eitaa logo
محمد فنایی اشکوری
1.8هزار دنبال‌کننده
357 عکس
292 ویدیو
102 فایل
به نام او سلام این فضا فرصتی است برای طرح مباحث و اندیشه های مبتلابه انسان معاصر در حوزه های فلسفه, عرفان, دین و مسایل اجتماعی با رویکرد عقلانی و معنوی. راه های ارتباط: @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Fanaei.ir@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
Audio from فنایی اشکوری
جایگاه دین در فلسفه یکی از عزیزان فرهیخته ناظر به یادداشتی که درباره نقش استاد مصباح در ارتقای فلسفه اسلامی عرضه شده بود پرسش زیر را طرح کردند که همراه با پاسخ کوتاه آن تقدیم می شود. «منظور شما از اینکه فلسفه استاد مصباح مبتنی بر دین نیست چیست؟ آیا به این معناست که دین در فلسفه ایشان جایگاهی ندارد و ایشان در فلسفه از دین استفاده نمی کنند؟ اگر اینطور باشد پس فرق فلسفۀ اسلامی با فلسفه غیر اسلامی در چیست؟» با سلام و آروزی توفیق، پرسش درست و بجایی را مطرح کردید. توجه دارید که در یک یادداشت دو صفحه ای نمی توان همه مطالب مربوط به یک بحث را آورد و برای تفصیل بحث نمی توان به آن بسنده کرد. در اینجا توضیح مختصری تقدیم می شود و تفصیل بحث را باید در آثار مبسوط و از محضر اساتید فن طلب کرد. مراد از اینکه فلسفه مبتنی بر دین نیست این نیست که دین در فلسفه نقشی ندارد، یا فلسفه نیازی به دین ندارد و از آن بهره نمی گیرد؛ بلکه مراد این است که دعاوی فلسفی قائم به برهان های عقلی است، نه مبتنی بر حجیت متن دینی. در علم فقه و در بخشی از علم کلام می توان مدعایی را با استناد به متون معتبر دینی اثبات نمود. مراد آن بخش از علم کلام است که اعتبار اصل دین مبتنی بر آن نیست، مانند معاد جسمانی یا وصایت و جانشینی پیامبر که می توان از راه استناد به قرآن و احادیث معتبر نبوی این گونه معارف را اثبات نمود. اما آن بخش از کلام که اعتبار اصل دین مبتنی بر آن است مانند اثبات وجود خدا و نبوت، برپایۀ عقل است و ابتناء این گونه مسائل بر متن دینی مصادره و از نظر منطقی بی اعتبار است. البته آن بخش از مسائل کلامی هم که از متون دینی استخراج و استنباط می شوند نباید ناسازگار با عقل باشند. به عبارت دیگر هیچ گزاره دینی نباید خلاف برهان عقلی باشد، هرچند نیازی نیست برای هر گزارۀ دینی برهان عقلی اقامه نمود. همانطور که اشاره شد دعاوی فلسفی تنها مبتنی بر برهان عقلی هستند، نه قائم به حجیت متون دینی. اما فلسفه می تواند از وجوه گوناگون از دین بهره گیرد و بر قوت و غنا و گستره اش بیفزاید. تفاوت اصلی فلسفۀ اسلامی با فلسفۀ یونانی و فلسفۀ غرب هم از همین جاست. فلسفۀ اسلامی به چشمۀ جوشان بل به دریای بی کران کلام الهی و حکمت نبوی و ولوی متصل است و از این بحر زخار می تواند گوهرهای ناب بسیار صید کند، چنانکه حکمای اسلامی به مراتب و درجات گوناگون از آن بهره گرفته اند. هرچه فیلسوفی انس بیشتری با قرآن و سنت داشته و از آن بهره بیشتره برده، فلسفۀ غنی تر و موفق تری را ارائه کرده است. علت اصلی برجستگی فلسفه صدرائی نسبت به فلسفه های گذشته اسلامی همین است که او با منابع و معارف دین بیش از حکمای پیش از خود مانوس بوده است. متون دینی با ارائه مفاهیم، موضوعات، و معارف الاهیاتی می توانند زمینه را برای طرح مسائل نو و گشودن ابواب جدید فراهم می