eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
934 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوست شــ❤ـهـید من
از دعای خیرتون مارو محروم نکنید💔🕊
⚘﷽⚘ 🔹 جمعی از شیعیان مستضعف از یکی از کشورهای منطقه برای آموزش پیش او آمده بودند. رفته بود حسابداری و گفته بود بابت ساعت هایی که به آنها آموزش می دهد حق التدریس روی حقوقش نزنند، گفته بود چون اینها مستضعفند، آموزش آن ها را وظیفه خود می داند. 🔸 یکی از همسنگرهایش می گفت: با اینکه بعضی از این مهمان ها گاهی موازین را رعایت نمیکردند، محمودرضا با رافت و محبت با آن ها برخورد می کرد. 🔹 یک بار یکی از آن ها از عینک آفتابی محمودرضا خوشش آمد، محمودرضا آن را با اینکه قیمت زیادی هم داشت به او هدیه کرد، من اعتراض کردم که چرا اینقدر به این ها بها می دهی؟ گفت:ما باید طوری با این ها برخورد کنیم که این ها به جمهوری اسلامی علاقه مند شوند. راوی: برادر شهید 🌷 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ #شـهیدانــه❤️ هیچ‌ وقت نگفت #ریشت را تیغ نزن، #آهنگ گوش نکن، یا شلوار پاره نپوش ...! اگر با او می‌گشتی #نماز اول وقت‌خوان می‌شدی، ناخودآگاه؛ بدون این که یک کلمه به تو بگوید، #غیبت نمی‌کردی. هر وقت قرار بود ببینمش از روز قبل ریش‌هایم را #تیغ نمی‌زدم، و لباس #سنگین می‌پوشیدم ... بس که حضورش #موثر بود👌 📚منبع:کتاب عمار حلب #شهید_محمدحسین_محمدخانی #یادش_باصلوات 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ می گفت: سخت‌ترین ‌شکنجه‌ها رو در ساواک دید و سخت‌ترین ‌مقاومت ‌رو با کومله‌ داشت.. می گفت: انگار هر چی بیشتر سختی میکشه عاشق‌تر میشه.. ❤️ 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ 💠حد اعلاے مداراے خدا با ما 🍃🍂بیان استـــــاد مرحوم دولابی🍃🍂↻ 🌷| @dosteshahideman
3.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ لطف امام حسین علیه السلام به مردی که 70 سال گناه کرده بود 😔 آقا جان نگاهی به دل سیاه ما کن🌹 🌷| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ فرازی از وصیت نامه شهید حجت الله رحیمی : پردگارا ! تو خود گفتی هر که عاشق من باشد ، عاشقش خواهم بود و هر که را عاشق باشم شهیدش میکنم ، و خون بهای شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت . خدایا ! من عاشق توام ، پس خون بهـــــــــــــــــــــــ ـایم را که شهـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــادت است به من پرداخت کن 🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت چهل و پنجم داستان دنباله دار نسل سوخته: اولین 40 نفر سحری خوردم و از آشپزخونه اومدم بیرون
⚘﷽⚘ قسمت چهل و ششم داستان دنباله دار نسل سوخته: آخر بازی چند شب بعد ... حال بی بی خیلی خراب شد ... هنوز نشسته ... دوباره زیر بغلش رو می گرفتم و می بردمش دستشویی ... دستشویی و صندلی رو می شستم ... خشک می کردم ... دوباره چند دقیقه بعد ... چند بار به خودم گفتم ... - ول کن مهران ... نمی خواد اینقدر پشت سر هم بشوری و خشک کنی ... باز ده دقیقه نشده باید برگردید ... اما بعد از فکری که توی ذهنم می اومد شرمنده می شدم... - اگه مادربزرگ ببینه درست تمییز نشده و اذیت بشه چی؟ ... یا اینکه حس کنه سربارت شده ... و برات سخته ... و خجالت بکشه چی؟ ... و بعد سریع تمییزشون می کردم ... و با لبخند از دستشویی می اومدم بیرون ... حس می کردم پشت و کمرم داشت از شدت خستگی می شکست ... و اونقدر دست هام رو مجبور شده بودم ... بعد از هر آبکشی بشورم ... که پوستم خشک شده بود و می سوخت ... حس می کردم هر لحظه است که ترک بخوره ... نیم ساعتی به اذان ... درد بی بی قطع و مسکن ها خوابش کرد ... منم همون وسط ولو شدم ... اونقدر خسته بودم ... که حتی حس اینکه برم توی آشپزخونه ... و ببینم چیزی واسه خوردن هست یا نه ... رو نداشتم ... نیم ساعت برای سحری خوردن ... نماز شبم رو هم نخونده بودم ... شاید نماز مستحبی رو می شد توی خیلی از شرایط اقامه کرد ... اما بین راه دستشویی و حال ... پشتم از شدت خستگی می سوخت ... دوباره به ساعت نگاه کردم ... حالا کمتر از بیست دقیقه تا اذان مونده بود ... سحری یا نماز شب؟ ... بین دو مستحب گیر کرده بودم ... دلم پای نماز شب بود ... از طرفی هم، اولین روزه های عمرم رو می گرفتم ... اون حس و یارهمیشگی هم ... بین این 2 تا ... اختیار رو به خودم داده بود ... چشم هام رو بستم ... - بیخیال مهران ... و بلند شدم رفتم سمت دستشویی ... سحری خوردن ... یک - صفر ... بازی رو واگذار کرد ... 🌷| @dosteshahideman
@Maddahionlinمداحی آنلاین - میخوام بگم یه روضه از قصه تلخ روزگار - مهدی رسولی.mp3
زمان: حجم: 10.36M
🔳 #ایام_فاطمیه 🌴میخوام بگم یه روضه از 🌴قصه ی تلخ روزگار 🎤مهدی #رسولی ⏯ #واحد 👌 #پیشنهاد_ویژه 🌷| @dosteshahideman