#تجربه_من ۳۴۵
#خانواده
#فرزندآوری
#قسمت_دوم
دوران بسیار سختی بود از نظر روحی و جسمی روی من خیلی فشار بود، دخترم فقط یک سال و چهار ماهش بود و شیر خودمو میخورد. همسرم هم که دانشجو بود، کارش هم که پاره وقت بود، تصادف هم کرده بودن و حدود دو ماه هم در خانه بستری بودن.
البته همش میگم که کار خدا بود که ما بیاییم پیش مادرشوهرمینا، از حق نگذریم واقعا کمکم بودن، هم کاری، هم مالی و هم معنوی. خدا خیرشون بده و همیشه ممنونشون هستم. همچنین خانواده خودم که به شدت کنارمون بودن و تنهامون نذاشتن.
بعد از حدود سه ماه از تصادف همسرم، متاسفانه پدرشوهرم سکته ی مغزی کردن. حالا دیگه خودشون هم از نظر مالی تحت فشار بودن. همسرم مجبور شد زودتر از ان چه که باید بره سرکار و به دلیل از دست دادن شغل مجبور شدن راننده ی اسنپ و تپسی بشن. به همین دلیل از نظر جسمی خیلی روشون فشار اومد.
دوران خیلی سختی به همه ی ما گذشت. بیشتر روحی چون پدرشوهرم خیلی در خانواده عزیز بودن و خیلی ماشاالله رو پا، هیچ کس فکرشم نمیکرد این اتفاق برای ایشون بیفته...
خلاصه این دوران هم با تمام سختی هاش گذشت و ما تصمیم گرفتیم فرزند دوممون رو بیاریم دخترم دو سال و ۴ ماهه بود که من باردار شدم. هنوز هم از نظر مالی مشکلات داشتیم ولی خداروشکر مانع بچه دار شدنمون نشد و توکلمون به خدا بود.
خداروصد هزار مرتبه شکر تا به امروز لنگ نشدیم شاید کمتر خوردیم یا پوشیدیم ولی هیچ کم و کسری ای نداشتیم در زندگیمون و در حد نیاز هم خوردیم، هم پوشیدیم.
دوران بارداری دومم کمی سخت تر از بارداری اولم بود، کمی ویار داشتم ماه های اول و زایمانم هم کمی سخت تر بود ولی خداروشاکرم که در سن ۲۳ سالگی فرزند دومم هم به صورت طبیعی خداروشکر آقا محمد حسین به دنیا اومد.
بعد از سه هفته از زایمانم همسرم گفتن بریم مشهد؟ منم از خدا خواسته گفتم بریم. گفتن من پول ندارم و مجبوریم که با اتوبوس بریم، گفتم امام رضا رو پیاده هم میام چه برسه با اتوبوس. خداروشکر پول کرایه ی منزل هم ندادیم و از یکی از بستگان مادرم که مشهد منزل داشتن خونه گرفتیم. باورتون نمیشه که با همه ی گرونیا چون همه ی آشپزیارم خودم کردم و از خونه وسیله برده بودیم با ۸۰۰ هزار تومن رفتیم مشهد و برگشتیم و بسیار بهمون خوش گذشت و جالبه که یک ماهگی پسرم در حرم امام رضا بودیم.
حالا هم بعد از گذشت ۵ سال و نیم از زندگیمون، همسرم پس فردا عازم سربازی هستن. من میمونم و یه دختر ۴ ساله و یه پسر ۱۰ ماهه
الانم جفتمون مایل به آوردن بچه ی سومو هستیم ولی به دلیل سربازی همسرم کمی دست نگه داشتیم تا دوره ی آموزشی شون تموم بشه.
خداروشاکرم به خاطر نعمت های زیادی که به من داده و قابل وصف و گفتن نیستن...
اینم بگم که از اول دوران نامزدی و عقد عشق عجیبی بین من و همسرم بود و این عشق به لطف خدا هر روز بیشتر شده و با اومدن هر کدوم از بچه هامون عشق و علاقه ی ما نسبت به همدیگه بیشترو بیشتر شده، با این که ما از قبل همدیگرو ندیده بودیم و به صورت کاملا سنتی ازدواج کردیم.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#مقام_معظم_رهبری
این هم از اختصاصات اسلام است. هر چه زودتر بهتر... زود که می گوییم، یعنی از همان وقتی که دختر و پسر احساس نیاز می کنند به داشتن همسر. هر چه این کار زودتر انجام بگیرد، بهتر است. علت چیست؟ علت این است که اولاً برکات و خیراتی که در امر ازدواج وجود دارد، در وقت خود و زودتر از این که زمان بگذرد و عمر تلف بشود، برای انسان حاصل خواهد شد. ثانیاً جلوی طغیان های جنسی را می گیرد. لذا می فرماید: «من تزوج احرز نصف دینه». طبق این روایت معلوم می شود که نصف تهدیدی که انسان درباره دین خود می بیند، از طرف طغیان های جنسی است که خیلی رقم بالایی است. «۱۳۸۰/۱۲/۰۹»
#ازدواج_در_وقت_نیاز
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
قاضی زاده، نماینده مجلس:
📌اعمال تبعیض سنی در پرداخت وام ازدواج، خلاف قانون است.
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#وام_ازدواج
#علی_برکت_الله
👈 رئیس جمهور در پی درخواست تندگویان معاون جوانان وزیر ورزش، دستور داده است تا وام ازدواج فقط به افراد ۱۸ تا ۴۰ سال تعلق گیرد.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
⁉️ چقدر به فکر عاقبت به خیری، فرزندان مون هستیم؟!
موقع ازدواج، آقای نبی لو ۲۳ سال داشت، من ۱۹ سال. همیشه می گفت، ما دیر ازدواج کردیم. خانم حیف نبود؟ این زندگی، به این خوبی رو، ما چهار سال زودتر می تونستیم شروع کنیم. چرا دیر ازدواج کردیم؟!
همیشه می گفتن وقتی انسان می تونه زندگی خوبی داشته باشه، چرا دیر؟!
بعد شاید باورتون نشه، دخترم مون که ۱۴ سالش بود، خود آقای نبی لو واسطه ازدواج دامادم با دخترم شدن ...
