eitaa logo
محمد فنایی اشکوری
1.8هزار دنبال‌کننده
345 عکس
252 ویدیو
101 فایل
به نام او سلام این فضا فرصتی است برای طرح مباحث و اندیشه های مبتلابه انسان معاصر در حوزه های فلسفه, عرفان, دین و مسایل اجتماعی با رویکرد عقلانی و معنوی. راه های ارتباط: @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Fanaei.ir@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از صفات جوانمردی و آزادگی کتمان سِرّ است، چنانکه غیبت و بدگویی کردن و افشای راز دیگران از مصادیق ناجوانمردی است و کسانی که به افشای اسرار مردم و غیبت و تهمت مبادرت می ورزند بی‌گمان ناجوانمردند. حضرت ثامن الحجج (ع) فرمود: «لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى تَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ: سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ ص وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمَانُ السِّرِّ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ (ص) فَمُدَارَاةُ النَّاسِ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ (ع)‌ فَالصَّبْرُ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ.» شخص مؤمن نمی‌شود مگر دارای سه خصلت باشد: سنت و خصلتی از پروردگارش، سنتی از پیامبرش و سنتی از ولیّش. اما از سنت پروردگارش رازداری و عیب پوشی است؛ از سنت پیامبرش مدارا با مردم است؛ و از سنت ولیّش صبر در رنج‌ها و سختی‌ها است. شیخ مصلح الدین سعدی در این باره حکایتی دارد که آموزنده است: «یکی بر سر راهی مست خفته بود و زمام اختیار از دست رفته. عابدی بر وی گذر کرد و در آن حالت مستقبح او نظر کرد. جوان از خواب مستی سر بر آورد و گفت: «اذا مَرّوا بِاللغو مَرّوا کراماً.» اذا رأیت اثیما کُن ساتِراً و حلیماً یا من تُقَبِّح امری لِمَ لا تَمُرّ کریما متاب، ای پارسا، روی از گنهکار به بخشایندگی در وی نظر کن اگر من ناجوانمردم به کردار تو بر من چون جوانمردان گذر کن» جوانمرد عیب پوش است، نه عیب جو. «آن یکی پرسید که امامی در نماز چشم به موضع سجده نمی دارد، به چپ و راست می نگرد، نماز او ناقص باشد؟ گفت: نماز هردو ناقص باشد. گفت من از نماز امام می پرسم؛ این هر دو یکی است؟ گفت: یکی امام است که پراکنده می¬نگرد و حضور را تشویش میدهد؛ و یکی آن مقتدی است که چشم امام را موکل شده است، و مراقبت میکند و پیشک خود نمی نگرد.» از عارفی پرسیدند جوانمرد کیست؟" گفت آنکس که نه در باطن وی دعوی باشد و نه در ظاهرش تصنّع و ریا، چنان که از آن سِرّ که بین او و خداوند هست سینۀ خودش آگاه نباشد تا چه رسد به اینکه خلق را بدان خبر دهد. «و از خصائص ایشان مبالغتست در حفظ اسرار و کتم آن از اغیار تا اگر یکی را به شمشیر تهدید کنند یا به آتش تعذیب نمایند، جز کتمان از او نیابند.» «افشاء الأسرار لیس من سنن الأحرار»؛ آزادگان هرگز راز کسی را فاش نمی‌کنند. «و حفظ الغیب نگاه دارند؛ یعنی در غیبت ایشان وفانما باشند که کمال صحبت و شرفِ دوستی آنست که در غیبت نگاه دارند... کسانی از محبت هوش دارند که حفظ الغیب یاران گوش دارند https://eitaa.com/dreshkevari
AUD-20220731-WA0037.
