#تجربه_من ۸۷۰
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#غربالگری
#توکل_و_توسل
من متولد ۷۲ هستم. در سال ۹۶ با همسرم که پسر یکی از اقوام پدری بودند، ازدواج کردم، من و همسرم هردو سادات هستیم. من قبل از ازدواج به یک بیماری صعب العلاج مبتلا شدم و دیگه تصمیم به ازدواج نداشتم. تا اینکه همسرم پیشقدم شدن و خواستگاری کردن. ایشون همه ی ملاک های من رو داشتن، ایمان، اخلاق و روحیه ای تلاشگر.
به ایشون گفتم بیماری سختی دارم، فکر میکردم ایشون منصرف بشن، اما اینطور نبود، مصمم تر از قبل پیگیر بودن. ازدواج کردیم و با مشورت از پزشکم که ایشون گفتن بارداری برات خوب هست، تصمیم به بارداری گرفتیم.
البته ناگفته نماند که همسرم بسیار بچه دوست هستن، و همیشه بچه های فامیل با ایشون رابطه خوبی دارن.
بعد از گذشت ۶ ماه و بعد از اینکه به زیارت جدم ابا عبدالله الحسین علیه السلام رفته بودیم، باردار شدم. دختر اولم بعد از گذراندن ۹ ماه شیرین، با عمل سزارین بدنیا اومد، بقدری دوست داشتنی بود و هست، همیشه ایشون رو هدیه امام حسین جانم میدونم. این رو خودش هم میدونه.
بخاطر شرایط کاری همسرم به شهر خودمون برگشتیم و اون زمان دخترم ۸ ماهه بود، سختی ها و اضطراب های زیادی پیش روی ما بود. دوری از خانواده ام یکی از این سختی ها بود، چون به خاطر شغل پدرم که نظامی بودن باید در شهر دیگری زندگی میکردن. دختر کوچولوی ما بزرگتر شد و بیماری من مجدد عود کرد، اینبار علاوه بر مشکل قبلی بیماری خود ایمنی هم به اون اضافه شد، خیلی بهم ریخته بودم، بسیار ناراحت و دلشکسته از این اتفاق. مخصوصا زمانی که بفکر فرزند دوم بودم، پزشک به من این اجازه رو نداد.
تنها همراه لحظه های سخت من همسرم بود که پا به پای من مدارا کرد. بهم امیدواری میداد چون ایمان قوی داشتن و هنوز هم دارن.
من با توسل به شهدای عزیز و توکل به خدا و یاری امام رضا جانم، اقدام به بارداری کردم. خیلی روزهای سختی رو پشت سر گذراندم، اضطراب از اینکه نتونم دیگه بچه دار بشم و دخترم تنها بمونه.
بعد از ۸ ماه و درست زمانی که مادربزرگ مهربونم رو از دست داده بودم، خدا لطفش رو شامل حالم کرد و بعد از اومدن از پابوسی امام رضا جان، من مجدد باردار شدم. باورم نمیشد خدارو کلی شکر کردیم و من همسرم هردو خوشحال بودیم.
دختر بزرگم ۳ سال و نیم بود، و اطرافیان از اینکه زود به فکر آوردن بچه دوم افتادم، شماتت میکردن. اما خدای من کمکم کرد و با وجود دوری از خانواده تونستم این مرحله رو هم بگذرونم.
وقتی غربالگری انجام دادم، آزمایش خون نشون داد که ریسک ابتلای بچه به سندرم داون بالاست. دکترم که برای بارداری پیششون میرفتم دلداریم دادن و منو به فوق تخصص مادر و جنین ارجاع دادن و خیلی منو راهنمایی کردن...
دکتر فوق تخصص به من گفتن باید آمینوسنتز انجام بدم، و قبلش باید همسرم رضایت بدهند که اگر حین کار مشکلی پیش اومد و کیسه آب پاره شد ما مقصر نیستیم. راه حل دیگه ای که برام توضیح دادن آزمایش خون سل فری بود که ۹۰ درصد دقیق و تشخیصی بود. من باید بین آمینو سنتز و تست خون سل فری یک کدام رو انجام میدادم.
همسرم با ایمان و دل قرص میگفتن این بچه هر جور که باشه نگهش میداریم. و به من امید میدادن که بچمون سالمه.
بار دیگه دست به دامان امام رضا جانم شدم و قسمشون دادم به مادرشون حضرت زهرا. إن شاءالله دخترم سالم باشه من نذر حضرت زهرا سلام الله علیها، اسمش رو ریحانه زهرا سادات بگذارم.
با مشورت متخصص زنانم تست سل فری انجام دادم و باید منتظر نتیجه آزمایش می موندم. بعد از ۱ هفته جواب آزمایش رو گرفتم که الحمدلله شکر خدا، دخترم سالم بود. برای سلامت بودن دخترم ۱ النگو نذر امام رضا جان 🌹 کردم.
