وظایف حاکمیت کارآمد
از مهمترین وظایف حاکمیت کارآمد (بطور عام نه خصوص حاکمیت اسلامی) تأمین امنیت، عدالت و رفاه مردم است. البته هریک از این مقولات مراتب و درجات دارد که نمره کارامدی یک نظام را تعیین می کند.
آزادی مشروع و معقول ذیل عدالت قرار می گیرد، زیرا آزادی حق است و رعایت و تأمین حق مقتضای عدالت و نقض آن خلاف عدالت است.
رفاه دو گونه است: گاه بدون پیشرفت علمی و فرهنگی است، مانند رفاهی که برخی کشورهای نفت خور با فروش نفت و دراختیار قرار دادن بخشی از درآمد آن به مردم ایجاد می کنند. این گونه رفاه با رشد علمی و فرهنگی همراه نیست و وابسته به درآمد حاصل از منبع درآمد مربوطه است. این درآمد و در نتیجه رفاه حاصل از آن پایدار نیست. با پایان یافتن منبع درآمد یا ظهور یک بحران پیش بینی نشده (مانند جنگ، برخی حوادث طبیعی، و برخی تحولات اقتصادی و سیاسی جهانی) آن رفاه نیز برباد خواهد رفت.
رفاه مطلوب همراه با پیشرفت علمی و رشد فرهنگی است. پیشرفت علمی پیشرفت صنعتی و اقتصادی را در پی دارد. رشد فرهنگی می تواند زمینه را برای رشد اخلاقی و معنوی فراهم سازد.
در نتیجه کارامدی یک حاکمیت و پیشرفت یک جامعه امری تک بعدی نیست. فی المثل تنها با رشد قدرت نظامی یا افزایش ثروت، یک جامعه به وضع مطلوبش نمی رشد. پیشرفت امری ذوابعاد است و تنها هنگامی تحقق می یابد که همه مولفه های آن محقق باشد.
#عدالت
#امنیت
#رفاه
#پیشرفت
#آزادی
فنایی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari
حوادث این روزهای ایران
فعالان حقوق مدنی، طرفداران آزادی، دموکراسی، مدافعان حقوق بشر، حقوق زن و کودک، حقوق شهروندی و گروه های ضد خشونت، ضد استبداد و دیکتاتوری در این ایام برای تحقق این آرمان های والای انسان دوستانه و مدنی در ایران به پاخواستند و با قمه و چاقو و سنگ و لوله آهنی و اسلحه گرم و سرد و پنجه بوکس وحشیانه به مردم حمله کرده و عده زیادی از مدافعان امنیت و مردم ایران را کشتند. افراد بدون سلاح و بی دفاع زیادی را تا دم مرگ کتک زدند؛ عده ای را زیر شکنجه های وحشیانه کشتند؛ افرادی را آتش زدند؛ گلوی بعضی را بریدند؛ اماکن عمومی را تخریب و اموال عمومی را آتش زدند و وحشیانه ترین شکل خشونت و قساوت را به نمایش گذاشتند. طرفداران تالورنس و رواداری و پلورالیسم با آتش زدن قرآن و مسجد و حمله به اماکن مقدس و فحاشی های رکیک با مخالفانشان گفتگو و دیالوگ کردند. طرفداران مبادله اطلاعات آزاد و مخالف سانسور و دروغ، با دروغ و تحریف و جعل خبر عده ای را وادار به اعمال متمدنانه یادشده کردند. البته همه این کارهای متمدنانه برای دفاع از حقوق بشر و حقوق شهروندی و آزادی و مبارزه با خشونت انجام گرفته است. مجامع حقوقی و سازمان های مدافع حقق بشر بین المللی و دولت های آزاد و پیشرفته هم وظیفه خود را بخوبی انجام دادند و از این اعمال متمدنانه پشتیبانی مالی، سیاسی، رسانه ای و غیره کردند.!!!
فنائی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari
کلکسیونی تماشایی از اپوزیسیون
وقتی انسان می بیند در این روزها جمعی متشکل از وهابی و داعشی و کمونیست و ناسیونالیست و تجزیه طلب و آخوند آمریکایی و انگلیسی و لیبرال و همجنس باز و روسپی و اوباش و مفسد اقتصادی و قاچاقچی موادمخدر و قاچاق انسان و تاجر جنسی و مانند اینها از داخل و آمریکا و اسرائیل و عربستان و مرتجعین منطقه از خارج همه در یک صف قرار می گیرند و با جمهوری اسلامی می جنگند و از آیندۀ آزاد ایران سخن می گویند، خود را با یکی از شگفت انگیزترین پدیده های اجتماعی تاریخ مواجه می بیند و درباره چگونگی و چرایی شکل گیری چنین کلکسیونی از اپوزیسیون و چنان معجونی از دشمنان در فکر و در بهت فرو می رود!!!
