دوست شــ❤ـهـید من
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰 #نویسنده_لیلافتحیپور #پارت220 من و بلعمی همزمان هینی کشیدیم. بلعمی ب
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت221
–یعنی معلوم نبود پلیس هستن؟
حالا شما چرا هول کردین؟ چیزی نبود. بیمارستان خبرشون کرده، بالاخره باید معلوم بشه چی شده. اونا فقط چند تا سوال در مورد خانم بلعمی پرسیدن.
نفسم را محکم بیرون دادم و زیر لب گفتم:
–کی این پلیس بازیها تموم میشه؟
آقا رضا پرسید:
–با من کاری داشتید؟
–بله، تو کارتتون پول دارید؟
–پول؟ بله، چطور؟ مشکلی پیش امده؟
–میخواستم اگه میشه یه مقدار بهم قرض بدید.
هاج و واج نگاهم کرد. حرفم برایش عجیب بود.
–الان تو این موقعیت پول قرضی برای چی میخواهید؟
به طرف حیاط بیمارستان پا کج کردم و گفتم:
–یه لحظه بیایید، میخوام یه کسی رو نشونتون بدم.
دنبالم آمد.
–نمیخواهید بگید چی شده؟
کارتم را به طرفش گرفتم:
–هر چی موجودی داره به حساب بیمارستان بریزید. برای بیمار اون خانمی که اونجا نشسته ببینید. دستم را به طرف آن خانم دراز کردم و اوضاعش را برای آقا رضا شرح دادم و ادامه دادم.
–فکر نمیکنم موجودی کارتم کافی باشه، بقیش رو شما بدید من بهتون پس میدم.
سرش را کج کرد و پرسید:
–آشناتونه؟ به آن نیمکت خیره شدم.
–یه جورایی همه با هم آشناییم دیگه.
–خب پس چرا خودتون نمیرید بهش بدید.
–آخه نمیخوام من رو ببینه، فکر کنم به آدمهایی مثل من حساسیت داره.
بیچاره آقارضا از حرفهای من سردرنمیآورد.
پرسید:
–آخه برم چی بگم؟ یهو بگم امدم حساب کنم؟
–نه به خودش نگید. برید پذیرش نشونیش رو بدید بگید همون بیماری که خواسته ماشینش رو خاموش کنه سوخته. خود خانمه رو هم از دور نشونشون بدید میشناسن. چون اونطور که خودش میگفت همه اینجا میشناسنش. اسم بیمارش رو که فهمیدید برید صندوق دیگه.
هنوز هم بهت زده نگاهم میکرد.
–این چه جور نشونی دادنه، بعد بیمیل به طرف پذیرش راه افتاد.
همانجا در پشت ستونی ایستادم و به کارهایش نگاه کردم. بعد از کلی کلنجار با مسئول پذیرش ایستاد و به فکر فرو رفت. بعد به طرف در خروجی رفت، همان موقع آن خانم که شوهرش سوخته بود وارد سالن شد. آقارضا دوید و از دور به مسئول پذیرش آن خانم را نشان داد. بعد از چند دقیقه مسئول پذیرش مشخصات بیمار را به آقارضا داد. آقا رضا هم با برگهایی که دستش بود به طرف صندوق رفت.
سرم را برگرداندم دیدم آن خانم در حال حرف زدن با تلفن است در آخر هم به طرف صندوق رفت. آه از نهادم بلند شد.
چشمهایم را بستم و سرم را برگرداندم. هر لحظه ممکن بود بفهمد که آقارضا میخواهد حسابش را تسویه کند. به خودم آمدم دیدم آن خانم آقا رضا را صدا میزند و درست پشت ستونی که من ایستاده بودم به هم رسیدند.
–آقا به من گفتن شما حساب ما رو تسویه کردید. شما کی هستید؟
صدای آقا رضا واضح میآمد که گفت:
–یه بنده خدا.
–میدونم بنده خدا هستید، من رو از کجا میشناسید؟
آقا رضا چیزی نگفت.
آن خانم گفت:
–آقا با شما هستما، رو زمین چیزی هست که چشم ازش برنمیدارید. دارم حرف میزنما.
–بله میشنوم.
–وا! مگه جزام دارم نگاه نمیکنید؟ نکنه به خودتون شک دارید؟
عادت آقارضا بود که موقع حرف زدن با خانمها به همهجا نگاه میکرد جز صورت طرف مقابلش.
آقا رضا گفت:
–بله به خودم شک دارم. شما مشکلی دارید؟ حرفتون رو بزنید. صدای پوزخند خانم آمد.
– جوونهای به قول شماها قرتی چشمشون همه جا میچرخه چرا هیچ اتفاقی براشون نمیوفته. اونوقت شما با این همه یال و کوپال...
آقا رضا را نمیدیدم ولی از صدایش معلوم بود که عصبی شده.
–اونا یا خیلی علیهالسلام هستن، یا کلا مرد نیستن. حضرت علی به خانمهای جوون سلام نمیکردن اونوقت من...
–خیلی خوب بابا...حالا چرا بهت برمیخوره. نگفتی چرا تسویه کردی.
–من کاری نکردم. یه خانمی گفت شما از آشناهاشون هستید بیام تسویه کنم منم آمدم.
صدای پای آقارضا آمد که فوری از آنجا دور شد.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
فرا رسیدن سالروز به بعثت رسیدن
حضرتمحمدصلیالله علیهو آله
بر تمام مسلمانان جهان تبریک و تهنیت باد
#عید_مبعث
#شهید_محمودرضا_بیضایی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۱۰ اسفند ۱۴۰۰
میلادی: Tuesday - 01 March 2022
قمری: الثلاثاء، 27 رجب 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم، 13سال قبل هجرت
📆 روزشمار:
▪️5 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام
▪️6 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام
▪️7 روز تا ولادت حضرت سجاد علیه السلام
▪️13 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
▪️17 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
#روزتون_منور_با_یاد_شهید_بیضائی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#امام_زمان
سلام امام مهربانم✋🌸
سلام آرام قلب خسته ما
سلام ای مهربان آقای عالم
سلام ای آسمان مرد زمینی
سلام ای ناخدای کشتی عشق
بگو یابن الحسن پس کی می آیی؟
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
میخندی و زمین بهشت میشود😍
باید بوسید🌸
دستِ " طراح خنده هایت " را🌱
#شهید_محمودرضا_بیضائی
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#حدیث_روز
#امام_علی_علیه_السلام
نجات و رستگارى در سه چيز است: پايبندى به حق، دورى از باطل و سوار شدن بر مركب جدّيت.
📚 غررالحکم ، حدیث 2661
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 ۳۲۳ ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_محمودرضا_بیضائی •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃
۳۲۴
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_محمودرضا_بیضائی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب شهدا
سالروز شهادت یک شهید والا مقام
شهید سیف الله بانشی
تاریخشهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۱۰
شادی روح این شهید بزرگوار صلوات
#شهادت_شهید_امیر_حاج_امینی
#شهید_محمودرضا_بیضایی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•