⚘﷽⚘
🍂کلامم
طعم دلتنگی
سکوتم رنگ غم دارد ...
🍃به هر در می زنم اما
تو را این قصه کم دارد...
🌸سلام سر و سامانِ هستی...
#سلام
#امام_زمان
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃
۱۷۵
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_محمودرضا_بیضائی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
⭕️ #حدیث_روز
🔸رسول گرامی اسلام (ص):
🔹نگاه بر علی بن ابی طالب (علیه السّلام) عبادتست و یادآوریش عبادتست و ایمان بنده پذیرفته نیست جز بولایت او و برائت از دشمنان او. (الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۱۳۸)
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
دونیمه شد
شب معراج سیب پیغمبر
که نیم آن شده
زهـ❤️ـرا و نیم با حیـ❤️ـدر
ولی رساند خدا
این دو را به همدیگر
زبان شاعر
از این وصف لال شد دیگر
به پیر میکده گفتم
که چیست راه نجات؟
بلند گفت
به زهـ❤️ـرا و مرتضـ❤️ـی صلوات
سالروز پاکترینپیوند هستی مبارک باد💐
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
🎥روایتی جذاب از نحوه انتخاب حضرت علی(ع) توسط فاطمه زهرا (س) از زبان غلامعلی افروز
♨️ ازدواج حضرت زهرا (س) با امام علی(ع) به انتخاب خودشان بود یا به اصرار پیامبر(ص)؟
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
1.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و چه پیوندی در آسمان ها بر پاست
چه سرودی فرشتگان میخوانن
آسمان میخندد ستارگان رقص نور میکنند
علی (ع) داماد پیغمبر شده است
مبارکا باد این فرخنده روز...🌸🌱
@dosteshahideman
⚘﷽⚘
اول ذی الحجه سالروز ازدواج امیرالمومنین(علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) مبارک باد.🌷
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
فرخندهباد
خجستهترینپیوندروزگار♥️🌱
@dosteshahideman
كربلايی حسين طاهری_جشن ازدواج حضرت امیر و حضرت زهرا سلام الله عایهما 96- سرود -به پا شد تو مدینه جشن عقد-1504417316.mp3
زمان:
حجم:
8.42M
⚘﷽⚘
🎧 #حسین_طاهرۍ
بهپاشدتومدینهجشن
عقدۍکهبـےنظیره
ببینامشبعلے"ع"از
فاطمه"س"بلهرومیگیره...😍
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :0⃣0⃣1⃣ #فصل_یازدهم پاهایم رمق راه رفتن نداشت. جلوی در ایستادم و دستم را
⚘﷽⚘
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣0⃣1⃣
#فصل_یازدهم
این شد تمام حرفی که بین من و او زده شد. چشمم به سِرُم و کیسه خونی بود که به او وصل شده بود. همان پرستار سر رسید و اشاره کرد بروم بیرون.
توی راهرو که رسیدم، دیگر اختیار دست خودم نبود. نشستم کنار دیوار. پرستار دستم را گرفت، بلندم کرد و گفت: «بیا با دکترش حرف بزن.»
مرا برد پیش دکتری که توی راهرو کنار ایستگاه پرستاری ایستاده بود. گفت: «آقای دکتر، ایشان خانم آقای ابراهیمی هستند.»
دکتر پرونده ای را مطالعه می کرد، پرونده را بست، به من نگاه کرد و با لبخند و آرامشی خاص سلام و احوال پرسی کرد و گفت: «خانم ابراهیمی ! خدا هم به شما رحم کرد و هم به آقای ابراهیمی. هر دو کلیه همسرتان به شدت آسیب دیده. اما وضع یکی از کلیه هایش وخیم تر است. احتمالاً از کار افتاده.»
بعد مکثی کرد و گفت: «دیشب داشتند اعزامشان می کردند تهران که بنده رسیدم و فوری عملشان کردم. اگر کمی دیرتر رسیده بودم و اعزام شده بودند، حتماً توی راه برایشان مشکل جدی پیش می آمد. عملی که رویشان انجام دادم، رضایت بخش است. فعلاً خطر رفع شده. البته متاسفانه همان طور که عرض کردم برای یکی از کلیه های ایشان کاری از دست ما ساخته نبود.»
ادامه دارد...✒️
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•