eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۴۰۶ حدودا ۲۲ ساله بودم که به خانه شوهر رفتم و ترم پایانی دانشگاه را در منزل همسر گذراندم و بلافاصله برای آزمون ارشد ثبت نام کردم. همسرم عاشق بچه و به خصوص دختربچه ها بود و گاهی مثل یک کودک می شد و هرجا گیرشون میاورد، باهاشون بازی می کرد. حتی از پشت شیشه ماشین برای بچه های تو ماشین جلویی دست تکون می‌داد.😊 وقتی این صحنه هارو می دیدم تنم می لرزید که خدایا اگر من نازا باشم زندگیمون خراب میشه!!! اما با هم توافق کرده بودیم تا درس من تموم نشده بچه بی بچه!!! همسرم قبول کرده بود و برای قبولی ارشد تشویقم می کرد تا اینکه بالاخره قبول شدم، دانشگاه تهران همون رشته کارشناسی! عاشق درس بودم و خیلی شاد از این موفقیت ...اما دو سالی از ازدواجمون می گذشت و زمزمه بچه بچه از گوشه و کنار شنیده می شد، به خصوص که بچه ما نوه اول در خانواده من و همسرم بود و هیچ بچه دیگه ای نبود و همه منتظر... خودم هم کم کم علاقه پیدا کرده بودم و شوق و ذوق همسرم در من هم اثر داشت و فکر و ذکر مادر شدن قند تو دلم آب میکرد😍 اما درس و دانشگاه چی میشد!! مهر ماه بود و منم ترم اول ...پیش خودم گفتم حالا به این زودی که باردار نمیشم! فوقش مرخصی میگیرم. همان هم شد و ترم اول رو همراه با ویار سخت سه ماهه اول بارداری به سختی طی کردم و ترم دوم مرخصی گرفتم تا در ابتدای تابستان با خیال راحت طعم شیرین مادر شدن رو بچشم... خیلی دوست داشتم طبیعی زایمان کنم و تمام تلاشم رو کردم اما متاسفانه دکترم مایل به این کار نبود و آخر من را به سمت سزارین سوق داد، اون زمان برام مهم نبود چون همش دعا میکردم هرچی خیره اتفاق بیفته... در نهایت آخرین روزهای بهار ۹۰ پسرم علی آقا چند روز بعد از میلاد امام علی علیه السلام به دنیا اومد و شوق و ذوق ما و به خصوص همسرم حدی نداشت. خیلی روزهای خوب و شیرینی بود، طعم خوشبختی با بچه چندین برابر میشه. علی آقا نوه اول دوتا خانواده بود و اولین بچه و مورد توجه همه... سه ماه تابستان با گرمای وجود علی هم به سرعت به پایان رسید و فصل درس شد و غصه جدایی از علی کوچولو رو داشتم که تصمیم گرفتم ترم سوم رو هم مرخصی بگیرم چون علی آقا سه ماهه بود و شیر خودم رو فقط می خورد و نمی خواستم پیش کسی بذارمش و شیرخشکی بشه! از شیر دادن لذت می بردم و نمی خواستم هیچ چیزی این لذت رو ازم بگیره و منو از بچم دور کنه! پیش خودم گفتم ترم بعد که از اوایل بهمن شروع میشه دیگه پسرم غذا خور شده و با خیال راحت میرم دانشگاه... کلاس های ارشد دانشگاه تهران فقط شنبه، یکشنبه ها بود و شنبه ها علی آقا رو می گذاشتم پیش مادر شوهرم و یکشنبه ها پیش مادرم لذت دیدن علی و در آغوش گرفتنش بعد از چند ساعت دوری هنوز زیر زبونم هست😋 این دوران سخت و شیرین هم گذشت و همزمان با از شیر گرفتن علی طرحم تصویب شد و شروع سه سالگی علی همزمان بود با نوشتن پایان نامه ارشدم!! عجب دورانی بود!!! علی از سر و کول لب تاپم بالا میرفت و من می نوشتم. گاهی دوستی می آمد خانه مان و کمکم میکرد گاهی مادرم و ....خانواده خودم و خانواده همسرم و البته همسرم خلاصه همه دست به دست هم داده بودن که بالاخره این کار هم به خیر و خوشی تمام بشه... نمی دونم شدت فشار پایان نامه نوشتن زیاد بود یا لذت بچه داری که یادمه دائم می گفتم حاضرم ده تا بچه بزرگ کنم ولی یک پایان نامه ننویسم!! بالاخره اسفند ماه، پس از ۹ ماهی سخت تر از نه ماه بارداری!! با هر سختی ای بود با نمره ۱۸/۵ پایان نامه رو دفاع کردم و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد شدم😀 انگار از زندان آزاد شده بودم☺️ 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۰۶ روزهای خوبی در انتظارم بود و با شوق و ذوق فراوان کارهای سفر به