رهبر من، آقاے من...
بهار ۸٠ سالگیتان مبارڪ
۲۴ تیر ماه تاریخ شناسنامه اے
تولد امام خامنه ای (حفظه الله) استــ و تاریخ دقیق تولد ایشان، ۲۹ فروردین ۱۳۱۸ هستــ .
به بهانه سالروز تولد حضرتــ آقا:
هر چند همه دوستــ دارند
شما را "آقا" صدا کنند ولے ...
به جمع دانشجویان که می رسی، قامتــ "استاد" برازنده شماست
در میان نظامیان ڪه می آیے، هیبتــ "فرماندهی" تان دل دوستان را شاد و دل دشمنانتان را می لرزاند
روز پدر که می آید می شوید
مهربانترین "بابا" ی دنیا
روز جانباز که می شود، همه دستــ "جانباز" شما را به هم نشان می دهند ...
۹ دی که می رسد
قصه "علی" می شوید در جمل
راستی اصلا مهم نیستــ تاریخ تولدتان ۲۹ فروردین استــ یا ۲۴ تیر؛ همه اینها بهانه استــ آقاجان!
بهانه ایستــ ڪه ما یادمان نرود خدا نعمتی چون شما را داده استــ، خدا را برای این نعمتــ شکر می گوییم...
اللهم_احفظ
قائدناالامام_خامنه_اے
@dosteshahideman
ختم صلوات امروز برای سلامتی حضرت آقا
لطفا تعداد را به ایدی زیر ارسال کنید🌹
@shahidhojat
اعلام تعداد صلوات ها برای سلامتی حضرت آقا🕊
تاکنون👈
💞۱۰۸۰۰شاخه گل صلوات💞
شما هم در این ختم صلوات شریک شوید🌹
تعداد را به ایدی زیر بفرستید🌹
@shahidhojat
1.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تولـــــــــــ😍ـدت مبــــــ😘ــارک آقا جان❤️
🌹باقی مانده عمر بنده بی لیاقتی مثل ما اضافه شود برعمر شریف و بابرکت شما🌹
🕊| @dosteshahideman
🗾عکس سمت راست متعلق به شاگرد امام خمینی(ره) که تک نفره با تکیه برخدا ۱۰میلیون انسان را درنیجریه شیعه کرده✌️
🗾عکس سمت چپ متعلق به نوه های امام خمینی که ۸۰میلیون نفر را از انقلاب زده می کنند...
♻️ شخصیت امام خمینی برای بعضی از نوه ها قابل درک نیست...
امام فرمود انقلابمان را صادر میکنیم اما نوه ها تلاش درکم رنگ کردن انقلاب میکنند🔸
@dosteshahideman
⚘﷽⚘
#خواهرانه
شب که می شود....🌙
تو ؛
همواره آرمیده ای ،
در بساط #قرب_الهی....
و....
من ؛
همواره آویزانم ،
به ریسمان #یاد_تو....
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#شب_بخیر_علمدار
🌙 | @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
🔥🔥🔥🔥 📕 #فرار_از_جهنم ✍ #قسمت_هفدهم به من اعتماد کن ❣ سرم رو به جواب نه، تکان دادم ... . من چیزی
🔥🔥🔥🔥
📕 #فرار_از_جهنم
✍ #قسمت_هجدهم
مسابقه بزرگ🏆
روز عید فطر بود ... مرخصی گرفتم ... دلم می خواست ببینم چه خبره ... .
یکی از بچه ها توی آشپزخانه مسجد، داشت قرآن تمرین می کرد ... مسابقه حفظ بود ... تمام حواسم به کار خودم بود که یکی از آیات رو غلط خوند ... ناخودآگاه، تصحیحش کردم و آیه درست رو براش خوندم ...
با تعجب گفت: استنلی تو قرآن حفظی؟ ...
منم جا خوردم ... هنوز توی حال و هوای خودم بودم و قبلا هرگز هیچ کدوم از اون کلمات عربی رو تکرار نکرده بودم ... اون کار، کاملا ناخودآگاه بود ...
سعید با خنده گفت: اینقدر که این قرآن گوش می کنه عجیب هم نیست ... توی راه قرآن گوش می کنه ... موقع کار، قرآن گوش می کنه ... قبلا که موقع خواب هم قرآن، گوش می کرد ... هر چند الان که دیگه توی مسجد نمی خوابه، دیگه نمی دونم ...
حس خوبی داشت ... برای اولین بار توی کل عمرم یه نفر داشت ازم تعریف می کرد ... .
روز عید، بعد از اقامه نماز، جشن شروع شد ... .
سعید مدام بهم می گفت: تو هم شرکت کن. مطمئن باش اول نشی، دوم یا سوم شدنت حتمیه ... اما من اصلا جسارتش رو نداشتم ... جلوی اون همه مسلمان... کلماتی که اصلا نمی دونستم چی هستن ... من عربی بلد نبودم و زبان من و تلفظ کلماتش فاصله زیادی داشت ... .
مجری از پشت میکروفن، اسامی شرکت کننده ها رو می خوند که یهو ... سعید از عقب مسجد بلند گفت ... یه شرکت کننده دیگه هم هست ... و دستش رو گذاشت پشتم و من رو هل داد جلو ... .
خواست لهش کنم ...
مجری با خنده گفت ... بیا جلو استنلی ... چند جزء از قرآن رو حفظی؟ ...
.
.
جزء؟ ... جزء دیگه چیه؟ ... مات و مبهوت مونده بودم ... با چشم های گرد شده و عصبانی به سعید نگاه می کردم ... .
سرش رو آورد جلو و گفت: یعنی چقدر از قرآن رو حفظی؟... چند بخش رو حفظی؟ چند تا سوره؟
.
.
سوره چیه؟ مگه قرآن، بخش بخشه؟ ... .
سری تکان دادم و به مجری گفتم: نمی دونم صبر کنید ... و با عجله رفتم پیش همسر حنیف ... اون قرآن ضبط شده، چقدر از قرآن بود؟ ... خنده اش گرفت ... همه اش رو حفظ کردی؟ ...
آره ...
پس بگو من حافظ 30 جزء از قرآنم ...
.
.
سری تکان دادم ... برگشتم نزدیک جایگاه و گفتم: من 30 جزء حفظم ...
.
مجری با شنیدن این جمله، با وجد خاصی گفت: ماشاء الله یه حافظ کل توی مسابقه داریم ...
.
.
مسابقه شروع شد ... نوبت به من رسید ... رفتم روی سن، توی جایگاه نشستم ... ضربان قلبم زیاد شده بود ...
.
داور مسابقه شروع کرد به پرسیدن ... چند کلمه عربی رو می گفت و من ادامه می دادم ... کلمات عربی با لهجه غلیظ انگلیسی ... همه در حالی که می خندیدند با صدای بلند ماشاء الله می گفتند ... .
.
آخرین بخش رو که خوندم، داور گفت: احسنت ... لطف می کنی معنی این آیه رو بگی ...؟
ادامه دارد....
#داستان_واقعی
🍀| @dosteshahideman