eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۷۸۵ به لطف خدا ۴ روز قبل اربعین راهی سفر شدیم با حدود ۲۰ نفر دیگه که به لطف خدا با اینکه تنها ما بچه کوچیک داشتیم ولی از همه اعضا گروه سریع تر بودیم و معمولا ما بیشتر معطل اونا می‌شدیم نه اون ها معطل ما، که حسابی پدرو مادرم هم از صبر و سرعت ما در سفر تعجب کرده بودند. کل سفر از لحظه شروع به حرکت تا پایان ۵ روز و نصفی بود که اکثرش رو با ماشین رفتیم. خداروشکر علاوه بر کربلا به زیارت سامرا و کاظمین و نجف هم رفتیم ولی هرکدام نصف روز. سفر حسابی خوب بود، هرچند پسر بزرگم که هفت ساله بود دو روز از سفر حالش بد بود و بخاطر گرما دچار تهوع شده بود ولی درکل سفر خوبی بود. من معتقد هستم حتی اگر به سفر هم نریم اگر خدا بخواد بچه تو خونه هم مریض میشه همون‌طور که خودم تجربه دارم و گاهی بدون هیچ دلیلی بچه چند رو بی حال میشه و نمیشه با این استدلال انسان خودش رو از این سفر محروم کنه هرچند معتقدم که حتما ظرفیت خودشو انسان باید در نظر بگیره و صابون همه چیو به تنش بماله و تا حد امکان به هدف سفر فکر کنه و به سختی که کاروان امام حسین در این راه کشیدن قطعا سختی های کوچکی که ما می‌بینیم چیزی نیست. خداروشکر الان که صحبت میکنم فرزند چهارمم تازه به دنیا اومده و خیلی دوست دارم امسال هم با چهار فرزندم راهی بشم ولی چون تا اربعین دو ماهه هست، نمی‌دونم برم یا خیر، چون بچه دوماهه خیلی کوچیکه ولی خب اگر کسانی هستند که خودشون یا اقوامشون تجربه رفتن با نوزاد دارند رو بتونم پیدا کنم و ازشون کمک بگیریم و بگن با نوزاد هم میشه رفت قطعا اگر خدا و امام حسین بخوان امسال هم میرم. از شما هم می‌خوام برای عاقبت بخیر من و خانوادم ام دعا کنید و اگر قسمتمون هست هم امسال هم راهی زیارت اربعین بشیم که سراسر نوره... و اما دوست دارم از تجربیات خودم و وسایلی که همراه داشتم برای مادرانی که قصد سفر دارند بیان کنم چون شاید سوال و دغدغه خیلی ها باشه. من پارسال فرزندم که یه یکسال و ۹ ماهه بود، شیر خودم رو میدادم و از غذاهایی که در موکب ها خودمون می‌خوردیم به اونم میدادم. زیر انداز، حدود ۳۵ پوشک بردم که فقط ۲۰ تا مصرف شد، مقداری آجیل بدون پوست برای رمق بچه ها، مقدار کمی عسل، مقداری آب لیمو تازه برای جلوگیری از گرما زدگی، مقداری شکلات، چند بسته بیسکوییت ساقه طلایی برای مشغولی بچه ها در ماشین.... قرص استامینوفن و ضد تهوع برای خودمون و بچه ها، تب سنج بچه، دوسه تا سنجاق اگه دکمه لباسی چیزی گم شد به کار میاد، یه نخ وسوزن، یک ملافه برای مواقعی که بچه ها خسته بودند پهن کنیم و بنشینند، البته خداروشکر ما همیشه موکب خدا برامون ردیف میکرد که مامانم میگفتم به برکت این بچه ها انگار همه چیز امسال راحت گیر میاد ☺️ ولی بلاخره ملافه به کار میاد،چند تا پلاستیک فریزری اگه جایی چیزی دادن و خواستن بردارید واسه چند ساعت بعد بچه ها ،یه جعبه دستمال، دستمال مرطوب و چندتا پلاستیک کوچک برای زباله پوشک بچه که اگر در جایی آب نبود و مجبور به تعویض بچه بودیم، که خداروشکر همه جا آب بود... خلاصه که ماشاالله ۵ نفر بودیم با فقط دو کوله پشتی و حسابی سبک بال بودیم و این یه امتیازه برای راحتی سفر، همسفری هامون از ما که بچه داشتیم وسایل بیشتر و اضافه تری به همراه داشتن😉 امسال هم اگه برم با چهار فرزندم باز هم قصد دارم بیشتر از دوکوله نبرم و البته یک کالسکه که خیلی برای خستگی بچه ها به کار میاد و اگر امسال برم کالسکه دوقلو میبرم که دوتا از بچه ها رو ساپورت کنه چون بچه ها که خسته بشن شروع میکنن به غر زدن و واقعا انرژی آدم کم میشه. ان شاالله که هرکسی دوست داره به این زیارت مشرف بشه و برای همه دعا کنه التماس دعا🌸🌸🌸 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما ✨که در راه حسینت، لشکری از خون من باشد 👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