http://eitaa.com/dreshkevari
خلق تغییرناپذیر و حرکت جوهری
سوآل: در قرآن کریم در آیه معروف به فطرت آمده است:
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ
به یکتا پرستی روی به دین آور فطرتی است که خدا همه را بدان فطرت، بیافریده است و در آفرینش خدا تغییری نیست دین پاک و پایدار این است ولی بیشتر مردم نمی دانند (الروم/30)
آیه می فرماید خلقت خدا قابل تبدیل و تغییر نیست. از سوی دیگر طبق نظریه حرکت جوهری جوهر و ذات اشیاء تغییر می کند. آیا لازمه حرکت جوهری تبدیل خلق الله نیست که قرآن نفی می کند؟ اگر چنین باشد این نظریه با قرآن ناسازگار است. پاسخ چیست؟
پاسخ
خیر. ، فارغ از اینکه نظریه حرکت جوهری درست باشد یا نادرست، بین آیه کریمه و نظریه حرکت جوهری تنافی نیست و آنها سازگار هستند. لازمه تبدیل ناپذیری خلق الهی این نیست که مخلوقات تحول پیدا نکنند. خود حرکت جوهری بنا بر اینکه درست باشد خلق الهی است. اگر خداوند عالم طبیعت را با خاصیت حرکت جوهری آفریده باشد، این خاصیت همراه با این عالم و مقتضای خلق الهی خواهد بود. خلقت ملازم با ثبات و تغییرناپذیری مخلوق نیست. خداوند می تواند مخلوق تغییر ناپذیر بیافریند و می تواند مخلوق تغییر پذیر بیافریند. بنا بر نظریه حرکت جوهری عالم ماده تغییر پذیر است. خدا عالم را به نحوی آفریده که تغییرپذیر است. پس تغییرپذیری در خود خلقت است، نه ناسازگار با آن. پس برای اینکه خلقت تغییر نکند باید عالم حرکت جوهری داشته باشد. پس باید گفت قضیه عکس آنچیزی است که در سوال آمده است. اگر عالمی که تغییرپذیری در ذاتش قرار دارد تغییر نپذیرد در خلق خدا تبدیل حاصل شده است.
حتی اگر قایل به حرکت جوهری نباشیم، تغییر را نمی توان انکار کرد. تغییر امر محسوسی است، نه فقط در اعراض بلکه در ذوات و جواهر. منتهی کسانی که به حرکت جوهری قائل نیستند به کون و فساد قائل هستند. مثلا چوب با سوختن تبدیل به خاکستر می شود. حیوان به خاک تبدیل می شود و الی ماشاء الله از این تغییرات در عالم داریم. آیا این تغییرات مصداق تبدیل خلق الله است؟ خیر. خود این تغییر پذیری لازمۀ خلقت و در بطن آن نهفته است. خداوند موجودی آفریده است با خاصیت فساپذیری. البته برای این قسمت از آیه تفسیرهای دیگری هم شده است که ربطی به تغییر عالم ندارد. مثلا برخی گفته اند مراد این است که دین الهی تغییر نمی پذیرد. مناسب تر آنست که گفته شود آیه شریفه درباره فطرة الله است که فطر الناس علیها و این فطرت تبدیل پذیر نیست. و البته این تغییرناپذیری مصداقی از قاعده کلی لاتبدیل لخلق الله است.
#حرکت_جوهری
فنائی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کسانی از معاصرین مشمول لعن ابدی آیندگان خواهند بود؟
کدام تاریخ فلسفه غرب را بخوانیم؟
برای مطالعه یا تدریس تاریخ فلسفه آیا تاریخ فلسفه کاپلستون بهتر است یا تاریخ فلسفه راتلج؟
پاسخ. هردو. منظور از این پاسخ طنزگونه این است که خوب است هر دو مطالعه شوند. تاریخ فلسفه کاپلستون در 1964 و راتلج بین سالهای 1993 تا 1998 منتشر شد؛ یعنی حدود 30 سال پس از کاپلستون و همچنین هر قسمت آن توسط متخصص آن قسمت تالیف شده و از این جهت قطعا امتیاز دارد. اگر امر دائر باشد بین انتخاب یکی از این دو، راتلج رجحان دارد. اما معنای این سخن این نیست که با آمدن راتلج کاپلستون بی اعتبار شده یا همه قسمت های راتلج لزوما بهتر از کاپلستون است. شاهکار کاپلستون همچنان معتبر و خواندنی است.
فنائی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari
سخن امیر المؤمنین (ع) درباره عافیت طلبانی که در برابر تهاجم دشمن به مقابله بر نمی خیزند:
أَلا وَإِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتَالِ هؤُلاءِ الْقَوْمِ لَیْلاً وَنَهَاراً وَسِرّاً وَإِعْلاناً وَقُلْتُ لَکُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ فَوَاللهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلاّ ذَلُّوا فَتَوَاکَلْتُمْ وَتَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَیْکُمُ الْغَارَاتُ وَمُلِکَتْ عَلَیْکُمُ الأَوْطَانُ [فَهَذَا] وَهَذَا أَخُو غَامِدٍ [وَ] قَدْ وَرَدَتْ خَیْلُهُ الأَنْبَارَ وَقَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَکْرِیَّ وَأَزَالَ خَیْلَکُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَلَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَالأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَقُلُبَهَا وَقَلائِدَهَا وَرُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلاّ بِالإسْتِرْجَاعِ وَالإسْتِرْحَام...
آگاه باشید! من شب و روز، پنهان و آشکار، شما را به مبارزه با شامیان دعوت کردم و گفتم پیش از آنکه آنها با شما بجنگند با آنان نبرد کنید. به خدا سوگند! هر ملتی که درون خانة خود مورد هجوم قرار گیرد، ذلیل خواهد شد؛ اما شما سستی به خرج دادید، و خواری و ذلت پذیرفتید، تا آنجا که دشمن پی درپی به شما حمله کرد و سرزمینهای شما را تصرف کرد، و اینک، فرمانده معاویه با لشکرش وارد شهر انبار شده و فرماندار من حسان بن حسان بکری را کشته و سربازان شما را از مواضع مرزی بیرون رانده است. به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانة زنی مسلمان و زنی غیرمسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دست بند و گردن بند و گوشوارههای آنها را به غارت برده، درحالی که هیچ وسیله ای برای دفاع، جز گریه و التماس کردن، نداشته اند...
http://eitaa.com/dreshkevari
🌏کارنامه ما در جنگ شناختی چیست؟
تهاجم دشمن ترکیبی است، مقابله و دفاع ما هم باید ترکیبی باشد.
