eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
934 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۳۷ #نویسنده مریم.ر دوباره زهرا بهم زنگ زد _مریم جون فرد
۳۸ مریم.ر وقتی که رسیدم یجا پیدا کردم و ماشینو پارک کردم هنوز تا ساعت۵ مونده بود یکم داخل ماشین نشستم چشمم به ساعت موبایلم بود هرچی میگذشت قلب من تندتر میزد چندتا نفس عمیق کشیدم دیگه چیزی به۵ نمونده بود پیاده شدم و به سمت گلستان رفتم صدای یه ماشینو شنیدم که پارک کرد و یه آقایی داخلش بود . نکنه آقای منتظریه😶 وقتی پیاده شد دیدم آره خودشه اونم چشمش به من افتاد هردومون یدفه تعجب کردیم😐 _س...سلام خانوم کمالی . روزبخیر ممنون که قبول کردین وقتتونو به من بدین _سلام خواهش میکنم بازم چشمای مشکیش روی زمین بود فقط موقع سلام کردن یه نگاه کوچیک بهم کرد بعد زود سرشو آورد پایین از اینکه بهم توجه نمیکرد ناراحت بودم ولی از یه طرفی هم عاشق این شرمو حیا و نجابتش بودم😊❤️ چقدر باوقار این نمونه یه مردواقعیه😌 درعین سادگی و نجابت چقدر جذاب؛ همون جایی که باهم بحثمون شد و من چادرمو جلوش انداختم روی یه نیمکت نشستیم _راستش من میخواستم باهاتون صحبت کنم ولی نمیدونم از کجا شروع کنم . اول اینکه بازم بابت اون روز و حرفهایی که بهتون زدم معذرت میخوام حلالم کنید😞 _اون روزو من فراموش کردم؛ شما هم فراموش کنید منم حلالتون کردم _ممنون از بزرگواریتون _خواهش میکنم چند دقیقه ایی سکوت بینمون میشه بعد دوباره آقای منتظری شروع میکنه _خانوم کمالی من اولین بار با یک خانوم میخوام راجب این چیزا صحبت کنم . باز نمیخوام اون روزو یادتون بیارم که ناراحت بشید اما اون روز شما از احساستون به من صحبت کردین و اینکه...به من علاقه دارید . میخواستم بگم...میخواستم بگم این اتوبان دوطرفس یعنی منم به شما علاقه دارم وقتی آقای منتظری اینو گفت خیره شدم بهش دلم میخواست بگم توراخدا یبار دیگه بگو😃 اما نمیشد از خوشحالی دلم میخواست بپرم بالا😍 اما باید خودمو کنترل میکردم دیگه صبرم لبریز شد بهش گفتم _آقای منتظری این حرفو راست میگید؟؟ _بله درمورد این جور موضوعها نباید دروغ گفت _یعنی شما به من علاقه دارید؟؟ سرشو میندازه پایین و میگه _بله _پس دلیل این رفتارهاتون چیه؟چرا به من هیچوقت نگفتین😔 _ببینید خواهر من توی یه خانواده مذهبی بزرگ شدم . نمیخوام بگم آدمه خوبیم ولی همیشه سعی میکنم با اعتقاداتم زندگی کنم کاری کنم که رضای خدا توش باشه اگه به خانومها نگاه نمیکنم دلیلش اینه که میخوام چشمام پاک بمونه روزی که شما رو دیدم یدفه دلم ریخت من متوجه تغیرات شما شدم اما نتونستم حسمو بهتون بگم چون من و شما از لحاظ اعتقاداتی هم خودمون هم خانوادمون باهم تفاوت دارند همه اینهارو میدنستم اما بازم دلم پیشه شما گیربود ؛ اما وقتی که اونروز شما رو جلوی ماشین اون پسره دیدم برق از سرم پرید از شدت ناراحتی و عصبانیت نمیدونستم چیکارکنم تو راه چندبار نزدیک بود تصادف کنم فقط تنها جایی که آرومم میکرد گلستان شهدا بود اومدم اینجا دو رکعت نماز خوندم تا یکم به خودم اومدم ؛ برام خیلی سخت بود کسی که بهش علاقه دارم با یه نامحرم...لا اله الا الله آقای منتظری دیگه حرفشو ادامه نداد معلوم بود هنوز عصبانیه😢؛ من داشتم از خجالت آب میشدم😔 ای خدا کاش اونروز سوار ماشین شهرام نشده بودم من چیکارکردم آخه؟😭 من باید همه چیو به آقای منتظری بگم از بیرون رفتنم با ساناز تا اونجا که شهرام منو رسوند همه چیو براش تعریف کردم ادامه دارد... 😍| @dosteshahideman
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 … 💠تا وارد اتاق شدم،از خواب پرید. رو پیشونیش عرق نشسته بود…!! گفتم چی شده داداش؟! گفت: "یه ساعت داشتم با حرف میزدم…" و ادامه داد… فقط از خدا میخوام روز بشم …! 💟روز بود، توی قنوت صبح بود که ترکش خورد به و شد…🕊🕊 🌱 @dosteshahideman 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃 (س)… 🌷 💠احترام زیادی برای سادات قائل بود و به من خیلی احترام میگذاشت؛ میگفت: "سارا جان،من تو را با هدف از خدا گرفتم.تو ساداتی و میخواستم به واسطه ی ازدواج با تو با حضرت زهرا(س) محرم بشوم…!! سعید عاشق حضرت زهرا(س) بود. حتی در دست نوشته هایش می دیدم که وقتی با خدا گفت و گو می کند، اینگونه ابراز کرده بود که :خدایا…!!!! دوست دارم نحوه شهادت حضرت زهرا(س) را درک کنم…یاریم بده " 🌷 🕊| @dosteshahideman 🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊🌹🕊
