پرسش و پاسخ درباره لوازم مخترع دانستن دین
در باره بحثی که در نقد استاد ملکیان داشتید پرسشی برایم مطرح شد. ایشان گفتند که مخترع دانستن دین وهن دین نیست، همانطور که مخترع بودن زبان و خط وهن به آنها نیست. اگر واقعا وهن نباشد بیان ایشان چه اشکالی دارد؟
پاسخ
تلویحا بنده این مسئله را پاسخ دادم و البته نخواستم آن را باز کنم. عرض کردم قیاس دین به خط و زبان قیاس مع الفارق است. ادعای مخترع بودن دین هرگز مانند ادعای مخترع بودن زبان نیست که وهنی برای آن نباشد. چون دین مدعی بیان حقیقت است، برخلاف زبان و خط که چنین ادعایی در آنجا مطرح نیست. اگر بگوییم دین مخترع و مجعول است به این معنا است که دعاوی دین باطل و کذب محض است و یا صدق و کذبش معلوم نیست و صرفا بخاطر مصالحی آن دعاوی مطرح شده اند و بنیان گذار دین با علم به اینکه دعاویش باطل است یا دستکم با عدم اطمینان از صدق دعاویش آنها را مطرح کرده و مدعی حقانیت شده است، البته بنا به مصالحی از نظر خودش. این بالاترین وهن برای دین است. چه وهنی بالاتر از اینکه بگوییم مدعیات دین همه ساختگی و جعلی است و حظی از واقعیت ندارد یا اصلا صدق آنها برای بنیان گذار دین مطرح نبوده است. اگر مدعیات دین حقیقت و بیان واقع باشد، مجعول و مخترع نخواهد بود. به نظر می رسد این امر واضحی.
این سخن همان کسانی است که در زمان نزول قرآن می گفتند که قرآن از سنخ اساطیر الاولین/افسانه های کهن است. البته افسانه هم ممکن است فایده ای داشته باشد که دارد، اما آن فایده غیر از بیان حقیقت و کشف واقع است.
این دیدگاه شبیه نظریه ابزار انگاری در علم است که برای گزاره های علمی ارزش واقعنمایی قائل نیست و آنها را صرفا افسانه های مفید می داند.
درباره دین هم چنین نظریه ای مطرح است. طبق این دیدگاه دین مجموعه ای از داستان ها و احکام جعلی است برای تأمین پاره ای مصالح اجتماعی. مجعول و مخلوق بشر آن هم بشر دوران ماقبل علم است و طبیعتا با همه محدودیت ها و عقبماندگی که بشر آن زمان ها در علم و دانش داشته است. هر وقت هم که دین این کارکرد را از دست دهد خود به خود از بین می رود، چنانکه در بیاناتی که نقل شد مطرح شده است. می گویند چون دین موجود است پس معلوم می شود فعلا بشر به آن نیاز دارد و وقتی هم که نیاز نداشت کنار گذاشته می شود و در هر دو صورت درباره صدق دعاوی و گزاره های دینی نمی توان سخن گفت، چنانکه کسی نمی تواند مدعی صدق گزاره های کلیله و دمنه شود، با اینکه داستان های قشنگ و مفیدی است.
تلقی بنیانگذاران ادیان الهی و پیروان آنها و متون مقدس دینی بطور قطع خلاف این نظر است. مثلا قرآن کریم می گوید: ذالک الکتاب لاریب فیه. یا باطل در آن راه ندارد. لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ . از نظر این منتقدان خود این بیانات هم مصلحتی است! تفصیل بحث را باید در مباحث مربوط به ماهیت دین و زبان دین پی گرفت.
http://eitaa.com/dreshkevari
هدایت شده از محمد فنایی اشکوری
1_1629948293.docx
43.2K
آنچه همه باید بدانیم
خلاصه متن مکتوب
https://eitaa.com/dreshkevari
هدایت شده از محمد فنایی اشکوری
1_1631117026.docx
38.9K
آنچه همه باید بخوانیم
چه کتاب هایی را و چگونه بخوانیم؟
محمد فنایی اشکوری
https://eitaa.com/dreshkevari
1_1777955754.pdf
377.4K
نسبت عرفان با زیبایی و هنر
نقد سخنان آقای دکتر فیاض
متن مکتوب در روزنامه فرهیختگان
https://eitaa.com/dreshkevari
جوان جوانمرد
ابراهیم هادی در 1336 در تهران به دنیا آمد. رفتار و شخصیتش از نوجوانی با دیگران متفاوت بود. گویی ایمان و اخلاق و پاکی و فداکاری با وجودش سرشته شده بود. ابراهیم جوانی ورزشکار بود که در ورزشهای گوناگون به ویژه کشتی و والیبال استعدادی سرشار داشت و در زمانی کوتاه به عنوان پهلوان واقعی در میان ورزشکاران و ورزش دوستان شهرش شناخته شد. ورزش را از زورخانه های پهلوانی شروع کرد و همراه با رشد جسمی و حتی بیش از آن خصلت های جوانمردی و پهلوانی به سرعت در او رشد یافت. او بارها همچون پوریای ولی پا بر روی نفس گذاشت و برای موفقیت و پیروزی رقیب عامدانه تن به شکست داد.
