eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
33 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
در هر حال باید برای تعجیل در امر فرج و رفع نگرانی‌ها و گرفتاری‌ها و نجات و اصلاح حال مؤمنین، بگوییم: «أَللهُم اکشِفْ هذِهِ الْغُمةَ عَنْ هذِهِ الأُمةِ بِظُهُورِهِ؛ خداوندا، با ظهور حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف این ناراحتی را از این امت برطرف نما». زیرا واقعاً از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر اسلام و مسلمین به‌خصوص اهل ایمان وارد می‌آید، کارد به استخوان رسیده است! 📚حضرت_حجت (عج)، ص٢۳۹ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۸۵۹ من متولد ۷۸ هستم، دوتا برادر کوچکتر از خودم دارم. سال ۹۷ وارد دانشگاه شدم، با رتبه ی خوب و در دانشگاه خوب رشته ی علوم سیاسی که مورد علاقه ام بود. همون ترم اول بودم که همسرم بالاخره بعد از یکسال رفت و آمد تونست پدرمو راضی کنه که تک دخترشو شوهر بده😂(بابام در مقابل خواستگارا خیلی مقاومت میکرد🤣) همسرم طلبه ست و اون موقع هنوز درس میخوند. یعنی نه کاری داشت، نه پس انداز، نه حتی حمایت خانواده و بهم گفت شهریه ام ۴۰۰ تومنه که بعد ازدواج میشه ۸۰۰... خدا خودش می‌دونه که اصلا اینا برام مهم نبود، چون خیلی خوش اخلاق و پاک و صاف و ساده بود و بسیار باهم تفاهم داشتیم. اما پدرم بخاطر مسائل مالی شدیداً مخالفت کرد(که حق میدم بهش بالاخره پدره و نگران زندگی بچه ش) دیگه وقتی بعد یکسال دید اینا دست بردار نیستن و منم دلم پیش ایشونه🙈رضایت دادن و ما وسط امتحانای ترم اول عقد کردیم🤦‍♀😁 دوتا حلقه ی ساده ی نقره خریدیم، ۶ماه بعدشم زندگی مشترکمونو شروع کردیم. تو شهر ما اینطوریه که چندتا وسایل بزرگ با خونواده ی داماده، بقیه ش با عروس و از اونجایی که همسرم پس اندازی نداشت، خرید عروسیمون کمی متفاوت شد🙄🤪 ۳۰ تومن وام ازدواج داشت،۱۰ تومن هم یه وام دیگه گرفته بود، ۱۵ تومان گذاشتیم واسه پول پیش یه خونه ی نقلی... ۲۵ تومن برامون مونده بود که باید باهاش فرش، لباسشویی، یخچال، سرویس چوب،اجاق گاز، تلویزیون میخرید به علاوه ی خرج یه ولیمه ی کوچیک و لباس عروس و...😐😶 یه گشتی تو بازار زدیم و با یه حساب سرانگشتی دیدیم پولی که برای اینا نیازه حداقل سه برابر موجودی ماست🤣🤦‍♀ بنابراین مسیر عوض شد🧐 از اونجایی که پدرم دیگه از مواضعش کوتاه نمی اومد( که بیشترش هم بخاطر حرف مردم بود😒) و اوضاع متشنج بود، نمی‌تونستیم چیزی رو حذف کنیم چون هر لحظه امکان داشت همه چیزو به هم بزنه😢 بنابراین فکر دیگه ای کردیم و به جای اینکه تو بازار دنبال وسایل باشیم،تو سایت دیوار میگشتیم😂 لباسشویی و تلویزیون و سرویس چوب (تخت و کمد و دراور) رو دست دوم گرفتیم. یخچال رو یه بنده خدایی گفت بهم هدیه دادن و نمیخوام، اونو گرفتیم. اجاق گاز ارزونترین جنس از یه مغازه دار با انصاف گرفتیم. فرش رو انقدررر گشتیم تا یه مغازه ای فروشنده گفت دوتا فرش ۹ متری دارم مال قبله و دیگه کارخونه ازش نمیزنه،کسی هم اینارو نمیبره، مونده تو انبار ارزونتر میدم ببرید😂 لباس عروس رو از یه پاساژی اجاره کردیم که الان زیاد مشتری نداره😁 چون لباساش خیلی مد روز نیست، اما یه لباس خوشگل از اونجا گرفتیمگ برای آرایشگاه قیمت گرفتم تو پایین ترین محله های شهر از شبی ۴۰۰ به بالا بود که خب دلم نیومد شوهرم تو اون وضع مالی ۸۰۰ تومن بده آرایشگاه(چون حنابندونم داشتیم😬) کلی پرس و جو کردم و آخرش یکی از دوستام یه جایی رو معرفی کرد که تازه باز شده بود و برای جذب مشتری قیمت کار عروس بسیار با تخفیف بود ۱۵۰ هزار تومان، منم خوشحااال رفتم همونجا😃 دیگه انتظار نداشته باشین که طلا هم خریده باشم 🤣🤣 حتی پول یه سرویس نقره هم نداشتیم😅 فیلمبردارمونم خاله م بود با یه دوربین که بابام اجاره کرده بود. عکسامونم با گوشی گرفتیم(مگه گوشی چشه🤷‍♀) وسایلی هم که با خانواده ی خودم بود تا حد امکان وسایل اضافی رو حذف کردم و هرچیزی رو کلی گشتم تا قیمت مناسبشو بگیرم، بابام مشکل مالی نداشت خدارو شکر ولی دوست نداشتم زیادم تو خرج بیوفته🙃 ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۵۹ همسرم طلبه ی قم بود و دوران عقد هم در رفت و آمد بین دو شهر، چون هنوز درسش تموم نشده بود مجبور بودیم یا دوران عقد رو بیشتر کنیم یا بریم قم که ما اصلا با دوران عقد طولانی موافق نبودیم و به سختی خانواده ی منو راضی کرد که سال اول ازدواجمون قم زندگی کنیم منم مجبور شدم انتقالی بگیرم به دانشگاه قم و از اونجایی که رشته ی منو نداشت، تغییر رشته هم دادم😢 همسرم در کنار درسش یه کار پاره وقت تو یه مرکز پژوهشی انجام میداد که خب علاوه بر برکات معنویش، خیلی به اقتصاد خانواده مون کمک میکرد. یه مقدار از درسشو میتونست غیر حضوری بگذرونه و ما بعد یکسال برگشتیم شهر خودمون اما من بخاطر یه سری قوانین مسخره ی دانشگاهی دوباره نتونستم انتقالی بگیرم به دانشگاه خودم و مجبور بودم شهریه بدم که خب اون موقع در توان همسرم نبود و من دانشگاهو رها کردم😔 حالم بد بود اما سعی میکردم پیش شوهرم چیزی بروز ندم که شرمنده نشه... ولی برای من که عاشق درس خواندن بودم خیلی سخت بود، همسرم گفت دوباره کنکور بده، اما دیگه انگیزه و حالشو نداشتم کم کم با خودم فکر کردم و به قول معروف سنگامو واکندم😁 به این نتیجه رسیدم که من خواهان یادگیری و علم اندوزی ام، که خیلی راحت میتونم با کتاب خوندن بهش برسم و زمانی که برای رفتن به دانشگاه و...صرف میشه اگه صرف کتاب خواندن بشه واقعا خیییلی مطالب بیشتری یاد میگیریم، اما دیدم من گوشه چشمی هم به مدرک داشتم😂 که خب اونم با خودم فکر کردم حالا یه لیسانس و فوق لیسانس هم گرفتم گذاشتم رو طاقچه، بعدش چی؟! چقدر تو زندگیم مهمه این مدرک؟! برای منی که دنبال کار بیرون نیستم. بعد از اینکه از دانشگاه جدا شدم، بیشتر در مورد جوانی جمعیت و جهاد فرزندآوری می‌شنیدم، البته من و همسرم از قبل ازدواج هردو دوست دار و خواهان بچه های زیاد و خانواده ی پرجمعیت بودیم و دیدم که بعضی از ماها چقدر اشتباه میکنیم تو دوران طلایی باروری که ۲۰ تا ۳۰ سال هست، درس می‌خونیم و در دوران طلایی کمرنگ🤣۳۰ تا ۴۰ سال یکی یا دوتا بچه میاریم و میگیم دیگه بسه. کلیپی از حاج‌آقا پناهیان دیدم که میگفتن در هیچ برهه ای از تاریخ شیعه، انققققدر فرزندآوری مهم و حیاتی نبوده که الان هست و... تصمیم گرفتیم زودتر بچه دار شیم😁 رفتم دکتر به سری آزمایشات نوشت و دوسه ماه خودمو تقویت کردم. دقیقا بعد این دوره یه کرونای سخت گرفتم که یه ماه حالم بسیار وخیم بود، بعدشم تا یکی