توسل به ائمه و توسل به شهدا همیشه راهگشای زندگی من و همسرم بوده و هست.
ریحانه زهرا سادات من سال ۱۴۰۱ در ماه صفر به دنیا اومد، سالم و زیبا. به پابوسی امام رضا جانم رفتیم و نذر دخترم رو ادا کردیم. این دخترم هدیه ی امام رضا علیه السلام هست.
دختر کوچولوی من الان عشق آبجی خانوم بزرگشه و همینطور چشم و چراغ خونه ی پدر همسرم.
از همه ی خواهرای گلم میخوام برام دعا کنن إن شاءالله خدا بخواد و باز هم به من فرزند سالم و صالح بده، که نذر سربازی امام زمان بشن.
یاعلی🌹
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍
#فرزندآوری
#برکت_خانه
#نسل_مهدوی
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_قرائتی
📌کجا می بری؟!
یک کسی کارخانههای متعددی داشت و از سرمایهدارهای درجه یک بود. از یک استانی به تهران آمده بود، نزد من در ستاد نماز آمد. از بیرون برایش غذا آوردند و خودمان هم نشستیم خوردیم. در بشقابش دو سه قاشق زیاد آمد.
گفت: آقای قرائتی اینجا در ستاد نماز پلاستیک ندارید؟ نایلون؟ گفتیم: چرا. آوردیم و دادیم. دیدیم دو سه قاشقی که زیاد آمده را ریخت در پلاستیک بست و در جیبش گذاشت. گفتم: کجا میبری؟ گفت: من در استانی که کار میکنم چند تا مرغ دارم. این را برای مرغها میبرم.
معاملاتی که میکرد مثلاً یکی از چکهایش هفتاد میلیارد تومان بود. قصه برای ۲۰ سال پیش است تقریباً ولی میگفت: یک دانه برنج نمیگذارم حرام شود. ما فکر میکنیم نه، گدابازی در نیاور و اینها را دور بریز.
#سبک_زندگی_اسلامی
#ساده_زیستی
#نه_به_اسراف
#قناعت
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ دعاگویان...
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#سوال_مخاطبین
✅ پاسخ به سوالات شما ...
#وسواس
#سازش_بین_فرزندان
#ویار_بارداری
#بواسیر
#معرفی_کلاس
#تقویت_سیستم_ایمنی
#زردی_نوزدان
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مقام_معظم_رهبری
✅ شایسته بیشترین ها...
👌نکتهای که حضرت آیتالله خامنهای درباره داشتن #فرزند_بیشتر به بهداد سلیمی قهرمان وزنهبرداری جهان و المپیک گفتند:
"شماها که بهترینها هستید، شایسته است که بیشترینها را داشته باشید."
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۸۷۱
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_اول
سال ۸۰ بود. من سوم دبیرستان بودم. ۵تا بچه بودیم. ۴تا خواهر و یک برادر. من بچه دوم بودم و یک خواهر بزرگتر داشتم که خیلی خیلی باهم رفیق و صمیمی بودیم.
اون سال تو یکی از مراسمات کلی که پدرم با هم روستاییهای خودشون هر ساله برگزار میکردن با همسرم آشنا شدم. یادمه با خواهرم تو مجلس نشسته بودم که موقع ناهار چشمم به پسر جوون و بسیار متین و نجیبی افتاد که اصلا برام آشنا نبود. با اینکه اکثر دوستان و اقوام تو اون مجلس بودن.
به خواهرم گفتم اون پسرو میشناسی؟ 😅گفت فک کنم پسر آقای... از دوستان باباست. تو همون نگاه اول یک دل نه، صد دل عاشقش شدم و از خدا خواستم که این آقا همسر آینده من بشه🙈
سنی نداشتم و عقلم در همون حد میرسید. البته که همسرم و خانوادشون بسیار زیاد مورد علاقه و احترام پدرم بودن و من مطمئنم بودم پدرم ازینکه ایشون همسر من باشن، خیلیم خوشحال میشن.
خلاصه با کلی نذر و نیاز و دعا و معجزات فراوان من و همسرم آذر ماه سال ۸۱ عقد کردیم. با فاصله ۲۰ روز از عقد خواهرم...
دوران عقد بازهم فراز و نشیبهای خودشو داشت. چون خانواده ها خصوصا مادرهمسرم کمی ناخواسته دخالت میکردن و من و همسرم چون هنوز شناخت کافی نداشتیم کمی به مشکل میخوردیم.
