🍃🌺
❣سلام امام زمانم ❣
میرسد روزی ڪہ از قلب زمین
صوٺ یا مهدی شڪوفا می شود
🔅اِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداًوَ نَــراهُ قَریباً🔅
🔅اللهم عجل لولیکـ الفرج🔅
❤️| @dosteshahideman
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃
#بال_در_بال_ملائک
#فرازے_از_وصیت_نامه
خداوندا آنقدر به جبهه می روم و می جنگم تا شهید شوم. الهی دوست دارم تا این مدتی که تو شهادت را نصیبم می کنی چندین بار مجروح شوم. دوست دارم شهید شوم و دست در بدن نداشته باشم تا فردای قیامت از آقایم ابوالفضل شرمنده نباشم...
عزیزان این جنگ، جنگ بین اسلام و کفر است و همانطور که امام عزیز فرمودند جنگ، جنگ است و عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است.
مادر مهربانم اگر خداوند، حقیر را مورد لطف قرار داد و شهید شدم امیدوارم که مرا حلال کنید اگر در جنگ اتفاقی افتاد وجنازۀ من به دست شما نرسید هیچ ناراحت نباشید و هر موقع ناراحت شدید به فکر اهل بیت امام حسین بیفتید.
ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردای قیامت در محضر خداوند نمی توانید جواب حضرت زینب (س) را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود و ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که حضرت علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین (ع) با هدف شهید شد.
برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و راه او قدم بردارید و سعی کنید عظمت او را دریابید و خود را تسلیم او سازید. اگر فیض شهادت نصیبم شد آنانکه پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازۀ من حاضر نشوند اما باشد که خون شهدا آنان را نیز متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان کند
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
💚 #شهید_ابراهیم_نجاتی_چقاسفیدی
❤️شهادت زیباست...
💙شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم #اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
🕊| @dosteshahideman
🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊
🌀 شهید محمدرضا تورجی زاده
محمدرضا هم مداح بود و هم فرمانده ; سفارش کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند :یازهــــرا (سلام الله علیها)
اونقدر رابطه اش با حضرت زهرا قوی بود که مثل بی بی شهید شد
خمپاره خورد به سنگرش، بچه ها رفتند بالاسرش
دیدند ترکش خورده به پهلوی چپ و بازوی راستش
📚 کتاب خط عاشقی 2
🌷| @dosteshahideman
💠برادر بزرگوار شهید اکبر شهریاری :
🌷آرزویش شهادت در راه اسلام و قرآن بود و در آخرین سفری که به کربلا داشت میگفت: من حاجتم را از آقا گرفتم.
🌷یک روز قبل از شهادت،
یکی از دوستانش که مجروح شده بود و اکبر به بالای سرش رسید، به اکبر میگوید:
محمود بیضائی شهید شده و چند شب قبل از شهادت در خواب دیده بود که با تو (یعنی شهید شهریاری) در باغی بزرگ و سرسبز در حال قدم زدن است.
فردای آن روز اکبر هم در اطراف حرم مطهر حضرت زینب(ع) بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل شد.
🌺| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#شهید_عباس_آبیاری ❤️
🔹صدای هلهله داعشی ها👹 می آید. تیر و ترکش💥 از آسمان می بارد. #محاصره تنگ تر شده است.
⇜عباس #آسمیه آنطرف روی تپه ای افتاده😔
⇜ #محمد_آژند نفس های آخر را می زند
⇜محمد اینانلو
⇜رضا عباسی
⇜و مجید قربانخانی
#خونی روی زمین افتاده اند😢
تیری در خشاب ها نیست❌
سه چهار نفری👥 توی سنگرهایمان کز کرده ایم #مرد می خواهد در آن معرکه سر بلند کند
🔸عباس روی زانو می نشیند
بلند فریاد می زند: #یازینب (سلام الله علیها) شلیک می کند💥
پنج، شش داعشی را می زند
#نشانش می کنند
تک تیراندازشان #پهلوی عباس را می زند....
