجروح شدند - همچنان مقاومت نمود و شجاعانهجنگيد . او هيچ ترسي از مرگ نداشت. عاشق شهادت بود طوري كهانتظار آن را مي كشيد. هميشه در قنوت، دعاي «اللهم ارزقنا توفيق الشهاده في سبيلك» را ميخواند و به هيچ چيز جز پيروزي اسلام و انقلاب نمي انديشيد. در يادداشت هاي خود اينگونه نقل مي كند: «من در شب عمليات خدا راحس مي كنم، معني آيات را مي فهمم و معجزات الهي را مي بينم . آنشب در گشت و شناسايي بار ديگر نشانه هايي از عنايت الهي را نظاره گربودم كه در يكي از عمليات ها نزديك انبار مهمات عراقي ها رفتيم، 2 نفراز بچه ها را بيرون براي نگهباني گذاشتيم و با يكي از بچه ها داخل انبارشديم. در همين حين بچه ها گزارش دادند كه يك سرباز عراقي همراه باسگ به اين طرف مي آيد، در يك گودال پنهان شديم، عراقي مست بود وتوجهي به اطراف نداشت من به همراهان گفتم آيه ي «وجعلنا من بينايديهم...» را بخوانيد. سگ بالاي گودال آمد ولي متوجه ما نشد و رزمندگان اسلام با توكل به خدا توانستند انبار را منفجر كنند و با خيالي آسوده باز گردند. احمد ترابي، دوست و همرزم آن بزرگوار، مي گويد:« احمد در مورد جنگ خيلي تأكيد داشت و ديگران را تشويق به شركت در جنگ و جبهه ميكرد. خيلي توصيه مي كرد به دوستانش كه گروهي به ديدار خانواده شهدا بروند. گلزار شهدا را فراموش نكنند. به خود من توصيه اداينمازهاي قضا را مي كرد. در نوار او هم هست كه مي گويد : خدا ر ا! خدارا فراموش نكنيد، آخرت را خودتان انتخاب كنيد نه اينكه براي شماانتخاب كنند.» در عمليات بدر برادرش، علي خطيبي ، به شهادت رسيد و بعد از چهلمبرادرش به جبهه رفت. احمد خطيبي در تاريخ1364/3/21 در جاده خندق و مصادف با21 ماهمبارك رمضان به شهادت رسيد. شهيد احمد خطيبي در وصيت نامه اش مي نويسد:« برادران عزيز وصيتمبه شما ادامه آگاهانه خط امام است. امام را رها نكنيد. برادران وخواهران عزيز، اجازه ندهيد كه امام و طرفداران او را بكوبند . برادرانعزيز ميدان، ميدان انتخاب حق و باطل است. ميدان آزمايش مردان حقاست . از اين ميدان كارزار پيروز درآييد. وصيتم به شما همين است واين نه وصيت من بلكه پيام خون تمام شهيدان اين خاك است . پيامياست كه از حلقوم يكايك اين شهيدان در مي آيد. ندايي است كه ازپيكرهاي پاره پاره شده از شهيدان بر مي خيزد.، به اين ندا لبيك گوييد كهاين ندا همان نداي امام است. قيام ما نور اميدي است در دلمستضعفان و مسلمانان جهان، اين نور را خاموش نكنيد كه از انسانيت مابه دور است.» پيكر پاك احمد خطيبي بعد از تشييع در گلستان شهداي اصفهان به خاكسپرده شد. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ بیا آقـ❤️ـا فقط با یک تبسم ببر غم‌های عالم از دل ما سلام حضرت دلبـ❤️ـر .... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ بیا آقـ❤️ـا فقط با یک تبسم ببر غم‌های عالم از دل ما سلام حضرت دلبـ❤️ـر .... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
😉🌱 حرف اول اسمتون چیه؟ آ ۲ صلوات 🌱 ب ۲ صلوات 🌱 پ ۶ صلوات ت ۵ صلوات ث ۴ صلوات ج ۸ صلوات ح ۳ صلوات خ ۴ صلوات د ۲ صلوات ر ۳ صلوات ز ۴ صلوات س ۵ صلوات ش ۷ صلوات ص ۶ صلوات ط ۲ صلوات ظ ۲ صلوات ع ۱۰ صلوات غ ۵ صلوات ف ۹ صلوات ق ۲ صلوات ک ۱ صلوات گ ۳ صلوات ل ۹ صلوات م ۱۲ صلوات ن ۴ صلوات و ۷ صلوات ه ۱۰ صلوات ی ۳ صلوات می دونی اگه اینو بفرستی تو گروه و کانال ها چقدر صلوات برای امام زمان عج فرستاده میشه؟ پس پیش قدم باش فقط به عشق حضرت مهدی علیه السلام❤️