4_5895363284055360627.mp3
8.05M
بهونه میگیره دل
ب یاد حرم تو
#با_هم_گوش_کنیم🌹
@dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
🔥🦋🔥🦋🔥🦋🔥 📕 #فرار_از_جهنم ✍ #قسمت_اول 🤝 اتحاد ، عدالت ، خودباوری من متولد ایالت لوئیزیانا، شهر بات
🔥🦋🔥🦋🔥🦋🔥
📕 #فرار_از_جهنم
✍ #قسمت_دوم
یک روز شوم 🥀
صبح ها که از خواب بیدار می شدم ... مادرم تازه، مست و بدون تعادل برمی گشت خونه ... در حالی که تمام وجودش بوی گندی می داد روی تخت یا کاناپه ولو می شد ... دوباره بعد از ظهر بلند می شد ...قهوه، یکم غذا، آرایش و ...
من، هر روز صبحانه بچه ها رو می دادم ... در رو قفل می کردم که بیرون نرن و می رفتم مدرسه ... بعد از ظهرها هم کار می کردم تا کمک خرج زندگی باشم ...
پول بخور و نمیری بود اما حالم از پول های مادرم بهم می خورد ... گذشته از این، اگر بهشون دست می زدم بدجور کتک می خوردم ... ولی باز هم به زحمت خرج اجاره خونه و قبض هامون و هزینه زندگی درمیومد ...
همه چیز رو به خاطر بچه ها تحمل می کردم تا اینکه اون روز شوم رسید ... سر کلاس درس نشسته بودم ... مدیر اومد دم در کلاس و معلم مون رو صدا زد ... همین طور که با هم حرف می زدن زیر چشمی به من نگاه می کردن ... مکث می کردن ... و دوباره ... .
تمام وجودم یخ کرده بود ... ترس و دلهره عجیبی رو تا مغز استخوانم حس می کردم .... معلم مون دم در کلاس ایستاده بود ... نگاه عمیقی به من کرد ... استنلی لازمه چند لحظه باهات صحبت کنم ...
از جا بلند شدم ...هر قدم که به سمتش می رفتم اضطرابم شدید تر می شد ... اما اون لحظات در برابر تجربه ای که در انتظارم بود؛ هیچ چیز نبود ... .
نفهمیدم چطوری خودم رو به بیمارستان رسوندم ...
قفل در شل شده بود ... چند بار به مادرم گفته بودم اما اون هیچ وقت اهمیت نمی داد ... .
بچه ها در رو باز کرده بودن و از خونه اومده بودن بیرون ... نمی دونم کجا می خواستن برن ... توی راه یه ماشین با سرعت اونها رو زیر گرفته بود ... ناتالی درجا کشته شده بود ... زمان زیادی طول کشیده بود تا کسی با اورژانس تماس بگیره ... آدلر هم دیر به بیمارستان رسیده بود ...
بچه هایی که بدون سرپرست مونده بودن ... هیچ کس مسئولیت اونها رو قبول نکرده بود ... .
زمانی که من رسیدم، قلب آدلر هم تازه از کار ایستاده بود ... داشتن دستگاه ها رو ازش جدا می کردن ...
نمی تونستم چیزی رو که می دیدم باور کنم ... شوکه و مبهوت فقط از پشت شیشه به آدلر نگاه می کردم ... حس می کردم من قاتل اونهام ... باید خودم در رو درست می کردم ... نباید تنهاشون می گذاشتم ... نباید ... .
مغزم هنگ کرده بود ... می خواستم برم داخل اتاق اما دکترها مانعم شدن ... داد می زدم و اونها رو هل می دادم ... سعی می کردم خودم رو از دست شون بیرون بکشم ... تمام بدنم می لرزید ... شقیقه هام می سوخت و بدنم مثل مرده ها یخ کرده بود ... التماس می کردم ولم کنن اما فایده ای نداشت ... .
خدمات اجتماعی تازه رسیده بود ... توی گزارش پزشک ها به مامورین خدمات اجتماعی شنیدم که آدلر بیش از 45 دقیقه کنار خیابون افتاده بوده ... غرق خون ... تنها ... .
ادامه دارد....
☘| @dosteshahideman
دلم هواے تو دارد...
ولے چگونه ببندمـ
هزار نامه
به پاے كبوترے كه ندارم؟!
#بوقت_دلتنگی
#زیارت_مجازی
#شهید_محمودرضا_بیضائی🌷
#شبــــتون_شهــــدایی
@dosteshahideman
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌼عشـق، هرروز بہ تڪرار تو برمے خیـزد
🍃اشڪ هرصبح بہ دیدار تو برمے خیـزد
🌼اے مسافر ، بہ گلاب نگَهَم خواهم شسٺ
🍃گرد و خاڪے ڪہ زِ رُخسار تو برمے خیزد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@dosteshahideman
﷽
#حدیـــــث_روز ⇧⇧
#سهشنبـــــہ
☀️ ۱۱ تیــــــر ۱۳۹۸
🌙 ۲۸ شــوال ۱۴۴۰
🌲 2 جـولای 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #یااَرْحَـــــمَالرّاحِمیـــــٖنْ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امام سجـاد (ع)
▫️امام باقــــر (ع)
▫️امام صادق (ع)
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
@dosteshahideman
"شهیدی که منافقین چشمهایش را در آوردند و گوشهایش را بریدند و بعد شهیدش کردند..."
دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده است.
وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش.
به سید مهدی گفتم: «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟» گفت: «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم.» گفتم: «برو و مواظب خودت باش!» با اینکه خودش می دانست بر نمیگردد، گفت: «این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!» مادر این شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در #عملیات_مرصاد را اینچنین بیان میکند: "سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27 و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به #شهادت می رسد. منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند.
زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم..."
#پاسدار_شهید_سیدمهدی_رضوی
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
💠 برادر و خواهر من ... آیا جوابی برای این خونهایی که برا من و تو ریخته شده داریم؟!!!
آیا توانستیم در راه حفظ ارزش ها و پایمال نشدن خون شهیدان قدمی برداریم...
کلاه خودمونو قاضی کنیم ببینیم با خودمون چند چندیم😔😔😔
#تلنگر #شهید #حجاب #صلوات
@dosteshahideman
4_6030494083447783948.mp3
10.01M
#کربلایی_حسین_شریفی
🎼 باز منو بارون چشام حسین...
غم تو صدام حسین....دوباره سلام حسین...
✨دلتنگی و پریشانی، حرم و شبای بارونی...
#پیشنهاددانلودبسیارزیبا 👌🌺
@dosteshahideman
[ آݩ نـیـڔۏیۍ ڪہ نـَمـازَۺ ڔا اَۏلـ وَقـٺ نَخـوانَـد، خـُۏبـ هـم نمـۍٺـوانـَد بِجنـگـَد ]
+ۺـهـیـدحَـسَـڹبـاقـِرۍ
#حَےِعَلیْالَصلاة 🌱
🌸🌾
#دلنوشتـــــہ
شهیـــ🌷ــدان
اے سفیـــــران عالم ملکــ✨ــوٺ...
میشود ما را ڪه چون
مرغانی عاشـــ❤️ــق
گرفتار قفسیـــــم..
از این تعلقات برهانید
و لایق پــ🕊ـــرواز کنید..
#شهدا_همیشه_نگاهی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
@dosteshahideman
یہ وقتایی دلت از کسی میگیره ؛
یہ وقتایی حرفی کہ نباید رو، میشنوی؛
یہ وقتایی چیزی کہ بهت گفتند،
حقّت نیست ؛
توی ایــن لحظہها
با اینکہ میشہ جواب داد و
حتــــی انتقام گرفت ،
میشہ
بہ خاطر خدا
گذشت؛ یا ... صبر کرد
#واصبر_و_ما_صبرک_الا_بالله
#و_لاتحزن_و_لاتک_فی_ضیق
این
حرف خداست کہ:
بخاطر من ببخش، یا صبر کن
کہ من کنار توام ...
#قرآن_سورهنحل_آیه۱۲۷
........................................
@dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
♻️درمحضـــر شهیدمحمودرضا بیضایی ✅درس اول 🔸 از شهید اموختیم که: #رفقا برای شهادت باید کار کرد فقط ار
♻️درمحضـــر شهیدمحمودرضا بیضایی
✅درس دوم
🔸 از شهید اموختیم که:
#رفقا ما شیعه به دنیا امدیم تا در تحقق ظهور مولامون موثر باشیم✌️
پس باید در نظر داشته باشیم که یه شیعه یه سلاح هایی نیاز دارد برای سربازی..کاربردترین سلاح ها:
۱)تقواست😍
۲) ولایت پذیری☺️
۳) نماز اول وقت👏
۴)عاشق مولاشدن😘
وقتی عاشق شدی وقتی تقوات رفت بالا وقتی عاشق ولایت شدی اون وقته که شروع کارکردنت با لذت است چون برای خداست و کار برای خدا خستگی ندارد...❤️
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#مکتب_الشهدا
@dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌱🕊🌸🌱🕊🌸🌱🕊🌸🌱🕊
فیلم شهید بیضایی که ازیکی ازعناصر داعش که توسط لشکر فاطمیّون اسیر شده است حمایت میکند...😍
خودتون ببینید😊
🎗فرمانده مهربون اقا محمود رضا بیضایی🎗
🍀| @dosteshahideman
🌸🌱🕊🌸🌱🕊🌸🌱🕊🌸🌱🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دم غروب بریم حرم
شاه ســـــــــــــــــــــــــــلام علیــــــک
وفتی در بهمن سال ۱۳۸۲ وارد سپاه شده، نام مستعار( حسین نصرتی) را برای خود انتخاب کرد، نامی که به گفته ی خودش بر گرفته از ندای ( هل من ناصر ینصرنی) ملایش حسین بن علی و کنایه از لبیک به این ندا بود.