اصغر آقا یه طلبه ساده، از روستا های استان همدان بودن و پسر دایی بنده، که در قم در حال تحصیل بودن، یه روز در حرم، همسرم به ایشون گفته بودن، چرا شما ازدواج نمی کنی؟!
گفته بود، من شرایط ازدواج ندارم...
گفته بودن، حالا اگر من یه خانواده ای رو پیدا کنم که حاضر باشن با شرایطی که داری به شما دختر بدن، شما چکار می کنی؟!
ایشون گفته بود، اصلا محاله یه همچین چیزی... من یه طلبه ساده ام... هیچی ندارم... پدرم خوب یه کشاورزه... محاله کسی به من دختر بده...
گفته بودن، نه من یه خانواده ای رو می شناسم که شما رو می شناسن، من شما رو بهشون معرفی کردم...
برای من خیلی سخت بود. چون فامیل هم بودیم.. گفتم برای من وجهه خوبی نداره، بری و پیشنهاد بدی... آقای نبی لو می گفتن، نه روی شناختی که من از این جوون دارم، دوست ندارم همچین پسری رو از دست بدیم. بعد من می گفتم، اصلا، مگه دختر ما چقدر سن داره، که ما خودمون بخوایم اقدام کنیم برا ازدواجش؟! خلاصه ایشون تونست منو قانع کنه برای این کار ...
شهید نبی لو به دامادم گفته بود، من با خانواده این دختر صحبت می کنم. اونها هم با دخترشون مطرح کنن، اگر بتونم موافقت همه شون رو بگیرم، حتما میام بهت میگم.
حالا من مونده بودم، چطوری این موضوع رو با دخترم مطرح کنیم. به همسرم گفتم، حالا چطور می خوای به طیبه بگی؟! گفت خانم، اونم راهش رو بلدم. من خودم یه جوری میگم.
ایشون نشستن شروع کردن به صحبت کردن با دخترم، که چقدر ازدواج خوبی داره، و چقدر باعث دوری از گناه میشه و اینکه اگر پسر مومن با تقوایی باشه و ... اینها رو توضیح داد برای دخترم، خیلی با بچه ها راحت بود.
بعد گفت حالا اگر من به عنوان پدرت، یه پسری رو معرفی کنم که تمامی این خصوصیاتی که گفتم، داشته باشه، تو چکار میکنی؟ نظرت چیه؟! دخترم بنده خدا همین جور مونده بود... همسرم به دخترم گفت: نه حالا نمی خوام جواب بدی، خوب فکرات رو بکن، بعد جواب بده...
من به عنوان پدر تو، خوشبختی تو رو می خوام. اگر یه روزی چنین پیشنهادی بدم، نظرم رو می پذیری؟!
بعد از مدتی مجدد موضوع رو با دخترم مطرح کردیم و دخترم هم موافقت کرد.
وقتی مجدد با پسر داییم مطرح کرده بودن، ایشون گفته بودن، من حتما باید این خانواده رو ببینم، پدرش رو ببینم، مادرش رو ببینم، رو چه حسابی با این شرایط من، حاضرن به من دختر بدن؟!
گفته بودن باشه من هماهنگ می کنم، بیا حرم، بگم پدرش هم بیاد، با هم صحبت کنید.
می گفت رفتیم نشستیم، اصغر آقا هم هی نگاه می کرد، با یه حالت نگرانی می گفتن نیومدن، نمی خواید یه تماس بگیرین، ببینید چرا نیومدن؟!
گفته بودن: الان من پدر اون دختر، چی می خوای بهش بگی؟!
خندید گفت: نه حالا بیان، من بهشون میگم.
گفته بودن، اومدن دیگه... من الان پدر اون دختری هستم که گفتم، من طیبه رو برای شما در نظر گرفتم.
دامادم تعریف می کنه که وقتی بابا این حرف رو زد، از یه طرف واقعا تو دلم یه همچین چیزی رو می خواستم و دوست داشتم چنین ازدواجی انجام بشه، همیشه می گفتم، کاش این دختر سه چهار سال بزرگ تر بود، من جراتش رو داشتم، که مطرح کنم. از اون طرف می گفتم، کاش زمین دهن باز می کرد من می رفتم داخلش، چقدر راحت بابا گفت، من پدر اون دخترم...
خلاصه با هم صحبت کرده بودن و آقای نبی لو گفته بودن از نظر من مسئله ای نیست. به لحاظ مالی هم حاضرم از حقوق خودم، یه کمکی به شما بکنم، ولی راستش رو بخواید، نمی خوام پسری مثل شما رو از دست بدم. من با خانواده هم صحبت کردم و هماهنگ هستند.
الحمدالله دختر من ۱۴ سالگی ازدواج کرده... تا به امروز، حتی یکبار هم نگفتم، کاش دوسال دیرتر این ازدواج انجام می شد. الحمدالله هم خودش تونسته عاقلانه با این موضوع برخورد کنه، هم خدا رو شکر، انتخابی که همسرم کرده بود، مناسب و شایسته بود. و تا به امروز هم واقعا خیلی راضی هستیم.
دخترم الان یه وقتایی که در فراق پدرش گریه می کنه، میگه، بابا دستت درد نکنه، واقعا عاقبت به خیری منو می خواستی...
🔹خاطره همسر شهید مدافع حرم #شهید_نبی_لو از واسطه گری برای ازدواج دختر ۱۴ ساله اش در مصاحبه با رادیو معارف
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#خانواده_مستحکم
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌برخی سیاستهای ضد جمعیتی دولت
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#بحران_جمعیت
#ناباروری
#وام_ازدواج
#علی_برکت_الله
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
❌ اجازه ازدواج مردم دست دولت نیست/جلوگیری از ازدواج به هنگام و زیر ۱۸ سال همان اجرای سند ۲۰۳۰ است
🎙امیرحسین بانکی پور | نماینده مجلس
✅ در رابطه با سن ازدواج در مجلس بارها بحث شده و این سن برای دختر و پسر در مجلس تعیین شده است. دولت اجازه ندارد در رابطه با سنی که مجلس برای ازدواج تعیین کرده قیدی را بگذارد و فرضا بر این اساس وام ازدواج را ندهد.