دستگیری از نیازمندان، خدمت بی منت و پنهانی، هدایت و ارشاد جوانان، ایثار و مقدم داشتن دیگران بر خود در موقعیت های گوناگون، بی اعتنایی به شهرت و ثروت، اجتناب از معصیت و گناه، خوشروئی و مهربانی با همه، ایمان و عبادت و توکل و توسل برخی از فضایل و خصائل این جوان جوانمرد بود. حکایت های مبارزات او برای پیروزی انقلاب، نبردش با دشمنان حق پس از پیروزی انقلاب، حماسه آفرینی و خستگی ناپذیری او در میدانهای دفاع مقدس، شجاعت مثال زدنی و فداکاری های افسانه ای او برخی از خاطراتی است که از دوستان او در کتاب سلام بر ابراهیم نقل شده است. ایمان، اخلاق، معنویت، اخلاص، عبادت، ایثار، شجاعت همراه با بصیرت عمیق و همۀ آن چه را که مفهوم جوانمردی دلالت دارد در وجود این جوان جمع شده بود. او مجمع الفضایل بود. او آن قدر خوب بود که هرکسی با او آشنا می شد از دیدن فضایلش شگفت زده می شد. شگفت اینجا است که او این همه قله های کمال را در زمانی بسیار کوتاه در نوردید.
درباره هریک از این اوصاف و فضایل داستان های مستند فراوانی در دست است که بسیاری از آنها در کتاب سلام بر ابراهیم از سوی دوستان و آشنایان و همرزمان آن شهید نقل شده است، داستانهایی که نشان می دهد در عروج و صعود معنوی سن و زمان تعین کننده نیست. ای بسا مدعیانی که پس از عمری اشتغال به مفاهیم و مباحث اخلاقی و معنوی طرفی نبستند و نبستیم، در حالیکه جوانی کم سن و سال و بی ادعا و گمنام برق آسا این مراحل را طی کرد و به قله رسید.
معلوم می شود همانطور که در انواع علم و هنر افرادی از نبوغ برخوردارند، در عرصه معنویت و عرفان نیز کسانی هستند که دارای نبوغ و استعداد استثنایی و کم نظیر هستند. ابراهیم در ابعاد مختلف استعداد خارق العاده داشت و در هر عرصه ای وارد می شد خلاق و مبتکر بود، اما آنچه در او کم نظیر بود نبوغ معنوی او بود که در احوال، رفتار و گفتار جوانمردانه ای او مشهود بود.
او سر انجام همراه با بسیجیان گردان کمیل و حنظله در کانالهای فکه پس از فداکاری های افسانه ای و چندین روز تحمل جراحت و تشنگی و گرسنگی و خستگی طاقت فرسا و دیدن قطعه قطعه شدن همرزمانش و بازگرداندن چند تن از مجروهان به عقب جبهه و نجات آنها، خود یکه و تنها تا آخرین نفس جنگید و تسلیم نشد و در کنار اجساد غرقه به خون شهدا در 22 بهمن سال 1361 شمسی به فیض شهادت که آرزوی دیرین و رؤیای شیرینش بود نایل آمد و پیکر پاکش همانگونه که می خواست هرگز پیدا نشد. ابراهیم به هنگام شهادت تنها 25 سال داشت.
سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ. كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ. إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ. ﴿ الصافات 109-111﴾ درود بر ابراهيم. نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم. در حقيقت او از بندگان با ايمان ما بود.
(برای توجه به چرائی ذکر این آیات و تناسبش با حکایت ابراهیم ما به کتاب سلام بر ابراهیم مراجعه کنید آنجا که نویسنده از نحوه انتخاب عنوان کتاب سخن می گوید.)
http://eitaa.com/dreshkevari
این کاریکاتور چه عالی نمک به حروم بودن برخی سلبریتی ها رو به تصویر کشیده👌
کاری از آقای مازیار بیژنی
@Afsaran_ir
این کاریکاتور دقیقا برای فارغ التحصیلان دانشگاه های ایران که کشور را ترک می کنند و در خدمت دشمنان ایران مثل آمریکا و کانادا و همپیمانانشان درمی آیند نیز درست است. با پول و امکانات ملت ایران درس میخوانند اما حاصل و ثمره آن را ذلیلانه و با التماس به بیگانه پیشکش می کنند. ضمنا دانشگاه شریف در این ننگ مقام اول را دارد.
