🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
وقتی که شهید شد بدنش تکه تکه شد...😑
آری تکه های بدنش را داد که چادر خاکی مادر تکه تکه نشود...😔
که ما امروز پا روی تکه های بدنش نگذاریم...😞
همیشه می گفت:
از خواهران می خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا(س)رعایت کنند...😊
نه مثل حجاب های امروزی...😢
چون این حجاب ها بوی زهرا نمی دهند....🤔
🌹#شهدا_وصیت_خاطره
🌺#چادر_حجاب_حیا_نگاه
🌹#بسیجی_مدافع_حرم_طلبه_شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری🌹
🍃🌸 @dosteshahideman
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
🌺🌺🌿🌿🌸🌸🌺🌺🌿🌿🌸🌸
#عشـــــــــق یعنی:
#جوان باشــے
#خوش_سیما باشـے
و شهوتت در اوج خودش باشد
ولــــــــــی...
فقط بخاطر
#رضایت_خـــــدا و #امام_زمانت
👈گناه نکنی👉
#گناه_ممنوع⛔️
#مدافع_حرم
#دانشجوی_مجاهد
#شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی
🌿 @dosteshahideman
🌺🌺🌿🌿🌸🌸🌺🌺🌿🌿🌸🌸
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
عکسهایی از مراسم سالگرد شهید مدافع حرم
شهید.محمود.رضا.بیضایی👇👇
🕊
🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊🌹🕊
دوست شــ❤ـهـید من
#مراسم_امروز #مزار_شهید_محمود_رضا_بیضایی
پریدن
ربطی به بال نداره
قلب می خواد...!
🕊| @dosteshahideman
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃
مشتاقانِ شهادت باید پشتکار داشته باشند
او میگفت شهادت مزد کسانی است که در راه خدا پُرکارند، میگفت شهادت هرکسی دست خودش است. هرکسی خودش انتخاب می کند که شهید بشود. میگفت باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً.
این جمله آخر را شب قدر گفته بود و گفته بود امشب باید انتخاب کنیم به صف عاشوراییان بپیوندیم یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. آخرین بار هم گفت از کوثر (دخترش) بُریدم.
آقا محمودرضا، وقتی خواست برای خودش اسم انتخاب کند گفت حسین نصرتی. تنش را در راه خدا فرسوده کرد، چشمهایش گواه بیخوابی همیشگیاش بود. در شب تاسوعا، در آزادسازی زینبیه عباس بیبی بودن را به رخ دنیا کشید. شب قدر انتخاب کرد که شهید بشود.
از کوثرش که بُرید، روز میلاد رحمت للعالمین، در فوران رحمت الهی غرق شد، به راه رضای محمود الهی رفت، به معراج رفت، شهید شد.
شهادتت.مبارڪ
🌹| @dosteshahideman
🕊🌹
🌹🕊🌹
🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
✨🌺🍂🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃
🌺🍃
بسمه تعالی......
محمودرضا بیضائی:
وصیت من این است :
«با خدای خود پیمان بستهام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم.»
به مناسبت پنجمین سالگرد ، #شهيد_محمودرضا_بيضائی؛ با توکل بر خداو، جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان (عج) و هديه به
آقامحمودرضا بيضائی🌷
ختم صلوات درنظر گرفته ایم
لذا از شما عزيزان خواهشمنديم در صورت تمايل به نام کاربری زير اطلاع دهيد.
@Gomnam1373
🍃
🍂🌺
🌺🍃🍂🌺
✨🍂🌺
@dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
💞💞💞
💛قرارعاشقی💛
🍁صلوات خاصه امام رضا
به نیابت از #شهید_محمود_رضا_بیضایی
🍁اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِک.