⚠️جلوگیری از ازدواج زیر ۱۸ سال و به هنگام، همان اجرای سند ۲۰۳۰ است که نه با فرهنگ و نه عرف ازدواجهای ما سازگار است. دختر من در ۱۶ سالگی ازدواج کرد و همکاران و دوستان بسیار زیادی دارم که فرزندانشان در سنین پایین و به هنگام ازدواج کردند.
📌مصوبه دولت در عدم تعلق وام ازدواج به سنین زیر ۱۸ سال و بالای ۴۰ سال غیرقانونی است. اگر جوانی نیار به ازدواج پیدا کرد ما نباید او را از خواسته و نیازش محروم کنیم بلکه باید او را حمایت کنیم. یکی از این کارهای حمایتی، وام ازدواجی است که در مجلس تصویب شده است.
📌در رابطه با افراد بالای ۴۰ سال هم همینطور است. افراد بسیاری را داریم که در سنین بالا هستند و هنوز ازدواج نکرده اند. درواقع ما نمیتوانیم گروهی از شهروندانمان را از حقوق شهروندیشان محروم کنیم. همانطور که با ازدواج اجباری مخالفیم با محروم کردن بخشی از جامعه از تسهیلات ازدواج هم مخالفیم.
✅ دولت حق چنین کاری را ندارد که بخشی از جامعه را از تسهیلات ازدواج محروم کند آنهم با دلیلی که هیچ جنبه عقلی، عرفی و شرعی ندارد. ما دولت را مکلف به همراهی با سیاست های جمعیتی و تسهیل ازدواج میکنیم و اگر خارج از دایره قانون رفتار کند جلویش گرفته خواهد شد.
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#وام_ازدواج
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۳۴۶
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#بارداری_بعداز_35_سالگی
من چند روزه که عضو کانال شدم و چندروزه کارم فقط شده خوندن تجربیات جالب شما و مطالب عالی
من فرزند اول خانواده هستم و بعد من دوخواهر و یک برادر به فاصله کم به دنیا اومدن...با مامانم ۱۷_۱۸سال تفاوت سنی داریم ولی نمیدونم چرا همه فکر میکنن ما خواهریم؟! 😅😅
سال ۸۱ وقتی که ۱۷ سالم بود، فهمیدیم مامانم باردار شده(چون پدرم تک پسر خانواده بودن، عمه هام اصرار داشتن مامانم یه پسر دیگه بیاره تا نسلشون منقرض نشه یوقت😏)
عاقاااا ما چهار تا هم خوشحال و ذوقمرگ که قراره نی نی به جمعمون اضافه بشه😍 امااااا متاسفانه بعد سه ماه، بچه سقط شد😔
خیلی روزای بدی بود از یه طرف غم بچه ای که نیومده کلی دوسش داشتیم از یه طرف حال بد مامانم و افتادن مسئولیت زندگی روی دوش من از طرفی دو روز بعد عروسی دختر داییم بود که بهترین دوستم هم محسوب میشد ولی چون مامانم نبود اصصصلا خوش نگذشت به من😞
گذشت تا اینکه آذر ۸۲، در سن ۱۸ سالگی من عقد کردم با آقامون ... عقد کردن من همانا و باردار شدن مادرجان هم همانا(در سن ۳۸ سالگی)😅😅😅
ما آذر ماه عقد کردیم و قرار بود تابستون عروسی کنیم ولی مامان ماههای آخر بارداریش بود و مخالفت کرد🤰
داداشم حسین آقا مهرماه ۸۳ بدنیا اومد بیمارستان همراه مامانم من بودم و بقیه کلی بهمون میخندیدن که کار دنیا برعکسه دختر مادرو آورده بیمارستان😄😄😄 تااااازشم آقامون با دسته گل💐 و شیرینی🍰 اومدن عیادت مادرزن و برادرزن کوچک😆😆 و اینطوری شد که چهل روزگی خان داداش، عروسی آبجی خانومش بود😌
خونمون نزدیک مامانینا بود و من تقریبا هر روز از صبح تا عصر اونجا بودم و فضای خونمون با وجود داداش کوچولو خیلی شاد و مفرح بود.
این شد که منم تصمیم گرفتم باردار بشم ولی یکسال طول کشید و زمستون سال ۸۵ پسرم امیرمحسن بدنیا اومد.🧒
متاسفانه به دلایلی مثل بی تجربگی من و ترس و زود رفتن به بیمارستان و عدم پیشرفت پروسه زایمان منو سزارین کردن.😢😢😢
بازیها و دعواها و شیطنت های دایی و خواهرزاده در جریان بود تا اینکه سال ۸۹ دوباره باردار شدم چون معتقد بودم اولا دو تا بچه کافیه!!!!🙃
دوما باید فاصله سنیشون کم باشه🤩
عید ۹۰ دخترم صبا بدنیا اومد و با خودش یه دنیا شادی و برکت و رزق به زندگی ما آورد😍😍
منم که دیگه جفتم جور شده بود 👨👩👧👦تصمیم گرفتم دیگه تمومش کنم و رفتم پیش دکتر و با مشورت اون ای یو دی ده ساله گذاشتم.🙈
و سالها گذشت و من بر تصمیم خودم پا بر جا بودم.
تا اینکه......
سال ۹۸ تو کلاس اخلاق و مهارتهای زندگی از استادم کتابی بدستم رسید با عنوان مراقبتهای بارداری، منم تو رودروایسی کتابو خریدم که بعدا هدیه بدم به دیگران📔
اما وقتی کتابو خوندم در من یه اشتیاقی بوجود اومد که در سن ۳۵ سالگی واسه فرزندآوری و باردار شدن دوباره با برنامه ریزی و مراقبتهای معنوی و عرفانی و...