دشمن بزرگترین جنگ شناختی جهان را علیه ایران به راه انداخت با: 🇮🇷
۱_حمایت از اغتشاش گران توسط :
بایدن ، وزیر خارجه و رئیس مجلس نمایندگان آمریکا ، کلینتون، رابرت مالی ،
۳۱ نفر از سیاستمداران مطرح آمریکا و اروپا ، ۳۷ نفر از شخصیتهای موسیقی و ۶۲ نفر از هنرپیشگان مطرح غرب مانند آنجلیاجولی، ۱۵ نفر از فوتبالیست ها و باشگاههای مطرح دنیا، شخصیت های موسیقی ترکیه، هزار سینماگر فرانسوی که عده ای موهای خود را قیچی کردند و فیلم آن را میلیونها بار نشر دادند ، وزرای خارجه : کانادا ، سوئد، آلمان ، بلژیک ، اسپانیا، شیلی ، فرانسه ، نویسنده کتاب هری پاتر و یک نماینده زن ایرانی الاصل در بلژیک که در حمایت از آشوب گران موهای خود را کوتاه کرد.
۲_ به میدان آمدن بارزانی برای حمله به ایران.
۳_ فعالیت رسانه ای سلبریتی های وطن فروش داخلی.
۴_ هشتک مهسا امینی ۳۲۰ میلیون بار توییت و ریت شد درحالی که فارسی زبانان توییتر ۳ میلیون نفر هستند.
این تبلیغات موجب شد به مدت طولانی ایران درگیر اغتشاشات شود، عده ای را شهید و جمع زیادی را مجروح کردند، امنیت را متزل کردند، مشاغل آسیب دید، خسارات مالی بسیاری وارد کردند، دلار افزایش قیمت پیدا کرد، با محکومیت جهانی روبرو شدیم، تحریم ها و تهدید ها افزایش یافت، روابط خارجی آسیب دید و...
این حاصل کار ضد انقلاب و دشمنان خارجی بود.
در مقابل، نیروهای امنیتی و انتظامی ما به بهترین شکل با این فتنه ها مقابله کردند و بسیاری از توطیه های امنیتی را خنثی کردند که خداوند همیشه یاورشان باد. نیروهای دفاعی ما هم با جهشی که در صنایع دفاعی داشتند افتخار آفریدند و در دل دشمنان رعب ایجاد کردند. دست حق نگهدارشان و هزار بوسه بر دست و بازویشان.
اما تنها با اتکا به قدرت نظامی و امنیتی نمی توان همه خطرها را از نظام دور کرد. قدرت نظامی بویژه موشک دوربرد و پهباد و سلاح های سنگین برای مقابله با تهاجم خارجی است و در داخل کاربردی ندارد. اقدامات امنیتی ارزشمند برای مقابله با فتنه های مسلحانه و تروریستی است. نارضایتی حاصل از فساد اداری و تبعیض و تبلیغات مسموم دشمن را با پیشرفت های موشکی و عملیات های امنیتی نمی توان رفع کرد.
فردا که زمان انتخابات مجلس و شوراها و ریاست جمهوری می رسد چه عاملی می تواند مردم را به پای صندوق های رای بیاورد و به نامزد اصلح و مدافع انقلاب متمایل سازد؟!
برای جنگ شناختی و رسانه ای باید برنامه ای متناسب با آن داشت. اولا رفع مشکلات مولد نارضایتی که در رأسش فساد اداری است لازم است، که این بخش وظیفۀ دولت است؛ ثانیا آگاهی بخشی و فرهنگ سازی و مقابله با جنگ رسانه ای است که این بخش بر عهده نهادهای تبلیغی و اصحاب رسانه و سخن و قلم و هنر است. متاسفانه در دو بخش اخیر کارنامه رضایت بخشی نداریم.
ما در بعد تبلیغی و رسانه ای و جنگ شناختی چه کردیم؟ چه جریانی را درجهان راه انداختیم؟ چه کسانی را در جهان جذب کردیم که از نظام دفاع کنند؟ روی سلیبریتی های خودمان چه تاثیری داشتیم؟ ما حتی تیم های ورزشی که با پول این ملت اعزام به خارج می کنیم و با هزینه این مملکت به خارج می روند نیز نتوانستیم حفظ کنیم بطوری که تیم ورزشی ما همصدا با دشمن شد وشاهد صحنه های ننگینی در دنیا بودیم.
نهادهای تبلیغی ما چه کردند؟ حوزه علمیه چه کارنامه ای از خود در این فتنه دارد و در صحنه داخلی و خارجی چه نقشی را ایفا میکند و حاصل کارش چیست؟ بله اقلیتی از حوزه و دانشگاه و اصحاب رسانه و هنر همیشه در میدان بوده اند و جانانه از انقلاب دفاع کرده اند آنهم بطور خودجوش و نه سازمان یافته.
آیا وقتش نرسیده درباره کارامدی نهادهای تبلیغی فکری کنیم و از این رخوت بدرآییم؟! آیا دیر نشده است؟! آیا قصد داریم همین وضعیت را ادامه دهیم؟ خوف آن هست که زمانی متوجه شویم که بسیار دیر شده باشد و فرصتی برای جبران نداشته باشیم!
http://eitaa.com/dreshkevari
1_1631117026.docx
38.9K
به مناسبت هفته کتاب
آنچه همه باید بخوانیم
چه کتاب هایی را و چگونه بخوانیم؟
محمد فنایی اشکوری
https://eitaa.com/dreshkevari
مقاله "شاکله عرفان شیعی" منتشر شد:
محمد فنائی اشکوری، "شاکله عرفانی"، فصلنامه کتاب نقد، شماره 89-90، ص 33-79.