حج عمره رو انجام می دادم و همزمان پیش دکتر زنان می رفتم که به قول معروف چکاپی بشم که ان شاءالله در سفر معنوی و پر نور حج برای فرزند دوم اقدام کنیم. اینقدر اشتیاق داشتم که اصلا به این فکر نمی کردم هنوز علی آقا رو از پوشک نگرفتم! از سفر که برگشتم به محض اینکه متوجه شدم خداوند لطف کرده و حضرت رسول صل آله علیه و آله فرزند دیگری به ما عنایت فرموده، شروع کردم به پروسه از پوشک گرفتن علی آقا و الحمدلله قبل از شروع ویارهای سخت بارداری، موفق شدم به راحتی این مرحله رو هم بگذرونم و این رو هم مدد الهی میدونم که خدای مهربون چندتا سختی رو با هم نمیده!! اما اینکه فکر میکردم هدیه حضرت رسول فاطمه خانوم هست اما حسین آقا شد، کمی سخت بود ولی راضی بودم به رضای خدا و داشتن برادر برای علی آقا رو به صلاحش می دونستم هرچند برای ما داشتن دختر شیرین تر باشد! حسین آقا هم اتفاقا چند روز بعد از ولادت حضرت رسول صل الله علیه به دنیا آمد و شیرینی زندگی را برایمان دو برابر کرد... حدود سه سال و نیم علی آقا تک بود و مورد توجه همه و به یک باره آمدن یک نوزاد شیرین و با نمک ، به شدت حسودی اش را برانگیخت و سال اول که هنوز پسرها همبازی نبودن سال سختی بود ولی کم کم اینقدر با هم خوب شدن که در عین دعوا و بزن بزن، اصلا طاقت دوری همدیگه رو نداشتن! راضی بودم از اینکه هر دو پسر هستن و همبازی، تنهایی ها و بهانه گیری های علی خیلی کم شده بود و حسین هم که از اول چشم باز کرده بود برادرش رو دیده بود عاشق علی بود.. تصمیم داشتیم با همین فاصله سه سال یعنی بعد از پوشک گرفتن حسین در سه سالگی اش برای فرزند سوم اقدام کنیم که، گویا سومی عجله داشت و به محض از شیر گرفتن حسین، یک سال زودتر آمد! ناخواسته یا بهتره بگم خداخواسته باردار شدم! ویار شدید از یک سو و نیش و کنایه دیگران از سوی دیگر، ماه های اول کمی آزارم می داد ولی در عین حال فکر اینکه به زودی دختر دار میشم برایم شیرین بود که این هم دوامی نداشت و وقتی فهمیدم سومی هم پسر است اولش کمی بهم ریختم! اما زود به خودم مسلط شدم و خداروشکر کردم، چون همیشه دوست داشتم نام پنج تن آل عبا را در خانه داشته باشم، سریع گفتم خب ما یه آقا محمد حسن کم داشتیم، اشکال نداره ان شاءالله بعدی فاطمه خانوم میشه و نام پنج تن ما کامل! سختی هایی که سر سزارین سوم کشیدم دیگران رو به تعجب وا میداشت که چجوری با این همه سختی ویار و زایمان باز هم حرف از بچه بعدی میزنم!!! اما من بسیار امید داشتم و دوست داشتم حتما نام پنج نور الهی رو تو خونه ام داشته باشم و شیرینی دختر رو هم درک کنم... هرچند فرزند سومم هم پسر بود اما اینقدر زیباتر و تپل تر و شیرین تر از برادرانش بود که جایگاه ویژه خودش رو داشت و او هم شیرینی زندگی ما را سه برابر کرد ... راستی اینم بگم که برای هیچ کدوم از بچه ها سونو غربالگری نرفتم چون اعتقادی بهش ندارم، جز ضرر روحی برای مادر و جنین و استرس و اضطراب و خرج الکی هیچی توش نیست!(مگر موارد خاصی که دکتر تشخیص بده لازمه، واقعا برای همه لازم نیست.) همسرم کارمند ساده ایست ولی به وضوح دیدم هر فرزند با آمدنش خیرات و برکات ویژه ای می آورد که مادر و پدرش هم از کنار او روزی می خورند... و اکنون به این می اندیشم شاید هیچ لذتی بالاتر از بچه داری در زندگی وجود ندارد و افرادی که به یکی دوتا فرزند راضی شدند چه لذتی از زندگی می برند؟؟؟!! کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۴۰۶ #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #دوتا_کافی_نیست #قسمت_دوم روزهای خوبی در انتظارم بود و ب
