💭 #خادم_تبادلات نیازمندیم 🙂
سرباز امام زمان (عج) توفضاے مجازے
کم نیستا.. [••💚••]
#فقطسهروزدرهفته
💬|| @gharibjamandeh
🇮🇷خادم مادرمون حضرت زهرا میشی؟
#اگهبلدےبیا 🙃
1_36571538.mp3
2.98M
🎧 #شور احساسی
#مدافعان_حرم
✷♥️✷تو زینبیه، قیامته
✷♥️✷پس کی نصیبم #شهادته
🎤 #محمد_عرفان
👌فوق زیبا
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت دوم داستان دنباله دار سرزمین زیبای من: قانون سال1990 . سال 1967 ... پس از برگزاری یک ر
⚘﷽⚘
قسمت سوم داستان دنباله دار سرزمین زیبای من: آرزوی بزرگ
.
پدرم همیشه آرزو داشت درس بخونه ... دلش می خواست رشد کنه و روزی بتونه از اون زندگی بردگی نجات پیدا کنه ... با تصویب قانون جدید، انگار روح تازه ای توی پدرم دمیده شده بود ... نه مادرم و نه هیچ کدام از همسایه ها ... امیدی به تغییر شرایط نداشتن ... اما پدرم تصمیمش رو گرفته بود ... می خواست به هر قیمتی شده ... حداقل یکی از بچه هاش درس بخونه ...و اولین قدم رو برداشت ... .
.
اون شب وقتی به خونه برگشت غرق خون بود ... صورت سیاهش ورم کرده بود و پاره شده بود ... بدنش هم اوضاع خوبی نداشت ...
.
اومد داخل و کنار خونه افتاد ... مادرم به ترس دوید بالای سرش ... در حالی که زیر بغل پدرم رو گرفته بود ... اشک بی امان از چشم هاش پایین می اومد ...
.
- مگه نگفتی این بار دیگه درست میشه ... پس چرا به جای بیمارستان اومدی خونه؟ ... چرا با این وضع نرفتی پیش دکتر؟ ... بهت گفتم دست بردار ... بهت گفتم نرو ... بهت گفتم هیچی عوض نمیشه ... گریه می کرد و این جملات رو تکرار می کرد ... .
.
من و سیندی هم گریه مون گرفته بود و بقیه به مادرکمک می کردن ... صبح، علی رغم اصرارهای زیاد مادرم ... پدرم با اون حالش راهی مزرعه شد ... نمی خواست صاحب مزرعه بیشتر از این، عصبانی بشه ... اما دست از آرزوش نکشید ... تا اینکه بعد از یکسال و نیم تلاش بی وقفه و کتک خوردن های زیاد ... اجازه درس خوندن یکی از بچه ها رو گرفت ... .
.
خواهرها و برادرهای بزرگ ترم حاضر به درس خوندن نشدن ... گفتن سن شون برای شروع درس زیاده و بهتر کمک حال خانواده باشن تا سربارش ... و عرصه رو برای من و سیندی خالی کردن ...
.
.
پدرم اون شب، با شوق تمام ... دست ما دو تا رو توی دست هاش گرفت... چند دقیقه فقط بهمون نگاه کرد ... .
- کوین ... بهتره تو بری مدرسه ... تو پسری ... اولین بچه بومی توی این منطقه هستی که قراره بره مدرسه ... پس شرایط سختی رو پیش رو داری ... مطمئنم تحملش برای خواهرت سخت تره ... .
ولی پدرم اشتباه می کرد ... شرایط سختی نبود ... من رو داشت ... مستقیم می فرستاد وسط جهنم
🔲| @dosteshahideman
شب از نیمه که میگذرد
هر ثانیه؛
یک عمر دلتنگی را
به دوش میکشد...
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#شب_بخیر_علمدار 🌙
🌙 | @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۲۵ شهریور ۱۳۹۸
میلادی: Monday - 16 September 2019
قمری: الإثنين، 16 محرم 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
🔲| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
یادی که دردلهاهرگزنمی میرد یاد شهیدان است
🌹شهیدمدافع حرم
🌹شهید #محمود_رضا_بیضائی
سلاااااااااام صبحتون شهدایی😍
🔲| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
🌸 #حدیث_روز
🔅 امام على عليه السلام:
🔺 احمق ترين مردم كسى است كه خود را عاقل ترین مردم مى داند❗️
🔲| @dosteshahideman
5_6176956960777175066.mp3
2.85M
#صوت
♦️ما بیماریم
♦️صبح که بیدار میشی تا شب چند نفرو اذیت میکنی؟؟
🔻دل چند نفرو میشکنی؟
🔺چرا از شکست دیگران لذت میبری؟
#دقایق_دلنشین
#استاددانشمند
🌸| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
مصاحبه با زائرین امام رضا علیه السلام
در مورد یک میهمانی حتما ببینید ❤️
@dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
مداحی که لکنت زبان دارد اما در هنگام مداحی برا اهل بیت علیهم السلام.......
