دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #قسمت بیست و پنجم داستان دنباله دار سرزمین زیبای من: استعداد سیاه . وکیل مقابل در حالی که ا
⚘﷽⚘
قسمت بیست و ششم داستان دنباله دار سرزمین زیبای من: پرونده جنجالی
.
فردا صبح، کلی قبل از ساعت 9 توی دادگاه حاضر بودم ... مثل آدمی که با پای خودش اومده بود و جلوی جوخه اعدام ایستاده بود ... منتظر بودم، هر لحظه قاضی ماشه رو بکشه ... اما سرنوشت جور دیگه ای رقم خورد ... قاضی رای پرونده رو به نفع ما صادر کرد ... فریادهای وکیل خوانده بی اثر بود ... ما پرونده رو برده بودیم ... و حالا فقط قرار بود روی مبالغ جریمه و مجازات خوانده بحث کنیم ...
.
.
جلسه تمام شد ... وکیل خوانده با عصبانیت تمام، اتاق رو ترک کرد ... از جا بلند شدم ... قاضی با نگاه تحسین آمیزی بهم لبخند زد ... برای اولین بار توی عمرم، طعم پیروزی رو با همه وجود، حس می کردم ... دستش رو سمت من دراز کرد ... آقای ویزل ... کارتون خوب بود ...
.
.
باورم نمی شد ... تمام بدنم می لرزید ... از در که بیرون رفتم دستم رو گرفتم به دیوار ... نمی تونستم روی پاهام بایستم ... هنوز باورم نمی شد و توی شوک بودم ... موکل هابا حالت خاصی بهم نگاه می کردن ... .
- شکست خوردیم؟ ...
.
دیگه نتونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... نه، پیروز شدیم... ما بردیم ... برای اولین بار بود جلوی کسی گریه می کردم ... و این اولین بار، اشک شادی بود ... اصلا باورم نمی شد ... اگر خدایی وجود داشت ... این حتما یه معجزه بود ...
.
.
خبر پیروزی پرونده من بین کارگرها پیچید ... مجبور بودم به کارم ادامه بدم ... همه با تعجب بهم نگاه می کردن ... یه وکیل سیاه، که زباله جمع می کرد ... کم کم توجهات بهم جلب شد ... از نگاه های عجیب و سراسر بهت اونها ... تا سوال های مختلف ... طبق قانون، برای پرسیدن سوال حقوقی باید بهم پول و حق مشاوره می دادن ... اما من پولی نمی گرفتم ... من برای پولدار شدن وکیل نشده بودم... .
.
همین مساله و تسلطم روی قانون، به مرور باعث شهرت من شد ... تعداد پرونده هام زیاد شده بود ... هر چند، هیچ وقت، هیچ چیز برای من ساده نبود ... همیشه ضریب شکست من، چند برابر طرف مقابلم بود ... با هر پرونده فشار سختی روی من وارد می شد ... فشاری که بعدش حس می کردم یه سال از عمرم کم شد ...
.
.
موکل ها هم اکثرا فقیر ... گاهی دستمزدم به اندازه خرید چند وعده غذا می شد ... اما من راضی بودم ... همه چیز روال عادی داشت ... تا اینکه ... اون پرونده جنجالی پیش اومد ...
.
.
پلیس... یه نوجوان 17 ساله رو ... با شلیک 26 گلوله کشت... نام: محمد ... جرم: مشارکت در دزدی و حمل سلاح گرم ... .
🔲| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۱۷ مهر ۱۳۹۸
میلادی: Wednesday - 09 October 2019
قمری: الأربعاء، 10 صفر 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه)
- حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)
- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
❇️ وقایع مهم شیعه:
رویداد روز
روز جهانی پست
🔲| @dosteshahideman
🕊🕊🕊🌱🕊🕊🕊🌱🕊🕊🕊
⚘﷽⚘
🌻تا تو نگاه میکنی
کارمن آه کردن است🌻
🌷ای به فدای چشم تو
این چه نگاه کردن است🌷
صبحت بخیر علمدار زینب
🔲| @dosteshahideman
🕊🕊🕊🌱🕊🕊🕊🌱🕊🕊🕊
⚘﷽⚘
✨
هرڪه مجنونحسین اسٺ خوشابرحالش
چون ڪه لیلاے دلش لیلے لیلاے خداسٺ
#جانانےواشارهجانانمآرزوسٺ💔
✍ @dosteshahideman🕊
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
🌷💙💙💚💚💜💜🌷
⚘﷽⚘
🌹قال الإمام الصادق عليه السلام:
يُسألُ المَيِّتُ في قَبرِهِ عن خَمسٍ : عن صَلاتِهِ ، وزَكاتِهِ ، وحَجِّهِ ، وصيامِهِ ، ووَلايَتِهِ إيّانا أهلَ البَيتِ ، فتَقولُ الوَلايةُ مِن جانِبِ القَبرِ للأربَعِ : ما دَخَلَ فِيكُنَّ مِن نَقصٍ فَعلَيَّ تَمامُهُ . 🔹امام صادق علیه السلام می فرمایند:
در قبر از مرده پنج سؤال مى كنند: از نماز، زكات، حجّ، روزه و ولايتش نسبت به ما خاندان. پس، ولايت از گوشه قبر به آن چهار چيز مى گويد: هر يك از شما كم و كاستى داشتيد، كامل كردن آن با من.
📖 الكافي ،ج۳،ص۲۴۱،ح۱۵
🔲| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
💕 امام صادق علیه السلام
🔺إِنَّ زَائِرَهُ لَیَخْرُجُ مِنْ رَحْلِهِ فَمَا یَقَعُ فِیهِ عَلَی شَیْ ءٍ إِلَّا دَعَا لَهُ
🔰وقتی زائر امام حسین علیه السلام از منزل خود حرکت می کند، قدم او بر روی چیزی قرار نمی گیرد مگر آن که برایش دعا می کند.
📙بحارالأنوار، ج۹۸، ص۱۵
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
این روزها یادی کنیم از
🔻شهیدی که داعش را از #کربلا و شهر حله به عقب راند تا #امنیت مسیر پیاده روی #اربعین تامین گردد.👌✨
اربعینیها حتما به نیابت این شهید قدم بردارید...🏴
شهید مدافع حرم
سید حمید تقوی فر 🌺
مدیون شهداییم...
@dosteshahideman🕊
⚘﷽⚘
حاج حسین یکتا: بچهها! از آقا معرفت بگیرید؛ معرفت به مأموریت. مأموریتی که یه روز امام حسین(ع) گفت جوانان بنی هاشم بیایید، نعش علی اکبر به خیمه رسانید، یه روز امام خمینی(ره) گفت دزدی آمده است و سنگی انداخته، جوانها! بریم جبهه و امروز آقا میگه جوانها بلند شید آماده شید میخوایم پرچم #ظهور رو بزنیم به بالاترین قلل دولت عظمای حضرت مهدی(عج).
#اللهمعجللولیکالفرج
🌹| @dosteshahideman