خانم دکتر فرحناز عسگری سزارین_پنجم کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌لطیف تر از گُل... تربیت یعنی کاری کنید که فطرت طرف آزاد شود. برای شکوفایی طبیعی انسان، باید مانع را برداشت. این‌که شما یک سری مطالب را به طرف تلقین کنید یا به او القاء کنید یا به او تحمیل کنید، این شکفتن نیست. اگر شما گلی را به زور شکفته کنید، خودتان هم حاضر نیستید نگاهش کنید؛ خجالت می‌کشید؛ می‌گویید: حرامش کردم. این را باور کنید که بچۀ شما یا شاگرد شما از آن گل هم لطیف‌تر است. ما خیلی به این گل‌ها ور می‌رویم و آخرش هم شکفته‌شان نمی‌کنیم. شما گاهی تمرین کرده‌اید که گلی را زودتر از باز شدنش، باز کنید و می‌دانید چه به روز این گل می‌آید! بسیاری از افراد که بچه‌هایشان ضایع می‌شوند، به خاطر این است که خیلی به آنها ور می‌روند. خیلی به بچه‌هایتان ور نروید. خیلی بچه‌هایتان را نصیحت نکنید. خیلی در کار بچه‌هایتان دقت نکنید و اگر هم دقت می‌کنید، سعی کنید نفهمند که در کارشان دقت می‌کنید؛ دورادور بپاییدشان. اگر عیب کم یا زیادی دارند، خیلی وسواس نداشته باشید که همان موقع ترکَش کنند. این‌قدر فشار نیاورید که بچه‌هایتان خیلی مؤدب شوند؛ چون بچه‌هایتان منافق می‌شوند، دروغ‌گو می‌شوند، متظاهر می‌شوند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
تمام زندگی ما.... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🚨توقف ممنوع... اگر در مسـیر معنوی بی‌حال شدید، توقف نکنید! باید دسـت و پا بزنید تا حال پیدا کنید! با تلاوت قرآن، با مناجات، با این مکان و آن مکان ... بالأخره باید از این بیحالی خارج شوید؛ و الّا یواش یواش شیطان شما را میبرد! کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هر زائر یک لیوان با دوام در سال گذشته تعداد موکب هایی که لیوان یکبار مصرف استفاده میکردند، نسبت به سال قبل بیشتر شده بود و معضل زباله مشهود بود. اگر ۲ میلیون زائر ایرانی هر کدام در روز ۲۰ لیوان دور بریزند، در طی یک هفته تعداد ۲۸۰ میلیون لیوان مصرفی تبدیل به کوهی از زباله می شود و هزینه زیادی هم به برادران عراقی تحمیل می کند. اما اگر هر زائر یک لیوان ترجیحا استیل درب دار همراه داشته باشند ضمن رعایت بهداشت از تخریب محیط زیست جلوگیری میشود. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۸۶ من یه مامان دهه هفتادی هستم. شهریور ۹۴ در سن ۱۷ سالگی😉 با همسرم که ۲۱ سالشون بود، عقد کردیم😍 همسرم اول پیش پدرشون کار میکردن اما بعد از مدتی شغل جدید انتخاب کردن و یه کار جدید شروع کردن😊 یک سال و هفت ماه عقد کرده بودیم و فروردین ۹۶ بعد کلی سختی و دوری دوران عقد با کمک پدر همسرم رفتیم سر خونه و زندگیمون😍 خیلی بچه دوست داشتم و عاشق بچه ها بودم. دوست داشتم زود بچه دار بشم که فاصله سنیم با بچه ام کم باشه☺️ همین هم شد و من خیلی زود متوجه شدم باردارم، خییلی خوشحال بودم. ویار به نسبت