eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
939 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
💥تلنگر هرگاه که نمازت قضاشدونخواندی دراین فڪر نباش که وقت نماز خواندن نیافتی بلکه! فکرکن چه گناهی را مرتکب شدی که خداوندنخواست درمقابلش بایستی! نماز راسبک نشماریم😍🌨 | @dosteshahideman |
⁉️چه رفاقتی می تواند پایدار بماند؟ امام علی(علیه السلام): دوستی ثبات ندارد، محکم نیست و ﺯﻭد ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﻴﺮﻭﺩ. 🔰 @shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد پسران گمنام #فاطمه_زهرا سلام الله که گمنامی را از مادر ، و شجاعت و شیر مردی را از مولا علی امیرالمومنین به ارث برده اند، #فاطمیون . #اللهم_عجل_لوليك_الفرج #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم #پشتیبان_ولایت_فقیه_باشیم 🌷 🌷 🌷 #شهید_محمد_حسینی #شهید_عبدالخالق_حسنی #شهید_محمد_رضایی #شهید_احمد_شجاعی #شهید_سید_رضا_حسینی #شهید_مصطفی_کریمی #شهید_نجیب_الله_نوری #شهید_حبیب_حیدری #شهید_امین_صداقت @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
عشق به فرزند❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 «وقتی تماس می‌گرفت، بعد از دوسه کلمه احوال‌پرسی، معمولا اولین حرفش دخترش بود. با آب و تاب تعریف می‌کرد که کوثر چقدر بزرگ شده و چه کار‌های جدیدی انجام می‌دهد. به دوستان خودش هم که زنگ می‌زد، اگر دختر داشتند، با آن‌ها درباره اینکه «دختر من بهتر است یا دختر تو» بحث می‌کرد. عشق «محمودرضا» به دخترش، مثل عشق همه‌ی پدر‌ها به دخترشان بود، اما محمودرضا پُز دخترش را زیاد می‌داد. یک‌بار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم. آمد دنبالم و راه افتادیم سمت اسلامشهر. توی راه گفت: کوثر را برده آتلیه و ازش عکس گرفته. مرتب درباره‌ ماجرای آن روز و عکاسی رفتنشان گفت. وقتی رسیدیم اسلامشهر، جلوی یکی از دستگاه‌های خودپرداز نگه داشت. پیاده شد. رفت پول گرفت و آمد، تا نشست توی ماشین گفت: «اصلا بگذار عکس‌ها را نشانت بدهم» ماشین را خاموش کرد. لپ‌تاپش را از کیفش بیرون آورد و عکس‌های کوثر را یکی‌یکی نشانم داد. درباره بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم می‌زد زیر خنده. شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر، در منزل پدرخانمش جلسه‌ای بود، چند نفر از مسئولان یگانی که محمودرضا در آن مشغول خدمت بود هم آن‌جا حاضر بودند. یکی از همان برادران به من گفت: «محمودرضا رفتنش این دفعه، با دفعات قبل فرق داشت. خیلی عارفانه رفت.» فضای جلسه، سنگین بود، برای همین ادامه ندادم. بعد از جلسه با چند نفر و آن برادر بزرگوار مسئول رفتیم محل کار محمودرضا. توی ماشین، قضیه عارفانه، رفتن محمودرضا را از ایشان پرسیدم. گفت: وقتی داشت می‌رفت، پیش من هم آمد و گفت: فلانی این دفعه از کوثر دل بریده‌ام و می‌روم. دیگر مثل همیشه شوخی و بگوبخند نمی‌کرد و حالش متفاوت بود.»😔 راوی: احمدرضا بیضائی (برادر شهید) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @dosteshahideman
