eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
 ✨امام محمد باقر علیه‌السلام: «فرزندان، به واسطه صالح بودن پدرانشان (از انحراف) محفوظ می مانند.»  📚 بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۳۶ 🏴 شهادت امام محمد باقر علیه السلام را تسلیت عرض می کنیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
نذر غدیر... به غیر از خدا و ائمه و شهدا ،هیچ کس نمی‌دانست که من باز هم بچه بخواهم، دو فرزند اولم شیر به شیر بودند و هنوز فرزند دوم مان، یک سال و نیمه نشده بود که تمنا و اشتیاق برای بارداری سوم در دلم اوج می گرفت. ‌(از مشکلات و سختی های زندگی مان نمی گویم، که هر چه بود و هست برای رشد و تعالی وجود خودمان و نزدیک تر شدنم به خداست). همسرم موافق با بچه دارشدن نبود. توکل به خدا و توسل به ائمه و شهدا میکردم و می خواستم که خدا در بهترین و خیرترین و مبارکترین وقتها فرزند یا فرزندانی سالم و صالح و خوش قدم و خوش روزی بهمون عطا کند. دو سالگی فرزند دوم و از شیر گرفتن او هم تمام شد و تمنا و خواهش من از خدا بیشتر، تا اینکه روز عید غدیر شد و من نذر کردم برای رضای خدا و سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمانمان، به اندازه چند پرس غذا برای ظهر عید غدیر پختم و این غذاها را پخش کردیم، غذا های نذری من اندک ولی لطف و نظر خدا و حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السّلام به زندگی ما بی نهایت بود. روز سوم محرم، یعنی روزی که منسوب به حضرت رقیه سلام الله علیها هست، متوجه ی بارداری سومم شدم و این فرزندم را نیز مانند دو فرزند دیگرم‌ نذر خدا و وقف امام زمان کردم. الهی که خدا قبول کنه 😍 انشاءالله که همه ی شیعیان اميرالمؤمنين امام علی علیه السّلام به حق حقانیت ولایت حضرت علی و واقعه ی غدیر به زودی زود طعم مادر و پدر شدن برای سربازان و یاران امام زمان را بچشند.‌ و الهی که خدا توفیق دهد به ما بچه شيعه ها که در ایام عید غدیر برای رضای خودش و شاد کردن دل حضرت زهرا سلام الله علیها و پدر و همسر و فرزندان بزرگوارشون به نیابت از امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف به نیت سلامتی و تعجیل در فرجشون نذر کنیم، خرج کنیم و کار انجام دهیم و جشن بگیریم از خانه و خانواده ی خودمان شروع کنیم، به بهترین و پر خیر و برکت ترین شکل ممکن... مطمئن باشیم که حتما در زمینه سازی ظهور امام‌ زمان، با هرچه بزرگ تر جلوه دادن عید غدیر و نشان دادن محبت مان به امام علی علیه السّلام تأثیر خواهیم داشت. الهی که در ایام عید غدیر هیچ کدام مان از بیعت با حضرت علی علیه السّلام و حضرت محمّد صلوات الله علیه جا نمونیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
در حوادث گذشته، جوان‌ها کشور را حفظ کردند. شهیدان در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ کشور، سرنوشت کشور را عوض کردند. انقلاب اسلامی رخ داد تا کشور را که داشت به‌سرعت به‌سمت دره‌ٔ انحطاط می‌رفت حفظ کند و حفظ کرد. بعد دشمن حمله‌ٔ نظامی کرد؛ این جوان‌ها بودند که رفتند ایستادند ۸ سال مقاومت کردند و کشور را نجات دادند. تا امروز در فتنه‌های مختلف جوان‌ها سینه سپر کردند و تعدادی از این‌ها به شهادت رسیدند؛ مثل همین حوادثی که در این سال گذشته یا سال‌های گذشته اتفاق افتاد، توانستند کشور را حفظ کنند، سرنوشت کشور را این‌ها به‌ سمت سربلندی کشاندند. 🔹دیدار امروز با خانواده معظم شهدا کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۵۵ یک شکر تو از هزار نتوانم کرد احسان تو را شمار نتوانم کرد من یه خانم چهل ساله هستم، متولد ۶۱ و همسرم متولد ۵۸، هر دوتامون هم توی خانواده ی پرجمعیت دنیا اومدیم ولی از همون اول از بچه داری می ترسیدم چون هم آدم ترسویی بودم، هم توان نگهداری فرزند و تربیت اونو در خودم نمیدیدم. سال ۸۶ ازدواج کردم و یک سال بعد از اون به اصرار همسرم اقدام به بارداری کردم و پسر گلم امیرعباس خرداد هشتادوهشت به دنیا اومد. ناگفته نماند دو ماهه باردار بودم که زیارت خانم زینب و حضرت رقیه قسمتم شد و اونجا نذر کردم فرزندم سالم باشه دختر بود اسمش نازنین رقیه و اگر پسر شد امیر عباس میذارم. بعد از اون چون زایمان سختی داشتم کلا قید بچه ی دوم رو زده بودم تا اینکه به اصرار خودم باردار شدم. بعد از شش سال و متاسفانه دو ماهه بودم که سقط شد اما بعد دوسه ماه، دوباره تحت نظر پزشک اقدام به بارداری داشتم و دختر گلم فاطمه جان رو دی ماه ۹۳ به دنیا آوردم. و از اونجایی که خودم مشکلاتی مثل کمردرد و آرتوروز و تنگی کانال نخاعی داشتم، گفتم دیگه هم دختر دارم و هم پسر و دیگه بچه نمیخوام. اما از اونجایی که ما واقعا حکمتهای خدا رو نمیدونیم، بعد از هفت سال ناخواسته یا بهتره بگم خداخواسته باردار شدم اما چون بیماریم پیشرفت کرده بود و توانایی نگهداشتن حتی گوشی موبایل رو با دستم نداشتم به پزشکی قانونی مراجعه کردم تا از راه قانونی و به علت بیماری دستور سقط بگیرم که انجام نشد و راهکارهای خانگی هم جوابگو نبود. بعد از سونو متوجه شدم قلب بچه تشکیل شده و من کلا منصرف شدم از این کار و با خدا معامله کردم و ازش کمک خواستم و خواستم خودش توانایی نگه داری این بچه رو بهم بده. تا اینکه ماه ششم بارداری، وقتی توی حیاط منزلم بودم و با همسایه دیوار مشترک هستیم، ایشون تیرآهن آورده بودن، جرثقیل نتونست درست مهار کنه و یه ردیف کامل آجر، از شش متر بلندی روی من ریخت و من از ناحیه ی کمر و دست و پا زخمی شدم و خونریزی پشت جفت اتفاق افتاد و گفتند اگر قطع نشه مجبور به سزارین میشن و بچه باید بره داخل دستگاه که به لطف خدا و امام حسین که وجود بچه ام رو مدیونش هستم، خونریزی با دارو قطع شد و من بارداری رو به ماه نهم رسوندم. به علت مشکلات جسمی که داشتم، امکان زایمان طبیعی نداشتم ولی دکترم اصرار به زایمان طبیعی داشت و من هم بابت نخاعم میترسیدم تا اینکه رفتم دکتر و بعد از تست حرکت گفتن ضربان قلب نوزاد کم شده و اورژانسی سزارین شدم و محمدحسین نازنین و زیبای من به دنیا اومد و با اومدنش خیر و برکت رو به خونه ی ما آورد و من معتقدم که خدا به واسطه ی این طفل معصوم به من رحم کرد و زنده موندم. محمدحسین عزیزم الان هشت ماهه هست. این تجربه ی من برای کسانی که به سقط جنین حتی فکر میکنن من از خدا طلب بخشش دارم به واسطه ی فکر بدم و اینکه الان پسرم انقدر آروم و نجیبه که اصلا به من و سلامتیم آسیبی نمیرسه. اینم اضافه کنم که پسرم در اوج بی پولی و بیکاری همسرم پا به زندگی ما گذاشت ولی از یمن قدمش هم کار خوب پیدا شدبرای همسرم، هم درآمد خوب... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
آقا محمد حسین و فاطمه خانم، فرزندان دوم و سوم تجربه ی ۷۵۵😍😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
بالاترین سیاست... صدق بالاترین سیاست در دنیا و آخرت است. صدق روی دست تمام سیاست‎های سیاستمداران عالَم است. ✨حضرت علی علیه السّلام فرمود: اَلصِّدقُ سَیفُ اللهِ فى أَرضِهِ وَ سَمائِهِ: "صدق شمشیر خدا در زمین و آسمان خداست." صدق همه‎جا نافذ است؛ می‎بُرد و پیش می‎رود. 📚مصباح الهدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه حرکت باحالی 😂😂 این شیرینی تمام شدنی نیست...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۵۶ من متولد ۶۶ هستم، همسرم متولد ۶۳، سال ۸۶ عقد کردیم. سال ۸۸ با کلی قرض و بدهی رفتیم سر خونه و زندگیمون، چون خانواده همسرم اصلا کمک حال عروسی مون نبودند، تصمیم گرفتیم اول بدهی ها رو بدیم، بعد به فکر بچه دار شدن باشیم. یک سال از زندگیمون گذشت، تقریبا تونستیم بدهی ها رو بدیم، حالا فکر اینکه از تنهایی در بیایم زد به سر مون، که من بینایی چشم سمت راستم رو کلا از دست دادم، دیگه رفتیم دکتر بعد از کلی ام آر آی و عکس، دکتر ها تشخیص دادن بیماری ام اس گرفتم، برای همین تصمیم همسرم بر این شد که به هیچکس نگیم. خلاصه بعد توان راه رفتن رو از دست دادم، حالم خیلی بد بود. همسرم تصمیم گرفت بریم مشهد، یادمه پلاک و زنجیر طلایی که برام خریده بود، فروختیم بلیط هواپیما گرفتیم. با کلی سختی راهی مشهد شدیم در ضمن دیگه خانواده ها فهمیده بودند، ولی اون روزا زن برادرم که بیست و پنج ساله بود، به خاطر بیماری از دنیا رفته بود، تمام حواس پدر و مادرم، پیش برادرم بود. آخه ما فقط دوتا بچه بودیم. رسیدیم مشهد، همسرم، برای بار اول بود که به مشهد آمده بود ولی من از آقا امام رضا هیچی نخواستم، شاید برای اینکه خسته بودم، فقط به این فکر میکردم این مریضی مرگ و درمان نداره، فقط فلج شدن و سر باری داره ولی همسرم عاجزانه شفای من رو از آقا خواست.موقع برگشت بینایی چشمم برگشته بود و کمی بهتر راه میرفتم. به تهران که رسیدیم، رفتیم دوباره پیش دکتر و آزمایش‌ها و ام آرای تکرار شد، دکتر جواب آم آرای رو دید، فقط گفت معجزه شده، هر ۱۴ تا پلاک خاموشن و فعلا خبری از حمله و بیماری نیست. گفت میتونی داروها و کورتون ها رو قطع کنی و بعد ازشش ماه اقدام کنی. دو سال گذشت خبری از بچه دار شدن نبود پیش متخصص ها میرفتم، دارو میدادن، ولی خبری نبود تا اینکه یه کلینیک نازایی زمانی که برای تزریق آمپولها ی بیماری میرفتم، یادم اومد سال ۹۲ رفتم اونجا دکتر با توجه به بیماری و شرایطم، تشخیص درمان نازایی با روش آی یو آی داد. کلی خوشحال شده بودم، گفتم بالاخره من مادر شدم، هزینه ها بماند که چقد سر سام آور بود، آخه زیر نظر بیمه نبودن اون زمان، من انجام دادم، ۱۶ روز استراحت کردم، تو این مدت به همه گفتیم به خاطر مریضیم، تو خونه استراحت میکنم ولی نشد. جواب آزمایش منفی بود. به فاصله یک سال من سه بار دیگه آیو آی رو انجام دادم ولی جواب نگرفتم. همسرم در تمام مدت کنارم بود، همه آزمایش‌ها ی همسرم خوب بود، مشکل از من بود. برادرم به اصرار مادرم زود ازدواج کرد و همون ماهای اول خانومش باردار شد، یکی از جاریهام که فرزند اولش ۱۸ سالش بود برای بار چهارم باردار شد،خواهر شوهرم هم بچه دومش رو باردار بود، دیگه کم کم توکلمون رو از دست دادیم حس حسادت به سراغمون اومد. پنج سال از ازدواجمون گذشته بود، منم کم کم حس کردم بیماریم داره بیدار میشه، سال ۹۳ بود که به اصرار خانواده ام همراهشون رفتم مشهد، این دفعه از امام رضا خواستم. همش: زیر لب این شعر زمزمه میکردم، پنجره فولاد رضا مریضا رو شفا میده، پنجره فولاد رضا برات کربلا میده، همش زیر زبونم بود تا برگشتیم. انگار بذر امید تو دلم جوونه زده بود و این رو به همسرم هم انتقال دادم، هنوز دوماه از مشهد نگذشته بود که همراه پدر و مادرم راهی کربلا شدیم خرداد ۹۳، انسان تو کربلا انقد غربت امام حسین رو میبنه، دعای خودش رو یادش میره، ولی همسرم گفت برو از امام حسین بخواه. از کربلا برگشتم، یک ماه بعد رفتم پیش دکتر، گفتم آخرین راه ناباروری رو انجام بدم. گفت تو جوونی هنوز زوده ولی قبول نکردم. گفتم میخوام عمل میکرو یا آی وی اف رو انجام بدم که گفت احتمال موفقیتش فقط ۴۰ درصده، بقیه اش دست خداست، قبول کردم، با حقوق کارگری نمیشد خرج داروها رو بدی و اینکه ما هنوز مستاجر بودیم. هرچی طلا داشتم فروختم و مابقی رو وام گرفتیم. 👈ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۵۶ با تزریق آمپولها و آماده کردن بدنم، این کار انجام شد، دی ماه شب قبل از عمل نه من و نه همسرم، بعد از داروها، نباید چیزی می‌خوردیم ولی من دو تا چایی ریختم بدون اینکه به همسرم بگم کمی تربت کربلا که با خودم آورده بودم، ریختم داخل چایی ها، خوردیم و خوابیدیم و ساعت چهار بیدار شدیم نمازم رو خوندم کارهام رو کردم، رفتیم بیمارستان، کلی استرس داشتم ولی ته دلم یه جوری بود انگار یکی باهام حرف می‌زد، آرومم می‌کرد عمل پانکچر رو انجام دادم، بیهوش بودم ولی بعد به همسرم گفته بودند باید بری دارو بگیری، خانومت هایپر شده تعداد ۳۴ تا تخمک از من گرفتن که ۱۸ تا جنین تشکیل شده بود، بعد از سُرم و استراحت دکتر گفت عمل انتقال میمونه برای اسفند توی مسیر حالم زیاد خوب نبود ولی همسرم از خوابی که دیده بود تعریف کرد و من امیدوار شدم. همون جا دلم قرص شد که من حاجتم رو از امام حسین علیه السلام میگیرم. خلاصه من استراحت کردم، اسفند انتقال دادم، افتاده بود ایام فاطمیه، تمام ۱۶ روز به حضرت فاطمه توسل کردم، بله آبان ۹۴، ایام محرم دخترم به دنیا اومد، تو کربلا مادرم نذر کرده بود اسمش رو اگه دختر بود بزاریم حنانه... من مثل خیلی ها با به دنیا اومدن دخترم نه خونه خریدیم نه ماشین بهتر، فقط یه گرمایی تو زندگیمون اومد که وصفش محاله... الان دخترم هشت ساله اش من دوباره با تمام سختی های زندگی رفتم دوباره انتقال دادن، درست ایام فاطمیه، الانم یه دختر هشت ماهه باردارم که دوباره محرم به دنیا میاد و این دو تا دخمل ناز شدن هدیه زندگیم و معجزه هام من به خاطر اونا میجنگم و تصمیم دارم بعد از دخترم دوباره برای فرزند سوم همین راه رو برم. خواستم بگم برای مادر شدن خیلی از ما تو این مراکز ناباروری با درد و غصه، تلاش می‌کنیم، برای همه زنان سرزمینم که حسرت مادر شدن رو دارند، دعا کنید و قدر نعمت های الهی رو بدونید. مهم نیست چقدر درد و هزینه میشه فقط انشالله همه به حاجت دلشون برسند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌رنج دنیا... اساساً حیات دنیا به‌گونه‌ای است که «اگر انسان در دنیا رنج نکشد، فاسد می‌شود.» همان‌طور که اگر جسم انسان مدتی بی‌تحرک بماند، ضعیف و مریض می‌شود. طبق روایتی از امام صادق عليه السلام، خدا انسان را با سختی‌های طبیعی زندگی، مشغول کرده است تا از بیکاری و طغیان‌ و فساد دور شود؛ یک نمونه از این سختی‌ها، دشواریِ تهیۀ نان است. (توحید مفضل/۸۷) یکی از عوامل بداخلاقی‌ها در جامعۀ امروز این است که بچه‌ها غالباً سختی‌های طبیعی زندگی را لمس نمی‌کنند، لذا بعدها که در زندگی خود به مشکلی برخورد می‌کنند، می‌گویند: «چرا این مشکل پیش آمد؟!» یعنی انتظار دارند اصلاً در زندگی مشکلی نداشته باشند! 🔹حسینیۀ آیت‌الله حق‌شناس، ۹۶/۷/۶ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مادرشوهرش خبر داده که یه نوه‌ی دیگه تو راهه... 😍😅 این شیرینی تمام شدنی نیست.... 😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
تو حواست نیست.... ✨وقتی حاجاتت را به تأخیر می اندازد، دارد چیز بزرگتری به تو می دهد؛ منتها تو حواست به خواسته‌ی خودت هست و متوجه نمی‌شوی؛ تو نان می‌خواهی؛ او به تو جان می‌دهد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۵۷ من متولد سال ۶۹ و همسرم متولد سال ۶۸ هستند، سال ۹۱ عقد کردیم. ۶ماه عقد بودیم، سال ۹۲ هم ازدواج کردیم. خواستگاری سنتی انجام شد😊 البته من خواستگارایی داشتم که خود خانواده جواب یا رد می کردن 😅 من دختر آخر خانواده بودم، قبل اینکه همسرم به خواستگاری من بیان یه دوره مشهد داشتم، شب قبل مسافرتم یه خواستگار داشتم وقتی که رفتم مشهد همون جا خانوادم تماس گرفتن که یه خواستگار داری اولین چیزی که برام مهم بود دیانت شخص بود که خواهرم بامن تماس گرفت و گفت پسر اهل نمازوروزه است، خیلی ذوق کردم😅 از خدا خواسته بودم که همسری رو نصیب من کنه که اون منو نماز صبح بیدار کنه نه من اون رو 😁 همون جا سپردم دست آقا امام رضا علیه السلام گفتم دست خودت در حقم بزرگتری کن. همینکه برگشتم یادمه😂 تازه رسیده بودم گیج ومنگ بودم و خسته و تشنه خواب، خلاصه خانوادشون اومدن و منو پسندیدن، دو شب بعدش اومدن خواستگاری و خیلی زود عقد کردیم😃 بعدا هم ایشون گفتن من اربعین کربلا بود و از امام حسین علیه السلام خواستم یه دختر خوب نصیبم کنه. اینم بگم که همسرم یه خونه نیمه ساخت هم داشت. خلاصه بعد ۶ ما کم کم خونه نیمه کاره رو تمام شد 😂 من حتی دوقاب کاشی حیاطمون رو با همسرم و پدرشون انجام دادم، عروس پرکاری بودم😁 بعد از اتمام خونه مون ازدواج کردیم، یه مراسم خیلی خیلی ساده گرفتیم تعداد مهمونا به ۳۰ نفرم نمی رسید، خیلی ساده برگزار کردیم. بعد از ازدواج، منم که عاشق بچه بودم سریع باردار شدم😅 خیلی خوشحال بودم، خدا ریحانه خانم رو سال ۹۳ به ما داد، پا قدمش خیر بود برامون، انقدر دختر شیرینی بود زرنگ، ۱ ساله هم راه می رفت و حرف می زد از پوشک هم تونستم بگیرمش. بعد تولد ۱ سالگیش 😂 سریع به همسرم گفتم دخترم داداش می خواد، شکر خدا دخترم ۱سال و ۱۰ماهش بود که سال ۹۴ گل پسرم آقا رضا بدنیا امد😁 دوتا وروجک شیطون داشتم البته اطرافیان خیلی😕 تو ذوق ما می زدن که چه خبره پشت سرهم... یه خانمی بود دوست خواهرم، وقتی منو توی روضه دید، گفت چه خبرته درسته رهبر گفته بچه بیارید ولی نگفته همه رو تو بیاری! خیلی ناراحت شدم از حرفش، کم کم مراسمات مذهبی رو کم می رفتم بخاطر نیش کنایه دیگران. من فقط ۲تا بچه داشتم! بیخیال حرف همه. توکل برخدا کردم برای بچه سوم بعد از ۳سال فاصله، رمیصا خانم رو باردار شدم😍 سال ۹۷شکر خدا با مقابله با نیش و کنایه دیگران دختر گلم بدنیا آمد شکر خدا رزق وروزیشو با خودش آورد تونستیم یه واحد خونه بالاترمون رو بخریم. ماشین رو که بخاطر یه سری بدهی فروخته بودیم شکر خدا تو دوران بارداریم خریدیم. من با وجود بچه هام ۷ساله یه کیک پز حرفه ای هستم😅 از این بابت الحمدالله خداروشکر حالا هم گوش شیطون کر در حال اقدام به چهارمی هستم😁 ان شاءالله مادر خوبی بوده باشم و یاران خوبی برای امام عصرمون امام زمان عج تربیت کنم. من برای بارداری اولم، چون هنوز تازه عروس بودم، از طرف خانواده خودم و شوهرم، خیلی بهم رسیدگی می کردن ولی من چون همیشه دوست داشتم خودم رو پای خودم باشم وکارهامو خودم انجام بدم روزهای که گاهی وقتی به سختی غذا رو آماده می کردم، اصلا زنگ نمی زدم به کسی که برام کاری رو انجام بده، به ندرت شاید ۱ یا ۲ بار گفته باشم. برای زایمانم هم تا هفت روز، مادرم یا مادرشوهرم می موندن، خیلی زحمت می کشیدن. برای بارداری دومم یه سری مشکلات برامون پیش آمد که شوهرم باید کارش رو در منطقه دیگه از شهر از صفر شروع می کرد، حتی توان کرایه کردن مغازه رو نداشت من کمی از طلاهام رو فروختم که بتونه مغازه اجاره کنه، تو همین بارداری دومم، چون علاقه زیادی به کیک پزی داشتم و اینکه دوست داشتم منم درآمدی برای خودم داشته باشم، کم کم کیک درست می کردم، اطرافیانم تشویقم می کردن برا اینکه این کار رو به عنوان درآمد انجام بدم تا کمی کمک همسرم باشم. خدا رو شکر با وجود دختر کوچولوم، بارداری نسبتا خوبی داشتم. سر پسرم دندان درد شدیدی گرفتم😤😥 که شب تا صبح از در نمی تونستم بخوابم، ۳ماه بعد از زایمانم، تونستم دندونم که دندون عقل بود رو 😥 رو کامل خارج کنم. اینم بگم چون فاصله بچه ها کم بود😅مشکلاتشون خیلی شیرین بود، دخترم هر وقت می دید دارم داداشش رو پوشک می کنم، اونم سریع می رفت عروسکشو میاورد که پوشکش کنم😂 گاهی وقتا پوشک کم میاوردم از عروسکای دخترم برمیداشتم. 👈ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۵۷ دخترم اولم رو تونستم ١/۵ سالگی از شیر بگیرم خیلی برام سخت بود، باوجود ویاری که داشتم خداروشکر تونستم. ولی پسرم بخاطر رفلاکس معده تا ۳ماه تونستم شیر بدم، چقدر از این بابت ناراحت بودم و کلی گریه کردم. خداروشکر گذشت، شوهرم از این بابت خیلی دلداریم می داد که اشکال نداره با وجود شرایط مالی سخت اون زمان مون، تا ۱ سال شیرخشک دادم بهش، بعد ها تا ۴ماه شیر پاستوریزه به پسرم دادم، کم کم دیگه به غذا خوردن افتاد، گاهی فقط شب ها بهش شیشه میدادم. الحمدالله گذشت و با وجود کوچولوهام تونستم تولد ۲سالگی دخترم، اولین کیک تولد رسمی رو درست کنم😅 کم کم کارم رونق گرفت، هر وقت سفارش مشتری داشتم، بیشتر وقتها شب ها کار می کردم، بعد از خوابوندن بچه ها من کارای کیکم مثل پختن و تزییناتش رو انجام می دادم کم کم که عادی شد برای بچه ها، روزها کارامو انجام میدادم 😅 طفلکیا تا میگفتم کیک برا مشتریه هیچ نمی گفتن، ولی اگه برا خودمون بود دیگه از اول پخت کیک تا وقتی کامل بشه، دستبرد می زنند😂 و تا باباشون از سرکار بیاد، نصف کیک خورده شده. بماند که وقتی جلو همسرم کیک می ذاشتم، بازم می خوردن، من از دیدن این لحظه ها عشق می کردم. چون خیلی برام مهمه غذای که درست می کنم همه از خوردنش لذت ببرن. برای همین همیشه هفته ایی ۱بارکیک خونگی درست می کنم. به لطف خدا بع از ۳سال از بارداری دومم به لطف خدا باردار شدم، ویار خیلی بدی داشتم. ماه رمضان بود و همسرم روزه بودن. بدون کمک از خانوادهامون که بگم نمی تونم، غذا درست کنم. من تا یه مدت غذامون رو از رستوران سفارش میدادم که با هماهنگی همسرم، بعد از کارشون می رفتن غذا رو می گرفتن. بیشتر از ۲پرس سفارش نمی دادم، چون ویار بدی داشتم نمی تونستم غذا خوردم، گاهی هم از پرس غذای ما اضافم میومد😁 وقتی خانواده من متوجه این موضوع شدن، هر روز خونه یکی دعوت بودیم😅 برای بارداری سومم ۳ماهه که بودم رفتم سونو اول، گفتن پسره، اولش ناراحت شدم طفلی دخترم ریحانه تک دختره تا اینکه یه مشکلی پیش اومد، که اورژانسی سونو دادم بعد دکتر گفت که شکم بچه خیلی بزرگه سرش کوچیکه دیگه هیچی نگفت.😥 منم هنگ کرده بودم که خدایا چی شده وقتی به همسرم گفتم. سریع به یه متخصص خارج از شهر خودمون رفتیم وقتی سونو گرفت گفتم دکتر بچه مشکل داره، گفتن نه چه مشکلی، دخمله تپلی داری. گفتم دکتر به من گفتن چنین مشکلی داره، گفت نه خانم، احتمال زیاد شما دیابت دارید. بعد آزمایشات بله متوجه شدم که دیابت دارم. حدود ۳ روزی بستری شدم تو شهر خودمون، با مشکلات دوری از بچه ها، خداروشکر کنترل کردم. الحمدالله زایمان راحتی داشتم تونستم طبیعی زایمان کنم. شکر خدا ۳تا زایمانام طبیعی بودن به امید چهارمی😁 ان شاالله یه چیز دوست دارم بگم، که خدا لطف بزرگی در حقم کرده بابت وجود همسرم واقعا همیشه ی همیشه پشتم بوده و همیشه حمایتم کرده.... با ارزشترین کار همسرم اینه که وقتی خواستیم بریم پیاده روی اربعین با وجود ۳تا بچه، مخالفت نکرد و برای راحتی بچه ها، خودش یه گاری آهنی تاشو جوش کاری کرد که خیلی راحت تا می شد برای حمل آسون بود و اینکه بچه ها رو می ذاشتن رو گاری و تو مسیر حرکت می دادند با تمام سختیاش، واقعا عاقبت بخیر باشه ان شاءالله، بتونم همسری خوبی براشون باشم.😍 ۱۵ تیرماه، دهمین سالگرد ازدواجمونه، مثل برق و باد گذشت این چند سال کنارهم. زندگی پر از فراز و نشیب هست خواسته و ناخواسته. در غم و شادی باید زندگی کرد و از داشته هامون لذت ببریم. امام جواد علیه السلام می فرماید ؛گران دیگران را ارزان بخرید. (از تجربیات دیگران خوب استفاده کنیم.) کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فرزندان و گاری تاشویی که همسر تجربه ۷۵۷ برای پیاده روی اربعین ساختن. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
چجوری صبحانه و عصرانه بچه هامو مقوی کنم؟🤔 دنبال یه خوراکی سالم و طبیعی هستی؟ مثل کره ی ینی، ، ، . دیگه با هم خیال راحت به بچه هات میان وعده سالم و خوشمزه بده.☺️ تازه و خونگی 😋 بدون شکر. بدون نمک و نگهدارنده. 🔹کره بادام زمینی 🔹کره فندق 🔹کره بادام درختی 🔹کره نارگیل و ... مقوی های سالم و پرخاصیت می خوای بیا اینجا 😃👇 ❈══════₪❅💚❅₪══════❈ https://eitaa.com/joinchat/4017291529Cfa7512ca8a ❈══════₪❅💚❅₪══════❈
چه برکتی ... در شیراز کسی که ۸۰۰ خانوار زیر نظر اوست خودش یک پاسدار معمولی است. از توان‌دارها می‌گیرد می‌دهد به ناتوان‌های این ۸۰۰ خانوار. روزی به من گفت پسرم را می‌خواهم زن بدهم. گفتم هر کاری بگویم می‌کنی؟ گفت بله. گفتم برو ببین علی علیه السلام و زهرا علیها السلام چه کردند، همان کار را بکن. گفت بگو چه کنم. گفتم مهر ایشان ۵۰۰ درهم بوده معادل پنجاه دینار. هر دینار یک گوسفند بوده، برو ببین در بازار هر گوسفند چه مقدار است که پنجاه تا گوسفند چه مقدار است؟ گفت این مقدار می‌شود. گفتم این را نقد بده به خانواده عروس بعد بگو جهیزیه‌تان را باید از همین بگیرید. خرج عقد و عروسی هم باید از همین باشد. بعدها از همین آقا پرسیدم زندگی پسرت چطور است؟ گفت اگر بدانید چه برکتی برای ما داشت! گفت این دختر و پسر چه عشقی به یکدیگر پیدا کردند و چه عشقی به اسلام پیدا کردند. پسر من در کارهای فرهنگی آمده یک نرم‌افزاری درست کرده ... دخترم هم گفته می‌خواهم طلبه بشوم، عشق به اسلام پیدا کردند. 📚 زنان قالب‌شکن کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی نمی دونی بابات طرفدار کدوم تیمه 😂😅 این شیرینی تمام شدنی نیست... 😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075