⚘﷽⚘
گفتی همیشه فاصله دورت نمیکند..!!
حالا که رفته ای ،
من بی تــو چه ها کنم؟!
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#شب_بخیر_علمدار 🌙
🌙 | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
🎀ز من مپرس #کیَم
💌یا کجا دیارِ من است
زشهرِ عشقمـ♥️ودیوانگی شعارِمن است
🎀منم ستارهٔ شام و
💌تویی #سپیدهٔ صبح
🎀همیشه سویِ #رهت
💌چشم انتظار من است
🌾انعكاس نـور خورشيــ☀️ـدِ
اول #صبــح در چشمانت
#خوشبختی ام را ترسيم ميكند...😍
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
🌷 | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
💠امیرالمؤمنین عليه السلام
🔻پيروزى، با دور انديشى و اراده پايدار به دست مى آيد
🔰الظَّفَرُ بالحَزْمِ و الجَزْمِ
📙ميزان الحكمه جلد3 صفحه54
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
خوشآ آنان ڪه
با عزت ز گیتے
بساط خویش را برچیدند و رفتند
ز ڪالاهاے این آشفته بازار
شهادت را پسندیدند و رفتند...💔🕊
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#دستمو_بگیر_داداش
@dosteshahideman🌸🌸🌸
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ برای محمودرضا / شانزده 🌷رابطه من با محمودرضا به دو نوع تقسیم میشد؛ یکی رابطه برادری که به ل
⚘﷽⚘
برای محمودرضا / هفده
🌷تهران که بود، با ماشین خیلی اینطرف و آنطرف میرفت. بقول همسر معززش، بیشتر عمرش توی ماشینش گذشته بود! گاهی که با هم بودیم نگرانش میشدم؛ دیده بودم که پشت فرمان، گوشیش چقدر زنگ میخورد. همهاش هم تماسهای کاری. چند باری خیلی جدی به او گفتم پشت فرمان اینقدر با تلفن صحبت نکن؛ خطرناک است! ولی بخاطر ضرورتهای کاری انگار نمیشد. گاهی هم خیلی خسته و بیخواب بود اما ساعتهای زیادی پشت فرمان مینشست. با این همه، دقت رانندگیش خیلی خوب بود، خیلی. من هیچوقت توی ماشینش احساس خطر نکردم. همیشه کمربندش بسته بود و با سرعت معقول میراند. لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود! یکی از همرزمانش میگوید: «من بستن کمربند را از محمودرضا یاد گرفتم. توی سوریه هم که رانندگی میکرد، تا مینشست کمربند را میبست. یکبار در سوریه به من گفت: محسن! میدانی چقدر مواظب بودهام که با تصادف نمیرم؟!»
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🌷| @dosteshahideman