۴۰۶ هر بار صحبت از فرزند چهارم می شد همسرم می گفت اگر این یکی هم پسر شد چی!!!؟؟؟؟؟چهاااار تا پسر!!! شرط گذاشته بود اگر هم خواستیم، باید قبلش دکتر بریم و رژیم بگیریم و هر کاری بکنیم تا دیگه این یکی دختر بشه!!! اما هنوز خیلی زود بود بخواهیم بهش فکر کنیم، محمد حسن شیر می خورد و در اوج شیرین زبانی های نزدیک دوسالگی بود که.... روز عرفه بود، هرسال سعی میکردم هرچه می توانم تو این دهه روزه بگیرم و با روزه اون روز، روزه های قضای ماه مبارکم تمام می شد. برای دعای عرفه به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی رفته بودم با بچه بغل به سختی جا پیدا کردم و بعد از تمام شدن دعا، حالم بد بود... نزدیک افطار حالت تهوع داشتم و خیلی برام عجیب بود!! گفتم حتما از ضعف روزه داریه!، اما بعد از افطار هم بهتر نشدم! یک لحظه به این فکر کردم که نکنه باردار باشم!!! وای نه!! دقیقا همان مدل تهوع های بارداری بود!!!! روز عید قربان هنگام رفتن به منزل مادرم، بیبی چک خریدیم و تا رسیدیم بدون اینکه کسی متوجه بشه سریع آزمایش رو انجام دادم! جوابش مثبت بود!!!!!!وای خدای من !!!! نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت!! انواع و اقسام فکرها به ذهنم هجوم آورده بود!! نگرانی از حرف و حدیث دیگران به خصوص خانواده همسرم از یک طرف و نگرانی مهم ترم برای اربعین بود! اون سال بالاخره بعد از سالها که همسرم تنها میرفت، قول داده بود من را هم برای پیاده روی اربعین ببره اما با این وضعیت!!! آیا شدنی بود!!!؟؟؟؟ حالا بماند که یک ماهی که از شیردهی محمدحسن مانده بود به سختی طی شد و چه مکافاتی کشیدم برای از شیر گرفتنش... اما همه فکر و ذکر و نگرانی ام برای سفر اربعین بود...اصلا نمیخواستم این آخرین فرصتم رو از دست بدم چون مطمئن بودم اگر با سه تا بچه و وضعیت بارداری این سفر سخته، با چهار تا حتما محاله!!!!! همسرم که متوجه شدت علاقه من به این سفر و تصمیم جدی ام برای رفتن شده بود خیلی خوب همکاری کرد، اولین قدم این بود که نگذاریم کسی متوجه بارداری من بشه تا برای رفتنمون به کربلا نگران حرف و حدیث دیگران نباشیم، بعد هم قرار شد یکی از بچه ها رو نبریم و حسین پنج ساله ام خودش داوطلب موندن شد. آخه علی آقای ۹ ساله ام که خودش عاشق این سفر بود و محمدحسن دو ساله هم که از من جدا نمی شد! حدودا ماه سوم بارداری بودم که بعد از انجام آزمایش و سونوگرافی دکترم که زن مومن انقلابی و ولایی ای هستن خدا خیرشون بده، بهم گفتن جای جفت خوبه و ان شاءالله هیچ مشکلی برات پیش نمیاد با خیال راحت برو... خداروشکر الحمدلله بالاخره با عنایت خود آقا ابا عبدالله الحسین راهی شدیم ... ولی عجب سفری بود!!! لحظه لحظه اش در ذهنم ثبت شده که اگر بخوام تعریف کنم خودش یک کتاب می شود...فقط همین قدر بگویم مهمان نوازی امام رو به عینه می دیدم و متوجه حضور با برکتش و خوش آمد گویی لذت بخشش بودم 😍😊😊 بسیار شیرین و عالی بود در اوج زیبایی و لذت... سختی هایش هم شیرین بود واقعا خداروشکر که تونستم برای یک بار هم که شده تجربه اش کنم، به وضوح درک میکردم چگونه به خاطر وضعیت بارداری و همراه داشتن بچه کوچیک کمک های غیبی می رسد... اصلا پشیمان نبودم نه از بارداری و نه از این سفر... هر لحظه خداروشکر می کردم و فقط، از خدا می خواستم به خاطر دل همسرم و اطرافیان هم که شده یک دختر سالم و صالح و زیبا به ما عطا کنه... حتی فکر اینکه چهارمی هم پسر باشه برام یک امتحان سخت بود...شاید تحملش رو نداشتم!!! هرچند به دلم افتاده بود بچه دختره اما لحظه شماری میکردم برای اینکه وارد هفته هجده نوزده بشم برم سونوگرافی و بعد ازاینکه مطمئن شدم بچه دختره بارداری ام رو با افتخار علنی کنم! بالاخره روز موعود رسید شاید بهترین خبر عمرم دختر دار شدنم بود. اشک امانم نمی داد و دلم روضه حضرت زهرا سلام الله علیها رو می خواست. یعنی خدا به ما فاطمه عنایت کرده بود و نام پنج تن آل عبا در خانه ما کامل می شد!! وای خدای من چطور شکر کنم!!!؟؟؟؟ چقققدددررر بچه ها از شنیدن خبر خواهر دار شدنشان شادی کردند خدا می داند...چه روزهای شیرینی بود...چه لحظات نابی بود... همیشه در بارداری ها عاشق تکون خوردن جنین بودم و تکون خوردن های فاطمه هم مثل برادرانش زیاد بود و عشق می کردیم .... سرانجام در اولین روزهای آخرین بهار دهه نود دختر کوچولوی ناز ما هم به دنیا آمد و ما هم دختر دار شدیم و با ورودش شیرینی زندگی ما رو ده ها برابر کرد.. سختی های بارداری و سزارین چهارم هرچند زیاد بود و فکر بچه پنجم رو به کل از ذهنم پاک کرده بود، اما الان که این همه کشور عزیزمان را در خطر پیری جمعیت می بینم مصمم هستم ان شاءالله به بهانه خواهر دار کردن دخترم هم که شده افکار اطرافیان را برای فرزند پنجمم آماده کنم.. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📣توجه 📣توجه ✅ گروهی از اساتید متعهد در حال انجام یک پژوهش هستند. این مطالعه تجربه زنانی که سابقه سقط جنین عمدی (انتخابی) داشته اند، بررسی می کند. 👌نتایج این پژوهش میتواند در آینده به تصمیم گیری افراد بسیاری در امتناع از سقط جنین کمک کند. ◀️ خواهشمندیم افرادی که تجربه سقط جنین با تمایل و خواست خود داشته اند با تکمیل این پرسشنامه قدمی در مسیر کمک به هموطنان بردارن و دراین کار پژوهشی مشارکت داشته باشند. 🔸 پرکردن این پرسشنامه خیلی آسونه و وقت زیادی ازتون نمیگیره. 🔸پرسشنامه اصلا از مسائل شخصی و هویتی مثل نام و نام خانوادگی و.. سوال نمیکند و تمام اطلاعات به صورت محرمانه و ناشناس در اختیار پژوهش قرار می گیره. 🙏لطفا اگر افرادی رو در این زمینه میشناسید، لینک رو برای اونا هم ارسال کنید. 👈 برای پر کردن پرسشنامه به لینک زیر مراجعه کنید: https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLScHauIi25wN3WS0I68b_bv7mq-3fajR_YBZk52zh4U9qC-Cxw/viewform?embedded=true کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ باید اینگونه باشد... در منزل خودِ من، همه‌ی افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان می‌برد. خود من هم همین‌طورم. نه این‌که حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه میکنم؛ تا خوابم می‌آید، کتاب را میگذارم و میخوابم. همه‌ی افراد خانه‌ی ما، وقتی میخواهند بخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است. من فکر میکنم که همه‌ی خانواده‌های ایرانی باید این‌گونه باشند. توقّع من، این است. باید پدرها و مادرها، بچه‌ها را از اوّل با کتاب محشور و مأنوس کنند. حتّی بچه‌های کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند. باید خریدِ کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«همدم امروز، یاور فردا» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ تو انتخاب کن... حضرت صادق- عليه السّلام- مردى را ديد كه برايش دخترى به دنيا آمد، به همين خاطر ناراحت و غضبناك بود. ✨فرمود: «اگر خداوند متعال به تو بگويد: من برايت انتخاب كنم يا تو؟ چه مى‌گويى؟ » گفت: مى‌گويم: پروردگارا! تو انتخاب كن، فرمود: ✨- «الان خداوند برايت (دختر) انتخاب كرده (پس چرا ناراحتى؟ ) » سپس فرمود: پسر بچه‌اى كه حضرت خضر به امر پروردگار او را كشته بود كه قرآن كريم مى‌فرمايد: - فَأَرَدْنٰا أَنْ يُبْدِلَهُمٰا رَبُّهُمٰا خَيْراً مِنْهُ زَكٰاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً . «اراده كرديم كه براى پدر و مادرش، فرزندى پاكتر و مهربانتر نصيبشان گردد» خداوند متعال به جاى آن پسر، دخترى به آنان داد كه از نسل آن دختر، هفتاد پيامبر به دنيا آمدند. 📚 آیین بندگی و نیایش، ترجمه‌ی کتاب عدة الداعی، ابن فهد حلی رحمة الله علیه کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
