#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#نویسنده_خانم_ط_حسینی
#قسمت_۲۶ 🎬
#دانلودکده_امیران
#مثبت_هیجده 🔞
به زحمت حلما رابه سوله رساندم ,باکمک دیگر زنان خواباندیمش وبه لیلا گفتم اب گرم بیاور واز زنان دیگر خواستم اگر کسی از پرستاری وطبابت حتی مامایی سررشته ای دارد بیاید وچاقورا دراورد,اما همه مات ومبهوت بودند.
زیرلب بسم الله گفتم, میخواستم بااحتیاط چاقورابیرون بکشم که یک مرد داعشی داخل امد:چه خبرشده؟بروید کنار...کم کم دیگر مردان داعشی هم امدند وتا بدن غرق درخون حلما رادیدند همه نظرشان این بود که کسی که نخواهد به داعش,خدمت کند باید زجرکش شود,گویا حلما مسیحی بود,میخواستند اورا مانند عیسی مسیح به صلیب بکشند تا بیشترزجر بکشد...
خدای من...اینها تقصیر من است..قصدم نجاتش بود نه اینکه....عذاب وجدانم گرفته بود که ناگاه همان داعشی که دیشب حلما رابه خوابگاهش برده بود امد وگفت:نه.... دست نگهدارید این دخترک زیبا دیشب خدمت ارزنده ای به من کرد...گرچه به زور بود وبا اجباروکتک ودست بسته ,اما شبم را خوش کردو قهقه ای شیطانی سرداد وادامه داد,برای خدمتی که کرده مستحق چنین مرگی نیست...
اسلحه اش راکشید وتیرخلاص رابرپیشانی اش نشاند...😭😭😭
باتمام وجود به این مطلب,ایمان اوردم که اینان حیوانات پست ووحشی هستند ,خونخوارانی که هواوهوسهای درونیشان راباکشت وکشتار وتجاوز وجنایت وغارت ,التیام میدهند وهمه جا هم امضای خدا وپیامبرص رابرجنایاتشان جعل میکنند....
به خدا ,خدا غریب است....محمد ص غریب است دراین دین نوظهور...
#ادامه_دارد ..
📚 @downloadamiran 📚
📚 @downloadamiran_r 📚
「🦋」
یہ روز، پس از کلی تلاش هدفدار، با خوشحال ترین و موفق ترین
نسخهے خودت روبه رو می شی
و بہ خودت می گی:
دمت گرم!
همینو می خواستم.
دیدے ارزشش رو داشت؟!
#حضرت_علی_اکبر
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#دانلودکده_امیران
#حجاب
#امام_زمان
#شعبان
🦋 @downloadamiran 🦋
🦋 @downloadamiran_r 🦋
هدایت شده از 🇮🇷دانلودکده🛰امیران🎭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز جوان
و ولادت با سعادت حضرت علی اکبر مبارک
#حضرت_علی_اکبر
#دانلودکده_امیران
#حجاب
#امام_زمان
#شعبان
🦋 @downloadamiran 🦋
🦋 @downloadamiran_r 🦋
#پروانه_ای_در_دام_داعش
#نویسنده_خانم_ط_حسینی
#قسمت۲۷ 🎬
#دانلودکده_امیران
#مثبت_هیجده
امروز دهمین روزی است که در چنگال ابلیس اسیریم,ده روز که برابر با ده هزارسال میکند,هرچه میبینیم جنایت است وجنایت,فساداست وفحشا,چپاول است وغارت به نام اسلام...به نام خدا....به نام محمدص...
نیروهای امنیتی عراق چندبار اطراف سوله ها را با هواپیماهای بمب افکنشان زده اند اما به ما ویابهتربگویم اموال غارتی دواعش هیچ اسیبی نرسیده است,ولی تمام داعشیها درتب وتابی نامحسوس هستند به گمانم قصد جابه جایی دارند.