ولی باز از ترس حرف مردم(اماااان از این مردم😤😤) دودِل و مردّد بودم ولی خداروشکر بالاخره ترس و شک و شبهه رو کنار گذاشتم و تصمیم جدّی گرفتم واسه بارداری🤰
چند هفته پیش رفتم و خودمو از شر اون آی یو دی راحت کردم ...همسرمو قانع کردم و الانم با توکل به خدا و توسل به اهل بیت(ع) میخوام اقدام کنم واسه بچه سوم🤩🤩
ان شاءالله که به زودی زود خداوند به من و به تمام بانوان جهادی و شیردل هموطنم فرزند صالح عطا کنه(بلند بگین آممممممین😌)
ان شاءالله فرزندان ما سربازان آقا امام زمان(عج)باشن و نسل شیعه رو بیشتر و بیشتر بکنن(محمدیاش صلوااااات😇😇)
میدونم ماها همدیگه رو نمیشناسیم ولی دلمون قرصه که همگی تو این آب و خاک داریم زندگی میکنیم و هممون شیعه مرتضی علی هستیم...از تک تکتون که ماجرای منو خوندین خواهش میکنم دعای خیرتون رو بعنوان کادوی تولدم بدرقه ی راهم کنین باشد که چه بسا از دعای شما به سومی اکتفا نکنم فقط🙃🙃🙃😅😅😅😅
در پناه حق باشید🌹🌹🌹
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_پناهیان
🔻چرا باید در این دنیا رنج بکشیم؟!
اساساً حیات دنیا بهگونهای است که «اگر انسان در دنیا رنج نکشد، فاسد میشود.» همانطور که اگر جسم انسان مدتی بیتحرک بماند، ضعیف و مریض میشود.
✅ طبق روایتی از امام صادق عليه السلام، خدا انسان را با سختیهای طبیعی زندگی، مشغول کرده است تا از بیکاری و طغیان و فساد دور شود؛ یک نمونه از این سختیها، دشواریِ تهیۀ نان است. (توحید مفضل/۸۷)
❌یکی از عوامل بداخلاقیها در جامعۀ امروز این است که بچهها غالباً سختیهای طبیعی زندگی را لمس نمیکنند، لذا بعدها که در زندگی خود به مشکلی برخورد میکنند، میگویند: «چرا این مشکل پیش آمد؟!» یعنی انتظار دارند اصلاً در زندگی مشکلی نداشته باشند!
🔹حسینیۀ آیتالله حقشناس، ۹۶/۷/۶
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
📌همه راضی، دولت ناراضی...
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#وام_ازدواج
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#رهبر_معظم_انقلاب
❌فرهنگ وارداتی
"رسم بعضی از تمدنها و فرهنگهای وارداتی، این چیزی بود که اروپاییها اینجا وارد کردند، که باید حتماً جوانها بگذارند تا تحصیلاتشان تمام بشود، شغل بگیرند، نمیدانم شغل هم، حتماً شغل اداری باشد، بعد ازدواج کنند.
دخترها هم در سن اوایل بلوغ، که اصلاً معنی ندارد ازدواج، باید بمانند تا یک زن بزرگی بشوند، همهچیز دنیا را تجربه کنند، بعد ازدواج کنند. این رسم اروپاییها بود، خیلی هم چیز بدی بود. چون آنها هم که ازدواج را تأخیر میانداختند، نه از باب این تأخیر میانداختند که معتقد بودند جوانها در سنین جوانی نیاز جنسی ندارند، نخیر، کاملاً هم درک میکردند و قبول میکردند که نیاز جنسی هست، منتها معتقد بودند که نیاز جنسی را در دوران جوانی بایستی جوانها آزادانه تأمین کنند؛ یعنی همان چیزی که از نظر ما فساد و فسق و گناه و موجب خراب کردنِ وضع اجتماع است.
برای همین هم بود که زن و شوهر اروپایی و اروپاییمنش، پیوندشان یک پیوند محکم نبود... زن و شوهر، دوران جوانیشان را گذراندهاند ـ نمیگویم همه، خیلیها اینجور بودند و اینجورند ـ بدون اینکه به همدیگر احتیاج داشته باشند، بعد هم سرِ سیری با هم ازدواج کردهاند... اسلام این را قبول ندارد. ۱۳۶۲/۱۲/۱۹"
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#خانواده_مستحکم
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌فرمول نابودی یک تمدن...
👌بسیار زیبا و قابل تامل
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۳۴۲ #فرزندآوری #فواید_و_برکات_فرزندآوری سلام به همه عاشقان فرزند😍.... من میخوام شمارو د
#تجربه_من ۳۴۷
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#مادری
#زایمان_طبیعی
سلامی دوباره به همه عاشقان فرزند😍
دوستان بعد از نوشتن تجربه ۳۴۲ که بیشتر مربوط به دوران مجردیم بود... میخوام شمارو در جریان تجربه فوق شیرین مامان شدنم بذارم😘
خواهر کوچکم یک ماه داشت که جلسات خواستگاری همسرم از من سپری میشد😊 خلااااصه از عقد تا عروسیمون چهارماه و یکروز طول کشید و الان هم بشدت راضیم که بیشتر نشد و اگر کمتر هم میشد بهتر بود😉 و برای اونهایی که تو دوران نامزدی یا مجردن پیام دارم که هر چقدر نامزدیشون کوتاه تر باشه شیرین تر میشه🍰
یکماه بعد از ازدواج با برنامه ریزی قبلی باردار شدم😊 از اون روزی که متوجه باردار شدنم شدم تا آخرین روزی که برای زایمان به بیمارستان رفتم، تجربه های تلخو شیرین زیادی داشتم 🙃🙂 از ویاری که تا ماه آخر همراهم بود تا هر ماه ویزیت توسط پزشک..... بالاخره روزی که همه منتظرش بودیم رسید😅 بعد از پروسهی بستری شدن در بیمارستان حدود ۶ ساعت درد کشیدم تا توانستم فرزند اولم را ببینم...😍😘 خیلی شیرینه که تو زایمان طبیعی مادر بعد از نه ماه حمل جنین، فرزندش را خودش با درد و تلاش بدنیا بیاره. (دردی ناچیز نسبت به لذت بچه داشتن) البته با کمک و زحمات ماما و پزشک که نباید نادیده گرفته بشه.