چکیده مقاله:
از آنجا که عرفان اسلامی جزئی لاینفک از اسلام و برخاسته از متن اسلام است، هم مکتب تسنن و هم مکتب تشیع برخوردار از عرفان هستند. منبع اصلی عرفان اسلامی قرآن و سنت پیامبر است که مشترک بین شیعه و سنی است؛ بنابراین، هم عارفان سنی داریم و هم عارفان شیعی. اما همانطور که کلام و فقه شیعه داریم، عرفان شیعه نیز خواهیم داشت و همانگونه که بین کلام و فقه شیعه و سنی به رغم اشتراکهای بنیادیْ تفاوتهایی هست، بین عرفان شیعی و سنّی هم در کنار اشتراک در ارکان و اصول آموزه های اسلامیْ تفاوتهایی هست که آنها را از هم متمایز می کند. مهمترین تفاوت در دیدگاه دو مکتبْ تفاوت در مفهوم امامت و خلافت است که هر یک آثار اعتقادی و عملی خاصی را در پی دارد. از آثار این تفاوت در دیدگاه این است که در تشیع، بین شریعت و عرفان و همچنین بین عرفان و سیاست هرگز ناسازگاری و تعارضی رخ نمی دهد؛ زیرا مرجعیت شرعی، معنوی و سیاسی از آن شخص واحد است که امام است؛ اما بر اساس خلافت و امکان جدایی بین مرجعیت شرعی، معنوی و سیاسی زمینه برای بروز اختلاف و ناسازگاری بین این ابعاد فراهم است.
#عرفان_شیعی
#عرفان_و_سیاست
https://eitaa.com/dreshkevari
خطای محاسباتی عافیت طلبان خاموش
برخی از مدعیان شریعتمداری در جنگ بین حق باطل از ترس عواقب دفاع از حق، راه عافیت طلبی و مصلحت بینی شخصی و سکوت و بی طرفی را در پیش می گیرند تا اگر به خیال خامشان جریان حق شکست خورد و باطل پیروز شد، آنها در امان باشند و چند روزی بیشتر در این دنیا زندگی کنند و از جیفۀ آن کمی بیشتر بخورند. آنها چند اشتباه می کنند.
اولا که محاسباتشان در پیروزی باطل خطاست. درخت تناور انقلاب اسلامی مستحکمتر و استوارتر از آن است که با این بادها بلرزد.
ثانیا خیال می کنند اگر دشمن پیروز شود بر آنها به علت سکوت و بی طرفیشان رحم خواهد کرد که این هم خطا است، چنانکه می بینیم آنها با اصل دین و قرآن و حجاب و دیگر مقدسات مخالفند و عمامه از سر هر روحانی بدون اینکه او را بشناسند و از موضع سیاسی او آگاه باشند بر می دارند.
ثالثاحتی اگر محاسباتشان درست باشد و از خشم دشمن در صورت پیروزی فرضی در امان باشند و چندروزی بیشتر در ظل حکومت کفار و ابالیس به زندگی ذلت بارشان ادامه دهند، دچار خسران عظیم دنیا و آخرت شده اند.
باید از ماجرای کربلا درس بگیریم. کم نبودند کسانی که دلهایشان با امام حسین (ع) و علیه یزید بود، اما از ترس از دست دادن دنیا کاری نکردند. برخی از آنها حتی پس از ماجرای کربلا برای امام گریستند و از بی تفاوتی و تماشاگری خود پشیمان شدند، اما میدانیم که آنها هلاکند و دچار خسران و لعنت ابدی.
بسیارند کسانی که در زیارت ها خطاب به آن حضرت و اصحابش می گویند: یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما. اما وقتی صحنه کربلا تکرار می شود به سوراخ های عافیت طلبی و مصلحت اندیشی پناه می برند. نعوذ بالله من شرور انفسنا.
http://eitaa.com/dreshkevari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرکت قطار از میان شالیزارهای ساحل سپیدرود
هر نوع کار علمی در هر شرایطی ارزش ندارد.
هر کار علمی باید پاسخ به نیازها و ضرورت ها باشد و اولویت در انتخاب موضوع کار علمی باید رعایت گردد. عالم باید بداند نیازها و مشکلات و چالشهای عینی و واقعی چیست تا کار علمی او در راه رفع آن نیازها و پاسخ آن پرسش ها باشد، نه بی ربط. هر کار علمی مانند طبابت است. طبیب عاقل و بصیر کسی است که در پی درمان بیماری های موجودی که مردم با آن درگیرند و از آن رنج می برند باشد، نه اینکه درباره بیماری هایی که وجود ندارند، چه در گذشته بوده و الان نباشند و چه صرفا فرضی است و هیچوقت مصداق ندارد یا اگر دارد بسیار نادر است، کار علمی کند. اگر طبیبی چنین کاری کند در حالیکه بیماران موجود به او نیازمندند ابله است. حتی بیماری های که الان وجود دارند از نظر اهمیت و ضرورت معالجه در یک ردیف نیستند. توجه به بیماری های خطرناک تر اولویت داد. اینها مسایل عقلایی است که هر عاقلی می فهمد. این سخن درباره هر علمی از جمله علوم دینی صادق است. عالم بصیر و عاقل کسی است که به اولویت ها و ضرورت ها توجه دارد. امروزه در کشور ما پس از قرن ها از ظهور اسلام حکومتی بنام اسلام روی کار آمده که با چالشهای نظری و عملی بسیاری مواجه است. این نظام علاه بر اینکه با مشکلاتی که ناشی از فقدان تجربه تاریخی در این زمینه است مواجه است، با دشمنی بی سابقه و گسترده ای از خارج و داخل درگیر است که تمام قوا و امکاناتش را برای شکست آن بکار می گیرد. دشمنان از همه امکانات سیاسی و اقتصادی و نظامی و رسانه ای خود در این نبرد بی امان و نابرابر استفاده می کنند و برای شکست نظام روزشماری می کنند. از این رو ما در وضعیت یک جنگ تمام عیار و تهاجم همه جانبه هستیم. شکی نیست که در چنین وضعیتی وظیفه همگان بویژه عالمان دین جهاد و دفاع در این جبهه است و پرداختن به هرکاری غیر از این در حکم فرار از میدان جهاد است.