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 بسم رب الشهدا والصدیقین دوستان بزرگوار سلام وعرض وادب❄️ درنظر داریم به حول قوةالهي و استعانت از امام زمان (عج) کار فرهنگی برای زمینه سازی ظهور آقا امام زمان (عج) و پک های فرهنگی مثل کتاب شهدا و... تهیه شود🌷 به همڪاری شما دوستان گرامی داریم. دوستانی ڪ تمایل به ڪمڪ مالی دارندبه این شماره ڪارت ارسال ڪنند؛👇👇 6104 3378 8161 1766 بعد از پرداخت واریزی حتما اطلاع دهید.👌 @Moontazer313 ان شاءالله ذخیره آخرت و شفاعت شهدا شامل حالتان . یاعلی🌸🍃 @ra_sooll 🌹 🌿🍃 🍃🌺🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🌿🌿🍁🌿🌿🍁🌿🌿🍁🌿🌿🍁 ای ایران ای مرز پر گهر ای خاکت سرچشمه ی هنر دور از تو اندیشه ی بدان پاینده مانی و جاودان ای ی ی ی ی دشمن ار تو سنگ خار ایمن آهنم جااااااان من فدای خاک پاک میهنم مهرتو چون... شد پیشه ام دور از تو نیست... اندیشه ام در راه تو... کی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما سنگ کوهت در و گوهر است خاک دشتت بهتر از زر است مهرت از دل کی برون کنم؟ برگو بی مهر تو چون کنم؟ ای ی ی ی دشمن ار تو سنگ خار ایمن آهنم جااااااان من فدای خاک پاک میهنم 💖💖💖 ای سرزمین مادری. تا آخرین نفس برایت می جنگم و آرزویم سربلندی و پایداری توست وطنم💖💖💖 🌻@dosteshahideman
یکےگفٺ: هنوزبااین گرانے هاپاے آرمانهاے انقلاب ورهبرٺ هسٺے؟! گفٺم: درمکتب حسین(؏)ممکن اسٺ زمانے آب هم برای نوشیدن نداشٺہ باشیم!!🌺🌺 🇮🇷🇮🇷 @dosteshahideman 🌹🌸
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم🌷 💚 💚 در ڪـ‌انـ‌ال دوســـت شــ💔ــهـید مــن 🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـ‌وشـ‌ـ‌هـ‌یـد_نـ‌مـ‌یـشـ‌وے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم
📚📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم🌷 💚 💚 🍂 یـکـم 🍁:فـیـلـم شـنـاس آمده بود داشتم توی لپ تاپم قسمتی ازسریال فرار از زندان رامی دیدم. آمد نشست وبی مقدمه میبینی چطور دارد آمریکا را تبلیغ میکند نمی دانستم رادیده است من بار سومی بود که داشتم این سریال را ازاول می دیدم اما هیچ وقت درباره اش این طور فکر نکرده بودم. همیشه این سریال را به خاطر اینکه زوایای تاریک داخلی آمریکا را به تصویر کشیده تحسین کرده بودم واین البته تبلیغی بود که خود شبکه سازنده این سریال درباره سریال کرده بود ازحرفی حرفی که ی سریال زد تعجب کردم. به نظرمن سریال تم آمریکایی داشت روی یکی دو سکانس سریال بحث کردیم ودیدم دارد شـادے روح شـ‌هـیـد 🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷 🍂 دوم 🍁 :اسـرایـیل کـتـک خـورده بعد از درسال 2006(1384) مقاومت در این جنگ به یکی از موضوعات شدیدآ مورد علاقه تبدیل شده بود. من هنوز هم هرچه درباره این جنگ می دانم مربوط به معلوماتی است که از محمودرضا شنیده ام. ابتکارات فرماندهان الله و عملیات الله مثل نحوه شکار تانک های مرکاوای اسرایل یا علت هدف قراررفتن سربازان اسراییلی از پشت سر،نکته هایی بود که یادم هست از نظر نظامی آنها را تشریح می کرد.همه اینها را هم با حس افتخار و غرور خاصی توضیح می داد.طوری که انگار خودش هم توی جنگ بوده.همان روزها بود که سه حلقه سی دی به من داد و گفت اینها را ببین. مجموعه مستندی به نام بادهای شمالی بود.در این نظامی رژیم صهیونیستی درخصوص جنگ 33روزه اظهار نظر می کردند. بعدها نمادهایی از حزب الله و چندپوستراز به من داد.تا چند ماه بعداز خاتمه جنگ33روزه،تقریبا هربار که را می دیدم توی حرف هایش یک چیزی درباره این جنگ می گفت یا چیزهایی برای گفتن یا مطالعه کردن می داد. وقتی تماشای مجموعه ی بادهای شمالی را تمام کردم ازش پرسیدم به نظرت مهم ترین حرفی که صهیونیست ها در این مجموعه می زنند کدام است؟گفت آنجا که می گویند وقتی سیدحسن نصرالله در لبنان سخنرانی دارد همه در اسراییل می نشینند پای سخنرانی او چون می دانند او به هر آنچه که می گویید خواهد کرد.این از همه حرف هایشان مهم تر است. بعد از جنگ 33روزه پوستر سید حسن نصرالله را داخل وسایل شخصی اش چسبانده بود. در خانه ی خودش هم تصویر را همیشه در اتاقش داشت.او اسراییل را تحقیر می کرد.یک بار بهش گفتم صهیونیست ها مرتب دارند الله را می کنند.از کجا معلوم اسراییل دوباره به لبنان حمله نکند؟گفت اینها کشک است. الان مثل آدمی است که و افتاده گوشه رینگ ولی می گوید اگر بلند شوم پدرت را در می آورم! شـادے روح شهید 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷 🌷 🍃 🌷 🍃 🌷 🍃🌷 🌷 🍃 🌷 🌷
