eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
943 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۱۶ شهریور ۱۳۹۹ میلادی: Sunday - 06 September 2020 قمری: الأحد، 17 محرم 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 💠 اذکار روز: - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه) - یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ‌چندی ست ... خو گرفتہ دلم ... با ندیدنت عمری نمانده است ... الهے ببینمتـ❤️ـ سلام‌ موعـ❤️ـود مهربانم .... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ شـنـیـدمـت که نـظـر مـی‌کـنـی بـه حـالِ ضـعـیـفـان، تـبـم گـرفـت و دلـم خـوش بـه انـتـظـارِ عـیـادت... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ⭕️ 🔸امام علی (ع): 🔹كسى كه بدون بصيرت عمل كند، مانند كسى است كه به دنبال سراب بيابان راه پيمايد. او هر چه تندتر رود دورتر مى‏ افتد.(امالی مفید: ص۴۲، ح۱۱ ) •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 🔅 📖 صفحه 486 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📢📢📢📢📢📢📢🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊 💠همراهان گرامی کانال 🌷ختم دسته جمعی ذکر (اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ) در کانال برگزار میشود یک استاد حوزه علمیه با اشاره به سجده زیارت عاشورا که بیان می‌کنیم «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ» در معنای یوم‌الورود، اظهار کرد: مقصود از یوم‌الورود از لسان اهل بیت(ع)، دستگیری هم در قیامت و هم شب اول قبر از سوی امام حسین علیه السلام است. ✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر 🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃 از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود ❇️ فرصت خواندن و اعلام تا آخر هفته جمعه شب ، 21 شهریور ✳️ به نیابت از امام زمان (عج )هدیه به امام حسین علیه السلام و یاران با فوایش و برآورده شدن حاجات افراد شرکت کننده 📣لطفا تعداد ذکر (اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ) را که‌ می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع آمار در حرم مطهر امام رضا ( ع ) مطهر ثبت شود تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹 ⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد ذکر درختم دسته جمعی👇👇 🆔 @ZZ3362
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📢📢📢📢📢📢📢🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊 💠همراهان گرامی کانال 🌷ختم دسته جمعی ذکر (اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ) در کانال برگزار میشود یک استاد حوزه علمیه با اشاره به سجده زیارت عاشورا که بیان می‌کنیم «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ» در معنای یوم‌الورود، اظهار کرد: مقصود از یوم‌الورود از لسان اهل بیت(ع)، دستگیری هم در قیامت و هم شب اول قبر از سوی امام حسین علیه السلام است. ✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر 🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃 از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود ❇️ فرصت خواندن و اعلام تا آخر هفته جمعه شب ، 21 شهریور ✳️ به نیابت از امام زمان (عج )هدیه به امام حسین علیه السلام و یاران با فوایش و برآورده شدن حاجات افراد شرکت کننده 📣لطفا تعداد ذکر (اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ) را که‌ می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع آمار در حرم مطهر امام رضا ( ع ) مطهر ثبت شود تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹 ⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد ذکر درختم دسته جمعی👇👇 🆔 @ZZ3362
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 حضرت زینب به جایی رسید که پیغمبران رسیدند 🔺 صحبت‌های جالب و قابل تأمل رهبر انقلاب درباره بصیرت، صبوری و شجاعت حضرت زینب 🌸
🌱🌸✨ ‌: هروقٺ‌ تونستی‌ کفش‌های‌ کسی‌ رو‌ که باهاش‌ مُشکل‌ داری‌ جفٺ‌ کنی؛ اون‌ روز‌ آدم‌ شُدے...! :) ☑️ @dosteshahidemam🌸🍃
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_هشتاد_و_سوم3
⚘﷽⚘ ⃣8⃣ ️فردا اون روز فاطمه اومد پیشم تا نتیجه حرفام با محمد رو بهش بگم😔 _هه... دیدی خواهر من... دیدی چجوری همه حرفاش راست بود... اگه قبلا یک درصدم شک نداشتم الان هیچی... فاطی با تردید گفت: شاید بزور مامان باباش میخواد با اون ازدواج کنه...😣 _فاطمههه😡 به هر دلیلی که میخواد ازدواج کنه... برام مهم نیست... دیگه دربادش با من حرف نزن... بزار فراموشش کنم...😡 فاطی: اگه میتونستی تو این شیش ماه فراموش میکردی...😏 _خر بودم میفهمی خرررر😡 فاطی: خیله خب بابا... غلط کردم خواهر من...😣 حالا لباس بپوش بریم بیرون یه چیزی بخوریم حال و هوات عوض شه😔 _باشه😞 ماشین رو روشن کردم و با یه بسم الله راه افتادم. _خب کجا بریم. فاطی: نمیدونم برو یه جای نزدیک😒 دنده رو عوض کردم و با حرص گفتم: بشین ببین کجا میبرمت😏 با سرعت میون خیابونا میرفتم و صدای آهنگ مرگ بر آمریکا حامدم تا ته زیاد کرده بودم و همراهش میخوندم و میخندیدم بلند😂 فاطمه داشت با بغض نگاهم میکرد. _واسه چی ناراحتی خله؟ فاطی: بخاطرتو... بخاطر کارات... داری عروس میشی اونم زن کسی که ازش متنفری... این همه بدبختی کشیدی این مدت... عشقت داره عقد میکنه... اون وقت اینجوری میخندی... _واسه چی نخندم آخه؟ دنیا دو روزه آبجی جون... فاطی: فائزه چرا داری سعی میکنی بی تفاوت باشی؟ _چون دوس دارم. اصلا به توچه😊 فاطی: خیلی بچه ای بخدا...😞 هی توکه از دل من خبر نداری... _قربون تو بشم مادر بزرگ😉 حالا اینارو بیخیال میخوام ببرمت کافه پیانو😊 فاطی: عجبا دست و دلباز شدی😳 _بیشعور😁 نشستیم پشت یه میز دونفره و کافه گلاسه سفارش دادیم.🍧 گوشی فاطمه زنگ خورد. فاطی: وای آقامونه😍 _ایییش چندش😁 فاطمه مشغول صحبت شد و منم دست زدم زیر چونه مو نگاهش کردم... خوشبحال علی که یه فرشته مثل فاطمه داره... خوشبحال فاطمه که علی کنارشه...😔 ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_هشتاد_و_چهار
