دوست شــ❤ـهـید من
🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 ⚘﷽⚘ #داستان_بدون_تو_هرگز 🌺 قسمت هفدهم: شاهرگ مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم ... نمی
⚘﷽⚘
🌹🌹🌹🌹
#داستان_بدون_تو_هرگز
قسمت هجدهم: علی مشکوک می شود ...
من برگشتم دبیرستان ... زمانی که من نبودم ... علی از زینب نگهداری می کرد ... حتی بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه ... هم درس می خوند، هم مراقب زینب بود ...
سر درست کردن غذا، از هم سبقت می گرفتیم ... من سعی می کردم خودم رو زود برسونم ... ولی عموم مواقع که می رسیدم، غذا حاضر بود ... دست پختش عالی بود ... حتی وقتی سیب زمینی پخته با نعناع خشک درست می کرد ...
واقعا سخت می گذشت علی الخصوص به علی ... اما به روم نمی آورد ... طوری شده بود که زینب فقط بغل علی می خوابید ... سر سفره روی پای اون می نشست و علی دهنش غذا می گذاشت ... صد در صد بابایی شده بود ... گاهی حتی باهام غریبی هم می کرد ...
زندگی عادی و طلبگی ما ادامه داشت ... تا اینکه من کم کم بهش مشکوک شدم ... حس می کردم یه چیزی رو ازم مخفی می کنه ... هر چی زمان می گذشت، شکم بیشتر به واقعیت نزدیک می شد ... مرموز و یواشکی کار شده بود... منم زیر نظر گرفتمش ...
یه روز که نبود، رفتم سر وسایلش ... همه رو زیر و رو کردم... حق با من بود ... داشت یه چیز خیلی مهم رو ازم مخفی می کرد ...
شب که برگشت ... عین همیشه رفتم دم در استقبالش ... اما با اخم ... یه کم با تعجب بهم نگاه کرد ...
زینب دوید سمتش و پرید بغلش ... همون طور که با زینب خوش و بش می کرد و می خندید ... زیر چشمی بهم نگاه کرد ...
- خانم گل ما ... چرا اخم هاش تو همه؟ ...
چشم هام رو ریز کردم و زل زدم توی چشم هاش ...
- نکنه انتظار داری از خوشحالی بالا و پایین بپرم؟ ...
حسابی جا خورد و زینب رو گذاشت زمین ...
نویسنده
شهید سید طه ایمانی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 🌹🌹🌹🌹 #داستان_بدون_تو_هرگز قسمت هجدهم: علی مشکوک می شود ... من برگشتم دبیرستان ... زمانی که م
⚘﷽⚘
قسمت نوزدهم
_اتفاقی افتاده؟!
رفتم تو اتاق سر کمد و علی دنبالم..تز لای ساک لباس گرم ها،برگه ها رو کشیدم بیرون...
_اینا چیه؟!
رنگش پرید....
_تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟!
_من میگم اینا چیه تو میگی چطوری پیدا شون کردم؟....
با ناراحتی اومد سمتم و برگه هارو ازم گرفت....
_هانیه جان...شما خودتو قاطی اینکارا نکن...
با عصبانیت گفتم ینعنی چی خودمو قاطی نکنم؟میفهمی اگه ساواک شک کنه و بریزه تو این خونه مثل اب خوردن اینا رو پیدا میکنه...بعد هم میبرنت داغت میمونه روی دلم....
نازدونه علی بشدت ترسیده بود...اصلا حواسم بهش نبود...اومد جلو و عبای علی رو گرفت...بغض کرده و با چشم های پر اشک خودشو چسبوند به علی....
بادیدن این حالتش خیلی دلم سوخت...بغض گلوی خودمو گرفت...
خم شد و زینب و بغل کرد و بوسیدش...چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد...اشکم
منتظر یه پخ بود که بریزه پایین..