6.89M
عقل و احساس در مدرسه امام حسین ع فنایی اشکوری
1_1665926340.mp3
3.57M
بحثی در اعتبار زیارت عاشورا
برخی ویژگی های کتاب عرفان تطبیقی نویسنده مطالعه وآموزش این کتاب را برای آشنایی با عرفان تطبیقی به جهات زیر ضروری می بیند: 1. این کتاب از یک جامعیت نسبی برخوردار است و شامل مهمترین سنتهای عرفانی جهان است که بیشترین پیروان را دارند. در بسیاری از واحدهای درسی در عرفان تطبیقی معمولا به بیش از دو یا سه سنت پرداخته نمی شود و به همه سنت های عرفانی مهم توجه نمی شود. نویسنده خود شاهد بوده است که بسیاری از دانشجویان مقطع دکتری که در رشته عرفان تطبیقی مشغول نگارش پایان نامه بودند چیزی از عرفان اسلامی نمی دانستند. 2. جنبش های جدید عرفانی هم در آن به صورت اجمالی مطرح و بررسی شده است. 3. کوشش شده است قلم کتاب آسان و روان و بدور از اغلاق باشد و خواننده از مطالعه آن چار زحمت نشود. 4. متون و منابعی که در این درس استفاده می شود معمولا متون خارجی و یا ترجمه آن متون هستند چیزی که فهم آن را نامأنوس و دشوار می کند. تألیفی بودن این کتاب تاحد زیادی از این گونه مشکلات می کاهد. 5. کتاب فقط گزارش آراء و عقاید نیست، بلکه حاوی تحلیل و نقد و طرح پرسش برای تفکر هم هست. کتاب ضمن اینکه خواننده را با سنت های عرفانی آشنا می کند، به نقاط قابل تأمل در آن ها نیز توجه می دهد و زمینه را برای مواجهه عقلانی با سنت های عرفانی فراهم می سازد، چیزی که در بسیاری از آثار و کلاس های درس در این رشته دیده نمی شود. http://eitaa.com/dreshkevari
ماهیت آیین بودا یکی از پرسش هایی که دربارۀ مکتب بودا شایسته است طرح شود این پرسش است که آیا این مکتب دین است؟ عرفان است؟ فلسفه است؟ ترکیبی از همۀ اینها است؟ و یا هیچیک از اینها نیست؟ دین در ادیان ابراهیمی مجموعۀ تعالیمی است برای رستگاری ابدی انسان که در قالب کتاب آسمانی از سوی خدای متعال بر پیامبری نازل می شود تا به مردم ابلاغ گردد. به این معنا مکتب بودا دین نیست؛ نه خدا در آن مطرح است، نه پیامبر و نه کتاب آسمانی. اما از سوی دیگر مانند دین مجموعه ای از تعالیم است که نزد پیروانش قداست دارد، دارای مناسک، معبد، و روحانیت به شکل ویژۀ خودش است و حتی صورتی از نیایش و پرستش هم در آن مطرح است. این مکتب عرفان هم نیست، چون گوهر عرفان بندگی خدا و معرفت او و کوشش برای تقرب به اوست؛ اما در مکتب بودا این مفاهیم مطرح نیست. از سوی دیگر بی شباهت به عرفان نیست، چون مانند عرفان مشتمل بر نوعی سیروسلوک، مراقبه و درون نگری، اشراق و روشنایی و رهایی است. این مکتب فلسفه به معنای مأنوس و متعارف آن هم نیست، چراکه از پاسخ به پرسش های اساسی فلسفی طفره می رود و تفکر نظری دربارۀ مسایل بنیادی فلسفی را مزاحم و مخل در رسیدن به رهایی می داند. آنچه می توان دربارۀ این مکتب گفت این است که به جهاتی که اشاره شد آیینی است متمایز از دین، عرفان و فلسفه به معنای رایج و شناخته شده آنها و در عین حال عناصری از همۀ اینها را دارد. شاید بتوان گفت مکتب بودا نظامی اخلاقی است مبتنی بر تأملات فلسفی همراه با نوعی مراقبه و سلوک. برگرفته از کتاب عرفان تطبیقی (فصل دوم) اثر محمد فنائی اشکوری http://eitaa.com/dreshkevari