دراین ده روز ما مانند بردگان بی جیره ومواجب لباس شستیم وغذا درست کردیم وسهم همه ی ما ازاین دنیا محدود میشد به یک وعده غذا انهم هنگام شب قرصی نان وچنددانه خرما...برای ما که ازظلم اینان اشتهایی برایمان نمانده ,همین هم زیاد است ,اما امروز هنگام ظهر ابواسحاق باچهره ای خندان امد وبرخلاف همیشه دوپرس غذا که شامل برنج ومرغ میشد اورد وگفت:بخورید...سیربخورید ودست ورویتان رابشویید تا شاداب به نظر ایید ,امروز روز فروش بردگان دربازار اسلامی حکومت داعش است,بخورید به خودتان برسید تا بتوان پول بیشتری درازایتان بستانم...
اشکهایم سرازیر شد...نمیدانم سرنوشت چه در چنته اش برای ما دوخواهر بینوا دارد... آیا ازهم جدایمان میکنند؟مطمینم اگر ازهم جداشویم لیلا دراولین فرصت حب سمی رامیبلعد وکارخودراتمام میکند,توکل کردم به خدا...ابواسحاق که رفت,دست لیلا راگرفتم وگفتم:ان شاالله خیراست,لیلا جان اینجا نمیشد فرار کرد اماشاید بشود دربازار ویا....فرارکرد.
بازهم حرفی زدم که خوداعتقادی به ان ندارم.
ظرف غذارابازکردم...دختربچه ای کوچک که به همراه مادرجوانش اسیر داعشی ها شده بود ,خیره نگاهم میکرد...بمیرم برایش حتما گرسنه است...ناگاه یادعماد افتادم...الان کجاست؟گرسنه است؟سالم است؟اصلا زنده است؟😭😭
ظرف غذا رابستم وبه سمت دختربچه رفتم,غذا راگرفتم طرفش:بخور حره جان...مال تو...
از خوشحالی لبخندی زیبا زد وظرف رابا دو دستش به خود چسپانید,انگار گنجی بود که بیم از دست دادنش میرفت.
لیلا هم اشتهایی برای خوردن نداشت اما مجبورش کردم چندلقمه بخورد وبرای اینکه حرفم خریدارداشته باشد خودم هم چندلقمه شریکش خوردم....
من ولیلا بایک ظرف غذا سیرشدیم ولی قسمت بیشترغذا برجا مانده بود که نصیب زنان اطرافمان شد....
#ادامه_دارد ...
📚 @downloadamiran 📚
📚 @downloadamiran_r 📚
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#نویسنده_خانم_ط_حسینی
#قسمت۲۸ 🎬
#دانلودکده_امیران
#مثبت_هیجده
نزدیکای عصر عده ای از دختران وزنان ایزدی را با دستان بسته,سوارکامیون کردند وبه مقصدی نامعلوم حرکت کردیم...
به بازار بزرگ حکومت اسلامی داعش رسیدیم.
به لیلا توصیه کردم روبنده اش را برندارد واز نگاه کردن به خریداران اجتناب کند وتاحدممکن زمین رانگاه کند,اخه اینجوری استرسمان کمتر بود.
خدای من ,انگار اینجا ماقبل اسلام است واینان ابوسفیان های دوران وما هم بردگان بی نوا...یک مردداعشی تقریبا ۴۵ساله مامورفروش بردگان بود,بلندگویی دستی به دستش بود وبه ترتیب اولویتها کارش راشروع کرد..اول از دختران ۱۲_۱۳ساله شروع کردوای من اینجا انسانهای مظلوم همانند جنسی مادی با قیمت ناچیز به فروش میرفتند اخر خباثت تاکجااا؟ماهم ادمیم وانسان چرامثل حیوان با ما برخورد میشود؟به چه جرمی باید اینهمه حقارت بکشیم؟ایا این دیوصفتان انسان نما حاضرند برسر نوامیس خودشان هم چنین بیاید؟
بعضی دخترها رابه قیمت ناچیز۱۵دلار به فروش رساندن وخریداران هم همین همشهریهای خودمان بودند که به داعش ایمان اورده بودند
بعد به دختران چشم رنگی رسید ,فروشنده برای تبلیغ کالایش ,چشمان رنگی دختران ودندانهای سفید انان را نشان جمعیت میداد وقیمت مزایده رابالا وبالاتر میبرد,این دختران درچشم بهم زدنی به فروش رفتند انگارهمه ی جمعیت مشتاق داشتن چنین پروانه های زیبایی بود,یکی از زیباترین این دختران به قیمت۳۰۰دلار معامله شد وفروشنده اش ازخوشحالی انگاربال دراورده به اسمان پرواز میکرد...چقدرحقیرند این حرامیان مردنما...