ساعت هشت
به وقت امام رضا😍😍😍
👇👇
@dosteshahideman
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
⚘﷽⚘
🖇 #کلام_شهید
ما فرزندان مڪتبی هستیم ڪه
از دشمن #امان_نامه نمی گیریم
شهید جهاد مغنیه فرزند حاج رضوان بود ڪه ۲۳ سال #قویترین سرویس های جاسوسے #اسرائیل را به سخره گرفته و آنها نتوانسته بودند او را پیدا ڪنند.
در #۲۸_دی ۱۳۹۳ جهاد به همراه گروهی از نیروهای حزباللّه هنگام بازدید در منطقه #قنیطره، هدف حمله موشکی بالگرد #اسرائیل قرار گرفت و به شهادت رسید.
#شهید_جهاد_مغنیه
#سالروز_شهادت
🍃 @dosteshahideman
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۲۴ نزدیک رفتنمون به مهمونی مامانم گفت برم آماده بشم منم و
#به_نام_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۲۵
#نویسنده مریم.ر
نه دیگه فرصت فکرکردن ندارم😣 من با خدا عهد کردم که نمازمو بخونم حالا بخاطر حرف وتمسخر اینا عهدی که بستمو فراموش کنم😢 نه این منصفانه نیست😔 خدا به من آرامش داد من نباید هیچوقت فراموشش کنم❤️ از روی مبل بلندمیشم یواشکی به عمَم میگم
_عمه یه چادر و یه مهربه من میدی؟😶
_برای چی عمه جون؟میخوای نمازبخونی؟🙁
_بله
_باشه بزار پیداکنم😐
عمه گفت بزار پیداکنم😳یعنی تو این خونه حتی یک نفرم نماز نمیخونه🤔
دخترعمَم بلندگفت
_عمه و برادرزاده چی پِچ پِچ میکنید؟😉
عمه بلندگفت
_مریم میخوادنمازبخونه دارم دنباله مهرمیگردم☺️
_مریم میخوای نماز بخونی😝
_آره مگه چیه؟😒نمازخوندن خنده داره؟
با ناراحتی میرم تو اتاق و بایک مهر وچادر نمازمو میخونم . آخیش چه آرامشی اصلا دیگه ناراحت مسخره کردن دخترعمه هام نبودم همین آرامش برام کافیه حس میکنم خدا منو دید که دربرابر اونا کم نیاوردم الانم حتما خدا راخیلی خوشحال کردم😌 دیگه وجدانم راحته البته اگه اول وقت میخوندم دیگه خیلی عالی میشد☹️ از اتاق اومدم بیرون دخترعمم گفت
_مریم یدفه حالا که اومدی یکمم برامون برو روی مِمبر😄
یکی دیگشون گفت
_ قبول باشه حاج خانوم مریم😆
خلاصه هرکدومشون یچیزی گفتن و منو مسخره کردند😔 اما اصلا دیگه برام مهم نیست بزار هرکس هرچی میخوادبگه من تا خدا رو دارم احتیاج به هیچکس ندارم🤗 تازه پیداش کردم دیگه هیچوقت از دستش نمیدم😢 آخیش بلاخره از مهمونی امشب خلاص شدیم؛ شنبه شد من بعد از یه آرایش خیلی مختصر رفتم دانشگاه دیگه آرایشم مثل قبل غلیظ نبود💅👄💄 انگار از وقتی نمازخون شدم دلم میخواد آرایشم کم باشه موهاموهم یکم دادم داخل مقنعه وقتی رسیدم دانشگاه باز هم دلم لرزید😥 من هنوزم آقای منتظری را دوست دارم با اینکه تحقیرم کرد و غرورموشکست😔مریم آخه تو چِته؟؟کسی رو دوست داری که هیچ حسی بهت نداره و این همه بخاطرش وقار و شخصیتتو خورد کردی💔 تا جایی که ممکنه سعی میکنم طبقه پایین نرم مگر اینکه مجبورشم با اینکه ازش خیلی ناراحتم اما هنوز جاش تو قلبمه😞❤️ اما امکان نداره دیگه به سمتش برم توی کلاس زهرا رو دیدم هنوز استادنیومده بود