صاحبان سرمایه ای هم که سرمایه شان را از این مملکت بدست می آورند و سپس آن را در خارج سرمایه گذاری و هزینه می کنند و برای آنها اشتغال ایجاد می کنند و به اقتصادشان رونق می بخشند به شرح ایضا.
آن مدیران و صاحب منصبان بی کفایت یا خاینی که زمینه را برای این فرارها و سرقتها فراهم می کنند هم در این ایران ستیزی ها شریکند.
http://eitaa.com/dreshkevari
ملاک ارزیابی دعاوی عرفانی
آیا اگر کسی به عنوان اینکه عارف است ادعایی کند باید بدون ارزیابی ادعایش را پذیرفت؟ آیا معیار یا معیارهایی برای سنجش دعاوی عرفانی و تشخیص حق از باطل وجود دارد؟
برای ارزیابی دعاوی عرفانی و سنجش صحت و سقم آنها معیارهایی هست. یکی از معيارها هماهنگی با عقل است. عقل معیاری بنیادی در بررسی هر ادعائی است. اگر دعاوی مدعیان عرفان خلاف عقل و استدلال عقلی باشد باطل است. حجیت عقل مطلق است و هیچ حوزه¬ای حتی عرفان بیرون از داوری عقل نیست. البته تعالیمی در عرفان هست که ممکن است ما از راه استدلال عقلی نتوانیم آن را اثبات کنیم یا فقط با پای عقل نتوانیم به آن برسیم، ولی آن تعالیم نباید با هیچ یافت عقلانی ناسازگار باشند.
عقل در معنای عامش شامل تجربه، تحلیل تاریخی، روانشناختی و اجتماعی نیز میشود. مطالعه و تحلیل تاریخی این فرقهها و تأمل در شناخت حقیقت و ماهیت آنها می¬تواند در این زمینه به ما کمک کند.
معیار دیگر وحی است. هیچ ادعای عرفانی چه در بخش معرفت چه در بخش سلوک نباید با تعالیم معتبر وحیانی ناسازگار باشد. حکمت جامع یا حکمت کامل، حکمتی است که در آن عقل، شهود و وحی با هم هماهنگ باشند. برهان، قرآن و عرفان با هم سازگار هستند. اگر در یکی از اینها شاهد چیزی بودیم که در دیگری خلافش به چشم می¬خورد، این نشان از وجود خطائی است. در این جا یا فهم دینی ما دچار خطا است، یا اعتقاد فلسفی ما دچار اشتباه است، یا چیزی را که می¬پنداریم شهود عرفانی است غلط است. هماهنگی بین عقل و وحی و شهود عرفانی معیاری است که در تفکیک و تمییز عرفان صادق و کاذب و شناخت انحراف و خطا در اندیشه و سلوک عرفانی به ما کمک میکند.
باید توجه داشت که وقتي مي¬گوييم يک سنت يا نظام عرفاني اصيل است، هرگز معنايش این نیست که همۀ افراد در این سنت هر ادعایی بکنند آن ادعا مصون از خطا است چون عرفان آنان اصیل است و مثلاً معارفشان را از مکتب اهل البیت(ع) میگیرند؛ چنانکه در فقه، تفسیر، کلام و دیگر علوم اسلامی نیز چنین چیزی را نمیگوییم. خطای در فهم یا استناد به منبع غیر معتبر یا دخالت هوا و هوس در بشر عادی ممکن است. بنا بر اين عقل، تعاليم کتاب و سنت و شهودهای اصیل و معصوم میزانهايي هستند در شناخت خطا و صواب در عرفان.
برگرفته از کتاب عرفان تطبیقی
اثر فنائی اشکوری ص 249.
http://eitaa.com/dreshkevari
1_1837385656.mp3
18.49M
فنایی اشکوری
نسبت عرفان و اخلاق
پاسخ به تعارضات عرفان و اخلاق
و تبیین مبنای اخلاق عرفانی
مشهد مقدس27/7/1401
http://eitaa.com/dreshkevari
چه کسی ابله است؟
ابله کسی است که می خواهد از رسانه استبدادی ترین نظام سیاسی دنیا یعنی حکومت خانوادگی عصر عرب جاهلی عربستان، درس انقلاب و آزادی و دموکراسی بیاموزد و از تلویزیون ایران انترنشنال چنین حکومتی که بنیانگذار و حامی القاعده و داعش و جبهه النصره و بوکوحرام است درس حقوق بشر و حقوق زن بیاموزد!
واقعا این فریب خوردگان ناتوان ذهنی قابل ترحم هستند!
http://eitaa.com/dreshkevari