سختی داشتم و چهار ماه اول به سختی گذشت. کم کم شیرینی های دوران بارداری شروع شد و بارداری خوبی داشتم محمدجواد عزیزم آذر ۹۶ با زایمان طبیعی به دنیا اومد🥰😍 و چون یکم زود به دنیا اومده بود، چند روزی تو ان آی سیو بستری شد. روزای سختی بود ولی خداروشکر به خیر گذشت😊 پسر آروم و خوبی بود و همین باعث شد که بعد از اینکه از شیر گرفتمش به فکر دومی بیوفتم😄 وقتی دو سال و نیمش بود من دوباره باردار شدم این دفعه‌ ویار سخت تری داشتم و با یه بچه دیگه خیلی برام سخت بود. چهار ماه اول به شدت وزن کم کردم و با سختی گذشت😢 تا اینکه تو ماه هشتم بودم که درد هام شروع شد اصلا نمیتونستم روی پا بایستم و کارامو انجام بدم. بیشتر استراحت میکردم و همسرم تو کارای خونه بهم کمک میکردن و پسرم با اینکه سنی نداشت، خیلی بهم کمک میکرد🥰 خلاصه محمدصدرا گلم اسفند ۹۹ با زایمان طبیعی در اوج کرونا😷 به دنیا اومد😍 پسر اولم اصلا بهش حسودی نمی‌کرد و خیلی دوسش داشت، روزای خوبی بود و با اینکه مشغله دوتا بچه کوچیک داشتم ولی خب دوران شیرینی بود. چون من ۲۲ سالم بود، بعضی ها میگفتن چرا دوباره بچه آوردی، هنوز سنی نداری یکم دیگه صبر میکردی🙄 بعضی ها هم میگفتن کار خوبی کردی بچه های پشت سر هم خیلی خوبه و در آینده به درد هم میخورن☺️ ما از اول ازدواج هیچی نداشتیم فقط یه موتور داشتیم و خونه اجاره ای بودیم حتی اجاره خونه مون هم نمیتونستیم بدیم و چند ماهی پدرهمسرم متقبل شدن اما بعد از اینکه پسر اولم رو باردار شدم ماشین دار شدیم و تو دوران بارداری و بعد از به دنیا اومدنش هم کلی رزق و برکت با خودش آورد. مایی که به زور از پس خرج دوتایی مون برمیومدیم و حالا خرج های پسرمم اضافه شده بود ولی چقدرم پس انداز میکردیم به علاوه اینکه همسرم چقدر تو کارشون پیشرفت کردن😊 وقتی محمدجواد یک سال و نه ماهش بود اسباب کشی کردیم و رفتیم یه خونه جدید خونه خیلی خوبی بود و با صاحب خونه عالی، محمدصدرا توی اون خونه به دنیا اومد همراه با کلی برکت که از قبل از بارداری به زندگیمون سرازیر شد😇 بماند که توی این سالها، روزهای تلخ هم تو زندگیمون کم نداشتیم و هرچی که بود صلاح و مصلحت الهی بود و تجربه هایی که ما رو پخته تر کرد و همیشه و همیشه خدا خیلی هوامونو رو داشته و داره😊 تقریبا چند ماه پیش صاحب خونه عذرمون رو خواستن و ما مجبور شدیم دنبال خونه باشیم، چهار ماه تا موعد قرارداد وقت داشتیم و کلی دنبال خونه گشتیم هرجا میرفتیم میگفتن چند نفرید می‌گفتیم چهار نفر، میگفتن نه نهایت سه نفر😞😔 هر چی خونه خوب و تمیز بود که ما میپسندیدیم صاحب خونه تعدادمون رو قبول نمی‌کرد. خونه های درب و داغون با اجاره بهای خیلی بالا و غیر منصفانه بهمون پیشنهاد میدادن و ما هربار خیلی ناامید برمیگشتیم خونه😞 چند ماه گذشت و ما همچنان دنبال خونه بودیم تقریبا یک ماه دیگه بیشتر وقت نداشتیم و من دیگه انقدر ناامید شده بودم که اصلا دیگه دنبال خونه نمیگشتم و میگفتم خدا خودش جور کنه🥺 تا اینکه تقریبا دو هفته پیش یک دفعه خواهرم زنگ زد و گفت یه خونه پیدا کردم براتون برید ببینید خوبه، رفتیم دیدیم و پسندیدیم🤩 به صاحب خونه گفتم من دوتا بچه دارمااا😥 گفت خب داشته باش، منم دوتا بچه دارم😅گفتم آخه هرجا میریم میگن نهایت سه نفر گفت نه مشکلی نداره ☺️ خلاصه ما اسباب کشی کردیم و اومدیم خونه جدید این خونه هم به لطف خدا هم بزرگ و خوبه، هم صاحب خونه خوبی داره خداروشکر بازم خدا هوامونو داشت و کمکون کرد🤲🏻🥰 صاحب خونه های عزیز یکم به فکر ما مستاجرا باشید هم از نظر اجاره هم اینکه مایی که چندتا بچه داریم. انشاالله خدا اجرش رو بهتون میده هم در دنیا هم در آخرت😊 انشاالله خدا کمک کنه همه مستاجرا صاحب خونه بشن اللهی آمین🤲🏻 یکی از راه های تبلیغ برای فرزند آوری اینکه یکم آسون بگیرند برای افراد بچه دار و باهاشون همکاری داشته باشند. خواهرشوهر من چهار فرزند دارند از بس همه میگن چرا این همه بچه آوردی، بنده خدا خجالت میکشه بگه چندتا بچه داره😕😕 یکم باهم مهربون تر باشیم😊 در پناه حق التماس دعا 🌹 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما ✨که در راه حسینت، لشکری از خون من باشد 👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌فرهنگ وارداتی... "رسم بعضی از تمدنها و فرهنگهای وارداتی، این چیزی بود که اروپاییها اینجا وارد کردند، که باید حتماً جوانها بگذارند تا تحصیلاتشان تمام بشود، شغل بگیرند، نمیدانم شغل هم، حتماً شغل اداری باشد، بعد ازدواج کنند. دخترها هم در سن اوایل بلوغ، که اصلاً معنی ندارد ازدواج، باید بمانند تا یک زن بزرگی بشوند، همه‌چیز دنیا را تجربه کنند، بعد ازدواج کنند. این رسم اروپاییها بود، خیلی هم چیز بدی بود. چون آنها هم که ازدواج را تأخیر می‌انداختند، نه از باب این تأخیر می‌انداختند که معتقد بودند جوانها در سنین جوانی نیاز جنسی ندارند، نخیر، کاملاً هم درک میکردند و قبول میکردند که نیاز جنسی هست، منتها معتقد بودند که نیاز جنسی را در دوران جوانی بایستی جوانها آزادانه تأمین کنند؛ یعنی همان چیزی که از نظر ما فساد و فسق و گناه و موجب خراب کردنِ وضع اجتماع است. برای همین هم بود که زن و شوهر اروپایی و اروپاییمنش، پیوندشان یک پیوند محکم نبود... زن و شوهر، دوران جوانیشان را گذرانده‌اند ـ نمیگویم همه، خیلیها اینجور بودند و اینجورند ـ بدون اینکه به همدیگر احتیاج داشته باشند، بعد هم سرِ سیری با هم ازدواج کرده‌اند... اسلام این را قبول ندارد. ۱۳۶۲/۱۲/۱۹" کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
زیارت اربعین امام حسین، عرفات سیر مؤمنین است. هر کس عرفات را درک کرد، حجّش مقبول است. کربلا و عاشورا شرابی دارد که همه گناهان را آب می کند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۸۷ یه چیزی که تو اربعین خیلی به دردم خورد این Sهایی هستن که از آبچکون ظرفشویی آویزون میکنیم برا لیوان. از اونا سه چهارتا بردم از دستگیره‌ی کالسکه‌ش آویزون کردم. برا آویزون کردن مشمای کفشی، خوراکیی، نمیدونم کیف دستی کوچکی و... به شرطی که کالسکه تون دستگیره‌ش عصایی نباشه و بشه گیره آویزون کرد یکی هم شربت غلیظ لیمو عسل . این برا همه خوبه. یه بطری آب معدنی کوچیک، نصفش عسل نصف دیگه ش آب لیمو تازه. اینو هر صبح خودم و همسرم یکی دوقاشقش رو میرختیم تو آبجوش یا آب سرد میخوردیم. به بچه هم میدادم. واکسینه مون کرد تو کل سفر. به هرکس این توصیه رو میکنی تو کل راه دعات میکنه😉 برا تعویض پوشک بچه، شاید بین راه عمودها و یا تو راه اتوبوس، شیر آب پیدا نشه. یه آب پاش کوچولو با خودم بردم، بین راه تو کالسکه ش تعویض میکردم. آب میپاشیدم، با دستمال پاک میکردم و پوشک میکردم. این کار پوشک کردن رو برام خیلی راحت کرده بود. خیلی. مثلا تو اتوبوس دختر من اسهال شد و پاش سوخت. نمیتونستم از دستمال مرطوب هم استفاده کنم که بدتر بشه. وسط جاده هم