میتونم به جرات بگم یکی از عواملی که منو به داشتن بچه ی سوم دوباره ترغیب کرد، خواندن مطالب مفید کانال شما بود تو این مدت با خواندن مطالبتون و مخصوصا صحبت های رهبر عزیزم راجع به فرزندآوری و انجام جهادی که الان من باید انجام بدم خودم رو راضی کردم که دوباره باردار بشم. واقعا سخت بود اما وقتی به این فکر میکردم که مطمئنا چند سال دیگه پشیمون میشم که چرا اقدام نکردم و به حرف رهبرم گوش ندادم، دلم رو یک دله کردم و با وجود بیماری کرونا دوباره باردار شدم 🤩 و خداوند را شاکرم که افتخار سه باره مادر شدن رو به من داد. هم چنان دوری از خانواده و بی اعتنایی اطرافیان ادامه داره و اوضاع فرقی نکرده ولی من با لطف خدا قوی تر شدم💪، این مسائل دیگه ذره ای برام اهمیت نداره. از شما و اعضای محترم کانالتون خواهش میکنم واسه من و همه ی مادرای باردار دعا کنید تا به سلامتی زایمان کنیم. و ان شا الله کسانی که فرزند ندارد خداوند فرزندان صالح و سالم بهشون عنایت کند. دوستان عزیزم هیچ وقت نماز استغاثه به حضرت زهرا(س) رو فراموش نکنید. من هر وقت خوندم حاجتم رو گرفتم. میخواستم بگم ما هنوز خونه نداریم شوهرم هم یه کارمند قراردادی هستن که با حساب کتابای دولت ما خیلی از خط فقر پایین تریم، اما هیچ وقت توکلمون رو از دست ندادیم و اطمینان داریم به زودی خونه دار میشیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴٠٧ به لطف الهی ۱۹ سالگی عقد کردم و همسرم ۲۲ سالش بود، تازه دیپلم رو گرفته بودم که همسرم کارشناسی ارشد قبول شد.☺ همسرم کار ثابتی نداشت اما بجاش پسره مومن و مذهبی بود که خیلی میخواستمش❤ اولویت همسرم این بود که اول درسش تمام بشه و بعد عروسی کنیم، یادمه برای ثبت نام مبلغی ناچیزی که تو مراسم جشن عقدمون جمع شده بود دادم به همسرم تا کارش راه بیفته، خداروشکر با همه فراز و نشیب ها همسرم درسش رو تموم کرد، قرار شده بود وقتی پایان نامه اش رو ارائه میده منو هم ببره،اما.....😐 دیگه کم کم آماده میشدیم برای آماده شدن برای رفتن زیر یک سقف، تاجایی که پدرم رو اذیت نکردم و تا حد توانش برام یه جهیزیه ای اماده کرد😍 سال ۹۴ تیرماه یه جشن گرفتیم و رفتیم سره خونه و زندگیمون😊 بچه اول خانواده بودم ازشون دور شدم و اومدم تهران، زندگی خوب و آرومی داشتیم، همسرم تازه سرکار میرفت و سرباز بود، از اونجایی که همش تو خونه تنها بودم کلافه میشدم یه چن ماهی خیاطی رفتم و دیگه ادامه ندادم، چون درس خوندن و سرکار رفتن رو دوس داشتم. البته از همون اوایل ازدواجمون خیلی بچه دوس داشتم اما با مخالفت همسرم و نادیده گرفتن حرف هام مواجه شدم. میگفت مستاجریم، ماشین نداریم، پس انداز کافی و خیلی چیزا....😑 همسرم اون موقع نه اجازه درس خوندن داد و نه بچه متاسفانه،😔 کاره من شد فقط تو خونه موندن و سرمو با کارهای خونه گرم کردن تا اینکه از پارسال واقعا زندگی برام سخت و دشوار شد، از سال ۹۴ هیچ کاری نکردم و همش عقب موندم، نه بچه، نه درسی، نه کاری، واینکه هر بچه ای رو میدیدم خیلی ناراحت میشدم😑 که هنوز ندارم، تا پارسال قسمت خدا این بود که دوبار کربلا برم و خادم امام حسین باشم، تو همون کربلا گفتم هرچه زودتر یه رحمی تو دل همسرم بندازه که یه بچه بیاریم،🤲 همسرم همش مشغله کار داشت و من مشغله بیکاری، واقعا ناامید شده بودم😔 نمیدونم چیشد و خدا حرفمو شنید همسرم راضی شد به اقدام کردن بعد از پنج سال از زندگی، رفتم دکتر برای چکاب کلی خودم که کمی نرمال نبود آزمایش و ذخیره تخمدان کم بود، دیگه ناامیدتر شدم گریه کردم، گفتم خدایا منو با این قضیه امتحان نکن، منی که عاشق بچه بودم، تو خلوتی های خودم گریه میکردم و راز و نیاز، گفتم دیگه دکتر نمیرم، یادمه پارسال از کربلا یه لباس بچگونه گرفته بودم و که به ضریج حضرت ابولفضل و امام حسین