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۷۴ #نویسنده مریم.ر اومدیم به طرف ماشین ؛ یدفه دیدم محمد
۷۵ مریم.ر فردا صبح دوباره من خوابم برد محمد هم خودش صبحانه خورد و رفت ؛ ساعت۹ بود چقدر گرسنه بودم از روی تخت بلند شدم ؛ دست و صورتمو شستم توی آینه نگاه کردم و یاد دیشب و کارهای محمد افتادم یه لبخند زدم ؛ در یخچالو باز کردم ؛ عه پس پنیرکجاست😶 گردو هم که نیست🙁 یعنی تموم شده 🤔کره و مربا و عسل هم نبود😐 یعنی همش تموم شده؟😕اما دیروز محمد همشو خریده بود ؛ در یخچالو بستم ؛ عه اینا که همشون روی میز هستن😳 با یه یادداشت "سلام علیکم عزیزم صبحانه خودت وبچمونو آماده کردم . بخوریا . قربانت محمد" محمد برام صبحونه آماده کرده بود☺️یادداشتشو بوسیدم و گذاشتم داخل کِشو ؛ همینطور که صبحانه میخوردم توی این فکربودم که به مادرم بگم ؛ دیگه طاقت نداشتم شاید اینجوری کدورتی که بینمون هست از بین بره ؛ تلفنو برداشتم و شماره خونمونو گرفتم مادرم گوشیو برداشت _سلام مامان خوبی😍 _مریم تویی سلام مامان چطوری _ممنون . بابا چطوره؟همگی خوبن؟ _خوبیم عزیزم . اگه توبودی بهتر بودیم _مامان من که از خدامه اما تو و بابا منو کنار گذاشتین . اصلا انگار من دخترتون نیستم _این چه حرفیه میرونی چقدردلم برات تنگ میشه میدونی شبا با گریه میخوابم . بابات که از من بدتره تو خودش میریزه لاغرشده😔 _الهی بمیرم😔مامان آخه مگه شما جز خوشبختی من چیزی میخواین؟باورکنید من خیلی خوشبختم _نمیدونم چی بگم . کل فامیل پشت سرمون میگن دخترشونو دادن به یه بسیجی حالام چادری شده _هرکی هرچی میخواد بگه . اینقدر بگن تا بمیرن . راستی مامان یچیزی میخواستم بگم نمیدونم خوشحال میشی یا نه _چی شده؟ _من حاملم _چی گفتی؟😧دخترم تو هنوز یکسالم نیست ازدواج کردی بعدشم تو خودت هنوز بچه ایی۲۱سالت بیشتر نیست _مامان اومد دیگه . اگه بدونی محمد چقدر خوشحال شد _معلومه که خوشحال میشه . اون میخواست زندگیشو محکم کنه اصلا نقشه داشت _نقشه؟ _بله نقشه . میخواد تو برای همیشه مال خودش بشی خواسته مطما بشه که یموقع ازش جدانشی ؛ دختر ساده من _مامان توروخدا برای یبارم که شده به محمد خوشبین باش _نمیتونم . حالا چندوقتته؟ _نزدیک یکماه _پس این ۲۰روزی که نبود تو حامله بودی و نمیدونستی؟ _بله ؛ چند روز پیش یکم سرگیجه داشتم آزمایش دادم گفتن باردارم _نمیتونم بگم خوشحال نشدم خیلی خوشحالم ؛ اما به بابات چطوری بگم _مگه چیزه بدیه که نتونی بگی مامان _چی بگم والا _باشه مادر کاری نداری قربونت برم؟ _نه مامان مواظب خودت باش _چشم خداحافظ خدایا کاش همه چیز درست میشد😔محمد خیلی خوبه ؛ کاش پدر و مادرمم اینو میدونستن😢 صدای تلفن اومد شماره طبقه پایینه _الو سلام مامان _سلام عروس گلم خوبی مادر؟ _ممنون _مریم جان ناهار برات درست کردم یموقع چیزی نپزیا _مامان من کلا ناهار یچیز ساده میخورم چون محمد نیست دلم چیزی نمیخواد _الان دیگه فرق میکنه . چه بخوای چه نخوای باید بخوری . محمد گفته زیاد از پله ها بالا و پایین نیای من ظهرناهارو میارم بالا بهت میدم _آخه زحمتتون میشه _چه زحمتی ما که برای خودمون غذا درست میکنیم خونمون سه خوابه بود . باید یکی از اتاقها اتاق بچه بشه کم کم باید آماده کنم ؛ اما اگه محمد بیاد و ببینه کار کردم عصبانی میشه😏 حوصلم سررفته بود رفتم یکم قرآن خوندم😊 نزدیک ظهر مادرشوهرم برام ناهار آورد . دستپختش حرف نداره اما من بدون محمد چیزی نمیتونم بخورم☹️ هرجوری شد یکم غذا خوردم ؛ گوشیم زنگ خورد عه بابامه😃 _سلام بابایی😍 _سلام . درست شنیدم؟