خلاصه سال ۸۳ عروسی کردیم و راهی خونه اجاره ای کوچکی شدیم. همسرم بسیار مرد مومن و مهربانی هستن. اصلا بنظرم بهترین مرد روی زمینه😍
من از بچگی عاشق بچه ها بودم و یکی از دلایل ازدواجم بچه آوردن و مادر شدن بود. از همون سال اول به همسرم میگفتم بیا بچه دار بشیم. ولی خب ایشون میگفتن هنوز زوده. بذار یه کم مسافرت و خوش گذرونی کنیم بعد.
خلاصه با اصرارهای من زمانی که حدود یک سال و نیم از عروسیم گذشته بود من باردار شدم. هنوز خونه اجاره ای بودیم. ولی از ماه ۷ به منازل سازمانی محل کار همسرم رفتیم و ۵ سال اونجا بودیم.
بارداری راحتی داشتم شکر خدا و متاسفانه به اصرار خودم و از سر بچگی و ترس سزارین اختیاری کردم. سزارینم خوب بود و پسرم سال ۸۵ دنیا اومد.
بعد از زایمان افسردگی بسیار بدی گرفتم طوریکه منی که عاشق بچه بودم اصلا نمیدونم چرا اینجوری شده بودم و داغون داغون بودم. ۴۰ روز خونه مادرم بودم و بعد ۴۰ روز هم با ناراحتی و غصه رفتم خونه ام.
پسرم کولیک داشت و بیشتر درمونده میشدم. بعد از دوماهی حالم خوب شد و زندگی عادی شروع شد و من تونستم با بچه کوچیک دانشگاه روانشناسی بخونم. ولی باخودم عهد بستم دیگه بچه دار نشم تا ۷ یا ۸ سال، ولی بالاخره همسرم منو راضی کردن، سال ۹۲ باردار شدم و بارداری سختی بود چون اصلا وزن نمیگرفتم و حالم بد بود. راستش حال روحیم بدتر بود و یاد خاطرات افسردگی میفتادم و 😔😔خلاصه با ۶یا۷کیلو اضافه وزن دخترم سال ۹۳ با ۲۴۰۰ گرم وزن دنیا اومد. انگار تو بیمارستان دنیا رو سرم خراب شد. فکر میکردم چرا بچم اینقد ضعیفه و متاسفانه اطرافیان هم گاهی با کنایه هاشون حالمو بدتر میکردن. البته که من خیلی حساس بودم و اصلا چیز مهمی نبود. چون دخترم کاملا سالم بود. ولی امان از حرف اطرافیان...
متاسفانه دخترم از دوماهگی آلرژی به پروتئین شیر گاو داشت و همیشه مدفوعش خونی میشد. ولی کلا بچه آرومی بود. باز دوباره سر این موضوع من کلی غصه و گریه تا دوسال خودم منع مصرف فرآورده های لبنی داشتم که باعث شد بعدها کمی مشکل پیدا کنم.
خداروشکر بعد دوسال دخترم بهبود پیدا کرد. بعد از پنج شش سال ماشالله آنقدر خوب رشد کرد که الان نگرانم چرا داره تپل میشه😊😁 راستش من ذاتا آدم حساس و ترسو و ضعيف موقع بیماری بچه هام هستم و هر کار میکنم بازم نمیتونم این اخلاقم ترک کنم و شکر خدا که همسرم مرد قوی و محکمی هستن و در کنارش من آروم میشم.
راستی یکسال قبل حاملگی دوم ما تونستیم با کمک پدرهمسرم که خداوند رحمتشون کنه و وام مسکن که گرفتیم خونه بزرگ و خوبی بسازیم. بعد دنیا اومدن دخترم هم یک ماشین صفر خریدیم و زندگی ما هر روز پربرکت تر از قبل میشد. و من شک ندارم که این رزق و روزی رو بچه ها باخودشون میارن.
دیگه فکر میکردم خب یک دختر و پسر دارم و جنسم که جوره،چرا بچه بیارم. اصلا کلا به بچه دار شدن فکر نمیکردم که همسرم یکباره پیشنهاد دادن که بیا براي فرزند سوم اقدام کنیم. تا چندماه که اصلا قبول نمیکردم که بچه دار بشیم. ولی بازم همسری پیروز شد و پسرم سال ۹۸ دنیا اومد. سزارین سوم بود و دکتر موقع عمل گفت لوله هاتو ببندم؟ گفتم نه. ازش پرسیدم بازم میتونم بچه بیارم. حین عمل بهم گفتن دخترم میتونی هنوزم بچه بیاری.
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۸۷۱
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
انگار از قبل قویتر شده بودم و به بعدی فکر میکردم. پسرم بچه آرومی بود. کمی اگزما داشت ولی خب زیاد اذیتم نکرد. سزارینم خوب بود. ولی بعد عمل تو خونه کمی اذیت شدم. چون بدجور سرماخورده شدم و دوران بعد زایمانم سخت شد.
