تسبیح۲ (کانال دکتر غفرانی)
👈کلیپ: #سکانسی_ماندگار_از_دلیران_تنگستان
👈زمان: ۱۹دقیقه
#قطرات_بارانی_۳
🌾با سلام و احترام به تمام أعضاء محترم گروه.
امیدوارم صبح امروز « سه شنبه » شما به خیر و خوبی باشد و « هفته وحدت » و « سالروز میلاد فرخنده و پُر برکت رسول أعظم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و میلاد نورانی و پُر از خیر امام جعفر صادق صلوات الله هم بر شما دوستداران أهل الله مبارک باشد إن شاء الله تعالی.
پرسشی که دو روز قبل مطرح شد این بود که:
🌷((( چگونه ممکن است انسان در تمام ابعاد زندگیش هرگز « شکست » نخورد؟ )))
پاسخهای بسیار خوبی را ارائه کردید که از تمامی آنها بهره بردیم و تشکر می کنم.
🌿و اما پاسخ من:
اگر انسان، « جان و مالش را به خالقش بفروشد » (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ ... )(توبه/111) و دیگر « چیزی از خود نداشته باشد » و « چیزی هم برای خود نخواهد » و در عرصه خانواده و جامعه هم دنبال « هیچ قدرت و ثروت و شهرت » و « هیچ سلطه ای » نباشد..
و بکوشد خودش را به « عضویتِ حزب الله » درآورد ...
و بخواهد فقط « حامی ارزشهای الهی و مجری اراده و تعالیم و امور مورد رضایت خداوند » باشد،...
آیا ممکن است خداوندی که « أمرش، تحقق قطعی دارد »: وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ (یوسف/21) و « حمایت از مؤمنین » را « تکلیف » خود میداند: وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنينَ (روم/47)، او را « تنها » گذارد و از او حمایت نکند؟ و او شکست بخورد؟
آیا ممکن است عضو « حزبی » که پیروزیش قطعی است: فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (مائده/56) شکست بخورد؟
آیا چنین « عزتمند مورد حمایتی » می تواند در اقداماتش « شکست » بخورد؟
قطعا نمی تواند شکست بخورد. زیرا: إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِـــبَ لَكُمْ ... (آل عمران/160) اگر (شما دین و شریعت الهی را صادقانه و مخلصانه حمایت کنید و) خداوند شما را حمایت کند پس هیچ عاملی بر شما غالب نمی شود (و شما مغلوب نمی شوید.)
البته چنین عزیزانی ممکن است در عاشوراء ظاهرا « مغلوب » بشوند اما اولا: « منفعل و مقهور » نمیشوند، ثانیا: به تمام مقصود و مأموریتشان قطعا میرسند و « بذرهایی » که می کارند قطعا بارور و « سبز » می شود.
طوبی لهم. اللهم ارزقنا.
👈لینک فیلم ((هدیه ای به نام #زن)) در سایت دکتر محمد جعفر غفرانی
http://mjghofrani.ir/fa/258/%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%B2%D9%86
کتاب ترم "آیات مرتبط با #زن" بر روی سایت قرار گرفت و امکان دانلود وجود دارد👇👇👇
http://mjghofrani.ir/fa/259/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%B1%D9%85 -%D8%A2%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D8%B7-%D8%A8%D8%A7-%D8%B2%D9%86
#قطرات_بارانی_۴
🌷 دختر خانمی مطلب زیر را نوشته اند:
برادرم ، تازه دانشجوی دانشگاهی شده که کار و خانه و مقداری حقوق او را تأمین می کند
در اردو راهیان نور توسط روحانی کاروان با دختر خانمی که یک سال و نیم از او بزرگتر است آشنا میشه و به پیشنهاد آن روحانی با هم به قصد ازدواج دوست میشوند
و الان به پدر مادرم فشار میاورد که برای خواستگاری اقدام کنند
خانواده دختر تقریبا مشکلی ندارن
ولی خانواده ما اصلا قبول نمیکنن
به چند دلیل:
اول سن کم برادرم
دوم دوستی که داشتن
سوم عدم امادگی او برای ازدواج
چهارم من که خواهر بزرگتر او هستم و ازدواج نکردم
برادرم نمیخاهد گناه کند به همین دلیل اصرار دارد ولی خانواده به شدت مخالفند و تنش های زیادی در خانه داریم . پیشنهاد شما برای این موقعیت چیست؟
🌿اولا: شما به عنوان « دختر خانواده » نباید در مدیریت خانواده و « ولایت پدر » کمترین دخالتی داشته باشید. این گروه یا هر مجموعه دیگری را به آنان معرفی کنید تا والدین محترمتان، خودشان مسئله را مطرح و پیگیری کنند.
