eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
996 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
30.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ 🎬 نماهنگ با اجرای حاج امیر عباسی و همراهی گروه سرود احلی من العسل حرم شهدای گمنام واوان 🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت صد و شصت و هشتم داستان دنباله دار نسل سوخته: جاده کربلا کابووس های من شروع شده بود ... یک
قسمت صد و شصت و نهم داستان دنباله دار نسل سوخته: تشنه لبیک سریع، چشم های خمار خوابم رو باز کردم و ... نگاهم افتاد به خیابان مستقیمی که واردش شدیم ... بغض راه نفسم رو بست ... خواب و وقایع آخرین عاشورا ... درست از مقابل چشم هام عبور می کرد ... جاده های منتهی به کربلا ... من و کربلا ... من و موندن پشت در خیمه ... و اون صدا ... چفیه رو انداختم روی سرم و کشیدم توی صورتم ... اشک امانم رو بریده بود ... - آقا جون ... این همه ساله می خوام بیام ... حالا داری تشنه ... من بی لیاقت رو از کنار جاده کربلا کجا می بری؟... هر کی تشنه یه چیزیه ... شما تشنه لبیک بودی ... و من تشنه گفتنش ... وارد منطقه جنگی مهران شده بودیم ... اما حال و هوای دل من، کربلا بود ... - این بار چقدر با خیمه تو فاصله دارم، پسر فاطمه؟ ... از جمع جدا شدم ... چفیه توی صورت ... کفشم رو در آوردم و خودم رو بین خاک ها گم کردم ... ضجه می زدم و حرف میزدم ... - خوش به حالتون ... شما مهر سربازی امام زمان توی کارنامه تون خورده ... من بدبخت چی؟ ... من چی که سهم من از دنیا فقط جا موندنه؟ ... لبیک شما رو مهدی فاطمه قبول کرد ... یه کاری به حال دل من بی نوا بکنید ... منی که چشم هام کوره ... منی که تشنه لبیکم ... منی که هر بار جا می مونم ... به حدی غرق شده بودم که گذر زمان رو اصلا نفهمیدم ... توی حال خودم بودم ... سر به سجده و غرق خاک ... گریه می کردم که دست ابالفضل ... از پشت اومد روی شونه ام... چی کار می کنی پسر؟ ... همه جا رو دنبالت گشتم ... کندن از خاک مهران ... کار راحتی نبود ... داشتم نزدیک ترین جا به کربلا ... داغ دلم رو فریاد می زدم ... بلند شدم ... در حالی که روحی در بدنم نبود ... جان و قلبم توی مهران جا مونده بود ... چشم ابالفضل که بهم افتاد ... بقیه حرفش رو خورد ... دیگه هیچی نگفت ... بقیه هم که به سمتم می اومدن ... با دیدنم ساکت می شدن ... از پله ها اومدم بالا ... سکوت فضا رو پر کرد ... همهمه جای خودش رو به آرامش داد ... - علی داداش ... پاشو برگشت رو من بشینم کنار پنجره ... دوباره چفیه رو کشیدم روی سرم ... و محو وجب به وجب خاک مهران شدم ... حال، حال خودم نبود ... که علی زد رویشونه ام ... صورت خیس از اشکم چرخید سمتش ... یه لحظه کپ کرد ... - بچه ها ... می خواستن یه چیزی بخونی ... اگه حالشو داری ... جملات بریده بریده علی تموم شد ... چند ثانیه به صورتش نگاه کردم ... و میکروفون رو گرفتم ... نگاهم دوباره چرخید سمت مهران ... - بی سر و سامان توئم یا حسین ... تشنه فرمان توئم یا حسین ... آخر از این حسرت تو جان دهم ... کاش که بر دامن تو جان دهم ... کی شود این عشق به سامان شود؟ ... لحظه لبیک من و ، جان شود؟ ... 🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
قسمت صد و شصت و نهم داستان دنباله دار نسل سوخته: تشنه لبیک سریع، چشم های خمار خوابم رو باز کردم و .