کنند و الهام بخش آراء و نظریات نو به فیلسوف باشند. مباحث بسیاری در فلسفۀ اسلامی همچون مباحث مربوط به صفات الهی، عوالم غیب، ظرایف و لطایف نفس انسانی و حیات پس از مرگ هست که ملهم از آموزه های دینی طرح شده اند. اما تفاوت فیلسوف با محدث، مفسر و متکلم این است که فیلسوف این معارف را برپایۀ برهان عقلی استوار می کند، اما عالمان دیگر چنین الزامی ندارند. همینجا باید افزود که آنچه تاکنون فلاسفۀ اسلامی از معارف دین آموخته و در فلسفه از آن بهره برده اند نسبت به آنچه می توان آموخت ناچیز است. یکی از حوزه هایی که در آن می توان از معارف دین بسیار آموخت و کمتر مورد توجه حکیمان گذشته بوده است حوزۀ مرتبط به حیات اجتماعی انسان و قلمرو فلسفه های مضاف است. استاد مصباح رضوان الله تعالی علیه از کسانی است که به این حوزه توجه داشته و از معارف دین در این باب بهره برده است و بسیاری از مباحث در این زمینه را پایه ریزی کرده است. @dreshkevari
انتخابات، فصل فوران احساس مسئولیت! یکی از پدیده های شگفت انگیز در جامعه ما این است که در زمان انتخابات (اعم از ریاست جمهوری، مجلس و شوراها) ناگهان احساس مسئولیت افراد گل می کند! معلوم نیست چرا در غیر زمان انتخابات این احساس مرده است و فقط زمان انتخابات زنده می شود! چون بسیاری از همین احساس مسئولیت کنندگان قبل از انتخابات دارای مناصب و مسئولیت های مهمی هستند که در انجام وظایفشان احساس مسئولیتی نمی بینیم. کما اینکه پس از انتخاب شدن نیز این احساس فروکش می کند و می میرد، مگر در موارد نادری. فصل بروز این احساس زمان انتخابات است. بالاخره هرچیزی فصلی دارد! حدود 600 نفر برای ریاست جمهوری ثبت نام کردند، این درحالی است که شورای نگهبان شرایط خاص تحصیلی، سنی، و غیره را برای نامزدی اعلام کرده است که در غیر این صورت تعداد نامزدها از هزاران نفر هم فراتر می رفت. این پدیده در مقایسه با کشورهای دیگر مایه سرافکندگی و نشان از عقبماندگی فرهنگی و عدم بلوغ سیاسی است. کسی که احساس تکلیف می کند و خود را نامزد ریاست جمهوری می کند به این معناست که در میان جمعیت هشتاد میلیونی خود را شایسته تر از همه می داند. البته در مواردی که افرادی با اصرار و دعوت دیگران حضور پیدا می کنند و با تشخیص کارشناسان و صاحب نظران گام در این وادی می نهند حکمشان جداست و اینگونه نمی توان درباره آنها سخن گفت. وضع این جمعیت انبوه ثبت نام کننده از دو حال خارج نیست، یا خود را شایسته ترین فرد نسبت به این منصب خطیر می دانند که در این صورت ظاهرا از مشکل معرفتی رنج می برند و شناخت مناسبی از خود ندارند، و یا با اینکه خود را لایق این منصب نمی دانند و افراد دیگری را شایسته تر از خود می یابند اما با این حال به عشق بهرمندی از مزایای مادی آن تلاش می کنند به این موقعیت دست یابند، در این صورت از مشکل اخلاقی رنج می برند و در کل مشکل ناشی از ترکیبی از جهل و جاه طلبی است. به حکم عقل و شرع کسی که مسئولیت و منصبی را بپذیرد که شایستگی آن را ندارد خاطی، و گناهکار است. از امام صادق (ع) نقل است که فرمود: «ما ابالی الی من ائتمنت خائنا او مضیعا.» (مجلسی، بحار الانوار، ج 75، ص250 ) کسی را که به او اعتماد می کنم فرق نمی کند خائن باشد یا نابلد و ناشی. یعنی فرقی نیست بین سپردن منصب به یک خائن یا غیر خائنی که