آیا دالای لاما یک رهبر معنوی است یا؟ یکی از مدعیان پیروی از مکتب بودا که خود را سخنگوی این آیین در دورۀ معاصر می داند آقای دالاي لاما رهبر بوداییان تبت است. وی می گوید: «امکان دارد کسي با پذيرش خدا آرامش يابد و ديگري با انکار خدا؛ هرکسي باید دنبال داروي مناسب خود باشد.» آری، یک افیونی و معتاد هم با استعمال مواد مخدر به آرامش و نشئگی می رسد! آیا چنین معنایی از آرامش همان رهایی و نجات و سعادت نهایی انسانی است؟ آن چه آرامشی است که هم از راه ایمان و بندگی خدا می توان به آن رسید و هم از راه کفر و انکار خدا؟ البته سخنان آقای تنزین گیاتسو چهاردهمین دالایی لاما را نباید خیلی جدی گرفت. او از راه مراقبه و سیر و سلوک به مقام دالای لامایی نرسیده است، بلکه بر اساس یک عقیدۀ خرافی که روح بودا در او حلول کرده، بدون هیچ زحمتی از کودکی به عنوان رهبر بوداییان تبت انتخاب شده و بر اریکه سلطنت تکیه زده است و از اشتهار به معنویت برای مقاصد دنیوی بهره می گیرد. رفاقت او با رؤسای جمهوری آمریکا و دوستی و نزدیکیش با رژیم غاصب صهیونیستی به اندازۀ کافی گویای معنویت و عرفان آقای دالای لاما هست! ایشان در پاییز 2007 از دست جرج دبلیو بوش، بالاترین نشان ایالات متحده را دریافت کرد و مورد ستایش وی قرار گرفت. از نظر بسیاری از بوداییان، دالای لاما عامل معنوی سازمان جاسوسی سیا در بعضی از انقلاب های مخملی است. یک بار از دالاي لاما پرسيدند بزرگترين آرزويت چيست؟ گفت: «خوراکي خوش و خوابي راحت.» به نظر نمی رسد، هیچ جانداری به کمتر از این راضی باشد. آیا این است رهاشدن از امیال و رسیدن به آن اوج معرفت و بصیرت و فضلیت و مقامی که یک بودایی پس از سال ها ریاضت و مراقبه و در نتیجه نیل به نیروانا به آن نایل می گردد؟ برخلاف شعار مشهور بوداییان دربارۀ طبیعت صلح آمیز و آرام و بدون خشونت این آیین، افراد و گروه هایی از مانک های بودایی تبت، در قتل عام مسلمانان میانمار و تجاوز به زنانشان و غارت اموالشان و ویران کردن مساجد و خانه هایشان و آواره کردن آنان، نشان دادند که در وحشی گری و درنده خویی چیزی کم ندارند و اگر آب پیدا کنند شناگران ماهری هستند. البته هیچگاه نباید جنایت گروهی از پیروان یک مکتب را به آن مکتب یا همۀ افراد آن مکتب نسبت داد و از این رو نباید همۀ بوداییان را در این جنایت ها شریک دانست و نمی دانیم، اما متأسفانه بسیاری از بودایی ها هم این جنایت ها را آنچنان که شایسته بود محکوم نکردند. از کتاب عرفان تطبیقی صفحه 78 http://eitaa.com/dreshkevari
تناسخ در آیین هندو و نقد اجمالی آن بر اساس تناسخ (reincarnation) رنج‌های ما در این حیات، محصول افکار و اعمال ما در حیات پیشین است. چنانکه قانون کرمه اقتضا دارد، عمل ما در هر دوره از حیات ما، وضعیت زندگی ما در دورۀ بعد را تعیین می کند. برحسب اعمال ما در زندگی، روح ممکن است پس از مرگ و جدایی از بدن، به بدن انسان یا حیوانی تعلق گیرد. نفس آدمی در چرخۀ مداوم تولدهای مکرر از بدنی به بدن دیگر منتقل خواهد شد تا زمانی که به نجات در برهمن دست یابد. این سیر و سرگردانی را سمساره گویند. این عقیده از آیین هندو به برخی مکتب ها و مذاهب دیگر راه یافته است. اخیرا برخی از فرقه های صوفی نمای خارج نشین نیز با ادعای مسلمانی از تناسخ سخن می گویند. این عقیده هیچ مبنای معقولی ندارد و معلوم نیست از کجا نشأت گرفته