وقتی ۷ ماهه بارداربودم به طور عجیب و ناگهانی همسرم یک باغ خریدن و من اینو هم از پاقدم پسرم میدونستم و ما خداروشکر هر روز از نظر اقتصادی بهتر و بهتر شدیم.
داشتیم زندگیمونو میکردیم که پارسال همسرم مجدد گیر دادن😁چطوره یه بچه دیگه بیاریم؟!! میگفت تو که خیلی ارادت داری نسبت به رهبر عزیزمون و همیشه پای سخنرانیهای استاد شجاعی هستی و میگی من باید یک کاری واسه آقا امام زمان بکنم الان وقتشه. این تو و این میدان. جهاد تو همین جاست. بیا و فقط به نیت سربازی آقا و لبیک به امر رهبری بچه دار بشیم.
چند ماه باخودم درگیر بودم. از یک طرف میگفتم منکه ۳تا بچه دارم وظیفه من نیست دیگه بقیه رو تشویق میکنم. از یک طرف بهونه سزارین چهارم که خطرناکه میوردم.
میخواستم هر جور شده بیخیال بشم و گاهی به سنم گیر میدادم که ۳۷ سالمه و دیگه دیره ولی وقتی تو این کانال تجربیات شما خواهرای گلمو میخوندم همه اینا خنثی میشد😁.
ولی نمیدونم چرا یه چیزی تو دلم بود که نمیتونستم به این قضیه فکر نکنم. همش ذهنم درگیر بود و شب و روز فکر میکردم که حالا که همش تو دلت میگی منم باید یه کاری بکنم واسه امام زمانم. خب بسم الله.
بعد چندماه رفتم آزمایشات قبل بارداری رو و سونو انجام دادم و همه چی عالی. مادرم کمی مخالف بودن. میگفتن تو سزارین شدی بسه. ولی خب من اصلا به این حرفا توجه نمیکردم. امسال اربعین بلیت هواپیما هم گرفتیم که با همسر و پسرم برم کربلا. که بخاطر مسائلی قسمت نمیشد که من برم. بعدش فهمیدم که حکمت این کار چی بوده...
من باردار بودم و الان تو ماه پنجم هستم. از همون قبل اقدام به بارداری صفرتاصد این قضیه رو به امام زمانم سپردم و گفتم این بچه فقط به نیت سربازی شما و تعجیل در فرج و ازدیاد نسل شیعه هست خودت کمکم کن. بارداری و تمام مراحل بعدش رو به خودت میسپرم.
شکر خدا بارداری تا الان که خیلی راحت بوده و سونوی اول گفته به احتمال زیاد بچه دختره... 😍دخترم خیلی خوشحاله که باردارم. همچنین پسرم که امسال کنکور داره.
همه اقوام ازین بارداری که چهارمی هست تعجب کردن ولی تشویق هم کردن و تبریک گفتن. زندگی با بچه هام گاهی اوقات سخت میشه و گاهی اوقات اشتباه میکنم ولی سعی میکنم همیشه روشهای درست تربیت رو یاد بگیرم و درست و عاقلانه رفتار کنم.
اوایل زود عصبی میشدم ولی خداروشکر مدتهاست تونستم موقع عصبانیت کنترل کنم خودمو البته که گاهی اوقات هم از دستم در میره کنترل 🙈ولی خب همیشه سعی میکنم که باهاشون مهربون باشم و موقع مشکلات از کوره در نرم. (وقتی تجربیات بعضی از شماها و میخونم بهتون غبطه میخورم که چقدر مادر صبور و باحوصله ای هستید و آرزو دارم مثه شماها باشم. کمی هم از خودم ناامید و دلگیر میشم که چرا با این سن وسال هنوز هم اشتباهاتی دارم تو برخورد با بچه هام😔).
به هرحال تو زندگی هر کسی چنین مشکلاتی پیش میاد مخصوصا با بچه ها. همیشه سعی میکنم مادر خوبی باشم و از خدا خواستم خودش کمکم کنه. شکرخدا بچه های خوبی هستن.
خواستم این نکته رو هم که خودم به شخصه تجربه کردم بگم که نگران رزق و روزی بچه نباشین چون وقتی بیاد علاوه بر روزی خودش، زندگی شمارو هم پربرکت میکنه. ما خودمون با به دنیا اومدن هر فرزندم، زندگیمون برکت بیشتری پیدا کرد و خداوند به همون رزق و روزیمون آنچنان برکتی میداد که خودم تعجب میکردم با همون حقوق الان راحتتر زندگی میکنیم نسبت به قبل.
خواهرای گلم خواهش میکنم واسه من و همه مادرای باردار دعا کنید که بسلامت این دوره رو بگذرونن و انشالله فرزند سالم و صالح دنیا بیارن...
تعجیل در فرج آقا امام زمان صلوات❤️❤️
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍
#فرزندآوری
#برکت_خانه
#نسل_مهدوی
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075