⚘﷽⚘ ⃣8⃣ سوار ماشین شدیم و به طرف بازار حرکت کردم. فاطی:نمیخواد بری بازار بابا ملت لباس مجلسی و این چیزا رو از خیابون شریعتی میگیرن😁 _حالا مگه من میخوام لباس مجلسی بگیرم؟😏 فاطی:فائزه منو مسخره کردی؟ مگه نگفتی واسه عقد میخوای لباس بگیری😳 _نه خواهر من مسخره نکردم. واسه عقدم میخوام لباس بخرم ولی نه اون لباسی که مد نظر توعه😊 فاطی: وا من که نمیفهمم تو چی میگی😞 _حالا وقتی رفتیم میفهمی☺️ ماشین رو پارک کردم و از ماشین پیاده شدیم. خب ببین وسط بازار بعد از چهارسو یه مغازه لباس فروشی به اسم پردیس... میریم اونجا. اوکی؟ فاطی: باشه بریم ولی اون قسمتا که همش مانتو فروشیه😬 _حالا بیا بریم نشونت میدم. بالاخره رسیدیم مغازه ای که میخواستم. وارد مغازه شدیم و با فروشنده که یه دختر جوون بود سلام و علیک کردیم. بین مغازه شروع به راه رفتن کردم تا یه مانتو آبی کاربونی نظرمو به خودش جلب کرد. _فاطمه یه لحظه بیا. فاطی: فائزه تو اومدی اینجا چرا؟؟؟ مگه لباس عقد نمیخوای؟؟؟ _چرا میخوام. الانم یکی نظرمو جلب کرد😊 مانتو رو نشون فاطمه دادم. فاطمه با حیرت نگاهم کرد و گفت: نکنه میخوای واسه شب عقدت مانتو بپوشی؟ _آره دقیقا میخوام چه تو محضر چه تو خونه مانتو و روسری و چادر سرم باشه😍 فاطی: خب واسه چی؟ از کی رو میخوای بگیری؟ نامحرم اونجاست؟ خطبه رو که بخونن محرمت میشه مهدی...😞 آه کشیدم و گفتم: دلت که با کسی محرم نباشه اگه هزارتا خطبه هم خونده بشه فایده نداره...😔 فاطی: وقتی دلت محرم نیست پس چرا میخوای.... نذاشتم ادامه بده و با خشم گفتم: میخوام زنش شم چون تو فامیل و در و همسایه من یه دخترم که نامزدیشو بهم زده درحالی که صیغه بوده.... میخوام زنش شم چون مادرم قلبش ضعیفه و بخاطر کارای من یه بار سکته کرده... میخوام زنش شم چون بابام منو ننگ خانوادش میدونه و میخواد زودتر بپرونه منو... میخوام زنش شم چون داداشم بخاطر رفیقش هنوزم باهام سر سنگینه... میخوام زنش شم چون من هرچقدرم پاک باشم ظاهرم باعث شده لیاقم مهدی بشه... چون منه عادی لیاقت محمد خاص و خوشگل رو ندارم... میخوام زنش شم چون محمدم داره عقد میکنه... میخوام زنش شم شاید تونستم محمد رو فراموش کنم تا کمتر گناه فکرکردن به یه مرد زن دارو یدک بکشم... میخوام زنش شم شاید از دستش دق کردم و مردم راحت شدم از این زندگی...😭 همه این حرفارو با اشک و صدای بلند گفته بودم. توی چشمای فاطمه اشک حلقه زده بود و نگاهم میکرد😢 از مغازه بیرون اومدم و فاطمه دویید دنبالم. با دیدنش اشکام بیشتر جاری شد.منو توی بغلش گرفت و هر دو زدیم زیر گریه.مردم با تعجب نگاهمون میکردن... ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۱۷ شهریور ۱۳۹۹ میلادی: Monday - 07 September 2020 قمری: الإثنين، 18 محرم 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه) - سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه) - یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ مهدیـ❤️ـا! .... هر طرفی در طلبت ... رو کردم هر چه گل بود ... به عشق رخ تـ❤️ـو ... بو کردم سلام‌ بر مهـ❤️ـدی .... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ روشن از چشم و دلـ❤️ روز ☀️ از نـام "تو" دم زد که دمید😍 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 🔅 📖 صفحه 487 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ⭕️ 🔸پیامبر اکرم (ص): 🔹واى بر ستمگرانِ به اهل بيت من؛ آنان به همراه منافقان، در پايين‏ ترين طبقه دوزخ عذاب می‏شوند. (صحيفة الرضا عليه ‏السلام : ۱۲۲ / ۸۰ ) •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت😳 تک فرزند خانواده هم بود😍 زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...😊 عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته☺️ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب😇 فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...😱 بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن😰 پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود😇 قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...😳 تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...😔 اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...😓 زمزمه لغو عملیات مطرح شد.😲 گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده🤔 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...😊 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت😭 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😔 اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره😓 وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین😔 یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟😔 گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم...😳 مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭 (یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این داستان زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات) 💔شادی روح شهدا صلوات💔 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•