🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
⚘﷽⚘
#رایحه_عشق 🌸
🌻امیر المومنین علی علیه السلام :
🍃🌺إِنَّ اللّهَ كَتَبَ القَتلَ عَلى قَومٍ و المَوتَ عَلى آخَرينَ وَ كُلٌّ آتيهِ مَنيَّتُهُ كَما كَتَبَ اللّهُ لَهُ فَطوبى لِلمُجاهِدينَ فى سَبيلِهِ وَ المَقتولينَ فى طاعَتِهِ؛🌺🍃
🍃🌼براستى كه خداوند براى گروهى كشته شدن را مقدر فرموده و براى ديگران مردن را. هر گروهى با همان سرنوشت كه خداوند مقدر كرده است مىرسد. پس، خوشا به سعادت مجاهدان در راه خدا و كشته شدگان در راه طاعت او🌼🍃
📚شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج3، ص184
#شهادت
🖤| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
#شماره۴
💞از #شهادت حاج قاسم وابومهدی آموختم که..؛
👈بسم الله القاصم الجبارین🖤🖤از شهادت سرلشکر بزرگ اسلام ،کوه مقاومت وهیبت آموختم که برای نائل شدن به مقام شهادت اخلاص درعمل لازم است واینکه همیشه بایددررکاب ولایت قدم برداشت وهمه کارها راباید فقط وفقط برای خداانجام داد وساده زیست بود .
✍خادمالشهداء
@shahidhojat
🌾کانال دوست شهید من🌾
🌷| @dosteshahideman
2.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شش بار قسم جلاله سردار برای نشان دادن راه عاقبت بخیری 😍
بخدا قسم همینه که میگه
#مردعملباشیم
🌷| @dosteshahideman
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
#قراردمغروب
💚 بریم مشهدالرضا 💚
🌾بگیرپروبال و منو 😭😭
🎤 #حسنعطایی
#رزقمعنوی
🌾 @dosteshahideman🌾
🌷🌾
🌾🌷🌾
🌷🌾🌷🌾
سلام عزیزان
ضمن عرض تبریک و تسلیت مجدّد
انشاءالله از خواندن نماز لیلهالدفن و تقدیم آن به ساحت پاک شهدای عزیزمان فراموش نکنیم...
نام مقدّس شهدای عزیز و نام پدر بزرگوارشان (برای دعای بعد از سلام نماز) به این شرح تقدیم میشود:
شهيد قاسم بن حسن (سليماني)
شهيد حسين بن محمد (پورجعفري)
شهيد شهرود بن حسین (مظفري)
شهيد هادي بن محمّدرضا (طارمي)
شهيد وحيد بن فریدون (زمانينيا)
شهيد جمال بن جعفر (ابومهدي المهندس)
التماس دعای خیر...
(لطفاً این پیام را برای دیگران هم بفرستید، اجرکم عندالله)
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #قسمت پنجاه و چهارم داستان دنباله دار نسل سوخته: میراث خاله با یکی از نیروهای خدماتی بیمارستان
⚘﷽⚘
#قسمت پنجاه و پنجم داستان دنباله دار نسل سوخته: دستخط
تمام وجودم می لرزید ... ساکی که بیشتر از 20 سال درش بسته مونده بود ... رفتم دوباره وضو گرفتم ... وسایل شهید بود ...
دو دست پیراهن قدیمی ... که بوی خاک کهنه گرفته بود ... اما هنوز سالم مونده بود ... و روی اونها ... یه قرآن و مفاتیح جیبی ... با یه دفتر ...
تا اون موقع دستخطی از پدربزرگم ندیده بودم ... بازش که کردم ... تازه فهمیدم چرا مادربزرگ گفت باید به یکی می دادم که قدرش رو بدونه ...
کل دفتر، برنامه عبادی و تهذیبی بود ... از ذکرهای ساده ... تا برنامه دعا، عبادت، نماز شب و نماز غفیله ... ریز ریز همه اش رو شرح داده بود ... حتی دعاهای مختلف ...
چشم هام برق می زد و محو دفتر بودم ... که بی بی صدام کرد ...
- غیر از اون ساک ... اینم مال تو ...
و دستش رو جلو آورد و تسبیحش رو گذاشت توی دستم ...
- این رو از حج برام آورده بود ... طواف داده و متبرکه ... می گفت کربلا که آزاد بشه ... اونجا هم واست تبرکش می کنم ...
خم شدم و دست بی بی رو بوسیدم ... دلم ریخت ... تازه به خودم اومدم و حواسم جمع شد ... داره وصیت می کنه ... گریه ام گرفته بود ...
- بی بی جان ... این حرف ها چیه؟ ... دلت میاد حرف از جدایی میزنی؟ ...
- مرگ حقه پسرم ... خدا رو شکر که بی خبر سراغم نیومد... امان از روزی که مرگ بی خبر بیاد و فرصت توبه و جبران رو از آدم بگیره ...
دیگه آب و غذا هم نمی تونست بخوره ... سرم هم توی دستش نمی موند ... می نشستم بالای سرش ... و قطره قطره آب رو می ریختم توی دهنش ... لب هاش رو تر می کردم ... اما بازم دهانش خشک خشک بود ...
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
روضه
شنیدهام که می خواهند تو را در دل شب دفن کنند
راستی یادم آمد
فاطمیه است
فاطمیه
فاطمیه
😭😭😭😭
😭 | @dosteshahideman