از حس بعد از زایمان بگم که انگار مدال طلای جهان را گردنم انداختند🏅 و اینکه پیروز و خوشحالو سربلند بودم، و شاکر خدا برای این نعمت🤲... از همه بهتر لحظه روبرو شدن با همسره که این احساسو با شریک زندگیت تقسیم میکنی، تو مامانی و اون بابا 👪 .... و این حسهای خوب چند دقیقه بعد از زایمان بود، از بعدش دیگه نمیگم که بیخوابی و خستگی و کلافگی بود ببشتر😫 خب هرچه باشد بهای مادری سنگین و با ارزشه😌
پسرم دو سالش بود که پسر دومم رو باردار شدم 😄 توی بارداری دوم همهی تجربه ها و حسها جدید بود و لذات و مشکلات فرق میکرد..... برای بارداری دوم اصلا به پزشک مراجعه نکردم و بیشتر از طب سنتی پیگیری کردم. تا ماه پنجم که رفتم دکتر ... خانم دکتر با دیدن دفترچه گفت خوبه همه آزمایشات رو انجام دادی😳 من تازه فهمیدم که نسخههای بارداری قبلی رو دیده 😜 وقتی فهمید اینا برای بچه اولمه و من با اختلاف باردار شدم، انقدر بد برخورد کرد که من تا روز زایمان دیگه نرفتم دکتر😧 روز زایمان بادردی که چند ساعتی منو گرفته بود به بیمارستان رسیدم... دوباره مورد برخوردهای بد و توهین ها از جانب ماما و پزشک قرار گرفتیم 🙄😶 حرفهایی میشنیدم که گویا من بخودم و بچم ظلم کرده بودم... تو اون موقعییت استرس زیادی بمن وارد کردند. طوری که فشارخون نرمال من به ۱۵ و ۱۶ رسیده بود 😯 بالاخره بعد از ۲الی۳ ساعت درد و انتظار چشمم به دیدن کوچولوم روشن شد🤩 و سریعا از ماما خواستم که نوزادم رو بغل کنم🤗 نینی تو اون ثانیه های اول یجوری نگاهم میکرد که دلم میخواست ساعتها طول بکشه....
دوست دارم که بگم شیرین ترین لحظه ی زندگیمه اون لحظه ای که پاک میشم از گناه بخاطر درد زایمان و نوزاد معصومم رو سلامت و بدون لباس توی دستای پزشک میبینم....
اما پدرم میگه با بچه شیرینی های زیادی در انتظارته... مثلا وقتی بچه ها بزرگ میشن ... اونوقت یه شب که از خواب بلند شی و ببینی دارن نماز شب میخونن اونوقت بمراتب قشنگ ترو لذتبخش تره.....
به امید اینکه متولدین این سالهای انتظار سحرخیزان صبح ظهور آقا باشند..
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
✨يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْنا مِنَ الشَّأْنِ ✨
🌺ولادت باسعادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر مبارک باد.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅حضور دختر در هر خونه ای لازمه😍😂
#روز_دختر
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅هدیه های الهی...
#فرزندآوری
#بارداری_بعداز_35_سالگی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
🔷 ضمن تشکر و قدردانی از همه عزیزانی که در مسابقه "شعارِ من" به مناسبت روز ملی جمعیت شرکت کردند، شعار های منتخب به شرح زیر اعلام می گردد:
✅فرزند امروز، تکیه گاه فردا
✅فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر
✅همدم امروز، یاور فردا
✅ما کوثریم و کم نمی شویم
✅ازدیاد جمعیت، اقتدار و امنیت
🎁 ضمن عرض تبریک به برندگان این مسابقه، ان شاء الله به زودی هماهنگی های لازم جهت اهدا جوایز انجام خواهد شد.
🌺از همراهی شما عزیزان سپاسگزارم.
#شعار_جمعیتی
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#صلی_الله_علیک_یا_فاطمه_المعصومه
✨هم اکنون در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، نایب الزیاره و دعاگوی همه ی شما خوبان هستیم.🌺
#کریمه_اهل_بیت
#تجربه_من ۳۴۸
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#عقیم_سازی
#معرفی_پزشک
#برکات_فرزندآوری
من ۱۸ ساله بودم که ازدواج کردم. همون سال دیپلم گرفتم و سال بعدش دانشگاه قبول شدم. در ۲۰ سالگی دختر عزیزم با یک بارداری بسیار سخت و طاقت فرسا بدنیا اومد. اون سالها شعار "فرزند کمتر زندگی بهتر" تبلیغ می شد. من عاشق بچه بودم ولی تبلیغات و شرایط مالی باعث میشد که حتی جرات نکنم به همسرم بگم که فرزند دیگری بیاریم.
همسرم کلا با بچه مخالف بود و من رو تشویق میکرد تا دکترا بگیرم و وارد بازار کار بشم ولی من دوست نداشتم. تا ۵ سالگی دخترم صبر کردم بالاخره همسرجان با بی میلی راضی شد، اما حالا خدا نمیخواست. قبلش بابای بچه نمیخواست، دو سال دویدم دنبال بچه تا با نذر و نیاز دومی رو باردار شدم. خبر بارداریم اصلا همسرم رو خوشحال نکرد😔 حتی مامانم گفت تو سر اولی خیلی اذیت شدی، میخواستی چکار بچه!
خواهرشوهرم حامله نمیشد و مادر شوهرم مدام غر میزد همه یدونه دارن چه خبره حالا😳😳 و من در کنار ویار و حال بدم، غصه میخوردم و دم نمیزدم تا پسر عزیزم بدنیا اومد.
در طول مدت بارداریم برای خواهر شوهرم دعا کردم و الان پسرش با پسرم دوستان خوبی هستند😄
خب پر واضحه که باید دکان رو تعطیل میکردم دیگه😱😱 ولی عشق به بچه را کجای دلم میگذاشتم. از خدا یواشکی میخواستم که خدایا تو اگه بخوای میشه کمکم کن من ۴تا بچه میخوام آخه😕
باورتون نمیشه تولد ۳۰ سالگیم گریه کردم😔 آخه ۳۰ سالم بود و من فقط یک دختر ۱۰ ساله و یک پسر ۳ ساله داشتم، با شوهری متنفر از بارداری...