اما متاسفانه بسیارند کسانی که به حساسیت خطیر این موقعیت توجهی ندارند و چنان عمل می کنند که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. درس و بحث هایشان همان مسایلی است که در عصر قاجار هم رایج بود. نه به مقتضیات زمان توجه دارند، نه به نیازهای امروز جامعه بشری، نه به ضرورت های نظام اسلامی، نه به تهاجم بی سابقه و همه جانبه دشمن و نه به شبهات و چالش هایی که امروزه اندیشه دینی با آن مواجه است. عمل به تکلیف پس از شناخت تکلیف است. بنابر این وظیفه نخست در هر عصر و زمانی شناخت تکلیف است و شناخت تکلیف آنجا که جنبه اجتماعی پیدا می کند تابع شناخت زمان است. این شناخت است که نوع تکلیف و نحوه انجام آن را تعیین می کند. زمانی که سالار شهیدان در کربلا در محاصره لشکر یزید بود و فریاد هل من ناصرش بلند بود کسانی در کوفه به درس نحو و تجوید و شریعت مشغول بودند. آنها شاید به خیال خام خود به کار مقدسی اشتغال داشتند، اما ماامروزه چه قضاوتی درباره آنها داریم؟ بنابر این در انتخاب رشته تحصیلی و موضوع تحقیق و تدریس و تبلیغ، توجه به نیازهای زمان و اولویت ها بسیار اهمیت دارد. متاسفانه موضوعات بسیاری از درسها، سخنرانی ها، کتابها، پایان نامه ها، و مقالات نشریات دینی ما تناسبی با نیازها و ضرورت های این زمان ندارد و نشانگر ضعف شدید زمان شناسی و عقب بودن از قافله پرسرعت و شتابان زمان است.
http://eitaa.com/dreshkevari
منظور از پشتیبانی حوزه از نظام چیست؟
حوزه علمیه باید حامی و پشتیبان نظام اسلامی باشد و از تمام ظرفیت هایش برای ایجاد دولت نیرومند و حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی بکار گیرد. برای اینکه منظور از این پشتیبانی روشن شود توجه به نکات زیر ضروری است.
اولا منظور از پشتیبانی، تنها اعلام حمایت ظاهری در مناسبت ها و حوادث و صدور اطلاعیه در تایید نظام و در محکومیت دشمنان نیست. این حداقل کاری است که از هر انسان مسئول و دلسوزی انتظار می رود و کاری از این آسان تر و بی زحمت تر نداریم، گرچه متاسفانه برخی حتی از این مقدار همراهی هم دریغ می کنند و حتی حاضر به پیشتیبانی بی ضرر و بی هزینه لفظی هم نیستند.
ثانیا منظور حمایت احساسی و هیجانی و شعاری سطحی نیست، چنانکه مواجهه جناحی و حزبی با دولت ها هم مراد نیست.
ثالثا منظور از پشتیبانی توجیه کارهای غلط، خطا ها، بی عدالتی ها و ناکارآمدی ها نیست. توجیه گری و ماله کشی خطاها بدترین عارضه ای است که ممکن است یک نهاد علمی دینی به آن مبتلا شود. بلکه بر عکس اولین و قوی ترین نقاد نظام باید حوزه علمیه باشد. کارگزاران حکومت باید بدانند که چشم بیدار و زبان گویا و منطق قدرتمندی هست که همه کارهایشان را زیر نظر دارد و باید مواظب باشند تا دست از پا خطا نکنند. حوزه در قبال نقض منافع ملی، حقوق ملت و اصول و ارزش های اسلامی و قانون اساسی کمترین تسامحی را نباید از خود نشان دهد. روحانیت باید پناهگاه و پیشتیبان و صدای رسای کسانی باشد که حقشان ممکن است در ادارات و
نهادها و سازمان های دولتی تضییع شود.
نه مخالفت، نه خنثی بودن، نه موافقت سطحی و توجیه گرانه هیچک در شأ ن حوزۀ علیمه نیست. روحانیت، وفادار به نظام و حامی و پشتیبان اصلی نظام است و نظام خط قرمز اوست و در عین حال نقاد و حسابرس و هشداردهنده و هدایتگر باید باشد. مرز حوزه دولتی و غیر دولتی اینجاست. حوزه دولتی حوزه ای است که بخاطر منافع صنفی و گاه فردی اش توجیه گر نظام حاکم باشد، اما حوزه مستقل و آزاد فرادولتی است، هم حامی است و هم منتقد. حمایتش هم بخاطر منافع شخصی و صنفی نیست، بلکه بخاطر این است که نظام را حق می داند و حمایت و دفاع از آن را حمایت و دفاع از حق می داند که فلسفۀ وجودی حوزه است.
نکته پایانی این است که چه حمایت و دفاع و چه نقد و اصلاح حاکمیت از سوی حوزه باید بر اساس شناخت عمیق و کارشناسانه و تحلیل علمی باشد، نه سطحی و عامیانه و این امر مستلزم آشنایی عمیق حوزویان با فرهنگ و دانش زمانه و آگاهی آنها از مقتضیات و نیازها و چالش های متحول زمان است.
http://eitaa.com/dreshkevari
ضرورت جهاد تبیین مستلزم تحول اساسی در نظام آموزشی حوزه علیمه است
فرضیه ای که در اینجا طرح می شود این است که بدون تحول اساسی در نظام آموزشی حوزه های علمیه جهاد تبیین آن گونه که شایسته است امکان تحقق ندارد.