تخصص و توان انجام آن را ندارد. خائن از روی عمد خیانت می کند و ضربه می زند، ناتوان و غیر متخصص از روی عجز و جهل ضربه می زند و نتیجه کار هردو برای جامعه یکسان است. کار را باید به فرد امین و توانمند داد (قوی امین/متعهد و متخصص) دو نکته تکمیلی: نخست اینکه این حکم همانطور که درباره فرد داو طلب صادق است درباره رای دهنده نیز صادق است. رای دهندگان نیز موظفند به افراد شایسته از نظر اخلاقی و کارامدی رای دهند در غیر این صورت در پیامدها و خسارت های روی کارآمدن شخص نالایق شریک و مسئولند. دوم اینکه آنچه گفتیم اختصاص به ریاست جمهوری ندارد بلکه عام است و شامل قبول هر نوع مسئولیت و منصبی می شود، از نمایندگی مجلس و شورای شهر ها تا قبول هر منصب دولتی و خصوصی. حتی در کارهای فردی نیز این حکم جاری است. بنده اگر تدریس درسی را بپذیرم یا سخنرانی درباره موضوعی را قبول کنم که دانش و توان لازم برای آن ندارم رفتاری غیر اخلاقی کرده ام. البته بدیهی است که هر چه منصب و موقعیت بالاتر باشد مسئولیت سنگین تر است. @dreshkevari
درس های زندگی از حکمت های نبوی: 1ـ. یا علیُّ إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بالفَضائلِ فاشتَغِلْ أنتَ بِإتمامِ الفَرائضِ؛ هرگاه دیدی مردم به مستحبات مشغولند، تو به کامل کردن واجبات بپرداز. 2ـ . و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بِعَمَلِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بعَمَلِ الآخِرَة؛ هرگاه دیدی مردم سرگرم دنیا هستند، تو به کار آخرت مشغول شو. 3ـ و إذا رأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بِعُیوبِ الناسِ فاشتَغِلْ أنتَ بِعُیوبِ نفسِکَ؛ هرگاه دیدی مردم از عیب ‎های دیگران می‎گویند، تو به عییب‎های خود بپرداز. 4ـ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بتَزیینِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بتَزیینِ الآخِرَةِ؛ هرگاه دیدی مردم به آراستن دنیا مشغولند، تو به زینت دادن آخرتت بپرداز. 5ـ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتغِلونَ بکَثرَةِ العَمَلِ فاشتَغِلْ أنتَ بصَفوَةِ العَمَلِ؛ هرگاه دیدی مردم به زیادی عمل توجه دارند، تو در خالص کردن عمل اهتمام داشته باش. 6ـ و إذا رَأیتَ الناسَ یَتوسَّلُونَ بالخَلقِ فَتَوَسَّلْ أنتَ بالخالِق؛. هرگاه دیدی مردم به خلق متوسل می‎شوند، تو به خالق متوسل شو. میزان الحکمه، ج 3، ص2403. @dreshkevari
ادراک معقول: حکمتی در اوج شکوه ابن سنیا در رسالۀ معراجیه نقل می کند که رسول خدا (ص) امیر المؤمنین علی (ع) را به تعقل و ادراک معقول تشویق می فرمود: «براي اين بود که شريف ترين انسانها و عزيزترين انبيا و خاتم رسولان (ص) با مرکز حکمت و فلک حقيقت و خزانه ي عقل، يعني امير المؤمنين (ع) چنين گفت که: «يا عليُّ اِذا رأيت الناس يتقرّبون اًّلي خالقهم بأنواع البِرِّ تَقرَّبْ أنتَ اًّليه بأنواع العقل تَسبِقُهُم؛ اي علي! چون مردمان در کثرت عبادت رنج برند، تو در ادراک معقول رنج بر تا بر همه سبقت گيري. و اين چنين خطاب را جز چون او، بزرگي راست نيامدي که او در ميان خلق، چنان بود که معقول در ميان محسوس؛ لاجرم چون با ديده ي بصيرتِ عقل، مدرکِ اسرار گشت همه ي حقايق را دريافت و ديدن حکم داد و براي اين بود که گفت: "لو کُشفَ الغطأُ ما ازددتُ يقيناً"؛ اگر پرده برداشته شود، بر يقين من افزوده نگردد. هيچ دولت آدمي را زيادت از ادراک معقول نيست، بهشتي که به حقيقت آراسته باشد به انواع زنجبيل و سلسبيل، ادراک معقول است و دوزخ با عقاب و اشغال متابعت، اشغال جسماني است که مردم در بندِ هوا افتند و در جحيمِ خيال بمانند.» (ابن سینا، معراج نامه، ص15) از این حکمت درخشان نبوی استفاده می شود که طلب معرفت نزدیک راه برای تقرب به حق تعالی و ادراک معقول برترین فضیلت است، البته بدون اینکه راه های دیگر تقرب و انواع نیکوکاری ها نفی یا کم ارزش تلقی شود. ضمنا ابن سینا در نهایت این معرفت را معرفت شهودی و از جنس دیدن (رؤیت) تفسیر می کند، نه شناخت عقلی و حصولی محض. نقطۀ اوج دیگر در بیان زیبا و بلیغ شیخ الرئیس آنجاست که در بارۀ مولا می گوید: « او در ميان خلق، چنان بود که معقول در ميان محسوس.» جا دارد انسان ساعت ها در این تعبیر باشکوه خیره بنگرد و غرق در زیبایی و تأمل در ژرفای معنای آن شود! @dreshkevari
پاسخ به هشت پرسش مخالفان فلسفه.pdf
164.6K
پاسخ به اشكال هاي رايج به فلسفه. فنائي اشكوري
پرسشی از شورای محترم نگهبان. مطابق اصل یکصد و پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی « رییس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوا، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور.» با توجه به مناظزه ای که دیدیم آیا به نظر آن شورای محترم همه حضرات شرایط فوق را دارند؟ اهل امانت و تقوا و مؤمن و معتقد به مبانی... هستند؟ البته اکثر نامزدهای محترم این شرایط را دارند، اما آیا همه هفت نفر واجد این شرایط هستند؟ کاری به گذشته و مسائل شخصی و خصوصی افراد نداریم و نباید داشته باشیم. بلکه طبق همان چیزی که به صورت علنی و آشکار میلیون ها نفر در مناظره دیدند اگر بخواهیم سخن بگوییم آیا همۀ آقایان شرایط یادشده را دارند؟ منظور از رجال مذهبی و سیاسی در قانون چیست؟ آیا معنای لغوی رجل مراد است، یعنی جنس مذکر؟ در این صورت نیمی از مردم ایران این شرط را واجد هستند. مراد از مذهبی چیست؟ آیا مراد کسی است که مذهبی داشته باشد؟ در این صورت اکثر قریب به اتفاق مردم ایران این شرط را دارند. اکثر مردم مذهبی دارند. مراد از سیاسی چیست؟ آیا مراد کسی است که به نحوی وارد سیاست شده باشد و حرف های سیاسی بزند؟ اگر این باشد میلیون ها ایرانی این شرط را هم دارند. به نظر قاصر این حقیر مراد از رجال مذهبی و سیاسی شخصیت های برجسته مذهبی و سیاسی است. یعنی در مذهبی بودن برجسته و شاخص است، هم از نظر دانش و معرفت مذهبی و هم از نظر پایبندی به مذهب و فعالیت مذهبی. رجل سیاسی هم یعنی شخصیت برجسته سیاسی و سیاستمدار که اهل اندیشه، تدبیر، سابقه و قدرت سیاسی برجسته است؟ اگر غیر از این است بنده عامی را راهنمایی فرمایید. اگر شما هم با این معنا موافقید پرسش این است که آیا همۀ افراد تأیید شده به این معنا از رجال مذهبی و سیاسی هستند؟! به نظرم اگر کسی چنین ادعایی درباره همه هفت نفر بکند شوخی کرده است. به نظرم برخی از آقایان فقط به معنای لغوی رجل هستند و به معنای اینکه مذهبی دارند مذهبی هستند و به معنای اینکه برخی فعالیتهای سیاسی داشته اند سیاسی هستند نه از رجال مذهبی و سیاسی (یعنی شخصیت های برجسته دینی و سیاستمدار.) @dreshkevari