خدای مهربان دعام رو قبول کرد میدونین کی؟ وقتی پسرم ۱۰ ساله بود. واقعا نمیدونم چطور شد، فقط بیبی چکم مثبت بود در ۳۷ سالگی، ذوق مرگ بودم ولی چطور به همسرم بگم😱😱 چشمتون روز بد نبینه، در واقع شوک بزرگی برای کل خانواده بود. دخترم گریه میکرد الان خواستگار زنگ بزنه بپرسه چند نفرین آبرومون میره😳 شوهرم که تا ۵ ماهگی میگفت بریم سقط کنیم. خلاصه مجبور شدم یه کودتای خانوادگی انجام بدم تا همه دهناشون رو ببندن👹😈 و دختر نازنینم پا به این دنیا گذاشت.
تو اتاق عمل، همسرم از دکتر خواست که عمل بستن لوله ها رو برام انجام بده، من هم راضی شدم چون توان مقابله با اینهمه آدم رو نداشتم. بهرحال خوشحال بودم، چون حالا لااقل ۳ تا بچه داشتم. ولی از اونجایی که خدا همه رو امتحان میکنه، دختر زیبای من با اون مژه های بلند و خوشگلش مریض بود، بعد دوماه فهمیدیم نصف قلب نداره😪😪 مثل یک پتک بود حرف دکتر برامون، تمام خاطرات دوران بارداریم از جلوی چشمام گذشتن همه امواج منفی و ناشکریها، خدای من تو میدونی که من عاشق بچم و در تنهایی کنج دلم چقدر شاکر تو بودم🙏🙏
راضی بودم به رضای خدا و در ۵ ماهگی دختر عزیزم میهمان حضرت علی اصغر شد. فقط شوهرم میدانست که چه کرده و چه شده، من که بعد از ۱۸ سال از اولین فرزندم دوباره سیسمونی خریده بودم، با بهت و حیرت به اونها نگاه میکردم و به دنبال بچه گمشدم بودم.
پسر و دختر بزرگم خیلی حالشان بد بود 😟 او با همه مریضیش صفا و عشق خونه مون بود💔 ما رو افسرده کرد و رفت.
وقتی دکتر زنانم خانم دکتر آل یاسین عزیزم که زحمت همه بچه های من با ایشون بود، متوجه شدند. گفتن ناراحتی نداره بیا برات IVF میکنم. من تازه یادم افتاد که ای وای من لوله هام رو بستم😱پس آرزوی ۴بچه و....
خلاصه همسرم برای اولین بار آرزوی بچه کرد و با خوشحالی و طیب خاطر ما رفتیم این عمل را انجام دادیم و در سالگرد فوت دختر عزیزم و در عید سعید غدیر خدا یک جعبه کادویی بزرگ به ما هدیه داد. میدونین چی؟! یک دختر و یک پسر ناز👩👱♂️ وقتی دیدمشون و حتی الان که براتون مینویسم زار زدم😭😭 خدا منو به آرزوم رسونده بود😍خدایا عاشقتم🙏
حالا الان در ۴۴ سالگی، دوقلوهام امسال به مدرسه میرن. پسرم سالهای آخر دبیرستانش را میگذرونه و از همه مهمتر در انتظار نوه عزیزم هستم. خانواده ای خوشحال دارم و همسرم شرمنده از گذشته، بوجود فرزندانش افتخار میکنه.
چند شب پیش خاطراتمان را مرور میکردیم با هر بچه ای خانه ای بزرگتر خریدیم و ماشین بهتر گرفتیم. دکترا گرفتیم و با قدم فرزند از دست رفتمان بزرگ شدیم، صبور شدیم و دنیا را طور دیگر دیدیم.
بچه ها دور از جان همه عزیزان حتی اگر از دست بروند باز هم برای ما اجر و پاداش مزد دارند.
امیدوارم خداوند نعمت مادر شدن رو به همه عطا کند و فرزندانمان را سربازان ولایت قرار دهد🌹
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#آیت_الله_بهجت ✨ "وقتي كه روح انسان به عالم ديگر رفت، مي فهمد اين همه تشريفات در دنيا لازم نبود."
✅ نه لازم بود، نه ضروری
فرزند آیت الله بهجت: اگر در خانه اتاق بزرگی بود، مقید نبودند حتما همهی اتاق را فرش یا موکت بیندازند.
یادم هست که در خانهای مستاجر بودیم و بخشی از اتاق خالی بود؛ آن هم در آن زمانها که موزاییک و سرامیک برای کف اتاق مرسوم نبود، بلکه کف اتاق گچ و خاک بود.
... اصلا چیزهایی که برای مردم لازم یا ضروری به حساب می آید، برای ایشان نه لازم بود و نه ضروری
📚 عبد محبوب (۸)
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
📌رعایت نکردیم.
سال ۱۳۷۷ به عنوان رایزن فرهنگی در کشور بوسنی و هرزگوین مشغول خدمت بودیم. برادران سپاه آن جا عملیات بازسازی به عهده شون بود و بعد از جنگ، در حال بازسازی بودند. یک بار حاج قاسم تشریف آوردند آن جا و شب مهمان ما شدند. سوال کردم از تعداد فرزندانشان. دهه هفتاد بود.
حاج قاسم گفت: ما رعایت قانون جمهوری اسلامی رو نکردیم. (یعنی کنترل جمعیت که دوتا بیشتر نشه) بعد خاطره ای نقل کرد که : من خدمت مقام معظم رهبری رسیدم ، بحث فرزند شد من گفتم که ما رعایت قانون جمهوری اسلامی رو نکردیم. آقا فرمودند: این قانون رو ما خودمون هم قبول نداریم.
📚 کتاب حاج قاسم
#کنترل_جمعیت
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#پیام_مخاطبین ✅ خدای ما هم بزرگه... #فرزندآوری کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ قدمی در راه دینم...
#فرزندآوری
#بارداری_بعداز_35_سالگی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۳۴۹
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#قسمت_اول
من در یک خانواده مذهبی به دنیا اومدم. روش تربیتی والدینم مورد تحسین فامیل بود و ما با مسئولیت بار آمده بودیم. سال اول دبیرستان بود که ازدواج کردم. و مابقی دبیرستان رو از منزل خودم به دبیرستان میرفتم البته کسی خبر نداشت که متاهلم.
