eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
تاب آوری در برابر مشکلات... در برابر مشکلات، والدین نباید آه و ناله کنند که بچه ها هم در مشکلات تاب آوری داشته باشند. یا شخصیت هایی که بچه ها می بینند به عنوان الگو باید شخصیت هایی باشند که تاب آوری را به آنها نشان دهند. کنار برنامه هایی که از تلویزیون پخش می‌شود، باید سواد رسانه داشته باشیم و به فرزندمان بگوییم که این شخصیت خوبه ولی ای کاش مثلا این سگ در خانه نبود و بچه تحلیل می‌کند و متوجه می‌شود. الان چه کسانی را برای فرزندانمان الگو قرار میدهیم ؟!‌ آیا سلبریتی هایی که الان نشان می‌دهیم به عنوان الگو، موفق هستند در زندگی شان؟! همه مشکلات را می‌شود مدیریت کرد و وضعیت را از بد به سمت خوب سوق بدهیم، مشکلات عامل رشد انسان هستند. ظرف وجودی انسان را بزرگ می‌کنند ... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهلت بدین بچه نفس تازه کنه...😂 این شیرینی تمام شدنی نیست...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۵۳ ۲۳ سالم بود که با شوهرم عقد کردیم، یک سال و نیم بعد رفتیم تهران برا زندگی، تو یک ساختمون با خانواده شوهرم زندگی میکردیم، بعد از ۷ ماه باردار شدم (چون قصد سه تا بچه رو داشتم و می دونستم نازایی زیاد شده مخصوصا نازایی بخاطر عقب انداختن حاملگی) ۲۷ سالگیم بچه اولم بدنیا اومد😍ماشاءالله خوش روزی بود و تا بدنیا اومد مستقل شدیم و خونه خریدیم. البته اینم بگم که شنیده بودم که اگر سوره واقعه رو شب ها قبل خواب بخونیم روزی رو زیاد میکنه، هم هرشب تو ایام بارداریم میخوندم و هم کنار دعاهای دیگه برا بچه هام دعا میکردم بچه های خوش روزی داشته باشم. پسرم دوسال و نیمه بود و همش میگفت کاش داداش داشتم باهاش بازی میکردم و منم تصمیم به بارداری گرفتم، پسر دومم در سن ۳۰ سالگیم بدنیا اومد😊 و این یکی هم ماشاءالله خوش قدم بود و ما برگشتیم مشهد کنار خانوادم😉. یه ترسی که داشتم از قیمت پوشک بود که تازه داشت تساعدی میرفت بالا و با خودم میگفتم این بچه رو باید از اون پوشک ساده ها ببندم، اما ازون جایی که روزی دست خداست تمام دو سال رو پوشک کامل گرفت شوهرم و حتی یه ذره هم ازین جهت و از هیچ کدوم از مخارج بچه بهمون فشار نیاورد. به شوهرم گفته بودم سه تا بچه میخوام و تمام. سومیشم زودتر باردارشم که سه تاشون باهم بزرگ شن، الکی چرا فاصله بندازم؟ اما ایندفعه برگ درخت سنجد که مجربه برا دوقلوزایی😃 رو دم میکردم و میخوردم و از طرفی برا دخترزاشدن هم طبق گفته ی طبیبان سنتی عمل کردم که دوقلو دختر داشته باشم، شوهرم میترسید از دوقلو، برا همین بعد از دو سه هفته دیگه نخوردم. ۳۳ سالگیم باردارشدم، ویارم چندبرابر شده بود و خیلی سختم بود، پنج ماهگی رفتم سونو، گفت دوقلو پسر داری😄(یکی از خانوما همونجا بهم گفت: من سه تا پسر دارم، خدا بهت صبر بده😒) رفتم حرم به امام رضا گله کردم و کمی گریه. با سختی فراوان بارداری رو پشت سر گذاشتم (اینم اضافه کنم مقداری ازین سختی ها تقصیر خودم بود، چون قبل بارداری اونقدری به خودم رسیدگی نکرده بودم و چون دوقلو هم بودن سختی های بارداری و پس از بارداریم زیاد شده بود، بعد از اون ویار کذایی از ماه ششم دیگه عملا نمیتونستم بیشتر از سی قدم را برم وتو خیابون ویلچر نشین شدم، ماه هفتم پا دردهای شدید گرفتم بخاطر کمبود کلسیم که از شدت پا درد شب تا صبح خوابم نمیبرد و اشک و آه.... از ۸ ماهگی دردهایی مثل ماه درد های ماه آخر داشتم و همش رحمم منقبض میشد، یکی از دوقلوها هم خیلی پایین بود. خلاصه اگه دوقلو خواستین اول به بدنتون برسین) بعد زایمان، سه روز آی سیو بستری شدم و متاسفانه شیرم خشک شد، البته بعدا رفتم از دکتر طب سنتی پرسیدم گفت اگر زودتر میومدی بهت میگفتیم کله پاچه و چندتا تدبیر دیگه انجام میدادی راحت میتونستی دوباره بهشون شیر بدی. ۹ ماه اول بســـــــــیار اذیت شدم با بی خوابی شون و کولیک و...ولی ماشاءالله با بدنیا اومدن اینا هم یه اسباب کشی دیگه کردیم به خونه بزرگتر😊. جاریم میخندید و میگفت با هر زایمان یه اسباب کشی داری😄 الان یکسالشونه دوقلوهام اما خواهرام خودشون بچه کوچیک داشتن و نتونستن کمکم کنن ولی مامانم بنده خدا با اینکه سن شون بالاس خدا خیرشون بده بیست روز بعد زایمان ازم مراقبت کردن و بعدشم کمابیش میومدن و حداقل خونه مو مرتب میکردن و میرفتن. به خاطر کم خونی و کم خوابی و... همش سرگیجه داشتم و گاهی احساس میکردم رو هوا دارم راه میرم یعنی پاهامو حس نمیکردم، گاهی از شدت خستگی همون طور که دوقلو ها رو داشتم تو گهواره میخوابوندم، ایستاده خوابم میبرد😅 تا شیش ماهگیشون اصلا به کارای خونه نمیتونستم رسیدگی کنم، فقط غذا اونم چون میمردیم دیگه اگه نمیخوردیم😅 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۵۳ دیدم اینطوری نمیشه، خیلی خونه بهم ریخته میشد و کسی نبود کمکم کنه، شوهرمم اکثرا صبح زود میره و شب با خستگی میاد و عملا رو اونم نمیشه حساب کرد، به چند نفر زنگ زدم و سپردم که نظافت چی با قیمت مناسب میخوام. یه نفر پیدا شد اما هفته ای یکبار اونقدری کفاف نمیداد، جالبیش اینجا بود که من متولد ۶۷ هستم و سه تا نظافت چی تو این مدت اومدن و هر سه متولد ۶۷، نمیدونم چه سری نهفته بود تو این قضیه اما من با فکر ناکامل خودم، تونستم به این برسم که ببین شاید من میشد جای تک تک اون بندگان خدا با اون همه مشکلات تو زندگیاشون باشم( یکی شوهرش بیکار بود و نمیرفت سرکار، خانومه مجبور بود بیاد خونه مردم کار کنه، یکیشون شوهرش معتاد به شیشه بود و خانومه مجبور بود بیاد کار کنه و یکی دیگه شون از شهرستان اومدن مشهد اما سرمایه شونو از دست داده بودن، هردو کار میکردن تا بتونن دوباره زندگی شون رو بسازن) پس مشکلات خودم در برابر اونا کمتر بود و خدارو شکر میکردم. پسربزرگم تو بارداریم کلاس اول بود و من اصلا نمیتونستم تو درساش کمکش کنم، سال دومش دوقلو هام نوزاد بودن و بازم نتونستم. اما خداروشکر درساش خوبه. اون ولی خیلی کمکم میکنه، باهاشون بازی میکنه، تو کارای خونه کمک میکنه، پسر دومم هم وقتی کارای داداششو میبینه اونم سعی میکنه کمکم کنه. بلاخره خدا کمک میکنه و تنهامون نذاشته و نمیذاره... خونه مون کوچیک بود و طبقه سوم بدون آسانسور با چهارتا بچه اذیت بودیم، ولی واقعا از نظر مالی همون روال قبلی بود، الان هیچکس از نظر مالی وضعیت نرمالی نداره ولی بهم ثابت شده بچه این وضعیت رو بدتر که نمیکنه هیچ، گاهی بهتر هم میشه، هنوزم با اینکه یکسال شونه برا خواب اذیت میکنن و خیلی کم خوابن و شیش ماهگیشون اومدیم خونه جدید و دیگه نتونستم نظافت چی بگیرم چون قسط های وام فرزندآوری شروع شد. اما... 😅😅😄 منتظرم سه ساله بشن که از پوشک بگیرمشون و دوباره باردارشم، شوهرم میگه: اگه دوباره پسر شد چی؟! میگم: هیچی چهارتا داریم، یکی دیگه هم روش😆 خودم که از اولین بچه منتظر بودم و دوست داشتم دختر داشته باشم اما حداقل دوتا میخوام😉، دختر یه دونه ش کمه خدایی ولی اصرار ندارم، هرچی خدا صلاح بدونه😊 سومی رو به فرمان رهبرم و بخاطر امام زمانمون تصمیم به بارداری گرفتم، با اینکه سختی داشت اما جالبه برا خودم که نه تنها نمیگم بسه دیگه، بلکه اطرافیانم رو هم به بارداری تشویق میکنم☺️(البته بعضی هم منو حمایت میکنن و تشویق ولی بعضی مسخره میکنن و حتی خواهر بزرگ خودم میگه تو این همه داری سختی میکشی ولی به دوتا دیگه فکر میکنی، کلا رَد دادی😆 داداشام هم همینطورن میگن نیار اما مامان و خواهر دیگم حداقل لفظی حمایت میکنن 😉و امیدوارم همینطور مصمم بمونم، خیلی حرفای دیگم موند اما دیگه مجالی نیست و سرتونو درد نیارم😘😘 لطفا برام دعا کنید اگه بازم پسردار شدم همه شون سرباز امام زمان باشن و اگه دختردار شدم بهم توانایی بده تا بتونم بعدیش رو هم بیارم. منم برا همه تون دعا میکنم خداوند بچه های زیاد و سالم و صالح به همتون عطا کنه🤲 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 «فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💥پدر و مادرها 📌 به پدرها و مادرها تذکّر میدهم؛ من خواهش میکنم و تقاضا میکنم از شماها که یک خرده امکانات ازدواج را آسان کنید. پدر و مادرها سخت‌گیری می کنند؛ممکن است جوان، الان هم امکانات مالی مناسبی نداشته باشد، امّا ان‌شاءالله بعد از ازدواج خدای متعال گشایش میدهد. ازدواج جوانها را متوقّف نکنند. "۱۳۹۴/۰۴/۲۰" 💥جوان ها ✅ بعضى از تصورات و سنتهاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که مانع از رواج ازدواج جوانها است؛ شما که جوانید، مطالبه‌‌گرید، این سنتهاى غلطى که در زمینه‌‌ى ازدواج وجود دارد، بایستى شماها نقض کنید؛ باید واقعاً در جامعه یک حرکتى در این زمینه به‌‌وجود بیاید. "۱۳۹۳/۰۵/۰۱" کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فِرّوا الی الله... می‌گویند: پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود. همه اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه درها هم بسته است. وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند راه فراری ندارد. خودش را به سینه‌ی پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد. شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است به سوی خدا فرار کنید... هرکجا متوحش شدید، راه فرار به سوی خداست. همه‌ی عالم سینه‌ی اولیای خداست. خود را به سینه‌ی آنها بچسبانید. همه‌ی عذاب‌ها برطرف می‌شود. چقدر زیباست! 📚 طوبای محبت ✨ امام علی علیه السلام می‌فرماید: "فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ فِرُّوا إِلَى‏ اللَّهِ‏ مِنَ‏ اللّه... پس اى بندگان خدا! از خدا بترسید و از خدا، به سوى خدا فرار کنید." کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
مثلا قایم شده... 😅😅 این شیرینی تمام شدنی نیست...😍😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
اصل کار... زن و شوهر باید به هم محبّت داشته باشند، همین! کارهایی که محبّت را کم می‌کند، انجام ندهید. مواظب باشید چیزهایی که شما را از هم گله مند و بیزار می‌کند، از شما سر نزند. درست نگاه کنید ببینید شوهر شما یا زن شما روی چه چیزهایی خیلی حسّاس است، از آنها اجتناب کنید، بعضیها بی‌اعتنایی می‌کنند. فرض بفرمایید که زن از یک عادتی که مرد دارد بدش می‌آید، این مرد هم بی‌اعتناست و آن عادت را باز تکرار می‌کند. این بد است. همین طور زنها. فرض بفرمایید زنهایی هستند که هوسهای شخصی خود را ( فلان چیز را بخریم فلان جا برویم و ...) بر راحتی و آسایش شوهر ترجیح می‌دهند. چه لزومی دارد؟ اصل کار، شما دو نفر هستید. همه دنیا فرع شمایند. همدیگر را داشته باشید، با همدیگر مهربان باشید. 🔹خطبه‌ی عقد مورخه‌ی ٢۴ آذر سال ١٣٧١ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۵۴ من متولد ۶۴ هستم و همسر جان متولد۶۱، فروردین ۸۵ بود که عقد کردیم. بعد از ۶ ماه هم، اواخر شهریور ماه رفتیم حج عمره و زندگی شیرین دونفر مون شروع شد. من بعد از ازدواج درس رو غیر حضوری کردم و فقط برای امتحانات دوسه روزی میرفتم قم، از همون اول عاشق بچه بودم، همسرم هم با اینکه درآمد زندگی مون تنها از طریق شهریه طلبگی اداره میشد، مخالفتی نداشت. همین بود که یک سال بعد از ازدواج برای بارداری اقدام کردم و با عنایت خدا باردار شدم. اردیبهشت ۸۷ خدای مهربونم پسر گلم محمد حسن رو به ما هدیه داد، غیر از ویارهای بدی که داشتم کلا بارداری خوب و آرومی بود. ولی در عوض زایمان سختی داشتم. تا سه سال فقط مشغول پسرم بودم و درس رو تا پایان نامه ادامه دادم، همین موقع بود که احساس نیاز به فرزند دوم در وجود من شکل گرفت. سال ۹۰، ماه مبارک تموم شده بود و ده روز گذشت، دیدم خبری نیست به خیال اینکه ناراحتی زنان دارم راهی مطب دکتر شدم نوبت گرفتم، یه دفعه با خودم گفتم حالا تا نوبتم بشه یه تست بارداری بزنم دوتا خط قرمز روی بیبی چک خبر خوب بارداری رو بهم داد. خیلی خوشحال بودیم. همسرم و پسرم منتظر به دنیا اومدن مطهره جان بودن. برعکس زایمان اول، زایمان دوم خیلی راحت بود و دختر گلم مطهره جان😍 یک هفته مونده به تولد چهار سالگی پسرم به دنیا اومد. خوب ما حالا هم پسر داشتیم و هم دختر به قول بعضی جنسمون جور بود و فعلا هم برنامه ای برای فرزند بعدی نداشتیم. ولی خوب تصمیم خدا برای زندگی ما چیز دیگری بود☺️ مطهره یک ساله بود که احساس کردم باردارم، بیبی چک زدم و بعله مثبت، همسرم خیلی خوشحال و من ناراحت از جهت اینکه شیردهی دخترم ناتموم میمونه. شرایط بارداری سختی داشتم، باید پسرم رو که حالا ۵ ساله بود، مهد می‌بردم تا وابستگیش بهم کم بشه و آماده ورود به مدرسه بشه. از طرفی مطهره رو از شیر گرفتم و هنوز پوشکی بود. خلاصه یه پسر ۵ ساله و یه دختر یک ساله و همسری که به علت شرایط تحصیل و شغل خیلی نمتونست دست گیرم باشه. گذشت و فاطمه جان توی یه شب زمستونی زیبا به جمع گرم خونواده اضافه شد. این بار هم زایمان خیلی راحتی داشتم. حالا مطهره جان طعم شیرین خواهر داشتن رو میچشید و من هم که خواهری نداشتم الان با داشتن دوتا گل دختر خیلی حس زیبایی داشتم. سال ۹۴ بود یک ماهی بود که فاطمه رو از شیر گرفته بودم، رفتیم راهپیمایی ۲۲بهمن وقتی برگشتیم احساس سنگینی میکردم تست بارداری دادم و خدای مهربونم دوباره به من و همسرم لیاقت داشتن فرشته دیگه ای رو داده بود. ما خیلی خوشحال بودیم. البته از فاطمه به بعد اطرافیان خیلی از بچه دار شدن ما استقبال نمیکردن😒 ولی خوب برای ما اصلا مهم نبود😁 محمد حسین عزیزم مهر ماه ۹۵ به جمع خانواده اضافه شد، یه بارداری شیرین و زایمان فوق العاده راحت. داشتن و اداره کردن چهارتا بچه قد و نیم قد همون قدر که شیرین و جذابه، بسیار پر زحمت و سخته. فرض کنید یه خونه که توش چهارتا بچه باشه یکی ۹ساله، یکی ۵ساله، یکی۳ساله یه نوزاد جذاب ۶ماهه. و سر و صدایی که همیشه از این خونه بلنده، بیشتر به شادی و خنده و بعضی وقتا هم دعوای خواهر برادری😉 خدا نخواست خانواده ما شش نفره بمونه واسه همین سال ۱۴۰۱، محمد حیدر عزیزم رو بهمون هدیه داد. پسر کوچیکم الان شش ماهشه و چشم و چراغ خونه ست. آنقدر شیرین و دوست داشتنی هست که رو زمین نمی مونه. خواهراش که الان ۱۲ساله و ۱۰ساله هستن به راحتی مثل یه مامان کوچولو 😊 ازش مراقبت میکنن و تنها برای شیردهی و تعویض پوشک دست من میرسه. برادر بزرگتر که الان ۱۵ ساله هست بر خلاف اینکه فکر میکردم به خاطر غرور و روحیات دوران نوجوانی نتونه باهاش ارتباط برقرار کنه، خیلی دوسش داره و کلی باهاش وقت میگذرونه. ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۵۴ الان ۳۸سالمه و مادر پنج فرزند هستم اگه الان برگردم عقب قطعا همین زندگی با همین شرایط الان رو انتخاب خواهم کرد. همه‌ی زندگی ها بالا و پایین داره روزهای تلخ و شیرین داره، اما مهم این که یه زوج بتونن با فداکاری و محبت و استفاده از قدرت درایت و مدیریت زندگی رو پیش ببرن. همسر من به خاطر شرایط شغلی که داشت خیلی نمیتونست کمک حال من توی بچه داری یا خونه داری باشه. تقریبا تمام خریدهای خونه پای من بود و دکتر بردن بچه ها، رسیدگی به درسشون و تمام امور مربوط به اداره منزل با من بوده و هست و من سعی کردم از پسش بر بیام. ولی این رو هم بگم که حقیقتا همسرجان تمام مهر ومحبتش رو نثار من و بچه ها می‌کنه و اصلا بد غذا نیست. به تمیز و کثیف بودن خونه گیر نمیده. خلاصه همه جوره با من کنار میاد و قدردان هست. خدا حفظش کنه. از جهت رزق و روزی هم، شروع زندگی مون در سال ۸۵ با شهریه ۴۵هزار تومنی بود ولی با لطف و عنایت خدا و تلاش فراوان همسرم و با قدم پر از خیر وبرکت فرزندانم الان در حد متوسط جامعه زندگی میکنیم و خدا رو شکر چیزی کم و کسر نداریم. اگه خدا توفیق بده دوست دارم فرزند ششم هم داشته باشم. هر چند شاید اطرافیان استقبال خوبی نکنن😒 ولی اصلا برای من مهم نیست😉 چون فکر میکنم وظیفه من و هر خانمی که قدرت باروری داره، اطاعت از امر رهبری و قدم گذاشتن در راه سخت ولی پر از شیرینی فرزند آوری هست. ناگفته نمونه که با تمام این مشغله ها بنده مدیر یه مهد قرآن و پیش دبستانی کوچیک هم هستم و هیئت هم داریم. غذای هیئت رو ایام شهادت ائمه و ولادت ایام محرم برای حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ نفر تو حیاط منزلمون، خودم همراه با چند نفر از دوستان تهیه میکنیم. خلاصه خیلی مشغله داریم ولی تمام این مسائل مانع فرزند آوری نیست. از همه دوستان تقاضا دارم که برای ما دعا کنن که ان شاالله بتونیم فرزندان صالح و پرتوان و منشا خیر و برکات رو تحویل اجتماع بدیم. امیدوارم بحق حضرت زهرا (س) همه عزیزانی که در انتظار فرزند هستند دامنشان سبز بشه🤲 با آرزوی سلامتی برای همه عزیزان کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
 ✨امام محمد باقر علیه‌السلام: «فرزندان، به واسطه صالح بودن پدرانشان (از انحراف) محفوظ می مانند.»  📚 بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۳۶ 🏴 شهادت امام محمد باقر علیه السلام را تسلیت عرض می کنیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
نذر غدیر... به غیر از خدا و ائمه و شهدا ،هیچ کس نمی‌دانست که من باز هم بچه بخواهم، دو فرزند اولم شیر به شیر بودند و هنوز فرزند دوم مان، یک سال و نیمه نشده بود که تمنا و اشتیاق برای بارداری سوم در دلم اوج می گرفت. ‌(از مشکلات و سختی های زندگی مان نمی گویم، که هر چه بود و هست برای رشد و تعالی وجود خودمان و نزدیک تر شدنم به خداست). همسرم موافق با بچه دارشدن نبود. توکل به خدا و توسل به ائمه و شهدا میکردم و می خواستم که خدا در بهترین و خیرترین و مبارکترین وقتها فرزند یا فرزندانی سالم و صالح و خوش قدم و خوش روزی بهمون عطا کند. دو سالگی فرزند دوم و از شیر گرفتن او هم تمام شد و تمنا و خواهش من از خدا بیشتر، تا اینکه روز عید غدیر شد و من نذر کردم برای رضای خدا و سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمانمان، به اندازه چند پرس غذا برای ظهر عید غدیر پختم و این غذاها را پخش کردیم، غذا های نذری من اندک ولی لطف و نظر خدا و حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السّلام به زندگی ما بی نهایت بود. روز سوم محرم، یعنی روزی که منسوب به حضرت رقیه سلام الله علیها هست، متوجه ی بارداری سومم شدم و این فرزندم را نیز مانند دو فرزند دیگرم‌ نذر خدا و وقف امام زمان کردم. الهی که خدا قبول کنه 😍 انشاءالله که همه ی شیعیان اميرالمؤمنين امام علی علیه السّلام به حق حقانیت ولایت حضرت علی و واقعه ی غدیر به زودی زود طعم مادر و پدر شدن برای سربازان و یاران امام زمان را بچشند.‌ و الهی که خدا توفیق دهد به ما بچه شيعه ها که در ایام عید غدیر برای رضای خودش و شاد کردن دل حضرت زهرا سلام الله علیها و پدر و همسر و فرزندان بزرگوارشون به نیابت از امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف به نیت سلامتی و تعجیل در فرجشون نذر کنیم، خرج کنیم و کار انجام دهیم و جشن بگیریم از خانه و خانواده ی خودمان شروع کنیم، به بهترین و پر خیر و برکت ترین شکل ممکن... مطمئن باشیم که حتما در زمینه سازی ظهور امام‌ زمان، با هرچه بزرگ تر جلوه دادن عید غدیر و نشان دادن محبت مان به امام علی علیه السّلام تأثیر خواهیم داشت. الهی که در ایام عید غدیر هیچ کدام مان از بیعت با حضرت علی علیه السّلام و حضرت محمّد صلوات الله علیه جا نمونیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
در حوادث گذشته، جوان‌ها کشور را حفظ کردند. شهیدان در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ کشور، سرنوشت کشور را عوض کردند. انقلاب اسلامی رخ داد تا کشور را که داشت به‌سرعت به‌سمت دره‌ٔ انحطاط می‌رفت حفظ کند و حفظ کرد. بعد دشمن حمله‌ٔ نظامی کرد؛ این جوان‌ها بودند که رفتند ایستادند ۸ سال مقاومت کردند و کشور را نجات دادند. تا امروز در فتنه‌های مختلف جوان‌ها سینه سپر کردند و تعدادی از این‌ها به شهادت رسیدند؛ مثل همین حوادثی که در این سال گذشته یا سال‌های گذشته اتفاق افتاد، توانستند کشور را حفظ کنند، سرنوشت کشور را این‌ها به‌ سمت سربلندی کشاندند. 🔹دیدار امروز با خانواده معظم شهدا کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۵۵ یک شکر تو از هزار نتوانم کرد احسان تو را شمار نتوانم کرد من یه خانم چهل ساله هستم، متولد ۶۱ و همسرم متولد ۵۸، هر دوتامون هم توی خانواده ی پرجمعیت دنیا اومدیم ولی از همون اول از بچه داری می ترسیدم چون هم آدم ترسویی بودم، هم توان نگهداری فرزند و تربیت اونو در خودم نمیدیدم. سال ۸۶ ازدواج کردم و یک سال بعد از اون به اصرار همسرم اقدام به بارداری کردم و پسر گلم امیرعباس خرداد هشتادوهشت به دنیا اومد. ناگفته نماند دو ماهه باردار بودم که زیارت خانم زینب و حضرت رقیه قسمتم شد و اونجا نذر کردم فرزندم سالم باشه دختر بود اسمش نازنین رقیه و اگر پسر شد امیر عباس میذارم. بعد از اون چون زایمان سختی داشتم کلا قید بچه ی دوم رو زده بودم تا اینکه به اصرار خودم باردار شدم. بعد از شش سال و متاسفانه دو ماهه بودم که سقط شد اما بعد دوسه ماه، دوباره تحت نظر پزشک اقدام به بارداری داشتم و دختر گلم فاطمه جان رو دی ماه ۹۳ به دنیا آوردم. و از اونجایی که خودم مشکلاتی مثل کمردرد و آرتوروز و تنگی کانال نخاعی داشتم، گفتم دیگه هم دختر دارم و هم پسر و دیگه بچه نمیخوام. اما از اونجایی که ما واقعا حکمتهای خدا رو نمیدونیم، بعد از هفت سال ناخواسته یا بهتره بگم خداخواسته باردار شدم اما چون بیماریم پیشرفت کرده بود و توانایی نگهداشتن حتی گوشی موبایل رو با دستم نداشتم به پزشکی قانونی مراجعه کردم تا از راه قانونی و به علت بیماری دستور سقط بگیرم که انجام نشد و راهکارهای خانگی هم جوابگو نبود. بعد از سونو متوجه شدم قلب بچه تشکیل شده و من کلا منصرف شدم از این کار و با خدا معامله کردم و ازش کمک خواستم و خواستم خودش توانایی نگه داری این بچه رو بهم بده. تا اینکه ماه ششم بارداری، وقتی توی حیاط منزلم بودم و با همسایه دیوار مشترک هستیم، ایشون تیرآهن آورده بودن، جرثقیل نتونست درست مهار کنه و یه ردیف کامل آجر، از شش متر بلندی روی من ریخت و من از ناحیه ی کمر و دست و پا زخمی شدم و خونریزی پشت جفت اتفاق افتاد و گفتند اگر قطع نشه مجبور به سزارین میشن و بچه باید بره داخل دستگاه که به لطف خدا و امام حسین که وجود بچه ام رو مدیونش هستم، خونریزی با دارو قطع شد و من بارداری رو به ماه نهم رسوندم. به علت مشکلات جسمی که داشتم، امکان زایمان طبیعی نداشتم ولی دکترم اصرار به زایمان طبیعی داشت و من هم بابت نخاعم میترسیدم تا اینکه رفتم دکتر و بعد از تست حرکت گفتن ضربان قلب نوزاد کم شده و اورژانسی سزارین شدم و محمدحسین نازنین و زیبای من به دنیا اومد و با اومدنش خیر و برکت رو به خونه ی ما آورد و من معتقدم که خدا به واسطه ی این طفل معصوم به من رحم کرد و زنده موندم. محمدحسین عزیزم الان هشت ماهه هست. این تجربه ی من برای کسانی که به سقط جنین حتی فکر میکنن من از خدا طلب بخشش دارم به واسطه ی فکر بدم و اینکه الان پسرم انقدر آروم و نجیبه که اصلا به من و سلامتیم آسیبی نمیرسه. اینم اضافه کنم که پسرم در اوج بی پولی و بیکاری همسرم پا به زندگی ما گذاشت ولی از یمن قدمش هم کار خوب پیدا شدبرای همسرم، هم درآمد خوب... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
آقا محمد حسین و فاطمه خانم، فرزندان دوم و سوم تجربه ی ۷۵۵😍😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075