چه کسی می تواند جهاد تبیین کند؟ کسی می تواند وارد میدان جهاد تبیین شود که با مباحث نیازمند به تبیین آشنا باشد. یعنی موضوعات، پرسش ها و چالش های رایج را بشناسد و توان پاسخگویی به آنها و روشنگری دربارۀ آنها را داشته باشد. از طرح ها، فتنه، و نقشه های دشمن آگاه باشد و راه مواجهه با آنها را بداند. جهاد تبیین واجب است، اما آیا همه ما آمادگی و توان انجام این تکلیف را داریم؟ گرچه گام های مثبتی در تحول حوزه برداشته شده است اما بی شک برنامه های سنتی و رایج حوزه ها برای رسیدن به چنین شناخت و توانی کافی نیست. جهاد تبیین امروز غیر از تبلیغ سنتی است و روش و محتوای آن بسیار متفاوت با گذشته است.
رسالت دین امر ثابتی است که عبارت است از هدایت انسان به سمت فلاح و سعادت و اصولی هم که به فلاح و سعادت منتهی می شود ثابت و ازلی است و تغییر پذیر نیست. اما شیوه تعلیم دین و مقابله با موانع از تحولات زمان اثر می پذیرد. پرسشها و انتظارات و بطور کلی ذهنیت انسان ها و فرهنگ جوامع در طی زمان دستخوش تغییر می شود و در نتیجه شیوه پاسخگویی نیز همواره باید متحول شود.
وقتی تکلیفی واجب شود تحصیل مقدماتش هم واجب می شود. لازمه این سخن ضرورت تحول اساسی در محتوا و روش آموزش و پژوهش و تبلیغ در حوزه های علمیه است. اگر تبیین واجب است، این تحول نیز واجب است و نمی توان آن را نادیده گرفت. و اگر این واجب فوری است وجوب ایجاد این تحول نیز فوری است. آیا مراکز حوزوی ما در این مسیر قرار دارند؟ آیا به این ضرورت و فوریت توجه هست؟ ما هنگامی می توانیم مدعی شویم که آمادگی برای جهاد تبیین داریم که به اندازه کافی عالمان دینی زبان دان و صاحب نظر در رشته های مختلف علوم گوناگون بویژه علوم انسانی داشته باشیم. هنگامی می توانیم مدعی شویم که می توانیم در جهاد تبیین شرکت کنیم که بتوانیم نیازهای معرفتی و فکری جامعۀ اسلامی را تأمین کنیم، از طراحی عقلانی و کارآمد اصل نظام تا کمک به حل معضلات فرهنگی، سیاسی، حقوقی، اخلاقی، تربیتی و غیره. بنا بر این جهاد تبیین را باید از خود حوزه شروع کرد.
جهاد تبیین کاری تخصصی است. هیچکس نمی تواند در همه زمینه ها وارد میدان جهاد تبیین شود و به همه پرسشها و شبهه ها پاسخ دهد، جز در حد شعار و خطابه بی اثر. مجاهد میدان تبیین باید متخصص و متمحض در یک رشته علمی خاص باشد. امروزه تعداد علوم و زیرشاخه های آنها بی شمار است. بسیاری از این علوم بویژه علوم انسانی که زیرشاخه های بسیار دارند با معارف دین و نظام اسلامی ارتباط دارند. حوزه های علمیه باید در رشته های گوناگون مورد نیاز، دانش آموخته و محقق و مبلغ داشته باشند تا بتوانند این نیاز را تأمین کنند. تحقق این امر نیازمند تحول اساسی در نظام آموزشی حوزه است. نظام آموزشی موجود بر اساس نیازهای و چالش های امروز تدوین نشده و پاسخگوی آن نیست.
نکته زیر به عنوان نقطۀ شروع این بحث در اینجا طرح می شود تا هرکس که به این باور رسیده و این ضرورت را احساس می کند بحث را دنبال کند.
هر دانش آموخته حوزه علمیه که بخواهد در جهاد تبیین موفق باشد باید مراحل زیر را طی کرده باشد:
آشنایی با کلیات علوم و معارف اسلامی،
آشنایی با ابزارها، مهارت ها و روش های تعلیم و تحقیق و تبلیغ مانند زبان، ادبیات و دانش رسانه،
تخصص در یکی از شاخه ها یا زیرشاخه های علوم اسلامی، مانند تعلیم و تربیت اسلامی
آشنایی با یکی از شاخه های علوم جدید بویژه علوم انسانی مرتبط با شاخه ای از علوم اسلامی که فرد در آن تخصص دارد، مانند دانش تعلیم و تربیت جدید،
و آشنایی با فلسفه مرتبط با آن شاخه علمی مورد نظر، مانند فلسفۀ تعلیم و تربیت.
این برنامه باید چنان طراحی شود که در زمان معقولی مثلا کمتر از ده سال از زمان ورود طلبه به حوزه به ثمر رسد.
برنامه آموزشی حوزه علمیه هنگامی موفق و پاسخگوی نیاز روز است که بتواند دستکم این انتظار را برآورد و هزاران نفر دانش آموخته ای که مدارج فوق را دررشته های مختلف طی کرده اند پرورش دهد.
#جهاد_تبیین
http://eitaa.com/dreshkevari
آیا ما در حال اجرای حکم جهاد تبیین هستیم؟
هنگامی که حکم جهاد نظامی صادر می شود چه انتظاری از مخاطبان این حکم (اعم از نیروهای جنگنده و پشتیبانی کننده) داریم؟ انتظار این است که کشور آرایش جنگی به خود بگیرد، نیروها با امکانات و تجهیزات مورد نیاز به مرزها اعزام شوند و ... و درنهایت فضا و حال و هوای کشور متفاوت با قبل شود.
آیا در مورد جهاد تبیین شاهد چنین ماجرایی هستیم؟ آیا برنامه ها و اقدامات ما با قبل از صدور حکم تفاوت اساسی پیدا کرده است؟
البته همیشه افرادی بوده و هستند که در میدان انجام تکلیف بطور خودجوش پیشگام هستند و تکلیفشان را به خوبی انجام می دهند و از ایثار و فداکاری های این افراد است که انقلاب توانسته تا به اینجا برسد.
اما سخن در عموم مخاطبین این حکم اعم از افراد و نهادها و سازمان ها است. آیا فضای جهاد تبیین در این عرصه مشهود است؟ آیا برنامه ها و اقدامات به گونه ای هست که با قبل از طرح جهاد تبیین تفاوتخ محسوس و چشمگیر دیده شود؟ چه پاسخ و توضیحی داریم؟
متاسفانه اینطور که به نظر می رسد این بیم هست که با مفهوم "جهاد تبیین" نیز معامله ای همچون معامله ای که با عناوینی که رهبر فرزانه انقلاب برای هر سال در آغاز سال نو اعلام می کنند صورت گیرد: برخورد تبلیغاتی و تشریفاتی پر طمطراق در ابتدا، سپس کمرنگ شدن تدریجی و در عمل اقدام درخوری نکردن و در نهایت به فراموشی سپردن، در حالیکه این عنوان ها و مفاهیم برای جهت دادن به مسیر حرکت کشور به سمت آن چیزی است که ناخدای بصیر کشتی انقلاب آن را ضروری می بیند. خدا کند که چنین نشود!
#جهاد_تبیین
http://eitaa.com/dreshkevari
درباره آموزش فلسفه و بدایه و نهایه
با سلام لطفا بفرمایید کتاب آموزش فلسفه آیت الله مصباح با بدایه و نهایه علامه طباطبایی چه تفاوتی دارند و برای یادگیری فلسفه از کدام باید شروع کرد؟
پاسخ
علیکم السلام و رحمة الله.
هر سه کتاب از جهات گوناگون ابتکاری و عمیق هستند و تنها کسی که عمیقا فیلسوف باشد می تواند چنین آثاری را تولید کند.
سبک نگارش، ساختار و شیوه چینش مباحث و همینطور تا حدی محتوا در کتاب آموزش فلسفه، جدید و با استفاده از تجربه معاصر در فلسفه نگاری است، اما بدایه و نهایه از این جهات سنتی هستند، گرچه در هر سه جهت یادشده ابتکاری هستند.
از نظر ترتیب آموزش به نظر می رسد بهتر است ابتدا بدایه، سپس آموزش فلسفه و بعد نهایه نزد استاد خوانده شود. آموزش فلسفه گرچه به زبان فارسی و قلم روان است، اما عمقی دارد که فلسفه آموز نمی تواند در اولین تجربه فلسفه آموزی خود به آن برسد.
باید افزود که این کتاب ها هرگز برای یکبار آموختن و سپس کنار نهادن نیست، بلکه فلسفه آموز و فلسفه پژوه نیازمند است با آنها ارتباط داشته باشد و هر از گاهی به آنها رجوع کند.
http://eitaa.com/dreshkevari
اصناف کتب و رسائل فلسفی
کتاب های ارزشمند و معتبر از حیث کارکرد و نحوه شایسته معامله و مواجهه با آنها چهار قسمند: کتاب های مرجع غیر درسی، کتاب های مرجع درسی، کتابهای درسی غیر مرجع، کتاب های غیر مرجع و غیر درسی.
قسم اول: کتاب های منبع و مرجع هستند. اینها آثاری هستند که فیلسوفان برای بیان آرائشان نوشته اند. اهالی فلسفه این کتاب ها را مطالعه می کنند و در تحقیقاتشان به عنوان مرجع به آنها رجوع می کنند. این گونه کتاب ها هرگز کهنه و منسوخ نمی شوند، مانند آثار افلاطون، ارسطو، ابن سینا، ملاصدرا، دکارت و کانت. هر کتاب مرجع و کلاسیک لزوما متن درسی مناسبی نیست، هرچند گذشتگان به علت اینکه متون دیگری برای تعلیم و تعلم در اختیار نداشتند از همین متون به عنوان متن درسی هم استفاده می کردند، اما امروزه با تدوین متون مناسب برای تدریس نیازی نیست از این متون به عنوان متن درسی و آموزشی استفاده کرد.
دائره المعارف ها و فرهنگ نامه های فلسفی، کتاب های تاریخ فلسفه، رساله ها، مقاله ها و پایان نامه ها اگر دارای نوآوری باشند ملحق به آثار مرجع هستند. برخی کتاب های تاریخ فلسفه ممکن است متن درسی برای درس تاریخ فلسفه باشند.
قسم دوم: کتاب هایی اند که هم مانند دسته اول مرجع هستند و هم به عنوان متن درسی مناسب هستند، مانند الاشارات و التنبیهات ابن سینا، شرح منظومه ملاهادی سبزواری و نهایۀ الحکمه علامه طباطبائی. درسی بودن این گونه آثار حکم ابدی آنها نیست؛ از آنها به عنوان متن درسی استفاده می شود تا قتی که متن درسی مناسب تری پدید نیامده است. مثلا شرح منظومه به مدت حدود صد سال متن درسی بوده است، اما با کتاب های بدایه و نهایه دوره تدریس این کتاب به سرآمده است، گرچه به عنوان یک متن مرجع ارزش و اعتبار آن برای همیشه محفوظ است.
درسی بودن یک کتاب تاحدی سلیقه ای و متغیر است. مفهوم کتاب درسی از گذشته تا به امروز دچار تحول شده است. در گذشته بسیاری از کتاب های مهم و کلاسیک درسی بودند، اما امروزه کتاب درسی معیارها و ضوابطی دارد که در گذشته چندان مطرح نبود. کتاب درسی باید نظام مند، جامع، روان و بدون اغلاق و روزآمد باشد تا خواننده بتواند در کمترین زمان بیشترین دستاورد را داشته باشد. لذا برای آموزش فلسفه ابن سینا یا کانت مثلا لازم نیست آثار خود آنها تدریس شود، بلکه از نویسنده ای معاصر خواسته می شود متنی درسی در این زمینه تهیه کند.
