@Azan98Bot4_5802966447185461733.mp3
زمان:
حجم:
6.07M
⚜ زیارت عاشورا ⚜
روز یازدهم چله
🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
🔥🔥🔥🔥 📕 #فرار_از_جهنم ✍ #قسمت_سی_و_سوم حرمت مومن 😔 چند وقتی ازشون خبری نبود ... تا اینکه یکی از بچ
🔥🔥🔥🔥
📕 #فرار_از_جهنم
✍ #قسمت_سی_و_چهارم
مادر 👵
.
این بار توی مراسم خواستگاری، حاج آقا هم باهام اومد ... خواسته بودم چیزی در مورد علت اون اتفاق به حسنا نگن... نمی خواستم روی تصمیمش تاثیر بزاره ... حقیقت این بود که خدا به من لطف داشت اما من لایق این لطف نبودم...
.
.
رفتیم توی حیاط تا با هم صحبت کنیم ... واقعا برام سخت بود اما اون حق داشت که بدونه ... .
همه چیز رو خلاصه براش گفتم ... از خانواده ام، سرگذشتم، زندان رفتنم و ...
.
حرفم که تموم شد هنوز سرش پایین بود ... بدجور چهره اش گرفته بود ... سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... اونقدر عمیق و طولانی که کم کم داشت گریه ام می گرفت ...
.
.
سرش رو آورد بالا و گفت: الان کی هستید؟ ... یه تعمیرکار که داره درس می خونه بره دانشگاه ... سرم رو پایین انداختم و ادامه دادم ... البته هنوز دبیرستان رو تموم نکردم ...
.
- خانواده انتخاب ما نیست ... پدر و مادر انتخاب ما نیست ... خودتون کی هستید؟ ... الان کی هستید؟ ... .
.
تازه متوجه منظورش شدم ... یه نفر که سعی می کنه، بنده خدا باشه و تمام تلاشش رو می کنه تا درست زندگی کنه ...
.
.
دوباره مکثی کرد و گفت: تا وقتی که این آدم، تلاشش رو می کنه؛ جواب منم مثبته ...
.
.
از خوشحالی گریه ام گرفته بود ... قرار شد یه مراسم ساده توی مسجد بگیریم و بعدش بریم ماه عسل ... من پول زیادی نداشتم ... البته این پیشنهاد حسنا بود ... .
.
چند روز بعد داشتیم لیست دعوت می نوشتیم ... مادر حسنا واقعا خانم مهربانی بود ... همین طور که مشغول بودیم یا تعجب پرسید: شما جز حاج آقا و خانواده اش، و خانواده حنیف هیچ دعوتی دیگه ای نداری؟ ...
.
برای اولین بار، بعد از 17سال، یاد مادرم افتادم ... اون شب، تمام مدت چهره اش جلوی چشمم بود ...
.
.
پیداش کردم ... 60 سالش شده بود اما چهره اش خیلی پیر نشونش می داد ... کنار خیابون گدایی می کرد ...
.
.
با دیدنش، تمام خاطراتم تکرار شد ... مادری که هرگز دست نوازش به سرم نکشیده بود ... یک بار تولدم رو بهم تبریک نگفته بود ... یک غذای گرم برای من درست نکرده بود ... حالا دیگه حتی من رو به یاد هم نداشت ... اونقدر مشروب خورده بود که مغزش از بین رفته بود ... .
.
تا فهمید دارم نگاهش می کنم از جا بلند شد و با سرعت اومد طرفم ... لباسم رو گرفت و گفت ... پسر جوون، یه کمکی بهم بکن ... نگام نکن الان زشتم یه زمانی برای خودم قشنگ بودم ... اینها رو می گفت و برام ادا در میاورد تا نظرم رو جلب کنه و بهش کمک کنم ... .
.
به زحمت می تونستم نگاهش کنم ... بغض و درد راه گلوم رو گرفته بود ... به خودم گفتم: تو یه احمقی استنلی، با خودت چی فکر کردی که اومدی دنبالش ... .
اومدم برم دوباره لباسم رو چسبید ... لباسم رو از توی مشتش بیرون کشیدم و یه 10 دلاری بهش دادم ... از خوشحالی بالا و پایین می پرید و تشکر می کرد ... .
.
گریه ام گرفته بود ... هنوز چند قدمی ازش دور نشده بودم که یاد آیه قرآن افتادم ... و به پدر و مادر خود نیکی کنید ... همون جا نشستم کنار خیابون ... سرم رو گرفته بودم توی دست هام و با صدای بلند گریه می کردم ... .