_سلام مریم جونی😘
_سلام زهراجونی😘
_خوبی عزیز؟
_زهرا تو از هرکسی حالمو بهتر میدونی دیگه پرسیدن داره😔
_ناشکری نکن بانو بگو خدایا شکرت😊
_خدایاشکرت😢
_اونروز دیدم از گلستان رفتی بیرون اما گفتم شاید نخوای باکسی حرف بزنی یا چیزی بگی یبار بهت زنگ زدم جواب ندادی😢
_باورت میشه نمیدونم گوشیم کجاست؟
_ای جان😔
_استاد اومد بعد از کلاس برات تعریف میکنم
_آخ جون باشه😊
بعد از کلاس همه چیو برای زهرا تعریف کردم همبنجوری که تعریف میکردم اون صحنه ها جلوی چشمم میومد و اشک چشمامو پرمیکرد 😢بعد با زهرا رفتیم نمازظهر خوندیم دیگه کلاس نداشتم اونروز میخواستم زودبرسم خونه حوصله سرویس دانشگاهو بچه ها رو
نداشتم خواستم با تاکسی برم که یدفه
ادامه دارد...
😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۲۵ #نویسنده مریم.ر نه دیگه فرصت فکرکردن ندارم😣 من با خدا عهد
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۲۶
#نویسنده مریم.ر
امید زد روی ترمز و جلوی من ایستاد
_مریم سلام کجا میری؟؟
_اسمه منو صدا نکن پرو چه خودمونیم شدی😡
_عصبانیتتم قشنگه😍
_برو جلو میخوام تاکسی بگیرم
_من باشم 😎و خوشگلترین دختر دانشگاهمون با تاکسی بره؟؟؟مگه میشه؟مگه داریم؟؟؟
_بهت گفتم برو کنار وگرنه به حراست دانشگاه میگم مزاحمم میشی😡
هرچی میومدم اینطرف و اونطرف باز امیدنمیرفت هرچی میرفتم جلو وعقب بازهم اون دست بردارنبود
_عه برو دیگه😡 کَنه
_تو چرا از من خوشت نمیاد؟؟؟نکنه پای اون پسربسیجیه درمیونه
_به توچه😡
من از ماشین امید فاصله گرفتم و باز اون با دنده عقب میومد جلوی من تا اینکه یدفه آقای منتظری و شوهره زهرا که داشتن از اونجا با ماشین رد میشدن دیدن و یدفه زدن روی ترمز . آقای منتظری با سرعت و عصبانیت از ماشین پیاده میشه و به سمت ما میاد و پشت سرش هم شوهر زهرا . با دیدنش باز هم قلبم به تپش میوفته💗 در عین سادگی همیشه تمیز و خوشتیپه وقتی رسید بهمون یه نگاهی به من کرد و اومد سمت امید از رماه ماشین به امیدگفت
_برادر مگه من بهت نگفتم دیگه مزاحم این خانوم نباید بشی😡
_وای وای ترسیدم
آقای منتظری یَقه امید میگیره و میگه
_لا اله الا الله برو بچه برو رد کارت فقط کافیه یبار دیگه مزاحم این خانوم بشی
همسر زهرا به آقای منتظری میگه
_محمد ولش کن یه شکری خورد دیگه از این غلطا نمیکنه امیدهم ترسیدو گازشو گرفت و رفت
با دیدن آقای منتظری هیجان زده بودم نمیدونستم خوشحالم یا ناراحت . یه تشکر از هردو کردم و به راهم ادامه دادم آقا منتظری اومد جلوتر و گفت
_خانوم کمالی صبرکنید من براتون تاکسی میگیرم
_لازم نیست خودم میتونم تاکسی بگیرم
_خانوم کمالی اگه اجازه بدین جسارتا میخواستم باهاتون حرف بزنم
_چه حرفی؟نکنه باز میخواین تحقیرم کنید؟؟؟اون مزاحمه من شده بود من کاری باهاش نداشتم میخواین باور کنید میخواین نکنید برام مهم نیست
این حرف از تَه دلم نبود😔 برام مهم بود که باور کنه من با امید کاری نداشتم😢
_استغفرالله . من چرا باید شما رو تحقیرکنم؟میدونم شما بخاطر اون روز از من ناراحتید میخواستم بگم لطفا منو حلال کنید من نباید اونجوری باهاتون صحبت میکردم عذرخواهی میکنم
_دیگه گذشت
_بنده را حلال میکنید؟؟؟
_بله
_مطما باشم؟؟
_بله خیالتون راحت حلالتون کردم
_پس اجازه بدین براتون یه تاکسی بگیرم
منم سکوت کردم آقای منتظری برام یه تاکسی گرفت وقتی تاکسی حرکت کرد من از پنجره پشت ماشین بهش نگاه میکردم اونم داشت نگاه میکرد با دورشدن تاکسی دیگه نتونستم ببینمش😔 . توی مسیر بهش هنوز فکر میکردم یعنی فقط میخواست ازم حلالیت بطلبه😢 چیزه دیگه ایی نمیخواست بگه😔
امروز با دیدنش حالم دگرگون شد اذنو گفتن یه نماز اول وقت با یه دل سیر دردودل کردن باخدا الان خیلی میچسبه وضو میگیرم و جانمازمو پهن میکنم چادر آبی باگلهای صورتیه خوشرنگمو سرمیکنم بین نماز هم تسبیحات حضرت فاطمه که زهرا یادم داده بود را میگم بعدازنماز میرم سجده و باخدا حرف میزنم . خدایه مهربونم من خیلی ازت دور بودم میدونم گاهی کارایی کردم که باعث ناراحتید شدم😔 اینم میدونم اما من که جز توکسی را ندارم😢 اگه تو منو رها کنی یا دستمو نگیری نمیتونم😔 اگه نیای کمکم گناه میکنم😔 خدایا حالا که بیشترازقبل بهت نزدیک شدم تنهام نزار😔 خدایا دلم میخواد دوسم داشته باشی . خدایا یه خواسته دیگم ازت دارم😞 میدونم گاهی رعایت نمیکردم بعضی چیزارو اما خودت بهتر میدونی تا حالا رابطه دوستی با پسرنداشتم اما الان عاشق شدم عاشق اون پسربسیجی مومن که همیشه چشماش روی زمینه خدایا عاشقی مگه گناهه؟؟عشق پاک مگه گناهه؟؟یعنی میشه آقای منتظری بیاد توی سرنوشتم و بشه همسرم؟زهرا میگه باید از تو آرزوهای زیاد و بلندی بخوایم اما به اونی که خدامیده قانع باشیم منم آقای منتظری را ازت میخوام ولی اگه صلاح من و اون نیست هرچی که تو بخوای منم راضیم به رضای تو ❤️
آخر دعام یه صلوات میفرسم و جانمازمو جمع میکنم صورتم از اشک خیس شده بود برای اینکه مامانم نبینه و ناراحت نشه صورتمو میشورم . دیگه نزدیک عید بود و دانشگاه تعطیل شده بود منم دیگه آقای منتظری رو ندیدم اما با زهرا توی تلگرام درتماس بودم گاهی
😍| @dosteshahideman
وابستگی یعنی
تــو هر شــــب ،
خــواب را از چشمان من بگیری
شهادتت.مبارڪ
🌷| @dosteshahideman
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
⏰ به رسم هر #صبح...
💫اولین #سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، #حضرت_صاحب الزمان(عج)💫
💎بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ💎
«السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اَباصالحَ المَهدی یا خَلیفة َالرَّحمنُ و یا شَریکَ الْقُرآن اَیُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان الامان»
🍃اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ🍃
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم🌹
#دعای_سلامتے_آقا😍
❤️| @dosteshahideman