با لطف الهی سه ماه بعد از زندگی مشترک مون متوجه شدم باردارم، درسم رو غیرحضوری ادامه دادم، تو خونه میخوندم و امتحان میدادم😊 دختر اولم در تابستان سال ۷۴ و دومی در بهار ۷۶ متولد شدند.
بعد از مدتی که بچهها کمی بزرگتر شدند، در کنکور شرکت کردم و در رشته مورد علاقه ام باز بطور نیمه حضوری تحصیلم رو ادامه دادم چون دوست نداشتیم بچه ها رو مهدکودک بذارم.
درسال ۸۵ دختر سومم روزی مون شد و من در کلاسهای ضروری، گاهی با فرزند کوچکم شرکت میکردم.
سختی تحصیل با فرزندان کوچیک با مهمونهای گاها بیخبر شهرستانی بدون لحاظ ایام امتحانی، زیاد بود. همسرم با اینکه فرصت همکاری در خونه و بچه داری رو نداشتن ولی در مساله تحصیل خیلی مشوق و حامی من بودن😊😊 به لطف پروردگار چهارمین دخترم در سال ۸۸ بدنیا اومد.
در فاصله زمانی تولد فرزند دوم تا چهارمی بیشتر مشغول درس بودم الان که به اون سالها نگاه میکنم حس میکنم نسبت به فرزندآوری کوتاهی کردم، فاصله فرزند دوم با سوم و بعد سوم با چهارمم زیاد بود البته باز عنایت خداوند شامل حالمون شد.
در سال های ابتدایی زندگی مشترک مون، شعار جامعه حتی روی جعبه شیرینی و کبریت «فرزند کمتر، زندگی بهتر» و «دوتا بچه کافیه» بود. حتی نگاه جامعه به این موضوع، مبین کم فرهنگی خانواده پرجمعیت بود.
بماند که برخورد مسئول بهداشت چطور بود و از فرزند پنجم میگفتن ما اصلا تو اینهمه سال نداشتیم مورد پنج فرزندی!! و پیشنهادات جدی برای شیوه جلوگیری از بارداری می دادند، حتی بعضا کادر بیمارستانی می گفتن: "خانوم آدم باید خودخواه باشه و اول فکر سلامتی خودش باشه" من سعی میکردم با آرامش پاسخگو باشم.
در سال ۹۱ در مراسم ازدواج دختر اولم باردار بودم و پسرم در زمستان بدنیا اومد. سال ۹۳ هم در حالیکه دنبال تهیه سیسمونی دختر اولی و خرید جهیزیه دختر دومی بودم باز در مراسم عروسی دختر دومم باردار بودم.
دختر دومی هم در همون اوایل زندگی مشترک باردار شد. بعبارتی من در یک بارداریم چند ماهی همزمان با دختر بزرگم و چند ماهی با دختر دومم باردار بودم و بالاخره پسر بعدی روزیمون شد تصور کنید تو مهمونیها یه پسر تقریبا دوساله داشتم یه نوزاد و دوتا نوه که هر کدوم با دایی کوچولوشون ۴ ماه تفاوت سنی داشتن.
روزایی که دخترا میومدن خونمون در حالیکه خوش می گذشت و اینهمه بچه باهم، شیرین بود ولی حسابی خسته میشدیم همش در حال خدمات رسانی بودیم😄😄
الحمدلله در سال ۹۶ دختر گلم بدنیا اومد و ۲ ماه بعدشم فرزند دوم دختر اولی، باز هم بارداری مشترک دختر و مادر😊 مادر شوهر دخترم از بهترین نعمتها هستن و جبران کمکی دخترم بجای من.
سال بعد نوه گلی دیگه از دختر دومی متولد شد. و در سال ۹۸ در سن ۴۲ سالگی هشتمین فرشته و شیرین ترین فرزندم بدنیا اومد در حالیکه در مراسم ازدواج دختر سومم باردار بودم و مشغول تهیه جهیزیه و...
چهارتا فرزند آخرم بعد از ازدواج دختر اولم بود. البته به حرف دیگران کار نداشتم و با شوخی میگفتم مگه قراره با ازدواج فرزندان، ما از صحنه خارج بشیم، بعضیها محترمانه میگن نمیخواین راه رو به جوانها بسپارید؟ منم میگم راه بازه، هر کسی برای خودش، همزمانی هر سه بارداری دختر اولم با من مبین همین حرفه، به نظرم این نگرش که با عروس و داماد، زشته زن باردار بشه نگرش بسیار سطحیه، آیا با ازدواج فرزندان زوجیت همسران (والدین نسبت بهم) گسسته میشه و وظیفه فرزندآوری از انسان سلب میشه!!
زایمانهام هم در بیمارستان های دولتی بود، جز مورد آخری که سفر پیش اومد و در شهر مذکور فرصت انتخابمون محدود بود. الحمدلله بارداریها و زایمانام کم هزینه میشد و رزق الهی با هر فرزند بیشتر. گاهی یادمون میره که رازق هر جنبنده خداست نه والدین، از طرفی خداوند بنده قانع رو دوست داره و تدبیر معیشت از مؤکدات دینی ماست. ما زیاده خواه نباشیم، درست مصرف کنیم. ببینیم خدا چه میکند.
سختیها قطعا نیازی به توضیح نداره کارهام بسیار زیاده خیلی هم اهل کارگر و... نیستم. نیروی کمکی خاصی ندارم. شاکرم خداوند رو به جهت تمام نعمت های وصف نشدنی، از جمله سلامتی
که الحمدلله به امور خونه و بچه داری و همسرداریم میرسم. خوب تفریحات و مهمونیها و استراحتم کمتره اما در مقابل هدف پرورش بچه شیعه و انشاالله کسب رضای الهی بسیار ناچیزه.
ادامه در پست بعدی 👇👇
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۳۴۹
#فرزندآوری
#تربیت_فرزند
#تدبیر_امور
#قسمت_دوم
الحمدلله الان ۸ تا فرزند دارم، البته ۹۰ درصد اطرافیان با فرزندآوری ما مخالفت می کردند. هرچند این مخالفت از روی دلسوزی بود. اینکه الان متوجه نیستی چند سال دیگه پدرت درمیاد. تربیت سخته زمانه بد شده، مدیریت بچهها، تحصیل شون و...