.
اومد طرفم ... روی سرم دست می کشید و می گفت: پسر قشنگ چرا گریه می کنی؟ گریه نکن. گریه نکن ...
.
سرم رو آوردم بالا ... زل زدم توی چشم هاش ... چقدر گذشت؛ نمی دونم ... بلند شدم دستش رو گرفتم و گفتم: می خوای ببرمت یه جای خوب؟
.
ادامه دارد....
#داستان_واقعی
🍀| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
زهر آمد و بر جوانه ی تاک افتاد
بر پیرهن دل رضا چاک افتاد🕯🏴
وقتی که اذان صبح سر می دادند
خورشید غروب کرد
و بر خاک افتاد🕯🏴
چشمان ترت خروش دریاست
آهت سبب محشر کبراست🕯🏴
پشت در بسته جان سپردی
پر پر شدنت شبیه زهراست🕯🏴
#شهــادتامامجــوادعلیهالسلام
#تسلیتباد🕯🏴
🌑| @dosteshahideman
4.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
صاحب عزا تو مشهده 👆
پرچم سیاه رو گنبده
#کربلایی_حمیدعلیمی
#یاجوادالائمه_ادرکنی
🌑| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۱۱ مرداد ۱۳۹۸
میلادی: Friday - 02 August 2019
قمری: الجمعة، 30 ذو القعده1440
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (100 مرتبه)
- یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه)
- یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن
❇️ وقایع مهم شیعه:
📚 رویدادهای این روز:
🔹شهادت حضرت امام محمد تقی علیه السلام «جوادالائمه» (220 ه ق)
🔹شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری (1288 ه ش)
#روزتون_منور_به_یاد_شهید_محمود_رضا_بیضایی
☀️| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۱۱ مرداد ۱۳۹۸ میلادی: Friday - 02 August 2019 قمری: الجمع
⚘﷽⚘
خورشیـ☀️ـد
بزرگترین مؤذن #صبح است
و #شهید والاترین مکبر آزادگی🕊
و کدام تکبیر✊ رساتر و فراگیرتر
از #شهادتینی که در بی تعلق ترین ثانیه⏱ های زندگی بر لبان #شهید جاری می شود⁉️
#شهید_محمودرضا_بیضائی❣
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
⚘﷽⚘
#حدیث_روز
#امام_علی_عليه_السلام
اِحذَروُا ضِياعَ الأعمارِ فِيما لا يَبقى لَكُم فَفائِتُها لا يَعُودُ
از #تباه_كردن عمر در آنچه ماندگار نيست ، بپرهيزيد، كه #عمر رفته ، باز نمى گردد .
📙غررالحکم ،حدیث ۲۶۱۸
🌷| @dosteshahideman
1_87986641.mp3
زمان:
حجم:
3.33M
🍃🏴🍃¤•¤•¤•••
درمان دردم تویی
ای جانِ جانانِ من..
🎙محمدحسین پویانفر
#یا_ابن_الرضا
#یاجواد_الائمه
🕊شهادت #امام_جواد (ع) تسلیت باد
◼️| @dosteshahideman
1_87739619.mp3
زمان:
حجم:
6.25M
مداحی 🎤
حسین یا ذیالڪرم
منو ببر تا به حرم
منو ببر تا ڪربلا
#شـور
حاج محمود ڪریمی
◼️| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 💠برای محمودرضا / چهار 🌷درون خودش کلنجاری داشت با خودش. برای کسی آشکار نمیکرد اما گاهی توی حر
⚘﷽⚘
برای محمودرضا / پنج
🌷وقتی پیکرش را داخل قبر گذاشتم، از طرف همسر معززش گفتند محمودرضا سفارش کرده چفیهای که از آقا گرفته با او دفن شود. جا خوردم. نمیدانستم از آقا چفیه گرفته. رفتند چفیه را از داخل ماشین آوردند. مانده بودم با پیکرش چه بگویم. همیشه در ارادت به آقا (زید عزه) خودم را بالاتر از او میدانستم. چفیه را که روی پیکرش گذاشتم فهمیدم به گرد پایش هم نرسیدهام در این چند وقت. یادم هست یکبار چند سال پیش گفت شیعیان در بعضی از کشورها بدون وضو تصویر آقا را مس نمیکنند و گفت ما اینجا از شیعیان عقب افتادهایم.
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷| @dosteshahideman