❁•••••••••••••••••❁﷽❁••••••••••••••••❁
⚜ رسولُ اللّهِ صلیالله علیه وآله : قالَ اللّهُ تباركَ و تعالى: كُلُّ عَمَلِ ابنِ آدَمَ هُو لَهُ، غَيرَ الصِّيامِ هُو لي و أنا أجزِي بهِ.
پيامبر خدا صلیالله علیه وآله :خداوند تبارك و تعالى فرمود : هر كارى كه فرزند آدم مى كند، از آنِ اوست، مگر روزه كه از من است و پاداش آن را من مى دهم.⚜
🇮🇷
✅ گزارش تصویری مراسم جزءخوانی قرآن در مسجد جامع روستای نوغاب پسکوه.
🔆بیان سرفصل های کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی توسط مربی محترم صالحین حجت الاسلام والمسلمین سید جواد موسوی
#پایگاه مقاومت بسیج نواب صفوی
✨ #حوزه مقاومت بسیج شهید باهنر(ره) ✨
#ناحیه مقاومت بسیج سپاه قاینات
#سپاه انصارالرضا(ع) خراسان جنوبی
حضور خواهران جهادگر برای نظافت مسجد فاطمه الزهرا س به مناسبت فرا رسیدن شب های احیا
#ایران_قوی
#پایگاه مطهره
#حوزه حضرت زهرا س
#ناحیه قاینات
#خراسان جنوبی
خطبهٔ شِقْشِقیِّه سومین سخنرانی علی بن ابیطالب است که در کتاب نهجالبلاغه ذکر شدهاست علی بن ابیطالب در مورد خلافت در این خطبه چنین میگوید:
هان، به خدا قسم ابوبکر پسر ابوقحافه جامه خلافت را پوشید در حالی که می دانست جایگاه من در خلافت چون محور سنگ آسیا به آسیاست، سیل دانش از وجودم همچون سیل سرازیر می شود، و مرغ اندیشه به قلّه منزلتم نمی رسد. اما از خلافت چشم پوشیدم، و روی از آن برتافتم، و عمیقاً اندیشه کردم که با دست بریده و بدون یاور بجنگم، یا آن عرصه گاه ظلمت کور را تحمل نمایم، فضایی که پیران در آن فرسوده، و کم سالان پیر، و مؤمن تا دیدار حق دچار مشقت می شود!
دیدم خویشتنداری در این امر عاقلانه تر است، پس صبر کردم در حالی که گویی در دیده ام خاشاک بود، و غصه راه گلویم را بسته بود! می دیدم که میراثم به غارت می رود. تا نوبت اولی سپری شد، و خلافت را پس از خود به پسر خطّاب واگذارد. شگفتا! اولی بااینکه در زمان حیاتش می خواست حکومت را واگذارد، ولی برای بعدخود عقد خلافت را جهت دیگری بست. چه سخت هر کدام به یکی از دو پستان حکومت چسبیدند! حکومت را به فضایی خشن کشانیده، و به کسی رسید که کلامش درشت، و همراهی با او دشوار، و لغزشهایش فراوان، و معذرت خواهیش زیاد بود. بودن با حکومت او کسی را می ماندکه بر شتر چموش سوار است، که اگر مهارش را بکشد بینی اش زخم شود، و اگر رهایش کند خود و راکب را به هلاکت اندازد! به خدا قسم امت در زمان اودچاراشتباه و ناآرامی، و تلوّن مزاج و انحراف از راه خدا شدند. آن مدت طولانی را نیز صبر کردم، و بار سنگین هر بلایی را به دوش کشیدم. تا زمان او هم سپری شد، و امر حکومت را به شورایی سپرد که به گمانش من هم یکی از آنانم! خداوندا چه شورایی! من چه زمانی در برابر اولین آنها در برتری و شایستگی مورد شک بودم که امروزهمپایه این اعضای شورا قرار گیرم؟! ولی در نشیب و فراز شورا با آنان هماهنگ شدم، در آنجا یکی به خاطر کینه اش به من رأی نداد، و دیگری برای بیعت به دامادش تمایل کرد، و مسائلی دیگر که ذکرش مناسب نیست. تا سومی به حکومت رسید که برنامه ای جز انباشتن شکم و تخلیه آن نداشت، و دودمان پدری او (بنی امیه) به همراهی او برخاستند و چون شتری که گیاه تازه بهار را با ولع می خورد به غارت بیت المال دست زدند، در نتیجه این اوضاع رشته اش پنبه شد، و اعمالش کار او را تمام ساخت، و شکمبارگی سرگونش نمود.
آن گاه چیزی مرا به وحشت نینداخت جز اینکه مردم همانند یال کفتار بر سرم ریختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طوری که دو فرزندم در آن ازدحام کوبیده شدند، و ردایم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصره ام کردند. اما همین که به امر خلافت اقدام نمودم گروهی پیمان شکستند، و عده ای از مدار دین بیرون رفتند، و جمعی دیگر سر به راه طغیان نهادند، گویی هر سه طایفه این سخن خدا را نشنیده بودند که می فرماید: «این سرای آخرت را برای کسانی قرار داده ایم که خواهان برتری و فساد در زمین نیستند، و عاقبت خوش از پرهیزکاران است.» چرا، به خدا قسم شنیده بودند و آن را از حفظ داشتند، امّا زرق و برق دنیا چشمشان را پر کرد، و زیور و زینتش آنان را فریفت. هان! به خدایی که دانه را شکافت، و انسان را به وجود آورد، اگر حضور حاضر، و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود یاور نبود، و اگر نبود عهدی که خداوند از دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگی هیچ ستمگر و گرسنگی هیچ مظلومی سکوت ننمایند، دهنه شتر حکومت را بر کوهانش می انداختم، و پایان خلافت را با پیمانه خالی اولش سیراب می کردم، آنوقت می دیدید که ارزش دنیای شما نزد من از اخلاط دماغ بز کمتر است.)[۱]
مراسم احیای شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان
مسجد صاحب الزمان عج الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#پایگاه_شهدای_نوغاب پسکوه،قاین