تو بچه اون توشکمته؟ _بابا اون شوهرمه😔 _واقعا نمیدونم بهت چی بگم . اینقدر زود بچه دار شدین که چیو ثابت کنید؟ _بابا آخه این حرفا چیه میزنید😢 _من با ازدواجتون هیچوقت موافق نبودم . حالام که بچه دار داری میشی . گوش کن ببین چی میگم اون بچه نوه من نیست بابای اون بچه هم داماد من نیست پدرم گوشی رو قطع کرد😔 خیلی ناراحت شدم دلم شکسته بود😭حس میکردم خیلی تنهام😔 ادامه دارد... 😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۷۵ #نویسنده مریم.ر فردا صبح دوباره من خوابم برد محمد هم
۷۶ مریم.ر محمد که اومد خونه اصلا چیزی به روم نیاوردم که ناراحت بشه _مریم چیزی شده عزیزم؟ _نه ؛ چیزی نشده😊 _چرا شده ؛ من تو رو میشناسم _نه _مریم... _خب راستش... همه چیو به محمد گفتم بیشتر نتونستم تحمل کنم😔 محمد هم خیلی ناراحت شد یکم سکوت کرد و گفت _مریم جان من برم بیرون یکم کار دارم زود برمیگردم _کجا آخه یدفه؟😕 _زود میام عزیزم به روایت محمد... باید با خانواده مریم صحبت کنم این که نشد ؛ گوشیمو برداشتم شماره پدر مریم گرفتم و بهش گفتم من چند لحظه میخوام وقتتونو بگیرم ؛ ماشینو پارک کردم زنگ خونشونو زدم و رفتم داخل بعد از یه سلام علیک عادی رفتم سراصل مطلب _مامان ؛ بابا میدونم شما دامادی مثل من نمیخواستید ؛ اما من به مریم خیلی علاقه دارم بیشتر از اون چیزی که فکرشو کنید ؛ ما با هم خیلی خوشبختیم شما هم اگه واقعا خوشحالی دخترتونو میخواین خواهش میکنم با حرفهاتون ناراحتش نکنید ؛ امروز نمیدونم بهش چی گفتین که اینقد ناراحت بود ؛ مگه مریم دخترتون نیست پس چرا اینقدر عذابش میدین مادرش اشک تو چشماش حلقه زد ؛ پدرشم سرشو آورد پایین و دیگه چیزی نگفت _من فقط طاقت دیدن ناراحتی مریم ندارم . اگه شما هم طاقت غم و غصه مریم ندارید دیگه دست بردارید لطفا . ببخشید مزاحمتون شدم با اجازه یدفه مادر مریم اومد جلو و پرسید _حال مریم چطوره؟😢 _قبل صحبت کردن با شما و آقای کمالی خیلی خوب بود از خونشون اومدم بیرون و داخل ماشین نشستم میخواستم حرکت کنم که نگران مریم شدم بهش زنگ زدم _سلام علیکم بانوی من _علیکم سلام😌 _خوبی ؟بچمون خوبه؟ _خوبیم😊 محمد _جون محمد _دلم بستنی خواست😕 _چشم میخوای حاضرشی بریم بیرون بخوریم؟ _ حوصله ندارم بخر بیار خونه بخوریم _نه بیا بریم بیرون یکم حال و هوات عوض بشه . کاراتو بکن دارم میام دنبالت _باش😊 به روایت مریم... رفتم یه آبی به صورتم زدم توی آینه خودمو نگاه کردم یاد اون موقع هایی افتادم که برای بیرون رفتن چقدر آرایش میکردم 😏روسری که محمد برام خریده بود رو سرم کردم😊 چادرمو از داخل کمد برداشتم ؛ اصلا با اون موقعهام قابل مقایسه نیستم ؛ صدای گوشیم اومد محمد بود😊 _جانم عزیزم _راستی یادم رفت بهت بگم از پله ها آروم بیای پایین _اینقد نگران نباش عشقم طبق دستور محمد از پله ها آروم آروم اومدم پایین☺️ ادامه دارد... 😍| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 امروز دوشنبه ☀️ ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ هجرے شمسے 🌙۵ جمادی الاولی ۱۴۴۰ هجرے قمرے 🎄 ۱۱فوریه ۲۰۱۹ میلادے ذکر امروز ۱۰۰ مرتبه: 🎗«یاقاضی الحاجات»🎗 🎗«ای برآورنده حاجات»🎗 ☀️ روزتون منور به نگاه #شهید_محمود_رضا_بیضایے 🕊| @dosteshahideman