که شیر آبی نبود. دارو هم هر چی که احتمال میدید لازم میشه ببرید. نگید اونجا هست. کو تا یه موکب پیدا بشه داروی مدنظر ما رو داشته باشه. مثلا حتما پماد سوختگی پای بچه رو ببرید حالا هرچی که خودتون استفاده میکنید. من روغن ماهی و کلیترومازول میزنم. تب سنج، قطره استامینوفن کودکان، شیاف استامینوفن، شر بت سرماخوردگی کودکان، شربت آیورا برا سرفه کودکان... و یه سری دارو برا خودتون: مثلا سرماخوردگی، چرک خشک کن، ژلوفن، پماد مسکن عضلانی،... اگر وسایل بچه رو میخواید بذارید تو کوله خودتون یا همسرتون، حتما یه کیف کوچکتر با خودتون ببرید بذارید تو کالسکه. و وسایل ضروری بچه رو بذارید توش. مثلا دوسه تا پوشک. نمگیر. یه دست لباس و.. که اگر چندتا عمود از هم دور شدید دستتون تو حنا نمونه. حتی اگرم جدا نمیشید مجبور نشید بخاطر یه پوشک کل کوله رو باز کنید. یه ظرف آجیل میبردیم همیشه؛ انجیر خشک برای اینکه تو سفر مزاج خوب کار کنه و بادام برای قوت بدن. اینم خیلی کار خوبیه. روزی چندتا هم آدم بخوره کافیه نبات! اونجا خیلی کم پیدا میشه. ما حتما با خودمون میبریم. یا خودمون استفاده میکنیم یا مردم. به درد وقتی میخوره که اگر غذایی به مزاج آدم نخوره و دل درد و گلاب به روتون... پلاستیک فریزر که برا مادران بچه دار اوجب واجباته برا پوشک، برا مادری که بچه‌ش به غذا افتاده، یه ظرف کوچیک دربسته با خودش ببره. فرنی ، سوپ، غذای سبک و سالمی که تو راه دید بریزه تو این. چون شاید این زمانی که فرنی و سوپ و اینا تعارفمون میکنن بچه خواب باشه. یا سیر باشه. خب تا آخر شب که بچه غذا میخواد این لازمش میشه. من البته با خودم علاوه بر ظرف ، سویقش رو هم بردم روزی یه بار رو میدادم بهش. و ازین سوپ آماده ها هم خوبه دوسه تا آدم ببره. وزنی هم نداره. به یه موکبی رسیدید با آبجوش قاطی کنین. یا بدید بذارن تو ظرف رو شعله. بچه ی یکی دوساله هم برا سرگرم کردنش و تو کالسکه موندنش، ازین برچسب های عروسکی فانتزی کوچولو خوبه. که مادر بزنه رو کالسکه جلوی بچه، بچه هی با اون بازی کنه، ساکت شه سرگرم شه. با حباب ساز کوچک‌. اسباب بازی هم اگر میخواید ببرید اسباب بازی ارزون و سبک ببرید. که اگر گم شد دلتون نسوزه. سبک هم باشه که جا نگیره. مثلا در بطری نوشابه و کاموا، یا لیوان های یه بار مصرف که همونجا میدن... ما برا خودمون لباس و وسیله های غیرضروری رو حذف میکنیم اینا رو جاش میذاریم. با این وجود معمولا و نسبتا کوله ما از بقیه کمتر و سبک تر هست! کل بار سفرمون یه کوله پشتی مشترک و یه ساک بچه‌ست(همون ساک سیسمونی). این تجارب من بود. حالا هرکسی سبکش متفاوته. بعضی اوقات هم تجارب در تعارضن با هم! باید ببینید کدومش به سبک شما و نظرتون نزدیکه اونو اجرا کنید. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
آداب زیارت... ۞ اینکه هنگام ورود به حرم ائمّه علیهم السّلام می‎گویی: رَبِّ اَدخِلنى مُدخَلَ صِدقٍ وَ اَخرِجنى مُخرَجَ صِدقٍ، یعنی خدایا کاری کن با صدق پیش این آقا بروم و از پیش ایشان هم با صدق پیش شما بیایم. ۞ وقتی به حرم ائمّه علیهم السّلام مشرف می‎شوید، زود داخل نشوید. دم در توقّف کنید و اذن دخول بخوانید تا رغبتتان طلوع کند و قطره‌ی اشکی بر چشمتان بنشیند. اوّل دل را جلو بفرستید. اشک نشانه‎ی این است که اجازه‎ی ورود داده‎اند. بعد وارد شوید و همان‎طور که افرادی که در زمان حیات ظاهری امام علیه السّلام خدمت ایشان می‎رسیدند، سلام می‎کردند، به ایشان سلام کنید. زیارت‌نامه‎های طولانی گاهی اوقات انسان را از امامی که در محضرش ایستاده است، غافل می‎کند. در داخل صحن و حرم ائمّه علیهم السّلام هم احترام زائران و خدّام را نگه دارید، هر کس چیزی به شما گفت، آن را از جانب امام بدانید و ادب کنید و بپذیرید. صدای همهمه‎ای که بالای صدای تک تک زائران به گوش می‎رسد، صدای ملائکه را همراه دارد. 📚 مصباح الهدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
