4.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
🎥روایت مهدی صدفی، همرزم حاج قاسم از رابطه سردار سلیمانی با محافظان
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#کلام_شهید:
🔸خدا نکند که حرف زدن و نگاه کردن به #نامحرم برایتان عادی شود
🔹پناه می برم به خدا از روزی که #گناه فرهنگ و عادت مردم شود.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌷یادش با ذکر #صلوات
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
4.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
سخنرانی حماسی آیت الله سید هاشم الحیدری معاون فرهنگی حشد شعبی عراق با عنوان:
جبهه مقاومت با خدای خود عهد بست...
این سخنرانی را ببینید تا سربازان امام زمان علیه السلام را در این عصر بشناسید و جایگاه امام خامنهای را بین مجاهدان اسلامی در منطقه بدانید
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
⭕️ شوخیِ شیرین دو تا شهید باهم
دو شهیدی که هر دو تاریخساز شدند. و هر دو منشا تحولات بزرگی بودند. تجربهی بینظیری که توسط این دو عزیز با موفقیت اجرا شد و تجربه مدیریتشون، حتی الهامبخش رهبری در بیانیه 《گام دوم》هم بود:
شهید #صیاد_شیرازی و شهید حسن #طهرانی_مقدم
خودتون ببینید 😊
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🌷🍃
🍃
#چفیه
♡··
شهیدمحمدهادینعمتی
بارفیقشازشهدایغواصبودن.
یهتیرمیخورهبهپهلویمحمدهادی
خیلیدردداشتهپهلوش
میرنتویتونلتاامنباشهجاشون
دوستمحمدهادیمیره
تایهکمکیبیارهبراشون
بهمحمدهادیمیگهتحملکن
نکنهازصدایدردتودشمنابفهمن
وجامونلوبره!
رفیقشمیرهوبعدیکیدودقیقه
برمیگرده وقتیمیاد میبینهکه
محمدهادیازدرد،سرشوتوباتلاق فروکردهتاجایرفقاشلونره.
#اخلاصیعنے
#روےِغیرِخداحسابنڪنے
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
3.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
🔺انقلاب اسلامی سه شرط ظهور را محقق کرده است
📺 برنامه تلویزیونی #بازگشت با حضور حجتالاسلام «پناهیان» به بررسی زمینههای ظهور و نقش انقلاب اسلامی در تحقق آنها پرداخته است.
⏰ امروز یکشنبه ۳۱ فروردین ساعت ۲۲ از شبکه افق، بازپخش فردا ساعت ۱۰
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🚨جوری زندگی کنید که لحظه مرگ به غلط کردن نیفتید!
حاج حسین یکتا: وقتی سنگی رو میندازی داخل دریا مثل دلبستن به دنیاست، ولی وقتی میخوای سنگ رو از ته دریا در بیاری مثل دل کندن از دنیاست؛
بچهها یه جوری زندگی کنید که دم آخری به غلط کردن نیفتید! من توی جبهه وقتی شب عملیات تیر خوردم و لحظات آخرم رو داشتم میدیدم چنان دست و پا میزدم که زمین از جون کندن من مثل چاله شده بود و اونجا فقط یه چیزی به خدا میگفتم، از ته دلم فریاد میدم که خدایا غلط کردم که گناه کردم!
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
1.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
#جانم_فدای_ولایت_فقیه❤️
🔷ما تا حالا راه نیافتادهایم...❗️
🔷تا حالا هجرت نکردهایم...❗️
🔷شما جوانها بهتر میتوانید این راه را پیدا کنید... ‼️
#کلام_امام
#تهذیب_نفس
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #از_گناه_تا_توبه قسمت ششم(۶) ✅ بچه ها یک چیزی بگم؟😢 هرکس دوست داره به منافع خودش در دنیا بر
⚘﷽⚘
#از_گناه_تا_توبه ۷
✅ تازه یک نکته دیگه
اینکه خدا بیاد دستور بده نماز و روزه انجام بده اینکه خیلی عجیب نیست چون معلومه به نفع خودمون هست
عجیب اینه وقتی انجام ندی اسمش میشه گناه و معصیت
😳
یعنی وقتی من دست خودم رو می برم
آب سمیّ گناه رو میخورم
خدا داره ناراحت میشه
👌
💢خدا داره یه جوری مهربونی میرسونه
که وقتی به دستوراتی که به #نفعمون هست عمل کنیم #بهشت قرار داده و با #جهنم هم تهدید میکنه
✅مثل مادری که از سر دلسوزی کودک نادان خودش رو تهدید میکنه
حتی اگر قرآن رو هم بادقت بخونین
می بنین که خدا با چه اصرار و التهابی داره با بنده هاشصحبت میکنه
تا حالا اینجوری قرآن رو خوندین؟
👈کسی که قرآن رو نامه ی عاشقانه خدا به بنده هاش نبینه در واقع معانی و منظور کلمات قرآن رو درست متوجه نشده
ادامه دارد....