اما من خیلی بچه دوستم البته در کنار محبت، در مواقع لزوم جدی هستم. سعی میکنم در باب تربیت بچه ها، با همسرم در یک جناح باشم. هر چند اگر اختلاف نظر تربیتی داشته باشیم، باید دونست خیلی مهمه که بچهها حس کنن حرف والدین یکی هست. خصوصا اگر خانوما جایگاه پدر رو تو خانواده تکریم کنن و پدر رو اصل نشان بدن در مواقع حساس تربیت خیلی تاثیرگذار هست.
انصافا سخته برای منی که ذاتا شخصیت خیلی آرامی ندارم، بتونم خودمو کنترل کنم، اما از اونجایی که رشته تحصیلیم روانشناسی بود و در بین کارها اگر برسم مباحث مهارتهای ارتباطی زوجین و والدین و فرزندان رو مثل برنامه خوش بخت در شبکه قرآن دنبال میکنم واقعا مفیده و با مقتضیات زمانی ما مطرح میشه، سعی میکنم نگاهم به بچهها امانتهای الهی و معصوم باشه.
باید سعی کرد شخصیت و نقاط مثبت هر فرزندی رو شناخت و با برجسته کردن نقاط مثبت، به او شخصیت داد و در کنارش نقاط ضعف رو متذکر شد.
باید مدام دعا کرد و به معصومین سلام الله علیهم متوسل شد و از اونا خواست که پشت و پناه خانواده مون باشن، همانطور که میگیم رازق خداست و ما فقط طبق وظیفه عمل میکنیم در باب تدبیر امور هم همینه. "الهی اغننی بتدبیرک لی عن تدبیری"
در حال حاضر ۵ تا از بچه ها تو خونه هستن و ۳ تا هم ازدواج کردند. بزرگشونم ۱۱ سالشه، معمولا حدود ۲۰ دقیقه به نماز صبح بیدار میشیم، بین طلوعین که درهای روزی (اعم از رزق معنوی و مادی) بازه رو هم بیدار میمونیم البته اگر تو این فاصله کودک شیرخواره ام گریه کنه و مجبور بشم شیرش بدم معمولا خوابم میبره در هر صورت دخترم که شیفت ثابته حدود ۷ صبح می رفت مدرسه، قبلش با سختی باید بیدارش کنم چند لقمه بهش بدم و ساندویچم برا مدرسه اش بذارم
و بعد پسرم که شیفت مدرسه اش چرخشیه، اگر صبحی باشه، وقتی راهی مدرسه شد. اگر کوچولوها بیدار نشن یه ساعتی میخوابم و بعد از بیداری تعویض بچهها و صبحانه که به نظرم سخت ترین وعده هست، چون ازطرفی مهمترین وعده محسوب میشه و از طرف دیگه با اینکه فاصله زمانی زیادی از شام میگذره و قطعا قندخون بچهها پایین اومده، بازم اشتهایی ندارن.
متاسفانه بچههای ما بدخور و بدخوابن بیشترین وقت من صرف تغذیه بچهها و خواب کوچولوهاست. ننو و گهواره رو امتحان کردیم تا حدود ۶ ماهگی باز شرایط بهتره، ولی بعد ازون دیگه قبول نمیکنن عملا نه همسرم نه دیگری هم نمیتونن بخوابونن به شدت وابسته به شیر مادر هستند. هیچکدوم نه پستانکی بودن نه به هیچ وجه شیشه، کل کارِ خونه با خودمه. با ۴ تا بچه تو آپارتمان ۹۰ متری بودیم و مستاجر، تا اینکه الحمدلله بعد از اون همسرم زمینی گرفتن و خودشون خونه ساختن.
گاهی حساب کردم صبحانه تا یک ساعت طول میکشه هر روز، حداقل یک تا حداکثر ۲ ساعت وقت برای برنامه درسی خصوصا پسرم که کلاس اولیه میذارم
ناهار اگر خورشتی یا آش باشه که همون اول صبح بار میذارم. در غیر اینصورت بعد از صبحانه، میرم سراغ ناهار، بیشتر وقت بیداریم میشه گفت تو آشپزخونه ام، یکی گوشت و مرغ دوست نداره، یکی عاشق مرغه یکی فقط گوشت چرخ کرده میخوره یکی نباید تو غذاش پیاز یا گوجه باشه یکی نیمرو میخوره یکی فقط پنیر تازه و گردو و چای شیرین و.... هزار جور اختلاف نظر جدی، که مجبورم اگر یه وعده غذایی یکی سیر نشد، وعده بعدی هواشو داشته باشمو چیزی درست کنم که بخوره، این چیزا واقعا با لحاظ تغذیه سالم و متنوع سخته و من با توجه به مواد غذایی موجود در خونه و سلیقه بچه ها و سلامتیشون فکر میکنم که چی بپزم.
میان وعده بچه ها هم، میوه و شیر هست. سعی میکنم هفته ای یکبار کیک درست کنم. تو ماه رمضونی هم با کمک دخترم چند بار زولبیا بامیه درست کردیم و رنگینگ و حلوا هم بخاطر بچه ها درست می کنم.
مفتخرم تا الان یک پیتزا از بیرون نخریدم، البته گاهی بخاطر بچه ها در منزل درست میکنم، میدونید علاوه بر سلامتی چقدر هم صرفه جویی میشه، من فرصت خرید از بیرونم خیلی کمه، گاهی از حراجهای اینترنتی خرید میکنم گاهی نزدیکانم که خرید میکنن خصوصا درحراجیها، از مراکز خرید عکس لباسه رو برام میفرستن و در صورت پسند زحمت خریدشو میکشن.
همسرم خیلی به لبنیات اهمیت میدن، شیر زیاد میخرند و من شیر رو میجوشونم، بعد مقداری شو ماست درست میکنم، سرشیر شو میذارم فریزر، بعد از مدتی، به همراه سرشیر های قبلی، روغن زرد درست میکنم.
سبزی خوردن و آش هم خودم پاک میکنم چون حاضری هاش رو نمیپسندم فقط سبزی خورشتی رو آماده میگیرم.
ادامه در پست بعدی 👇👇
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1