دوماه نیمه وخیم بود😅 و دکترم گفت خیلی ضعیف شدی و زیاد وزن کم کردی باید سه ماه اساسی تقویت بشی بعد اقدام کنی که بعد اون سه ماه دوباره کرونا گرفتم و این‌بار شدیدتر و طولانی تر از قبل😰😵🤕 چندماه بعد هنوز درست و حسابی به حالت قبل برنگشته بودم که عزیزی رو از دست دادم که شوک بزرگی تو زندگیم بود و حال روحیم واقعا بد😔 بالاخره چندماه بعدش اقدام کردم و دختر نازم ۳۱شهریور ۱۴۰۱ به دنیا اومد😍 با خودم فکر میکنم هیچ کار خدای حکیم که بی حکمت نیست، حتما علت خوبی داشته که بارداریم به تاخیر افتاد و خدا مهربان و دانا به احوال ماست🙂🍀 انشاالله می‌خوام دخترمو ۱۸ ماهگی از شیر بگیرم و بعد یکی دوماه تقویت اگه خدا بخواد بعدی رو بارداربشم که فاصله سنی زیادی باهم نداشته باشن. ما دوست داریم حداقل ۶ تا بچه داشته باشیم😍 تا خدا چی بخواد... همیشه و حتی موقع زایمانم برای کسایی که بچه دار نمیشن دعا کردم و میکنم از خبر بارداری بقیه خیلی خوشحال میشم انشاالله خدا به همه ی مسلمانان بچه های سالم و صالح عطا کنه. یکی از اقواممون هم بعد ۱۸ سال صاحب دوقلو شدن😍😍 که نمیدونین چقدر خوشحالم براشون راستی همسرم هم چندتا کار موقت انجام میداد تو این مدت و بالاخره امسال استخدام آموزش پرورش شده و در شغل شریف معلمی که خیلی هم بهش علاقه داره خدمت میکنه خدا عاقبت همه مونو ختم به خیر کنه انشاالله🌹 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فاطمه خانم تجربه ۸۵۹...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
ما صاحب داریم... فراموش نکنیم که ما صاحب داریم و اگر در هر کاری، یک رابطه قلبی با ایشان برقرار کنیم عنایت ایشان شامل حال ما می شود و موفق و پیروز می شویم. ‏کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌چقدر جفاست... آهن‌پاره چه خدمتی برای ما دارد؟!بعضی‌ها عاشق اتومبیل لوکس‌شان هستند! چنان مواظب‌اند تا کثیف نشود و خط به آن نیفتد که... دلبستگی به یک تکه‌آهن، یا به گچ و خاک؟! آن‌قدر این دل‌بستن‌ها و محبت‌ها همگانی است که دیگر کسی عیب نمی‌داند. اما کسی که معرفتش بالاتر رفت و عمق پیدا کرد، واقعا خجالت می‌کشد. دلی که در آن می‌تواند محبت خدا باشد، اگر محبت سنگ و خاک و آهن نفوذ کرد، چقدر جفاست! چقدر انسان قدر خودش را نمی‌داند و ارزش وجود خودش را، و ارزش دلش را! به قول بزرگی که می‌گفت: دل‌های ما غالبا یا اصطبل اسب و الاغ است یا گاراژ ماشین! درون دل تو چیست؟! و این ماییم که تعیین‌کننده هستیم و به دل خودمان ارزش می‌دهیم؛ تا به چه دل ببندیم و به که دل بدهیم! کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۶۰ من متولد ۱۳۶۴ هستم، که در سال ۱۳۸۵ که به مشهد مقدس برای زیارت رفته بودیم با شوهرم آشنا شدیم🤩🤩🤩 و همون موقع مراسم خواستگاری انجام و بعد یک هفته مراسم عقد ما خیلی ساده با دوتا حلقه خیلی ارزون که از طلا فروشی دم حرم گرفتیم و یه چادر سفید که اونم از مغازه نزدیک حرم گرفتیم، کنار ضریح امام رضا (ع) برگزار شد بدون هیچ آرایش و لباس عروسی خیلی معمولی ❤️❤️☺️😍 بعد از این که مراسم عقد انجام شد، عقد ما سه سال طول کشید به خاطر اوضاع مالی همسرم، چون پدر شوهرم یک سال قبل از عقد من تصادف کرده بودن و ضربه مغزی شده بودن😩😩😩 شوهرم تمام مخارج و هزینه های