و علی اصغر زده بودم، گفتم خدا بخاطره دست های کوچیک علی اصغر، به ناله ها و بی تابی های رباب منو بی بچه نذار😭😭 لباس رو آوردم و گذاشتم رو پام لالایی خوندم. تو دلم نذر کردم ۴۰ روز زیارت عاشورا بخونم و چله علی اصغر بگیرم، بعد از ۹ ماه اقدام با وجود این نرمال نبودن آزمایش من و انتظار یه بچه، خدا بخاطره دستهای کوچیک علی اصغر معجزه کرد😍😭 تو روز ۲۳ چله ام حاجتمو گرفتم، ۹۹ امسال شهریور ماه تو روز اول محرم شیرخوران علی اصغر روزه گرفتم و همون لباسی که از کربلا آورده بودم و تو بغلم گذاشته بودم و لالایی میخوندم و گریه میکردم. تو روز تاسوعا و عاشورای حسینی بی بی چک زدم خداروشکر مثبت شد باورم نمیشد و آزمایش دادم بتام بالا بود🤲😭 خداروشکر من معجزه دست های کوچیک علی اصغر رباب شدم، و الان ۱۶ هفته باردارم، و دکتر بهم استراحت داده، انشالا بچه من سرباز آقا امام زمان و نوکر اربابم امام حسین بشه، نذر کرده بودم بار سوم کربلا سه تایی با فرزندم برم پابوس امام حسین، ایشالا هرچه زودتر این کرونا هم ریشه کن بشه و بتونیم بریم،🤲 خلاصه حرف اخرم اینه:اجازه ندیم بعضی از کارها و هدف هامون منع بچه دار شدنمون بشه و خدایی نکرده یه اتفاقی بیفته، بچه نعمت و هدیه خداس با خودش برکت هم میاره، الان همسرم پیشمون هستش که چرا زودتر از اینا نیوردیم، کمی زن و مرد به حرف های همدیگه توجه کنند، نادیده نگیرن همدیگرو😑 جنسیت فرزندم پسره، خداروشکر نذر قربونی علی اصغرش کردم، به همسرم گفتم بعد از دو ساله شدنش، دیگه حتما میخوام یه بچه دیگه برای این کوچولوم بیارم😍 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📚 اگر پدر و مادر، اهل تحقیق و مطالعه باشند و در مقابل دید فرزندان خود با کتاب سر و کار داشته باشند، فرزندان از شیرخوارگی با برداشت از رفتار والدین خود کتاب خواندن را می‌آموزند و تا آخر عمر اهل مطالعه می‌مانند. 📌 همچنان‌که اگر پدر و مادر، صرفاً اهل خوش‌گذرانی و تماشای فیلم و سرگرمی‌های دیگر باشند و وقت خود را به بطالت بگذرانند، نباید از فرزندان خود انتظار مطالعه داشته باشند. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«فرزند امروز، تکیه گاه فردا» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌 اسلام می فرماید که فرزنددار بشوید ولی شما می گویید که بگذار چند سالی خوش باشیم. 📌 بیشتر طلاق ها بخاطر بچه نداشتن است. زیرا بچه مثل یک گچ این دو تا آجر (پدر و مادر) را کنار هم نگه می دارد. 📌 ... ما بجای اینکه با بچه انس بگیریم با رفتن به پارک و گردش خودمان را سرگرم می‌کنیم. 👈 طبق آمار منتشر شده، بیشترین درصد طلاق ها، به ۵ سال اول زندگی مشترک تعلق دارد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ حق حیات... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
من یک پسر ۴ ساله و دوقلوی دختر و پسر ۱ سال و ۹ ماهه دارم. اواخر مهرماه یک سقط ناخواسته برام اتفاق افتاد.(اصلا اطلاعی از بارداریم نداشتم). خودم و همسرم خیلی ناراحت شدیم. اما دوست صمیمیم که پزشکه بهم گفت بهتر که از بین رفت و خواهرشوهر و مادرشوهرم دائم میگن خدا رو شکر که از بین رفت، وای بسه دیگه، یه فکر جدی بکنین دیگه بچه دار نشین،چه خبره، تو رو خدا دیگه تمامش کنید. من دیگه خیلی ناراحت شدم و رفتم تو اتاق گریه کردم(مثلا مهمان خونه خواهرشوهرم بودیم) همسرم عصبانی شد و گفت ما قصد بچه دار شدن داریم و به خودمون مربوطه. چرا تو مسائل خصوصی ما دخالت میکنید؟! شما مگه خرج بچه هامو میدین یا نگه داریشون میکنید که غر میزنید؟ تمام بار مالیش رو دوش خودم و تمام نگهداری و تربیت به عهده همسرمه... خلاصه خیلی دلم شکسته. خانواده شوهرم همگی تحصیلات بسیار عالی و زمینه مذهبی دارن. از شوهرم حساب میبرن از اون موقع هی یواش به من میگه باردار نشیا. واقعا ناراحت هستم. به قول همسرم وقتی یه بچه داشتیم گاهی لنگ پول بنزین ماشین قراضه مون و پول پوشک بودیم. خدا رو شکر الان که ۳تا بچه داریم یه خونه بزرگتر و بهتر اجاره کردیم و الحمدلله یه ماشین خوب خریدیم و شکر خدای مهربون لنگ خرج و مخارج زندگیمون نیستیم و این نشون میده خدا روزی بچه ها رو با خودشون میفرسته. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
مال نداده به بچه هایمان ندهیم. تربیت بچه به این نیست که کفش و کلاهش یکرنگ باشد. بعضی پدرها می‌گویند « الحمدلله ببین! کفش و لباس و جورابش همه یکرنگ است، اسباب بازی هم برایش خریده‌ام. آیا این تربیت است؟ نوار هم برایش خریده‌ام، سرود هم یادش داده‌ام، اینها که تربیت نیست. تربیت این است که لقمه‌ی حلال به بچه‌ات بدهی. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
💠 مجموعه کامل صوت دوره تربیت فرزند و دانش افزایی مادران؛ استاد تراشیون ❇️ مباحث تربیتی در حوزه کودک و نوجوان و دانش افزایی مادران توسط حجت الاسلام و المسلمین سید علیرضا تراشیون از اساتید برجسته در حوزه مباحث تربیتی کودک و نوجوان و خانواده در مدرسه علمیه معصومیه برگزار شده است. 🔰 از مهمترین مباحث این دوره: 🔶 کودکان بد غذا 🔶 نقش تشویق و تنبیه در تربیت 🔶 کودک و تلویزیون 🔶 نقش مادر در آرامش محیط خانه 🔶 هوش و راه های افزایش آن 🔶 دانش افزایی مادران 🔶 راه های همسرداری 🔶 و ... 🔵 دانلود این مجموعه هزینه حجم مصرفی اینترنت ندارد و است. 📥 جهت دریافت از طریق لینک زیر اقدام کنید: http://masoumieh.ir/10732
🌾 فرض کنید خانواده‌ای به تفریح رفته‌اند. پدر در صحرا به کشتگاه گندم که می‌رسد، دقت می‌کند برای عبور از آنجا راه طولانی‌تری را پیدا کند تا روی گندم‌های مردم پا نگذارد. 🌾 بچه که این احتیاط و تقوا را می‌بیند، در عمل تقوا و «لا اله الا الله» را یاد می‌گیرد؛ اما اگر پدر گندم‌های مردم را له کند، بی‌تقوایی را مثل بیماری به فرزندش منتقل می‌کند. 📚 تربیت دینی کودک کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
دوتا کافی نیست
✅ تو انتخاب کن... حضرت صادق- عليه السّلام- مردى را ديد كه برايش دخترى به دنيا آمد، به همين خاطر نا
۴۰۸ سال ۹۰ با همسرم که از خودم ۶ سال بزرگ تر بود با عشق زندگیمونو شروع کردیم. البته منم مثل همه مشکلاتی رو در دوران عقدم داشتم. ولی خوب، گذشت😏 بعد از عروسی تا هشت ماه خودم و همسرم فرزندی نمیخواستیم یعنی مثل همه عروس دامادای دیگه میخواستیم کمی با هم آشنا بشیم و تنهایی رو تجربه کنیم. ولی بعدش هم که تصمیم گرفتم نی نی دار بشم، تا چهار ماه طول کشید و من مثل مرغ پرکنده بودم. برای همین اونایی که منتظر بارداری هستن رو درک میکنم. ایشالا خدا به همه توفیق مادر شدن رو بده.😇 بعد از ۴ ماه باردار شدم و خلاصه خداوند فروردین سال ۹۲ اولین فرشته زندگیم رو به من هدیه کرد. تصمیم داشتم تا اولی رو از شیر گرفتم دومی رو بیارم. ولی از اون طرف هم استرس این رو داشتم که فرزندم پسر نشه. آخه چون همسرم تک پسر بود خانوادش پسر میخواستن. البته مستقیم چیزی نمیگفتن ولی با گوشه و کنایه اووووه... خلاصه با توکل بر خدا و به خاطر رهبر عزیزم که دستور فرزند آوری دادن و با علاقه زیادی که خودم به بچه داشتم دومی رو بلافاصله بعد از شیر گرفتن دختر اولم باردار شدم. دومی هم یکی دیگه از فرشته های خدا بود که نصیبم شد. وقتی که دومی یک سالش بود ناخواسته البته از خدا خواسته بود و خوشحال شدم باردار شدم. فقط باز استرس پسر بودنش رو داشتم و کلی از خدا خواستم که سومیم دیگه پسر باشه. ولی خدا صلاح ندونست و سومیم هم دختر شد. البته من دوست داشتم و همسرم هم همین طور. تا اینکه وقتی دختر سومم متولد شد پدر و مادر همسرم به ما گفتن دیگه شما سه تا بچه دارین و پسر ما چون تک پسره و باید به ما رسیدگی کنه سر پیری دیگه بچه نیارید. دنیا رو سرم خراب شد. منی که از خدا هفت تا هشت تا بچه میخواستم حالا به من میگفتن به همین سه تا دختر اکتفا کن و دیگه لذت مادر بودن رو نچش. البته این بهونه شون بود اونا بیشتر نگران این بودن که بچه چهارم ما هم دختر بشه و آبروشون بره و البته فرزند زیاد رو بی کلاسی میدونن. و به دخترای خودشون هم گفتن که دوتا بچه بیشتر نیارن. ولی من به خاطر احترامی که براشون قائل بودم گوش کردم و واقعا تصمیم گرفتم که دیگه بچه نیارم با اینکه برام خیلی سخت بود😔 تا اینکه دختر سومم دو سال و نیمه شد و خدا خواسته و من واقعا ناخواسته باردار شدم. خیلی ناراحت و داغون بودم و از ترسم تصمیم گرفتیم که تا وقتی جنسیت بچه مشخص نشده به خانواده همسرم نگیم. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۰۸ همه علائمم در این بارداری فرق داشت، صورتم پر از جوش شد و هر کس منو میدید می‌گفت این یکی معلومه که پسره. من دیگه کاملا باورم شد که چهارمیم پسره. تا اینکه ۱۳ هفتگی رفتم سونو و در کمال ناباوری گفت احتمال ۸۰ درصد دختره... هیچکس نمیتونه بفهمه که اون لحظه چه حالی داشتم. حتی منتظر جواب سونوگرافی نموندم و از سونوگرافی که پنج طبقه پله داشت با هق هق پله ها رو اومدم پایین و تا خونه مادرم گریه کنان اومدم. جوری که وقتی رسیدم خونه مادرم سه تا دخترای گلم از گریه من زدن زیر گریه و دختر بزرگم که همش میگفت مامان برام داداش بیار ازم میپرسید مامان چی شده؟😢 منم الکی گفتم دلم درد میکنه برای همین گریه میکنم. البته وقتی آروم شدم بهش گفتم که داره دوباره خواهر دار میشه. مادرم مثل همیشه با حرفای خوبش کمی آرومم کرد و فردای اون روز هم پدرم به پدر همسرم قضیه بارداری ناخواسته منو و اینکه دوباره دختره رو گفت و مارو راحت کرد. و ایشونم گویا فقط میگفتن خدا رو شکر. بعد از ظهر همون روز هم مادر همسرم با بی میلی بهمون تبریک گفتن. به خاطر این میگم با بی‌میلی چون چند روز بعد که من تنها بودم و بهشون زنگ زدم که حالشونو بپرسم با عصبانیت به من گفتن تو به حرف ما گوش نکردی. هرچی میگفتم به خدا ناخواسته بوده باورشون نمیشد. خلاصه تا چند روز لبخند روی لبم نمیومد. تا اینکه دوباره چندین نفر بهم گفتن مطمئن باش بچه ات پسره و سونوگرافی اشتباه کرده. و منم از هیچ نذر و نیاز و التماسی از خدا فروگذار نکردم. و با خودم میگفتم دیگه انقد از خدا خواستم که قطعا دیگه بهم پسر و سرباز امام زمان میده. و این دفعه رفتم جای دیگه ای سونوگرافی که مثلا بهتر باشه. و در کمال ناباوری من بازم گفت دختره. دوباره تا سه چهار روز حالم بد بود. ولی الان که در ماه پنجم بارداری هستم حالم خیلی بهتره و تونستم این قضیه رو هضم کنم. البته نی نیم رو خیلی دوست دارم. ولی خوب به خاطر حرف مردم دوست داشتم پسر باشه که خدا صلاح ندونست. البته این رو بگم که بچه صرف از نظر از جنسیت واقعا برکات فراوانی داره. همزمان با اینکه فهمیدیم بچمون دختره جواب قبولی دکترای همسرم در رشته مورد علاقش در یک دانشگاه دولتی و قبولی من در کارشناسی ارشد اومد و مارو خیلی خوشحال کرد. و من اینو فقط از قدم فرزند جدیدم میدونم😊 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
... این نکتۀ مهم را فراموش نکنید که گاهی «تغافل» لازم است، به این معنا که شما از عیوب فرزندانتان آگاه باشید، اما کودک شما اطلاع نداشته باشد که شما از عیوب او آگاه هستید. آگاه بودن شما از عیوب فرزندانتان خوب است، اما آگاه بودن ایشان از این که شما عیوب وی را می دانید، خوب و به صلاح نیست. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ رویای مادری... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1