قسم سوم: کتابهایی اند که به عنوان متن درسی برای مقطع خاصی مانند دبیرستان و دانشگاه ها تهیه می شوند. این کتابها فقط به عنوان متون درسی در آن مقطع قابل استفاده هستند. این آثار ممکن است مکرر اصلاح و ویرایش شوند و سرانجام کنار نهاده شوند.
قسم چهارم: کتاب هایی است که نه مرجع هستند و نه متن درسی، اما برای یک بار مطالعه مناسب اند، مانند کتاب هایی که فلسفه را به زبان ساده برای مبتدیان بیان می کنند، همینطور بسیاری از شرح های توضیحی که برای برخی کتاب ها نوشته شده اند، و همچنین بسیاری از رمان های فلسفی. این گونه کتاب ها برای آشنایی با فلسفه و عرضه اندیشه های فیلسوفان نوشته می شوند و حاوی اندیشه های اصیلی از نویسنده نیستند. رساله ها، مقالات و پایان نامه های علمی که جنبه ترویجی و ایضاحی دارند در این دسته قرار می گیرند.
گرچه بحث ما درباره کتابهای فلسفی است، اما آنچه گفتیم اختصاص به فلسفه ندارد و در حوزه های دیگر به خصوص رشته هایی که به فلسفه نزدیک اند مانند عرفان، کلام و اصول فقه نیز جاری است.
نکته ای درباب ارجاع
هر نکته ای را که محقق در تحقیقش از منبعی استفاده می کند باید آن منبع را به صورت صریح و روشن ذکر کند، ولو روزنامه باشد و یا حتی اگر سخنی را شفاهی از کسی شنیده و در تحقیقش از آن استفاده کرده باشد. این مقتضای اخلاق است. اما برای تحقیق علمی قبل از هرچیزی باید به متون اصیل و آثار معتبر مرجع رجوع کرد، چنانکه عنوان مرجع نیز گویای همین نکته است. اگر صاحب نظری نظرش را در کتاب خودش بیان کرده است وظیفۀ علمی این است که به آن کتاب رجوع و به آن ارجاع داده شود، نه به اثر ثانوی دیگری که از آن مرجع استفاده کرده است. تا وقتی منبع اصلی موجود و قابل دستیابی است نباید به آثار ثانوی رجوع کرد و یا به آنها ارجاع داد، مگر اینکه اثر ثانوی امتیازی داشته باشد مانند وضوح بیان یا دقت بیشتر در بیان استدلال که پس از ارجاع به منبع اصلی می توان منبع ثانوی را نیز معرفی کرد.
http://eitaa.com/dreshkevari
تحلیل های فوتبالی آبکی
یکی از اصول تبیین علمی اصل سادگی است (simplicity). مادامی که با کمک اصول ساده تر و شناخته شده تر می توان پدیده ای را تحلیل کرد نیازی به دخالت دادن علل و عوامل عجیب و غریب نیست. (باید توجه داشت که لازمه این اصل سکولاریسم و ماتریالیسم نیست) مهمترین عامل تعیین کننده در پیروزی یک تیم در یک مسابقه ورزشی، ورزیدگی فنی، آمادگی جسمانی و مدیریت کارآمد است. اگر دو تیم از این جهات نابرابر باشند و یک تیم برتری چشمگیری داشته باشد طبیعی است که پیروزی از آن تیم برتر از جهات یاد شده است. کارشناس خبره می تواند با ضریب خطای قابل قبولی پیش بینی مقبولی داشته باشد. گرچه اتفاق یا شانس در شکست و پیروزی نقش دارد، اما اتفاق اتفاق است و همیشگی نیست و نمی تواند رده بندی جهانی تیم ها را تعیین کند.
اصول شما در تحلیل باید یکسان باشد گرچه شرایط خاص را هم باید در کنار آن توجه داشت. آیا اصولی را که در تحلیل برد آمریکا در برابر ایران ارائه می دهید همان اصول را در تحلیل برد عربستان دربرابر آرژانتین یا برد کشور الف در برابر ب هم ارائه می دهید؟ اگر اصول تحلیل شما فقط در مورد ایران و رقبایش کاربرد دارد و در موارد دیگر این اصول حاکم نیست، بدانید که تحلیل شما غیر علمی است.
تحلیلگر فنی کسی است که بین تحلیل او پیش از مسابقه و پس از مسابقه فاصله زمین تا آسمان نباشد و اصولش کاملا متفاوت نشوند، گرچه همیشه در اینگونه حوادث پیشبینی قطعی نمی توان کرد.
ما با سه تیم متفاوت مسابقه دادیم با سه نتیجه متفاوت. در رده بندی جهانی تیم های انگلیس و آمریکا بسیار برتر از ماهستند. نتایج هم دقیقا همین واقعیت را نشان داد. تیم ولز هم از جهت رده بندی برتر از ماست، لذا برد ما خلاف انتظار بود و مایه شگفتی شد و اتفاقات و رویدادهای خاص غیر قابل پیش بینی در این مورد اثر گذاشت.
واقعیت این است که ما تیم فوتبال قوی از جهت فنی و قدرت جسمانی و بالاتر از همه مدیریت نداریم لذا این نتایج دور از انتظار نبود.
تحلیل های غلط و آبکی در هر عرصه ای اعم از ورزشی و سیاسی و غیر آن بسیار زیابنار و خطرناک است و نمیگذارد ما از تجربه ها درس مناسب را بگیریم و قصورها و تقصیرها را جبران کنیم. تحلیل کارشناس روی تصمیم کارگذار اثر میگذارد. متاسفانه بسیاری از تحلیل های سیاسی هم با همین ذهنیت غیر منطقی و بی ضابطه صورت می گیرد که گاه منجر به موضع گیری ها و تصمیم گیرهای ویرانگر می شود.
#تحلیل_فوتبالی
http://eitaa.com/dreshkevari