کم کم جلوی ما خالی شد ونوبت رسید به دختران باکره...
از زیر روبنده مردان هوس بازی رامیدیدم که برای شهوت پرستی سیری ناپذیرشان هجوم اورده بودند ودست به جیب شده بودند..
من ولیلا را بایک طناب به هم بسته بودند ,فروشنده به طرفمان امد ودست برد وروبنده هایمان رابالا زد وشروع کردبه تبلیغ....که ناگاه...
#ادامه_دارد ...
📚 @downloadamiran 📚
📚 @downloadamiran_r 📚
✨امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند:
بهترین برطرف کننده اندوه راضی بودن به قضای الهی است.
📚غررالحکم حدیث ۹۹۰۹
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
هدایت شده از 🇮🇷دانلودکده🛰امیران🎭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #نماهنگ «ناز قدمهاش»
👤 کربلایی حسین #طاهری
🔸 بازم واجبه شکرانه
آخه نیمهشعبانه....
#امام_زمان #میلاد_امام_زمان
#مذهبی_ها #نیمه_شعبان
#ماه_شعبان #انتخابات_مردمی
#انتخابات #انتخابات_حداکثری
💠لینک جهت عضویت در کانال👇
در سروش
https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog
در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
هدایت شده از 🇮🇷دانلودکده🛰امیران🎭
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
#دانلودکده_امیران
#شعبان
#ماه_شعبان
#امام_زمان
#میلاد_امام_زمان
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
در سروش
https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog
در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#نویسنده_خانم_ط_حسینی
#قسمت_۲۹ 🎬
#دانلودکده_امیران
#مثبت_هیجده 🔞
آه خدای من این ابوعمراست...
ابوعمرروبه طرف فروشنده :ابواسامه ,من این دوکنیز را باهم میخواهم...هردو را...
فروشنده:ابو عمر این دو دختران کم سن وباکره هستند قیمتشان بالاست...
ابوعمر:ابواسامه,هرچه باشد باتخفیف حساب کن من هردو رامیخواهم,اگر جانفشانیهای پسر وامثال پسرمن نبود که الان شما همچین کنیزکانی نداشتی.
فروشنده:ابوعمر ,خدارحمت کند پسر شهیدت را اگر باخرید این کنیزان داغ ازدست دادن پسرت کمی التیام مییابد من تمام سعی ام رامیکنم تا حداکثر تخفیف رابرایت بگیرم...
این چی میگفت؟!یعنی عمر مرده؟به درک واصل شده؟ کشته ی راه دولت داعش؟!!
دست,لیلا رادردستم فشردم وگفتم:دیدی درناامیدی بسی امیداست..الان باهم میریم خونه عمو ,شاید این همسایه دلش رحم امده ویاد نان ونمکی که باهم خوردیم افتاده وفهمیده دراین دنیا جزخدا پناهی نداریم,لیلا جان ناراحت نباش اگرشد ازاین همسایه بامعرفت میخواهم که عماد راهم برایمان پیداکند.من ولیلا ازخوشحالی لبریز بودیم اما نمیدانستیم که چه اتفاقات ناگواری درانتظارمان است واین ابوعمر باکینه ی شتری اش چه خوابها برایمان دیده...