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
@dosteshahideman
ای که نگاهت بهترین آغاز است!
من با تو باشم،
دوباره طالب بندگی میشوم ...
تو همانهادیِ پر از امید فردایماهستی
در مسیر دلدادگی عَبد و رَب 🌱
❤ ️هادی دل خسته ما باش!
@dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
🔥🦋🔥🦋🔥🦋🔥 📕 #فرار_از_جهنم ✍ #قسمت_دوم یک روز شوم 🥀 صبح ها که از خواب بیدار می شدم ... مادرم تازه، م
🔥🔥🔥🔥
📕 #فرار_از_جهنم
✍ #قسمت_سوم
خشونت از نوع درجه b 😡
تمام وجودم آتش گرفته بود ... برگشتم خونه ... دیدم مادرم، تازه گیج و خمار داشت از جاش بلند می شد ... اصلا نفهمیده بود بچه هاش از خونه رفتن بیرون ... اصلا نفهمیده بود بچه های کوچیکش غرق خون، توی تنهایی جون دادن و مردن ... .
زجر تمام این سال ها اومد سراغم ... پریدم سرش ... با مشت و لگد می زدمش ... بهش فحش می دادم و می زدمش ... وقتی خدمات اجتماعی رسید، هر دومون زخمی و خونی بودیم ... .
بچه ها رو دفن کردن ... اجازه ندادن اونها رو برای آخرین بار ببینم ... توی مصاحبه خدمات اجتماعی، روان شناس ازم مدام سوال می کرد ... دلم نمی خواست باهاش حرف بزنم ... تظاهر می کرد که من و دیلمون، برادر دیگه ام، براش مهم هستیم اما هیچ حسی توی رفتارش نبود ... .
فقط به یه سوالش جواب دادم ... الان که به زدن مادرت فکر می کنی چه حس و فکری بهت دست میده؟ ... فکر می کنی کار درستی کردی؟ ...
درست؟ ... باورم نمی شد همچین سوالی از من می کرد ... محکم توی چشم هاش زل زدم و گفتم ... فقط به یه چیز فکر می کنم ... دفعه بعد اگر خواستم با یه هیکل بزرگ تر درگیر بشم؛ هرگز دست خالی نرم جلو ... .
من و دیلمون رو از هم جدا کردن و هر کدوم رو به یه پرورشگاه فرستادن و من دیگه هرگز پیداش نکردم ...
بعد از تحویل به پرورشگاه، اولین لحظه ای که من و مسئول پرورشگاه با هم تنها شدیم ... یقه ام رو گرفت و منو محکم گذاشت کنار دیوار ... با حالت خاصی توی چشم هام نگاه کرد و گفت ... توی پرونده ات نوشتن خشونت از نوع درجه b.... توی پرورشگاه من پات رو کج بزاری یا خلاف خواسته من کاری انجام بدی ؛ جهنمی رو تجربه می کنی که تا حالا تجربه نکرده باشی ... .
من یه بار توی جهنم زندگی کرده بودم ... قصد نداشتم برای دومین بار تجربه اش کنم ... این قانون جدید زندگی من بود ... به خودت اعتماد کن و خودباوری داشته باش چون چیزی به اسم عدالت و انسانیت وجود نداره ... اینجا یه جنگل بزرگه ... برای زنده موندن باید قوی ترین درنده باشی ... .
از پرورشگاه فرار کردم ... من ... یه نوجوان 13ساله ... تنها ... وسط جنگلی از دزدها، قاتل ها، قاچاقچی ها و فاحشه ها...
ادامه دارد....
🍀| @dosteshahideman
❤️شـهـيـد مـدافـع حـرم❤️
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی
به روایت برادرشهید💚
وصـیـت نـامـه
بعد از #شهادتش ،سپردم همه جا را دنبال #وصیت_نامه اش گشتند.🍃
حتی توی وسایلی که در #سوریه جامانده بود.اما وصیت نامه ای در کار نبود.🍃
#تنها چیز مکتوبی که از او موجود است #همان_نامه ای است که برای #همسر #مکرم خو در #شب_شهادت_امیر_المومنین(ع) نوشته بود.☝️
این #وصیت نامه را بعد از #شهادتش منتشر کردم.محض اطمینان،یکبار از #همسر_معززش درباره ی وصیت نامه سوال کردم.🙂
#فرمود:یک بار در #خانه درباره ی وصیت نامه از او پرسیدم،پوستر #شهید_همت را نشان داد و گفت:#وصیت من این است.🙂☝️
#محمودرضا پوستری از حاج همت در اتاق کوچکش روی کمد وسایل شخصی اش چسبانده بود.🙂
روی این پوستر،زیر تصویر #حاج همت این فراز از #وصیت نامه اش نوشته شده بود،با خدای☝️ خود #پیمان بسته ام تا آخرین #قطره خونم در #راه حفظ و حراست از #انقلاب_الهی یک آن آرام و قرار نگیرم
@dosteshahideman