بیمارستان باباشونو با مخارج خونه شونو خودشون میدادن بنابراین هیچ پس اندازی نداشتن. تا این شد که ما با هزار بدبختی یک هفته مونده به این که وام ازدواجمون امتیازش لغو بشه بلاخره ضامن پیدا کردیم و وام گرفتیم😊😊😊 با یک میلیون تومن وام اون زمان قرار بود شوهر من هم یخچال بگیرن هم گاز هم تلوزیون و فرش هم سرویس چوب که دقیقا چند برابر پول وام مون بود😥😥 روزی که برای خرید این اقلام منو پدر همراه برادرم به مشهد رفتیم، پدر شوهرم ما رو بردن گنبد سبز مشهد که اگه عزیزان دلم رفته باشن دیدن که اونجا همه لوازم سمساری و دست دومه بماند که پر از مرغو خروسه😯😯 وقتی وارد گنبد سبز شدیم من یه لحظه خیلی ناراحت شدم😔😔 البته چون برادر ناتنیم باهام بود، خجالت کشیدم 😓😓ولی چون شوهرمو دوس داشتم😍😍 به روش نیاوردم، از اونجا یه کمد قدیمی دست دوم گرفتیم با کلی کنده کاری که الانم هنوز داریمش، دیگه بقیه سرویس چوب که تخت و دراورو بخصوص میز تلوزیون رو نگرفتیم، بعد هم با بقیه پول یخچال گرفتیم و یه فرش قسطی و یه گاز قسطی... این سه سالی که عقد بودیم، منو شوهرم سخت کار کردیم کلی طلا خریدیم که میشد اون زمان باهاش بهترین سرویس چوب وسایل خرید ولی ما نخریدیم تلویزیون مونو گذاشتیم رو بخاریمون و لباسامونم گذاشتیم توی همون کمد بزرگه بالاش ظرف، پاینشم کمد لباس کردیم. بلاخره خلاصه بعد از سه سال، ما راهی خونه بخت شدیم اما چه طوری بازم به پابوس آقا امام رضا (ع) رفتیم و بدون هیچ آرایش ولباس عروسی اومدیم سر خونه زندگیمون شب عروسیمون یادمه منو شوهرم با موتوری که خودمون تو عقد خریده بودیم اومدیم خونه مون و خانوادهامون با ماشین😅 رو هم رفته تو مراسم شب عروسیمون ده نفرم نبودن ما رسم مونه جلوی عروس و داماد گوساله یا گوسفند مکشیم ولی ما خروس🐓🐓 خون ریختیم و در هزینه هامون خیلی صرفه جویی کردیم الحمدالله ضررم نکردیم. بعد از یک سال که مستاجر بودیم، پسر بزرگم به دنیا اومد👨‍👩‍👦 آقا ابوالفضل که الان ۱۴ سالشونه از پا قدم ایشون پدرم یه قطعه زمین به ما دادن که با پول همون طلاها مون که جمع کرده بودیم ساختیمش البته طلاها فقط یه گوشه ای از کارو گرفت با کلی قرض و وام و مامانم اینا هم موقع سیسمونی پسرم عوض کمد بچه برامون میز تلویزیون آوردن... الحمدالله خدارو هزار مرتبه شکر خدا برای همه درست کنه ما خونه دار شدیم🏠🏠 الانم صاحب چهار تا فرزندم👩‍👧‍👧👨‍👦‍👦 به لطف خدا یه پسر ۱۴ ساله، یه دختر ۱۱ ساله، یه دختر ۸ ساله و یه پسر ۲۰ ماهه برای بچه چهارمم دولت بهمون وام داد ۸۰ تومن و تونستیم یه ماشینم بخریم🚗 پارسال خدارو هزاران مرتبه شکر من این زندگیمو مدیون پدرو مادرم و شوهرم و قناعت و پرتوقع نبودن خودم هستم و همچنین پا قدم بچه هام و همچنین لطف خدا و امام رضا (ع) من همیشه کنار و همراه شوهرم بودم و هستم، من برای مردم سبزی پاک کردم، ترشی درست کردم، عروسک بافی، لیف بافی، کسیه حمام درست کردم، مغازه داری کردم و در حال حاضر ارایشگرم💇‍♀ و هم اکنون شوهرم نایب زیاره همه شما عزیزان در کربلای معلی مشغول به کارن... خدا را هزاران هزار مرتبه شکر از این همه خوشبختی و نعمتی که به ما داده، تا سختی و قناعت نباشه آدم به آسایش پختگی و کمال نمیرسه. التماس دعا🤲🤲 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075