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
4_5913477080992974139.mp3
زمان:
حجم:
2.16M
🎤•[ڪربلایۍحسینطاهرۍ]•
🔊 زمینه _ از هر چۍ عشقِ
توبه ڪن با حـسیـن عشقُ
تجربه ڪن..؛♥️•
↓
#لاعشقالاحسین
#هـوای_حرم
#رزق_معنوی💛
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت پنجاه و هشت نیم ساعت بیشتر بود که نشسته بودم و پشت سر هم توپ بیسبال رو پرت می کردم سمت دیوا
⚘﷽⚘
قسمت پنجاه و نه
جا خورده بود اما نه اونقدر که انتظارش رو داشتم ... دستش رو جمع کرد و با حالتی گرفته و جدی پشت سرم راه افتاد ...
آقای تادئو و همسرش با دیدن من به سرعت اومدن سمتم ... حالت شون به حدی گرم و با محبت بود که از این حس، وجود خالی من پر می شد ...
- کارآگاه ما واقعا متاسفیم ... نمی خواستیم مزاحم شما بشیم اما گفتن برای اینکه بتونیم وسائل کریس رو بگیریم به امضای شما نیاز داریم ...
لبخند زدم و رفتم سمت افسر بخش اسناد و فرم ترخیص رو ازش گرفتم ...
- زحمتی نیست ... بیکار بودم ... به هر حال کمک به شما بهتر از بیکار گشتنه ...
همین طور که قلم رو از روی میز برمی داشتم نیم نگاهی هم به ساندرز انداختم ... ساکت گوشه راهرو ایستاده بود ... آقای تادئو متوجه نگاهم شد ...
- یه امانتی پیش کریس داشتن ... نمی دونستیم لازمه ایشون هم درخواست ترخیص اموال رو پر کنن یا همین که ما پر کنیم همه وسائل رو می تونیم بگیریم ...
نگاهم برگشت روی برگه ها ... پس دلیلش برای اومدن و خراب کردن بقیه روزم این بود ...
- نیازی به حضورش نبود ... درخواست شما کفایت می کرد ... با همون یه درخواست می تونیم تمام وسائل رو آزاد کنیم ... البته چیزهایی که به عنوان مدرک پرونده ضبط شده غیرقابل بازگشته و باید بمونه ...
فرم رو امضا کردم و دادم دست افسر بایگانی ...
فضای سنگینی بین ما حاکم شده بود ... جوی که حس حال من از دیدن ساندرز درست کرده بود ... خودشم دیگه کامل فهمیده بود من اصلا ازش خوشم نمیاد ... و فکر کنم آقای تادئو هم این رو متوجه شده بود ... یه گوشه ایستاده بود و به ما نزدیک نمی شد ... و هر چند لحظه یک بار نگاهش رو از روی یکی از ما می گرفت و به دیگری نگاه می کرد ...
بالاخره تموم شد و افسر با پاکت وسائل کریس اومد ... همه چیزش رو جزء به جزء لیست کردیم ... و آخرین امضاها انجام شد ... اونها با خوشحالی دردناکی وسائل رو تحویل گرفتن ...
ساندرز هنوز با فاصله ایستاده بود و به ما نزدیک نمی شد ...
آقای تادئو از بین اونها یه دفتر چرمی رو در آورد ... ساندرز با دیدن اون چند قدمی به ما نزدیک شد ... زیر چشمی نگاهی به من کرد و جلو اومد ...
دفتر رو که گرفت دیگه وقت رو تلف نکرد ... بدون اینکه بیشتر از این صبر کنه از همه خداحافظی کرد و اونجا رو ترک کرد ...
چند دقیقه بعد خانواده تادئو هم رفتن ... منم حرکت کردم ... اما نه سمت آسانسور تا برم بالا پیش بقیه ... رفتم سمت سالن ورودی تا از اداره خارج بشم ... در حالی که به قوی ترین شکل ممکن حالم گرفته بود ... و هیچ چیز نمی تونست اون حال رو بدتر کنه ... جز دیدن دوباره خودش توی سالن ...
منتظر من یه گوشه ایستاده بود ... سرش پایین بود و داشت نوشته های دفترش رو می خوند ... اومدم بی سر و صدا ازش فاصله بگیرم از در دیگه سالن خارج بشم ... که ناگهان چشمش به من افتاد ...
- کارآگاه مندیپ ...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•