وقتی از افکارم به درامدم که فروشنده میگفت:ابوعمر...ابواسحاق برای هرکدام ازاین دختران۲۰۰دلار میخواهد اما تو هردو را با۲۰۰دلار میخری؟؟
بالاخره بعدازکلی چنه و...۲۲۰دلار بابت ما پول داد واشاره کرد دنبالش برویم.
توقع داشتم ابوعمر,دستان مارا باز کند ,اما اودستانمان را باز نکرد هیچ...ریسمان رابه دستش گرفت ومارا مثل یک الاغ فراری دنبال خودش میبرد.
دلم شکست اما بیشتر نگران لیلا بودم نمیخواستم این نورامیدی که دردلش روشن شده ازبین برود بنابراین ابوعمررا صدازدم وگفتم:عمو جان ,ممنون که مارا ازاد کردید.
ابوعمر برگشت وچنان باخشم نگاهم کردکه ازترس به خودلرزیدم وگفت:اولا من عموی شما نیستم,ارباب شماهستم وشما هم کنیزان زرخرید من,درثانی من شمارا آزاد نکردم,خریدم برای خدمت به خودم,دیگرهم حرف نزنید...هنوز مانده تا آداب کنیز بودن را درک کنید..
#ادامه_دارد ...
📚 @downloadamiran 📚
📚 @downloadamiran_r 📚
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#نویسنده_خانم_ط_حسینی
#قسمت_۳۰ 🎬
#دانلودکده_امیران
#مثبت_هیجده 🔞
به کوچه خودمان رسیدیم...چشمم به درخانه مان افتاد,خانه ای که روزگاری پرازخنده وشادی وامنیت بود برایم ,اما انزمان که امنیت داشتیم قدرش رانمیفهمیدیم ومدام ازسرخوش مینالیدیم واکنون که امنیتمان لگدکوب استران داعشی شده بود ,میفهمیدم که چه چیزی را از دست داده ام...
درخانه ما بازبود..مشخص بود که غارت شده وکسی هم ساکنش نیست...بوی مرگ از خانه به مشامم میرسید.
نگاه کردم لیلا شانه هایش به شدت میلرزید ودانستم که چرا......اخر خداااا چرااااا؟به چه گناهی؟؟؟
ابوعمر درخانه رابازکرده بود وچون دید ما محو خانه خودمان هستیم ,به زور مارا چپاند داخل خانه...
خاله هاجر روی حیاط بود تاچشمش به ما وابوعمر افتاد گفت:اینها دیگر کیستند؟؟ازصبح غیبت زده که بروی مهمان بیاوری؟
ابوعمر خنده ای کردوگفت :میهمان نیستند,کنیز خریدم برایت ,دیگر نمیخواهد دست به سیاه وسفید بزنی وفردا هم باخیال راحت بابچه ها برو به خانواده برادرت در روستا سربزن وچندماهی هم انجا بمان ونگران این نباش که من تنها هستم ,این کنیزان بامن هستند,ودرحین گفتن این حرفها روبنده را از صورت ما کنارزد...
خاله هاجر داشت لبخند میزد ازاینهمه مهرشوهرش که نسبت به او روا داشته...
تاچشمش به من افتاد خنده روی لبانش خشکید وبه سمتم حمله کرد...با هروسیله ای که به دستش میرسید بر بدن من بینوا میزد,موهایم رامیکند باانگشتانش پوست سروصورتم را میخراشید وفحش وناسزا بود که نثار من وپدرومادرم میکرد....
اخربه چه گناهی😭😭
#ادامه_دارد ...
📚 @downloadamiran 📚
📚 @downloadamiran_r 📚
هدایت شده از 🇮🇷دانلودکده🛰امیران🎭
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆سکانسی زیبا از اخراجیها
#مشارکت_حداکثری
#انتخاب_مردم
#دانلودکده_امیران
#خون_شهیدان
#حجاب
#امام_زمان
---------------------------------------------------------
در سروش
https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog
در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77