ماحصل کانال "دوتا کافی نیست" ...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
پیشگیری از گرمازدگی در اربعین تابستان‏های کشور عراق بسیار گرم و داغ و بدن مردم عراق با این نوع آب و هوا سازگار است. اما فیزیولوژیک بدن زائران ایرانی معمولا تاب تحمل این حجم از گرما را ندارد. ▪️پیاده روی در زمان های صبح، غروب و پاسی از شب که هوا خنک‏تر است، (در ساعت‏های اوج گرما که معمولا از ١١ قبل از ظهر تا ۴-۵ عصر هست، در موکب‏ها استراحت کنید و شبانه پیاده روی کنید) ▪️پوشیدن لباس‏های گشاد و نخی و پنبه ‏ای و عدم استفاده از لباس های تنگ و الیاف مصنوعی ▪️استفاده از آبلیمو یا لیموی تازه در آب آشامیدنی ▪️استفاده از تخم شربتی و خاکشیر داخل آب آشامیدنی و یا آشامیدن شربت‏های خاکشیر نذری موکب‏ها. ▪️ پاشیدن آب و گلاب به سر و صورت . ▪️استفاده از کلاه‌ آفتابگیر و یا قراردادن یک پارچه مرطوب به عنوان سایه بان روی سر ▪️استفاده از کرم‏های ضد آفتاب بی رنگ با spf 30 یا 50 ▪️ استفاده از از پمادهای زینک و کالامین، هیدروکورتیزون، ژل آلوئه ورا و یا پودر بچه برای نواحی عرق سوز شده و سوخته ▪️مصرف کمتر غذاهای بسیارچرب و بسیار شیرین ▪️کاهش مصرف خوراکی های کافئین دار (مثل قهوه و چای غلیط) ⚠️گرمازدگی در سالمندان و کودکان سریع‏تر اتفاق می ‏افتد. پس مراقب خود و اطرافیانمان باشیم. ✍️ خادم موکب رسانه ای معلی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۸۸ من متولد ۷۸ام و همسرم ۷۷. همسرم سید و طلبه هستن و شدیدا عشق بچه. برعکس، من کسی بودم که وقتی سنم کمتر بود صدای بچه می‌شنیدم، عصبی میشدم. عقد که کردیم(۳سال پیش) به همسرم گفتم همین الان بگم من حوصله و اعصاب بچه ندارم. نهایتش یکی دوتا(خانواده همسرم ۶ تا پسرن و ایشون اولی) خیلی باهام صحبت کرد تا قانع شم بچه زیادش خوبه. ولی گوشم بدهکار نبود. یک سالی میشه عضو کانال تون شدم و کلا دیدم تغییر کرده. ازین بابت خیلی ممنونم ازتون. الان میگم تا جوونم و بنیه بدنیم اجازه بده، می‌خوام بچه بیارم. بعدش وقت برای باقی کارا هست. به دلیل طولانی شدن دوران عقدمون، یه سری اختلافا بین خانواده هامون پیش اومد و همش ازدواج ما به تاخیر میفتاد. هر چه عقدمون طولانی شد، مشکلات هم هر روز بیشتر شد. حرمت ها بیشتر شکستن. همه اعصابا داغون. همش مشکل... 😢😢 این وسط فقط من و شوهرم بودیم که باهم دعوا و بحث نداشتیم و تنها وقتی که آرامش داشتیم وقتایی بود که دوتایی کنار هم بودیم😢 خب بگذریم برم سر اصل مطلب... همیشه مراتب احتیاط رو کاملا رعایت کردم تا یه وقت در عقد باردار نشم ولی غافل ازینکه وقتی خدا بخواد منه انسان کاره ای نیستم😅 گذشت و گذشت و منم خیالم راحت که حواسمون به همه چی بوده و ان شاءالله بچه باشه بعد از اینکه مراسم عروسی رو گرفتیم. ولی .... اوایل آذر ماه حس کردم دوره ام عقب افتاده. میگفتم لابد کیست دارم(یه درصددددد ذهنم سمت چیزای دیگه نمی‌رفت) به شوهرم گفتم. گفت نکنه بچه؟؟؟ گفتم برو گمشووووو😂 امکان نداره. اگه باشه بدبخت میشم. شب رفتیم دوتا بیبی چک گرفتیم. و صبح...بله مثبت شد. زدم زیر گریه. شوهرمو بیدار کردم(خیلی سنگین خوابه) دید دارم گریه میکنم گفت چیشده؟ گفتم پاشو دسته گلی که به آب دادی رو ببین. گفت چی؟ مثبته؟ گفتم بله. گفت خب خداروشکر. ان شاءالله که خیره. و گرفت خوابید😐‌🤦🏻‍♀️⁩😂🤣 دیگه استرسای من شروع شد. اینکه چیکار کنم چیکار نکنم. اول میخواستم کار احمقانه ای بکنم. ولی یهو به خودم اومدم گفتم نه هرطور شده نگهش میدارم. مگه من کی ام که بخوام با تصمیمی که خدا برام گرفته مخالفت کنم. یه چند روزی گذشت. شوهرم خیلی ذوق داشت و سعی می کرد سریعتر کارا رو جفت و جور کنه تا مراسم کوچیکی بگیریم و بریم سر خونه زندگیمون. فقط به مادر شوهرم با وجود همه مشکلاتی که بود گفتم ماجرا رو و خوشحال شد و گفت ان شاءالله سریعتر میرین سر زندگیتون مشکلی هم پیش نمیاد. تا اینکه رفتم سونو و دکتر بهم گفت بچه ۹ هفته شه. صدای قشنگ قلب کوچولوشو شنیدم و بغضم گرفت. فیلم گرفتم و به شوهرم نشون دادم کلی ذوق کرد میگه چقدر کوچیکه😅 خدا رو صد هزار مرتبه شکر شوهرم پشتم بود و هوامو داشت. از روزی که بهش گفتم باردارم، رو همه چی خیلی بیشتر حساس شده. رو خورد و خوراکم، رو کارایی که انجام میدم. قبل تر اینطوری نبود ولی بعد از شنیدن خبر بارداری، وقتی میومد خونه ما خیلی کمک می‌ کرد تو کارایی که انجام میدادم. مامانم تعجب میکرد😅😂 هر روز زنگ میزد که خانم چیزی نمیخوای بگیرم برات بیارم ؟؟ تقویتی چیزی لازم نداری؟؟ میگفتم وایسا فعلا که قد فندقه😂 نوبت به تقویتی هم میرسه🤣 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۸۸ ما پس از کش و قوس های فراوان ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ شب ولادت حضرت علی و روز پدر...و شب تولد جناب همسر یه مراسم جمع و جور گرفتیم و رفتیم سر خونه زندگی مون. ۵ام فروردین به خانوادم گفتم باردارم و گفتم که تقریبا نصف دوران حاملگی م رو گذروندم😁 شوکه شدن ولی پذیرفتن و ازون به بعد بیشتر هوامو داشتن. بعد یه مدت کوتاه به اقوام گفتیم که تو راهی داریم ولی زمان و سن بچه رو نگفتیم. هرکی میپرسید جواب دوپهلو میدادم و به قول معروف میپیچوندم شون😁 مثلا میگفتن کِی بچت دنیا میاد؟ میگفتم سوپرایزه یهو دیدی دوهفته دیگه زایمان کردم یهو دیدی ۷-۸ماه دیگه😂 خلاصه دوران بارداری م تقریبا راحت گذشت. ویار شدید و حال بد زیاد نداشتم. همسرم هم زمانی که خونه بود سعی میکرد کمک دستم باشه و یه بخشی از کارای خونه مثلا جارو زدن رو انجام بده. ماه آخر خیلی سخت گذشت ولی. سنگین شده بودم با اینکه فقط ۲/۵ کیلو وزن اضافه کرده بودم خودم ولی انگار صد کیلو اضافه شده بودم. بلند شدن و نشستن و دراز کشیدن خیلی سخت شده بود و دردای عجیب و زیادی داشتم. با همه ی اینا پیاده روی رو ترک نکردم چون میخواستم بچم طبیعی دنیا بیاد. سونوی آخری که رفتم دکتر ترسوند منو. گفت بچت درشته برو بیمارستان شاید مشکلی پیش بیاد. گفتم چقدره؟ گفت نزدیک ۴کیلو😅 دهم مرداد رفتم بیمارستان و زایشگاه بستری شدم. ۳تا آمپول فشار توی سرم زدن بهم و حدود ۲۴ ساعت بستری شدم. ولی متاسفانه زایمان هیچ پیشرفتی نداشت و چون اوضاع ممکن بود برای دخترم خطرناک بشه دکتر کشیک گفت آماده ش کنین برای عمل. ساعت ۱۲ ظهر یازده مرداد ۱۴۰۲ سیده نازنین زینب ما به دنیا اومد. چون عملم با بی حسی اسپاینال بود همون اول دیدمش و صداشو شنیدم و زدم زیر گریه😅 یه دختر تپلی ملوس خدا بهمون داد و از همون ثانیه اول دل همه رو برد و شده سوگلی کل فامیل😁 خلاصه که خواستم به همه کسایی که شرایط من رو دارن و توی دوران عقد باردار میشن بگم شماها هیچ کار خلافی نکردین و بچتونو هرجور شده با چنگ و دندون نگه دارین. قشنگ ترین هدیه خداست. شاید چندوقت اول که خانواده ها بفهمن روی خوش نبینین و حرفای خوبی نشنوین ولی میگذره و به محض دنیا اومدن طفلک تون همه اونا فراموش میشه و همه خاطر خواهش میشن😁 همه اینا رو گفتم که چندتا مطلب کوچیک بگم...اول اینکه خانواده ها سعی کنن با جوونا راه بیان و تو مسیرشون سنگ نندازن. دوم اینکه اگه کسی تو شرایط من بود طوری رفتار نکنن که آدم فکر کنه چه گناه بزرگی کرده، حلال بوده خب😞💔 اینم از تجربه یه مامان ۷۸ای که خدا خواسته توی دوران طولانی عقدش حامله شد و تصمیم گرفت بجای کشتن بچه ش نگهش داره و با خدا معامله کنه😉 حتما با خدا معامله کنین من جواب گرفتم ازش خداروشکر. گفتم خدایا تو خواستی خودت هم کمکم کن و واقعا کمک کرد هم توی دوران حاملگی م هم بعدش. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
نازنین زینب تجربه ۷۸۸... 😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💥قالیچه‌ی سوخته... مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود، يک ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ توی خونه ﺩﺍﺷﺖ، ﮔﻮﺷﻪ‌ی ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. مجبور بود؛ همون رو برداشت برد بازار برای فروش. ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﺍﯼ كه می‌رﻓﺖ، می‌گفتن: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ۱۰۰ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمی‌خریم. ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ می‌رفت. داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﻫﺎ، حاج جواد فرش‌چی ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﺩﺍﺭ، از منصف‌های بازار و از ارادتمندان اهل بیت(ع) پرﺳﯿﺪ: "قالیِ خوبیه؛ چرا ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟" ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰل‌مون ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎل‌ها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ. حاج‌جواد یک تکونی به خودش داد: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟ گفت: بله. حاج‌جواد گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽ‌ﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ١ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ می‌خرﻡ. قالیچه رو خرید و روی میزش پهن کرد و تا آخر عمرش روی قسمت سوخته‌ی قالیچه که به اندازه‌ی کف دست بود گل محمدی پرپر می‌کرد و دوستان صمیمی و همکارانش همه به نیّت تبرک، یک پَر از گلها را برداشته، توی چایی‌شون می‌ریختند. اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ تو روضه سوخته ﺑﻮﺩ قیمت گرفت؛ کاش دل‌مون تو روضه‌ها بسوزه؛ اونوقت بگیم: یا امام حسین(ع) این دل سوخته رو چند می‌خری؟ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
معرفی متخصص زنان از شهر اراک... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075