پیشنهاد میکنم نگاه کنید تا آخر 🙏🌹
@dosteshahideman🌷🌷🌷
⚘﷽⚘
#سیره_شهدا
🔸مثل بچه #بسیجی ها زندگی میکرد
خیلی ساده و به دور از تجملات. نمی پذیرفت درخانه حتی مبل🛋 داشته باشد؛ نه این که بخواهد #تظاهر به زهد کند و از روی تصنع باشد؛ روحیه اش😇 این طور بود!
🔹این اواخر در میدان #آرژانتین روی چمن ها🌱 نشسته بودیم که پرسیدم: "با حقوق💰 پاسداری #زندگی چطور میگذرد؟ "
🔸گفت: من راضی به گرفتن همین حقوق هم نیستم❌ دنبال کاری هستم که زندگی را بچرخاند و شغل #پاسداری برای #تأمین_زندگی نباشد!!
#شهید_محمودرضا_بیضایی
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت سوم داستان دنباله دار سرزمین زیبای من: آرزوی بزرگ . پدرم همیشه آرزو داشت درس بخونه ...
⚘﷽⚘
قسمت چهارم داستان دنباله دار سرزمین زیبای من: اولین روز مدرسه
.
روز اول مدرسه ... مادرم با بهترین تکه های پارچه ای که داشتیم برام لباس درست کرد ... پدرم فقط تونست برام چند تا مداد و دفتر بخره ... اونها رو توی یه کیسه پارچه ای ریختیم ... و قبل از طلوع خورشید از خونه اومدیم بیرون ... پدرم با شوق تمام، چند کیلومتر ... من رو تا مدرسه کول کرد ... کسی حاضر نمی شد دو تا بومی سیاه رو تا شهر سوار کنه ...
.
.
وارد دفتر مدرسه که شدیم ... پدرم در زد و سلام کنان وارد شد ... مدیر مدرسه نیم نگاهی کرد و بدون اینکه سرش رو درست بالا بیاره ... رو به یکی از اون مردها گفت ... آقای دنتون ... این بچه از امروز شاگرد شماست ... .
پدرم با شادی نگاهی بهم کرد ... و دستش رو به نشانه قدرت تکان داد ... قوی باش کوین ... تو از پسش برمیای ... .
.
دنبال معلم راه افتادم و وارد کلاس شدم ... همه با تعجب بهم نگاه می کردن ... تنها بچه سیاه ... توی یه مدرسه سفید ... معلم تمام مدت کلاس، حتی بهم نگاه هم نمی کرد ... .
من دیرتر از بقیه سر کلاس اومده بودم ... اونها حروف الفبا رو یاد داشتن ... من هیچی نمی فهمیدم ... فقط نگاه می کردم ... خیلی دلم سوخته بود ... اما این تازه شروع ماجرا بود ...
.
.
زنگ تفریح، چند تا از بچه ها ریختن سرم ... هی سیاه بو گندو ... کی به تو اجازه داده بیای اینجا؟ ... و تقریبا یه کتک حسابی خوردم ... من به کتک خوردن از بزرگ تر ها عادت کرده بودم و کتک خوردن از دست چند تا بچه، چندان درد نداشت ... اما بدترین قسمت ماجرا زمانی بود که ... مداد و دفترم رو انداختن توی توالت ... دویدم که اونها رو در بیارم ... اما روی من و وسایلم دستشویی کردن ... .
.
دفترم خیس شده بود ... لباس های نو و و سایلم بوی ادرار گرفته بود ... دلم می خواست لهشون کنم اما یاد پدرم افتادم ... اینکه چقدر به خاطر مدرسه رفتنم کتک خورد و تحقیر شد ... چقدر دلش می خواست من درس بخونم ... و اون روز، تمام مسیر رو تا مدرسه ... سفارش کرده بود با هیچ کسی درگیر نشم... تا بهانه ای برای اخراجم از مدرسه نشه ...
.
.
بدون اینکه کلمه ای بگم ... دست کردم و وسایلم رو از توی دستشویی در آوردم ... همون طور خیس، گذاشتم توی کیسه ... یه گوشه آویزون شون کردم و برگشتم توی کلاس ... .
.🔲| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
#شب است⭐️ و
چشم #اسیران دنیـ🌏ــا خفته است
و چشم #بیداردلان💖 باز
بیدار باش برادر
که هنگام #بیداری است✊
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#شب_بخیر_علمدار 🌙
🌙 | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۲۶ شهریور ۱۳۹۸
میلادی: Tuesday - 17 September 2019
قمری: الثلاثاء، 17 محرم 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
🔲| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
💞 #آقاجان
️جز در خانہ ے تو در نزنم جاے دگر
نروم جز در کوے تو بہ مأواے دگر
من کہ بیمار توأم ، درد مرا مے دانے
جز وصال تو مرا نیست مداواے دگر
🔲| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
خوشا آنان ڪہ #زینب یارشان شد
صداقت در عمل گفتارشان شد..
بہ عباس اقتدا ڪردند و رفتند
علمدار #حسین ســــردارشان شد
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
سلاممممم صبح شماشهدا پسند😍
🔲| @dosteshahideman
1_33903810.mp3
2.83M
🎼 #مداحی_شهدایی
🔸 آی شهدا دلای ما تنگہ براتون
🎤🎤مجتبی رمضانی
🌹| @dosteshahideman