قسمت صد و هفتاد داستان دنباله دار نسل سوخته: سرباز مخصوص دردهای گذشته ... همه با هم بهم هجوم آورده بود ... اون روز عاشورا ... کابووس های بی امانم ... و حالا ... دیگه حال، حال خودم نبود ... بچه ها هم که دیدن حال خوشی ندارم ... کسی زیاد بهم کار نمی داد ... همه چیز آروم بود تا سر پل ذهاب ... آرامگاه احمد بن اسحاق ... وکیل امام حسن عسکری ... از اتوبوس که پیاده شدم ... جلوی آرامگاه، خشکم زد ... همه ایستادن توی صحن و راوی شروع به صحبت ... در شأن مکان و احمد بن اسحاق کرد ... و عظمت شهیدی که اونجا مدفون بود ... کسی که افتخار مهر مخصوص سربازی امام زمان "عج" در کارنامه اش دو داشت ... شهید "حشمت الله امینی" ... این اسم ... فراتر از اسم بود ... آرزو و آمال من بود ... رسیدن و جا نموندن بود ... تمام خواسته و آرزوی من از دنیایی به این عظمت ... آرزویی که توی مهران ... با التماس و اشک، فریاد زده بودم ... اما همه چیز ... فقط آرزویی مقابل چشمان من نبود ... اون آرامگاه و اون محیط، خیلی آشنا به نظر می رسید ... حس غریب و عجیبی وجودم رو پر کرده بود ... اما چرا؟ ... چرا اون طور بهم ریخته بودم؟ ... همون طور ایستاده بودم ... توی عالم خودم ... که دوباره ابالفضل از پشت زد روی شونه ام ... - داداش ... اسم دارم به خدا ... مثل نینجا بی صدا میای یهو میزنی روی شونه ام ... خندید ... - دیدم زیادی غرق ساختمون شدی گفتم نجاتت بدم تا کامل خفه نشدی ... حالا که اینطور عاشقش شدی ... صحن رو دور بزن ... برو از سمت در خواهران ... خانم حسینی رو صدا کن بیاد جای اتوبوس وسائل رو تحویل بگیره ... با دلخوری بهش نگاه کردم ... - اون زمانی که غلام حلقه به گوش داشتن و ... برای پیج کردن و خبر دادن می فرستادنش خیلی وقته گذشته ... داداش ... هم خودت پا داری ... هم موبایل ... زنگ زدی جوابنداد، خودت برو ... تازه این همه خانم اینجاست ... به یکی از خانم ها پیغام دادم ... ما رو کاشت ... رفت که بیاد ... خودش هم که برنمی داره ... بعد از نماز حرکت می کنیم ... بجنب که تنها بیکار اینجا تویی ... یه ساعته زل زدی به ساختمون ... آرامگاه رو دور زدم ... و رفتم سمت حیاط پشتی که ... نفسم برید و نشستم زمین ... - یا زهرا ... یا زهرا ... چشم هام گر گرفت و به خون نشست ... 🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
قسمت صد و هفتاد داستان دنباله دار نسل سوخته: سرباز مخصوص دردهای گذشته ... همه با هم بهم هجوم آورده
باسلام خدمت همراهان عزیز ومحبین شهدای بزرگوارمون فرداشب قسمت اخر داستانمون رو تقدیم حضور شما عزیزان خواهیم کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ با این دل شکسته ما را صبور کن /🌺 یا لااقل به خاطر زینب (س) ظهور کن /🌺 دیگر بتاب از افق مکه،ماه من!/🌺 این جاده های شب زده را غرق نور کن❤️ ❤️| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ 🌷 شهید مدافع حرم محمود رضا بیضایی🌷 یکی از دوستانش جمله‌‌ای عربی را برایم پیامک کرده بود و اولش نوشته بود: "این سخنی از محمودرضاست. آن جمله این بود: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة». یعنی: «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! پرسیدم: این جمله را محمودرضا کجا گفته؟ گفت: آخرین باری که تهران بود و با هم کلاس اجرا کردیم، این جمله را اول کلاس روی تخته سیاه نوشت من هم آنرا توی دفترم یادداشت کردم. جمله برای بیست و هشت روز قبل از شهادتش بود. راوی: برادر شهید 🔅 روحش شاد یادش گرامی❤️ 🌷| @dosteshahideman
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ 🌹هر استغفار یک معجزه است.... #استاد_پناهیان🌺 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: آیا حضرت صاحب‌الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف که از دست دشمن‏ها در پشت پرده غیبت است، از دوستانش هم غافل است که هرچه بر سرشان آمد، آمد؟ این خیال‏ها از ضعف ایمان است. 📚 در محضر بهجت، ج٣، ص٢٧۶ 🌷| @dosteshahideman
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ 🎥 #ڪلیپ نماهنگ "والصبر" روایتی از صبر #حضرت_زینب (س) ●مادر شهید مدافع ولایت و امنیت " محمدحسین حدادیان" ●همسر شهید ترور، "مصطفی احمدی روشن" ●همسر شهید محور مقاومت "سردارمجید‌افشاریان" ●همسر شهید مدافع حرم "هادی باغبانی 📎پ ن : شادی دل مادران وهمسران صبور شهدا صلوات🌷 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ 🔰ویژه 💗لوح| دستخط: خاک پای همه‌ی شهدا و آرزومند مقام آنها. سیدعلی خامنه‌ای 🌹بیست و دوم اسفند؛ #روز_شهید 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ 🖋🗒نسخه‌اۍبراۍجوانان"🌺 میخواهیدڪه‌از بدتان آید؟ تا مۍتوانید یاد باشید، آرام آرام از گناه بدتان می‌آید و حالتان عوض می‌شود. معلوم استــ انسان از چیزی‌ڪه بدش‌می‌آید، اصلاسمتش‌نمۍرود! 🌹 🌷| @dosteshahideman