⚘﷽⚘
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍ما تاریکی ها و دشواری ها را بر خود پذیرفتیم تا راه شما روشن شود . جان خود را چون جرقه ای در این فضا قرار دادیم تا آسمان شما مهتابی گردد .
بسیجیان بخاطر اسلام و دفاع زیر تانکها رفتند تا اسلام سرافراز بماند.
معبودا تو خود میدانی که من خالصانه برای تو آمده ام از همه چیزهایی که تو به من عنایت فرموده ای می گذرم تو هم با فضل بی پایانت با من رفتار کن...
#شهید_غلامحسین_باج🌷
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
+ گفتم قلبـم درد میڪنه ، ضـربانش عادی نیست....!
ـــ بغـض ڪـرد ...........................!
+ گفتمــش چــته ؟
ــــ گفــت میترسم بـلایی سـرت بیـاد ، میـترسـم بیمیــری ..... .....
+ "شـوڪـه شـدم" از لحن پـر بغـضش ڪـه نفـوذ عجیبی در اعمـاق قلبـم داشـت ،
پ،ن: درڪـــــ ڪنیــد این همـه احسـاس از اون شخصیـت سخت و نفـوذناپذیـر بعیــد بـود🙃
پ،ن: گـاهـی عشــق را لا به لای این گفتگـوهای بـه ظـاهـر سـاده اما پر نفوذ و عــمیق میتوان یـافت ، جای دوری نـریـد
#گمنام_فاطمی
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
🦋 مهدی جانم
🥀توصیف قشنگےسٺ در این عالم هستے
#تـو عرش بَـرینے و #من از فرش زمینم
آواره نہ ! درحسرٺ دیـدار تو بےشک
ویرانہ ے ویرانہ ے #ویرانہ_تریـنم.
🌷| @dosteshahideman
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
📹 چرا برای امام زمان(عج) دعا میکنیم، در حالی که به دعای ما احتیاجی ندارند؟
#ظهور_نزدیک_است
#قیام_قائم
#شهیدمحمود_علمدارآقا
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
ختم قرآن به نیت شهید بزرگوار
💖حمیدسیاهکالی مرادی💖
🌷جزء(۱)👈سیدهفاطمهموسوی
🌷جزء(۲)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۳)👈S.M.H
🌷جزء(۴)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۵)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۶)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۷)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۸)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۹)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۱۰)👈گلنرگس
🌷جزء(۱۱)👈زندگیزیباستاماشهادتزیباتر
🌷جزء(۱۲)👈علیرضا
🌷جزء(۱۳)👈sam
🌷جزء(۱۴)👈علیرضا
🌷جزء(۱۵)👈فداییرهبر
🌷جزء(۱۶)👈یارقیه(س)
🌷جزء(۱۷)👈
🌷جزء(۱۸)👈
🌷جزء(۱۹)👈
🌷جزء(۲۰)👈
🌷جزء(۲۱)👈
🌷جزء(۲۲)👈
🌷جزء(۲۳)👈
🌷جزء(۲۴)👈علیرضا
🌷جزء(۲۵)👈دلتنگحرمامامرضاهستم
🌷جزء(۲۶)👈دلتگحرمامامرضاهستم
🌷جزء(۲۷)👈محبالشهداء
🌷جزء(۲۸)👈خادمالرضا
🌷جزء(۲۹)👈حسینزاده
🌷جزء(۳۰)👈شهیدزارع
🍃ختم قرآن به مناسبت سالگرد شهید بزرگوار حمید سیاهکالی مرادی است🍃
🌷رفقا جا نمونین ان شالله شهید حاجت رواتون کنه و دستمونو بگیره 🌷
@shahidhojat
🌷| @dosteshahideman
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
#قراردمغروب
💚 بریم حرم قتیل العبرات 💚
🌾بطلب حرم سنه نوکرم..🌿
🎤 #فانی
#رزقمعنوی
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
ختم قرآن به نیت شهید بزرگوار
💖حمیدسیاهکالی مرادی💖
🌷جزء(۱)👈سیدهفاطمهموسوی
🌷جزء(۲)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۳)👈S.M.H
🌷جزء(۴)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۵)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۶)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۷)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۸)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۹)👈خادمالزهرا
🌷جزء(۱۰)👈گلنرگس/علیاکبرجوانشیری
🌷جزء(۱۱)👈زندگیزیباستاماشهادتزیباتر
🌷جزء(۱۲)👈علیرضا
🌷جزء(۱۳)👈sam
🌷جزء(۱۴)👈علیرضا
🌷جزء(۱۵)👈فداییرهبر
🌷جزء(۱۶)👈یارقیه(س)
🌷جزء(۱۷)👈خودت رادریاب
🌷جزء(۱۸)👈خودت رادریاب/یاصاحبالزمان
🌷جزء(۱۹)👈خودت رادریاب
🌷جزء(۲۰)👈بانوی بی نشان/کیمیا
🌷جزء(۲۱)👈خادمالشهداء
🌷جزء(۲۲)👈خادمالشهداء
🌷جزء(۲۳)👈خادمالشهداء/شهیدمنصوریان
🌷جزء(۲۴)👈علیرضا
🌷جزء(۲۵)👈دلتنگحرمامامرضاهستم
🌷جزء(۲۶)👈دلتگحرمامامرضاهستم
🌷جزء(۲۷)👈محبالشهداء
🌷جزء(۲۸)👈خادمالرضا
🌷جزء(۲۹)👈حسینزاده
🌷جزء(۳۰)👈شهیدزارع/شهیداسماعیلی
🍃ختم قرآن به مناسبت سالگرد شهید بزرگوار حمید سیاهکالی مرادی است🍃
🌷رفقا جا نمونین ان شالله شهید حاجت رواتون کنه و دستمونو بگیره 🌷
@shahidhojat
🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ ختم قرآن به نیت شهید بزرگوار 💖حمیدسیاهکالی مرادی💖 🌷جزء(۱)👈سیدهفاطمهموسوی 🌷جزء
💚دوستانی که در ختم قرآن شرکت کردند از همه قبول باشه ان شاءالله💚
💫ان شاءالله شهید حمید سیاهکال مرادی شافع همه مان باشد صلوات🌟
♡
ازدلخوشۍهاۍجهـآنگریـهدرحـــرمتومـآرابـس♥️☔
🌷| @dosteshahideman💐
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت دهم داستان دنباله دار نسل سوخته: احسان از اون روز به بعد ... دیگه چکمه هام رو نپوشیدم ...
⚘﷽⚘
قسمت یازدهم داستان دنباله دار نسل سوخته: دست های کثیف
سر کلاس نشسته بودیم که یهو ... بغل دستی احسان با صدای بلند داد زد ...
- دست های کثیف آشغالیت رو به وسیله های من نزن ...
و هلش داد ...
حواس بچه ها رفت سمت اونها ... احسان زیرچشمی بهشون نگاه کرد ... معلوم بود بغض گلوش رو گرفته ...
یهو حالتش جدی شد ...
- کی گفته دست های من کثیف و آشغالیه؟ ...
و پیمان بی پروا ...
- تو پدرت آشغالیه ... صبح تا شب به آشغال ها دست میزنه... بعد هم میاد توی خونه تون ... مادرم گفته ... هر چی هم دست و لباسش رو بشوره بازم آشغالیه ...
احسان گریه اش گرفت ... حمله کرد سمت پیمان و یقه اش رو گرفت ...
- پدر من آشغالی نیست ... خیلیم تمییزه ...
هنوز بچه ها توی شوک بودن ... که اونها با هم گلاویز شدن... رفتم سمت شون و از پشت یقه پیمان رو گرفتم و کشیدمش عقب ... احسان دوباره حمله کرد سمتش ... رفتم وسط شون ...
پشتم رو کردم به احسان ... و پیمان رو هل دادم عقب تر ... خیلی محکم توی چشم هاش زل زدم ...
- کثیف و آشغالی ... کلماتی بود که از دهن تو در اومد ... مشکل داری برو بشین جای من ... من، جام رو باهات عوض می کنم ...
بی معطلی رفتم سمت میز خودم ...
همه می دونستن من اهل دعوا نیستم و با کسی درگیر نمیشم ... شوک برخورد من هم ... به شوک حرف های پیمان اضافه شد ...
بی توجه به همه شون ... خیلی سریع وسایلم رو ریختم توی کیفم و برگشتم سمت میز احسان ...
احسان قدش از من کوتاه تر بود ... پشتم رو کردم به پیمان...
- تو بشین سر میز ... من بشینم پشت سری ها تخته رو نمی بینن ...
پیمان که تازه به خودش اومده بود ... یهو از پشت سر، یقه ام رو کشید ...
- لازم نکرده تو بشینی اینجا ...
🌷| @dosteshahideman