🔹آه عباس بلند می شود: #یازهرا (سلام الله علیها) عباس به زحمت😓 چند تیر دیگر هم می زند؛ #پایش را هم می زنند. محمد فریاد می زند: عباس #عباس سنگر بگیر برو توی سنگر
⭕️نمی شود عباس را عقب آورد
#نشد ما آمدیم😔
#عباس_آبیاری، آسمانی شد
🌹| @dosteshahideman
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌷🍃
#امام_خامنہاے😍
✅شهادت ، مرگ انسان های زیرڪ و
هوشیاراست ڪہ نمیگذارند این جان بہ مفتی از چنگشان در برود .👌❤️
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
📎 خاطرات شهید
سهشنبه بود ،ساعت دو و بیست دقیقه، یک کوله داشت که هر وقت میخواست برود سفر از آن استفاده میکرد، آن سال از من خواسته بود که شال عزایی که دو ماه محرم و صفر روی شانهاش بود را نشویم، آن را همانطور همراه با چفیه در ساکش گذاشت، دو دست لباس هم بیشتر از من نخواست، برادر کوچکترش هم بود، موقع خداحافظی احساسی داشتم، میدانستم که دارد به جنگ میرود، سرش را انداخت پایین و از در خارج شد دیگر نتوانستم تحمل کنم یکباره به او گفتم: بایست تا با هم خداحافظی کنیم، دستش را گذاشت روی در و نگاهی عمیق به من کرد، دویدم به سمتش آینه قرآن را برداشتم و از زیر آن که ردش کردم به سمت ماشین رفت، وقتی رفت به سمت ماشین طاقت نیاوردم و با تشر گفتم: حسن برگرد من با تو روبوسی نکردم، برگشت، خواستم صورتش را ببوسم اجازه نداد، دستهایم را گذاشت روی صورتش و بعد روی سینهاش کشید و عقب رفت.
اتفاقا همرزمش بعد از شهادت به من گفت: که از حسن پرسیده: چطور با مادرت خداحافظی کردی؟ که جواب داده است: نگذاشتم صورتم را ببوسد، ترسیدم پاهایم برای رفتن سست شود.
🌷شهید حسن قاسمی دانا🌷
راوی: مادر شهید
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
@dosteshahideman
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
🕊🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊
🕊🕊
🕊
◦✾❴عاشقانه هاے شهدایے❵❁◦:
لِباسهایِخونیاشراگذاشتهبودندداخِلِ یِککیسهیِپلاستیڪی...
روزِسومکِهخانهخَلوتتَرشـد
رَفتمڪیسهراآوردم...
خونهَماگربِماندبویِمُردارمیگیـرد!
بااحتیاطگِرهاشرابازڪردمو
لِباسهاراآوردمبیـرون...
بویِعطرپیچیدتویِخانه..
عطرِگلِمـحمدی!عـطریکِهحَسـنمیزد:))
#بهروایتهمسرشهیدحسنآبشناسان✨
#عاشقانهشهدا♥️💍
🕊| @dosteshahideman
🕊🕊
🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊🕊
💞💞💞
💛قرارعاشقی💛
🍁صلوات خاصه امام رضا
به نیابت از #شهید_محمود_رضا_بیضایی
🍁اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِک.
ساعت هشت
به وقت امام رضا😍😍😍
👇👇
@dosteshahideman
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✌️✌️✌️✌️👌👌👌👌👌👌👌👌👌
محسن حججی متولد۷۰
محمدحسین حدادیان متولد۷۴
امیرمحمد #اژدری متولد۷۲
دقت دارید کار دست دهه هفتادیها افتاده؟ کار دفاع از مردم و انقلاب را میگویم؛
یکی در سوریه سر میدهد تا داعش نزدیک مرزمان نشود؛ یکی در تهران شهید میشود تا امنیت به خطر نیفتد و یکی در راه خدمت به محرومان پر میکشد...
#پرچم_دهه_هفتادی_ها_بالاست
🌸 @dosteshahideman
✌️✌️✌️✌️👌👌👌👌👌👌👌👌
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘
📿 #نماز
🌷 #شهدا
#شهید_احمد_پلارک
🌛یکی از آشنایان خواب شهید رو
می بینه. او از شهید تقاضای شفاعت می کنه.
شهید بهشون میگن:
👈«من نمی تونم شما رو شفاعت کنم. تنها وقتی می تونم شما رو شفاعت کنم که شما نماز بخونید و به اون توجه و عنایت داشته باشید،✅
هم چنین زبان هاتون رو نگه دارید. در غیر این صورت، هیچ کاری از دست من بر نمیاد.»