بگذار که در خـواب ، دلم خـوش باشـد ... شبهــا کمی از گوشه ى ذهنم رد شو ... شبت.بخیر.علمدار 🌹| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 امروز پنج‌شنبه ☀️ ۴ بهمن ۱۳۹۷ هجرے شمسے 🌙 ۱۷ جمادی‌الاول ۱۴۴۰ هجرے قمرے 🎄 ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹ میلادے ذکر امروز ۱۰۰ مرتبه: 🎗«لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین»🎗 🎗«نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار»🎗 ☀️ روزتون منور به نگاه #شهید_محمود_رضا_بیضایی 🌤| @dosteshahideman
صبـــح و خورشیـد بهانه اند تو تنها دلیل چشمهای بیـدار منـی . . . #سلام_صبحت_بخیر_علمدار 🌹| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ همیشہ همسرداری اش خاص بود ؛ وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم ، لباس هایش را می چید و از من می خواست تا انتخاب ڪنم ؛ از طرف دیگر توجہ خاصی بہ مادرش داشت. هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید، تعادل را رعایت می ڪرد ؛ بہ خاطر دل همسرش دل مادرش را نمی شڪست ؛ و یا بہ خاطر مادرش بہ همسرش بی احترامی نمی ڪرد... ✍ بہ روایت همسر شهید مدافع حرم مهدی نوروزی ؛ @dosteshahideman ─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
⚘﷽⚘ ◈سعی کنید روضه حضرت زهرا(س)را هر ساله طبق سالهای قبل بگیرید... نگذارید این چراغ خاموش شود زیرا برکت زندگی و خانه است... @dosteshahideman ─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ پائیزسال شصت ویک بود. باردیگر به همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم. این بارنقل همه مجالس توسل ابراهیم به حضرت زهرا(س)بود. هرجامی‌رفتیم حرف ازابراهیم بود. خیلی ازبچه‌هاداستان‌ها وحماسه آفرینی‌های اورادرعملیات‌هاتعریف می‌کردند. همه آن‌هاباتوسل به حضرت صدیقه طاهره (س)انجام شده بود. به منطقه سوماررفتیم. به هرسنگری سرمی‌زدیم،ازابراهیم می‌خواستندکه برای آن‌ها مداحی کندوازحضرت زهرا(س)بخواند. شب بود،ابراهیم درجمع بچه‌های یکی ازگردان‌هاشروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم به خاطرخستگی وطولانی شدن مجالس گرفته بود. بعدازتمام شدن مراسم،یکی دونفرازرفقابا ابراهیم شوخی کردندوصدایش راتقلیدکردند، آن‌ها چیزهایی گفتندکه اوخیلی ناراحت شد. ابراهیم عصبانی شدوگفت: من مهم نیستم،این‌هامجلس حضرت راشوخی گرفتند،برای همین دیگرمداحی نمی‌کنم. هرچه می‌گفتم: حرف بچه‌هاروبه دل نگیر،آقاابراهیم توکارخودت روبکن،امافایده‌ای نداشت. آخرشب برگشتیم مقر،دوباره قسم خوردکه "دیگر مداحی نمی کنم. قبل از اذان صبح حس کردم کسی دستم را تکان میدهد چشمانم رابه سختی بازکردم. ابراهیم بالای سرم بود. من راصدازد وگفت:پاشو،الآن موقع اذانه. بلند شدم. باخودم گفتم: این باباانگارنمی‌دونه خستگی یعنی چی؟ البته می‌دانستم که اوهرساعتی بخوابد،قبل ازاذان بیدارمی‌شودومشغول نماز. ابراهیم بچه‌های دیگرراهم صدازد. بعد هم اذان گفت ونمازجماعت صبح رابرپا کرد. بعدازنمازابراهیم شروع به خواندن دعا کرد. بعدهم مداحی حضرت زهرا(س) اشعارزیبای ابراهیم اشک چشمان همه‌ بچه‌ها راجاری کرد. من هم که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم ازهمه بیشترتعجب کردم،ولی چیزی نگفتم. بعد ازخوردن صبحانه به همراه بچه‌هابه سمت سوماربرگشتیم. بین راه دائم درفکرکارهای عجیب اوبودم. ابراهیم نگاه معنی داری به من کردوگفت: می‌خواهی بپرسی بااین‌که قسم خوردم،چراروضه خواندم؟ گفتم:خوب آره،شمادیشب قسم خوردی که... پریدتوحرفم وگفت:چیزی که می‌گویم تازنده‌ام جایی نقل نکن. بعدکمی مکث کردوادامه داد:دیشب خواب به چشمم نمی‌آمد. امانیمه‌های شب کمی خوابم برد. یک‌دفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره (س)تشریف آوردندوگفتند: نگو نمی‌خوانم، ماتورا دوست داریم؛ هرکس گفت بخوان،تو هم بخوان... دیگرگریه امان صحبت کردن به او نمی‌داد😭 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷 🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا