2.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲
#استوری | دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
🦋@downloadamiran🦋
استاد معتز آقائیتحدیر_+جزء+پانزدهم+قرآن+کریم+.mp3
زمان:
حجم:
4.15M
📖تحدیر جزء پانزدهم
🔷 استاد معتز آقایی
🔶 به روش تندخوانی
🦋@downloadamiran🦋
#استوری | ♡ولادت امام حسن علیه السلام کریم اهل بیت مبارک♡
🦋@downloadamiran🦋
#دانلودکده_امیران
#حبل_الورید
#قسمت_شصت_دوم
#شهیدعلےخلیلی
علی روزها را پشت سر می گذاشت، اما با درد.
یادگاری تیغ نابرادر،در شب نیمه شعبان سال ۹۰ هنوز اذیتش می کرد.
گاهی زخم حنجره اش درد می گرفت؛ انگار کسی نمکپاش به دست گرفته باشد و روی زخمش نمک بپاشد.😥
گاهی چنان درد اذیتش می کرد که دوستانش متحیر می ایستادند و فقط نگاهش می کردند،دیدن این صحنه ها برای هم حجره ای های علی غمگین بود،اما دیگر برایشان عادی شده بود،
فقط روز اول برایش عجیب بود.
یک روز،که همگی دوستان دور هم نشسته بودند،ناگهان صدای گریه ای به گوششان رسید،
سعید گفت:" بچه ها ساکت!🤫صدای گریه میاد."
حسن گفت:" صدای گریه ؟ صدای گریه چقدر آشناست."
دیگری گفت:" اره، راست میگی، خیلی آشناست، فقط توی روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها این صدای گریه را می شنوم، خیلی آشناست، اما صدای کیه؟🤔."
همه در همین فکر بودند که ناگهان حسن با نگرانی پرسید:" 😱علی!!! بچه ها علی کجاست؟"
دوستان یکی یکی به صورت هم با نگرانی نگاه کردند
حسن از شدت اضطراب و نگرانی مردمک چشمهایش می لرزید و رنگش پریده بود،🥺با عجله از سر جایش بلند شد و علی را صدا زد:" داداش علی، کجایی داش حاج علی ؟ علی 😱."
اما سوالهایش بی جواب می ماند،و فقط صدای گریه به گوش می رسید.
سعید هم کم کم داشت نگران می شد ،با اضطراب به حسن گفت:" شاید ....🤔شاید علی توی حجره ی خودمونه. "
حسن لحظه ای فکر کرد و گفت:"😦اره،شاید، آخرین بار توی حجره خودمون بود،بهش گفتم بیا بریم ،گفت تو برو من میام و نیومد 😢😱." این را گفت و با عجله از حجره ی دوستشان بیرون رفت و انقدر هول بود که به دنبال کفش هایش می گشت،انقدر نگران بود که انگار اصلا کفش هایش که کنار در حجره مرتب و جفت شده بودند را نمی دید.
سعید گفت:" حسن،بیا کفشهات اینجاس."
حسن با عجله کفش هایش را پوشید و به سمت حجره ی خودشان دوید.
هر چه به حجره نزدیک می شد صدای گریه هم بلندتر می شود.
در حجره را که باز کرد تعجب کرد😳،انگار سر جایش میخکوب شده بود،فقط نگاه می کرد .
سعید از دیدن چهره ی متعجب حسن ،نگران شد و به داخل حجره نگاه کرد.او هم تعجب کرد.
اصلا باورشان نمیشد😳،انگار اشتباه می دیدند.
صحنه ای که دیدند غیر قابل تصور بودند اما نه؛ چشم هایشان درست می دید.
*علی بود که کف حجره طلبگی یشان دراز کشیده و از درد به خود می پیچید و با صدای بلند، های های گریه می کرد😭😭😭*
حسن علی را تا به حال اینطور ندیده بود، و حسابی شوکه شده بود.
سعید بعد از اینکه به خودش آمد سمت علی رفت؛ سرش را در آغوشش گرفت:" ععععه، داداشی،علی جان😥مرد که گریه نمی کنه، چیشده؟ درد داری😭؟!"
علی با گریه گفت:" من برای خودم گریه 😭😭😭😭.."
در هق هق گریه هایش حرفهایش درست شنیده نمیشد.
حسن اشکی از سر غم از چشمانش جوشید و گونه هایش را خیس کرد، و علی را بغل کرد و گفت:" علی😭،بمیرم برات،نبینم درد کشیدنت را 😭داداشی خوبم،رفیقم😭."
علی گفت:" من برای خودم گریه نمی کنم،من برای امام حسن مجتبی علیه السلام گریه می کنم😭الان که درد می کشم حال امام حسن مجتبی علیه السلام را درک می کنم 😭،دارم برای امام حسن مجتبی علیه السلام گریه می کنم که پاره های جگرشون ...😭😭😭😭.یا حسن مجتبی علیه السلام 😭😭😭"
هق هق گریه علی و دوستانش بلندتر از قبل شد😭.
علی درد می کشید، اما از دل دردهایش هم از یاد اهل بیت علیهم السلام غافل نبود و درد حبل الورید سوخته اش را در مقابل درد ائمه اطهار علیهم السلام هیچ می دانست.
ادامه دارد...
سرکار خانم:یحیی زاده
#دانلودکده_امیران
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
🙃با هر سلیقهای پست داریم🙂
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
در پیام رسان ایتا:
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
در پیام رسان سروش:
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
18.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سورپرایز #دانلودکده_امیران برای رفقای عزیز💞
✨✨✨✨✨✨✨
مداحی زنده توسط یکی از ذاکرین قدیمی سنگرساز بیسنگر 😭😍
میلاد آقاجانمون ،کریم اهل بیت علیهم السلام مبارک♥
🦋@downloadamiran 🦋
3.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شوخیکردم،گفتمشوخیکردما...😂💣
#گاندو
#وضعیت
#واتساپ
#کلیپ
⬇️ گلچین وضعیتهای واتساپ
____________________________
⚡️Ξ↯ کانال دانلودکده امیران ↯Ξ⚡️
🦋 @downloadamiran 🦋
____________________________