است. نه برهان عقلی برای آن هست، نه وحی معتبری آن را تأیید می کند و نه می توان گفت تجربۀ عرفانی اصیل و معتبری موافق آن است؛ بلکه وحی آسمانی چنین عقیده ای را مردود می‌شمارد. در وداها نیز اثری از مفهوم تناسخ نیست. افزون بر این، اعتقاد به تناسخ آثار منفی عملی هم دارد. زیرا اولاً چون شخصِ معتقد به این عقیده می‌پندارد که حتی اگر در تمام عمر به فکر اصلاح خود نباشد و عمرش را در ستمگری و فسق و فجور سپری کند، ضرر زیادی نکرده است و در دورۀ بعدی حیات می‌تواند جبران کند پس انگیزۀ نیرومندی برای توبه و اصلاح فوری ندارد. ثانیاً این باور آثار اجتماعی منفی نیز دارد؛ از جمله اینکه شخص در برابر تبعیض‌ها و نابرابری‌ها، سکوت پیشه می‌کند و فریادی بر نمی آورد؛ چرا که او مظلومان را مستحق عذاب‌هایی میداند که متحمل می شوند. این عقیده به سود ستمگران و جباران و به زیان ستمدیدگان و ضعیفان است. بی‌شک چنین نگاهی، خلاف فطرت و عقل و مصالح اجتماعی بشر است. از کتاب عرفان تطبیقی اثر محمد فنائی اشکوری ص 38. http://eitaa.com/dreshkevari
تناسخ در آیین بودا بودا گرچه کوشیده است در آیین هندو آسیب شناسی کند و از آن آسیب ها بگریزد، اما همچنان گرفتار برخی از آموزه های دفاع ناپذیر هندویی است. یک نمونۀ آشکار در این زمینه، مسئلۀ تناسخ است. با اینکه بودا به روح به عنوان یک جوهر پایدار قائل نیست، اما نتوانسته از عقیدۀ تناسخ رهایی یابد. اگر نفس آدمی جوهر مجردی نباشد، و صرفاً جویبار به هم پیوستۀ خاطرات باشد، آن گونه که بودا می گوید، چگونه می تواند پس از مرگ بدن باقی باشد و به بدن دیگر ملحق شود. اگر نفس جوهر نباشد عرض خواهد بود. موجودیت و قوام یک عرض به جوهری است که معروض آن است. انتقال یک عرض یا مجموعه ای از اعراض از یک جوهر به جوهر دیگر محال است. یکی از لوازم این انتقال این است که در فاصلۀ بین ترک جوهر قبلی و وصل به جوهر بعدی، آن عرض مستقل و قائم به ذات باشد؛ یعنی چیزی که عرض است عرض نباشد و جوهر باشد و این محال است، حتی اگر این انتقال در کوتاه ترین زمان ولو در یک آن واقع شود. چنانکه گفتیم باززائی مورد نظر بودا تناسخ در آیین هندو نیست، چون بودا به جوهر نفس اعتقاد ندارد. اما با این حال به پیوستگی و استمرار وجودی روان باور دارد، چیزی که تبیین و توجیه آن آسان نیست. برای توضیح این معنا گاهی از تمثیل روشن شدن شمع جدید با شمع قبلی استفاده میشود، اما با این گونه تمثیلها گرهی گشوده نمی شود. چون در این فرض حقیقت واحدی باقی نمی ماند. از برخی از بیانات چنین استفاده میشود که مراد این است که طبق قانون کرمه هر پدیده ای محصولی از روندهای پیشین خود است، و طبیعتا متأثر از عوامل دیگری هم هست که بر شکل گیری آن اثرگذار میگذارند، چنانکه درخت گردو محصول دانۀ گردو است و در آن به نحو بالقوه حضور دارد و آن دانۀ گردو محصول روندهای پیشین خود است. اما پرسش اینجاست که هویت و خودیت شخص چگونه باقی میماند. اگر هویت و خودیت باقی نماند چگونه میتوان از استمرار وجود شخص و باززائی سخن گفت. چنانکه دیدیم مفهوم تناسخ در آیین هندو هرچند تبیین عقلانی قابل قبولی ندارد، اما دستکم ابهام مفهومی این باززائی و رسیدن به نیروانه در مکتب بودا را هم ندارد. فنایی اشکوری، عرفان تطبیقی، ص 73 http://eitaa.com/dreshkevari