🙏 شادی روح شهید بزرگوار #صلوات
🌸 @dosteshahideman
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۴۲ #نویسنده مریم.ر _زهرا حالا چیکارکنم؟😢 _هیچی با مامان
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۴۳
#نویسنده مریم.ر
همه لباسهامو ریختم روی تختم👠👢👒👗👡 هرکدومو یبار پوشیدم و جلو آینه نگاه کردم😌 یه لباس سرسنگین انتخاب کردم تا فردا لحظه شماری میکردم . صبح جمعه شد خدایا شکرت که دارم به آرزوم میرسم😘❤️ بعدازظهرشد من برم آماده بشم رفتم جلو آینه همه لوازم آرایشمو آماده گذاشتم روی میزم💄👄💅 یکم کرم میزنم یکمم ریمل یه رژلب خیلی ملیح انتخاب میکنم و یکمشو میزنم دیگه بنظرم کافیه😊 شاید خانواده آقای منتظری نپسندن🤔 هرچی باشه اونا خیلی مذهبی هستند لباسمو پوشیدم هنوز نیم ساعت به اومدنشون مونده🙄
_مامان من چایی نمیارما دستم میلرزه هول میشم میریزم😐☕️
_باشه خودم میارم☺️
_مامان ببین خوبم من🙃
_ماه شدی😍
زنگمون به صدا دراومد ای وای اومدن😯
دوباره میرم جلوی آینه موهامو کامل میزارم داخل روسریم چندتا نفس عمیق میکشم صدای آسانسور اومد خدایا بر امید تو❤️
اول پدرشون اومو بعد مادرشون و بعدخواهرشون وبعد هم آقای منتظری با دیدنش چقد خوشحال شدم😊 مامانم میره چایی بیاره مادر و خواهر آقای منتظری زیر چشمی بهم نگاه میکنند پدر و براردم هم به اونا نگاه میکنند لحظات خیلی خوب و خوشی داشتیم😊 گفتیم و خندیدیم پدر آقای منتظری از دوران جبه و جنگش یکم گفت و همه اون خاطرات قشنگش☺️من به آقای منتظری یه نگاه کردم و اونم همزمان یه نگاه کوچیک به من کرد😊 اما یچیزی برام جای تعجب شد🤔 و اونم اینکه مادر آقای منتظری نگفتن که من و آقای منتظری بریم صحبت کنیم😢 نکنه خانوادش منو نپسندیدن😥
وقتی که خداحافظی کردیم من رفتم داخل اتاقم که لباسهامو عوض کنم که شنیدم پدرم گفت
_خانوم اگه فردا زنگ زدند بگو جوابمون منفی
ادامه دارد...
😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۴۳ #نویسنده مریم.ر همه لباسهامو ریختم روی تختم👠👢👒👗👡 هرکد
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۴۴
#نویسنده مریم.ر
از اتاق اومدم بیرون با تعحب گفتم
_چرا منفی بابا؟؟؟😧
_باباجون مگه ندیدی اینا از این جانمازآبکِشها هستند اونا به ما نمیخورند
_بابات راست میگه دخترم دیدی مادرش و دخترشونم چادری بودند تو که نمیتونی با اینا زندگی کنی
_نه اینجوری نیست😥 اونا خیلی خوبن فقط چون یکم مذهبی هستند میگین نه؟
_تازه به غیراز اینکه خیلی مذهبی بودند میخواستند طبقه بالای خونشونو بدند به پسرشون مادر خوب نیست عروس نزدیک مادرشوهر باشه
_آخه مامان آقای منتظری فعلا قدرت خرید خونه نداره حالا مگه چی میشه طبقه بالا بشینم
_آخه مشکلشون چی بود؟😢
_مردم خوبی بودند اما مادر ما نمیتونیم با اینجور آدما وصلت کنیم
پدرم بلند گفت
_همین که گفتم دیگه حرف نباشه
برادرم گفت
_تو چرا اینقد اصرار داری نظرما عوض بشه؟😡 ما هرچی میگیم بخاطر خوشبختی خودته دیگه بسه
خیلی ناراحت شدم😔 دراتاقمو بستم خدایا خودت همه چیو درست کن😭من دیگه قدرت ندارم من تنهایی نمیتونم خودت به فریادم برس😢
به روایت محمد...
_مادر این دخترخانوم تو دانشگاهتون بود درسته؟
_بله . چطور بود؟😊
_دختر خوشگلی بود خیلیم با ادب بود اما...
_اما چی؟
_ما و اونا باهم همکوف نبودیم
خواهرم گفت
_داداش نکنه ظاهرش دلتو برده😶
_استغفرالله
_مادر مگه تو همیشه یه دختر محجبه و چادری نمیخواسی؟آخه اینا که اونجوری نبودند
_محمد بابا ما اگه با این خانواده وصلت کنیم به مشکل میخوریم
_اینقدر زود قضاوت نکنید اینجوری نیس این خانوم خیلی دخترخوبیه
_داداش من بازم میگم نیلوفر خیلی بهتره . بیخود قرار خواستگاری را بهم زدی بنده خداها ناراحت شدند
_تقصیر شماست که برای خودت بریدی و دوختی مردمو چشم به راه گذاشتی
_هنوزم اگه بخوای زنگ میزنیم میگیم میخوایم بیایم خواستگاری؟داداش نیلوفر همون دختریه که همیشه میخواستیا
_لا اله الا الله من میرم بخوابم شب بخیر
باخودم فکرمیکنم خانواده من که زیاد موافق نیستن حتما خانواده اونا هم موافقت نمیکنند اما من کم نمیارم خدایا اگه من و خانوم کمالی باهم خوشبخت میشیم خودت راه برامون آسون کن بهم قدرت بده
ادامه دارد..
😍| @dosteshahideman