#یابن_الحسن آب از سرم گذشتہ صدا میکنے مرا؟ در یڪ قنوٺِ سبز،دعا میکنے مرا؟ این شوقِ پر زدن ڪه بہ جایے نمیرسد بال و پرم شڪستہ، هوا میکنے مرا؟ ❤️ سلام اقای غریبم صبحت بخیر ❤️ 🌹 @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷 ⭕مسئولین، آمدنمان را به خود نگیرید!!!* 🔸چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی را در حالی جشن می گیریم که گله مندی مان از آنچه این چند سال اخیر در این دولت و مجلس و قوه قضائیه اتفاق افتاده، بسیار است... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🔹می آییم برای خون های پاک شهیدانی که جانشان برای این انقلاب و نظام فدا کردند؛ میآئیم چون امنیت فعلی ایرانمان .ناموسمان .کشورمان را مدیون مدافعین حرم چون شهید حججی ها هستیم درود برشرفشان . 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ⭕مسئولین، آمدنمان را به خود نگیرید! 🔹می آییم برای حفظ شرف و عزتمان؛ تا ايران اسلامی عزيز تر از جانمان همچون كشورهاي ليبي'عراق'افغانستان'سوريه'يمن'و...نشود. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ⭕مسئولین، آمدنمان را به خود نگیرید! 🔹می آییم تا به دشمنان قسم خورده خارجی بگوییم اگرچه نفوذی هایتان پیشروی زیادی در بدنه مملکت داشته اند، اما به یاری حق، روز رفتنشان فرا رسیده و انقلاب را از دست این نااهلان نجات خواهیم داد؛ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ⭕مسئولین، آمدنمان را به خود نگیرید! 🔹*می آییم تابه *رهبر عزیزمان لبیک گوییم و دلخوشی دهیم که اگرچه در میان مسئولان تنهاست ولی درمیان مردم تنها نیست*.* *ما منتظریم لب تر کند تا بساط منافقان و نفوذی ها را جمع کنیم*. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ⭕مسئولین، آمدنمان را به خود نگیرید! 🔹*می آییم و *به تکلیف الهی خود عمل میکنیم، تا در تاریخ ننویسند: «دوباره علی تنها ماند»*ايران كه كوفه نيست اينجا خانه فرزندان حيدر(ع)است* *⭕مسئولین، آمدنمان را به خود نگیرید!*🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌿 @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرات_شهدا 🌷 👈ازدواج شهید مدافع حرم و همسرش به واسطه 🌷 💠 شهدا حاجت میدن👇👇 🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم. این مطالعات به شکل کلی من را با ، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌. 🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان (عج) و از اولیا باشد. 🔹حاجتی که با عنایت ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم. 🔸یک شب خواب را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥. شهید لبخندی زد😊 و به من گفت (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅. 🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر کنم. غافل از اینکه شدنی خواهد بود👌. 🔸فردا شب سید مجتبی به خواب آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که این کارها را آسان می کنیم☺️. 🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️. 🔸پدر بدون هیچ رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به یکدیگر درآمدیم.  همان شب خواستگاری قرار شد با صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم. 🔸یاد خوابم افتادم. او همان بود که شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود. وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه دیده ام. 🔹خواب را که تعریف کردم شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟ در کمال تعجب او هم از خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن و متدین برایم گفت☺️. راوی:همسر شهید @dosteshahideman