_عمر دست خداست هانیه جان...اینهارو همین امشب میبرم..شرمنده نگرانت کردم...دیگه نمیارمشون خونه
زینب و گذاشت زمین و مشغول جمع کردن شد..حسابی لجم گرفت...
_من رو به یه پیرمرد فروختی؟....
خندش گرفت...رفتم نشستم کنارش....
_اینطوری ببندیشون لو میری...بده من میبندم رو شکمم...هرکیببینه فکر میکنه بار دارم....
_خب اینطوری یکی دوماه دیگه نمیگن بچه چیشد؟...خطر داره...نمیخوام پای شما وسط کشیده بشه....
توی چشم هاش نگاه کردم...
_نه نمیگن...واقعا دوماهی میشه که باردارم
شهید سید طه ایمانی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
⚘﷽⚘
ای کاش...
به دشت تشنه...
باران برسد
از بانگ...
انا المهــ❤️ـدی او...
جان برسد
سلام حضرتــ❤️ـ باران...
#سلام
#امام_زمان
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🌺بسم رب الشهداء🌺
ختم صلوات امروز
به نیت
❤️شهیدعباس بابایی❤️
سهم شما۵ صلوات😊
قبول باشه😍
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
#امام_خمینی♥️🌱
از حالا که جوان هستید
و قوای جوانی محفوظ است،
جدیت کنید به اینکه هوای نفس را از نفس خودتان خارج کنید.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🔰شهادت با لباس #رفیقِ_شهید
🍂وقتی خبر شهادت #محمودرضا بیضائی به اکبر شهریاری رسید خودش را بالای سر محمود رساند😔 و گفت: «باید #برگردانمش».
🍂آن روز خیلی بی تاب💓 شده بود. صبح فردای #شهادت محمودرضا بیضائی، به فرمانده گفت: «اگر اجازه بدهید من لباس های #رزم بیضائی را بپوشم.
🍂فرمانده گفت: «اگر لباس شهید🌷 را بپوشی تو هم #شهید می شوی⁉️ گفت: هر چه #خدا بخواهد همان می شود. بعد از صبحانه زد به خط.
🍂وقتی کمی از مقر فاصله گرفت💕 یک #خمپاره 60 او را مورد اصابت قرار داد و #پهلویش را شکافت. همرزمان بالای سرش که رسیدند نفس های آخرش بود...😭
#شهید_محمودرضا_بیضائی
#شهید_اکبر_شهریاری
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#استاد_پناهیان:🌿
برو گریه کن ؛
التماسِ خدا کن ؛
بگو نمیتونم از موقعیتِ گناه فرار کنم
اونقد خدا کریمه،
که موقعیتِ گناهو فراری میده،
تو فقط میونِ گریههات بگو؛
دیگه نا ندارم پاشم؛
بگو میخوام گناه نکنمااا، زورم نمیرسه!
معجزه میکنه برات...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
8.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
🎥 کلیپی از فعالیت زنان رزمنده در هشت سال#دفاع_مقدس
💢 زنان شجاعی که در آن زمان حتی پوتین جنگی هم برایشان نبود
💢اما پا پس نکشیدن...
@dosteshahideman🌸🍃
2.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این نتیجه مدنظر کسانی است که از روی جهل یا خیانت عدالت جنسیتی را معادل مساوات جنسیتی میدانند!
اینکه یک زن در انگلیس با باتوم به سر معترضان بکوبد...
✅ مقایسه کنید با جایگاه زن در اسلام که ریحانه (مثل گُل) است و نباید در مشاغل خشن و پر مخاطره بکار گرفته شود
@dostedhahideman
💌🕊💌🕊💌🕊
💌🕊💌🕊💌
💌🕊💌🕊
💌🕊💌
💌🕊
🕊
#قرار عاشـــ❤ـــقی
کانـــال#دوست شــ❤ـــهید من
معرفی#شهید_سید_مرتضی_دادگر_درمزاری
💌
💌🕊
💌🕊💌
💌🕊💌🕊
💌🕊💌🕊💌
💌🕊💌🕊💌🕊