ثانیا: به خاطر اینکه خداوند هر انسانی را « مختار » آفریده و سرنوشت او را به انتخاب خود او سپرده پس شما به عنوان « خواهر » مجاز نیستید در زندگی برادرتان « دخالت » کنید.
ثالثا: در شرائط عادی بهتر است « سن و مدرک و قد » پسر کمتر از « سن و مدرک و قد » دختر نباشد. اما حالا که انتخاب صورت گرفته و فاصله سنی آنها زیاد نیست (اگر مدرک تحصیلی دختر بیشتر نباشد)(که احتمالا نیست) این نکته نباید مانع تلقی شود.
رابعا: طبق فتوای غالب مراجع (تا آنجا که من دیده ام) صحبت دختر و پسر به قصد ازدواج محدودیت و ممنوعیت ندارد و خلاف شرع و حرام نیست. خصوصا که با وساطت و نظارت یک روحانی صورت گرفته.
خامسا: به نظر می رسد « آماده نبودن » ، یک « بهانه » است زیرا هیچ دانشگاهی کلاس آموزش ازدواج ندارد و تلاشی برای « آماده سازی جوانان برای ازدواج » نمی کنند پس با افزایش سن جوانان ، آمادگی آنها بیشتر نمی شود. (این از عجایب مجلس ماست که نمایندگانش با هر چهار سال نمایندگی، بر مدرکشان افزوده می شود!!!!)
سادسا: ازدواج از منظر قرآن، « واجب ترین تکلیف انسان » است و « انجام واجب » ربطی به رفتار دیگران ندارند (مثل نماز که موکول به نمازخواندن بزرگترها نیست) پس اینکه برادران و خواهران بزرگتر هنوز ازدواج نکرده اند (که به احتمال زیاد در انجام تکلیفشان قصور یا تقصیر دارند) هرگز مانع ازدواج کوچکترها نیست. (شاید بزرگترها هرگز نخواهند ازدواج کنند)
بنابراین اقدام و تقاضای برادرتان « خلاف عقل و شرع و قانون » نیست. و العاقبه للمتقین
#قطرات_بارانی_۵
🌾با سلام و احترام و صبح بخیر و تبریک این ایام فرخنده و نورانی به شما أعضاء محترم گروه؛
🌴امروز « چهار شنبه » است و باید با صد بار تکرار « یا حی یا قیوم » به خودمان یادآوری کنیم که « فقط » خداوند « زنده » است و انسان به اندازه « توجــــه » قلبیش به خدا از « نعمت یحیی و یُمیت الهی » می نوشد.
و طبق فرمایش نورانی مادر بزرگوارمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، امروز باید در محضر آن « حی قیوم » خودمان را به این موارد مهم محتاج ببینیم و بگوئیم:
اَللّهُمَّ « احْرُسْنا » بِعَیْنِکَ الّتی لاتَنامُ وَ رُکْنِکَ الَّذی لایُرامُ وَ بِاَسْمائِکَ الْعِظامِ
وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
وَ « احْفَظْ » عَلَیْنا ما لَوْ حَفِظَهُ غَیْرُکَ ضاعَ
وَ « اسْتُرْ » عَلَیْنا ما لَوْ سَتَرَهُ غَیْرُکَ شاعَ
وَ اجْعَلْ کُلَّ ذلِکَ لَنا مِطْواعاً
اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ قَریبٌ مُجیبٌ
خدایاإ با آن چشمی که نمی خوابد و آن نیرویی که مغلوب نمی شود و آن اسماء بزرگ خودت ما را در حراست خودت قرار بده
خدایا؛ تمام توجه خودت را برای محمّد و خاندانش قرار ده.
خدایا؛ برای ما حفظ کن آنچه را که اگر غیر تو بخواهد حفظش کند ضایع شود. و بپوشان بر ما آنچه را که اگر غیر تو بخواهد بپوشاند، آشکار شود.
خدایا؛ این « حفظ » و « ستر » خود را برای ما عاملِ اطاعت خودت قرار ده. زیرا تو هر تقاضایی را میشنوی و فقط تو به ما نزدیکی و إجابت کننده هستی.
صبحانه امروز « موکب اربعینی » ما این پرسش مهم است:
چه رابطه ای میان « تسلیم » و « مسلمانی » و « اسارت » است؟
لطفا بدون عجله، ابتدا کلمات « هم خانواده » آن را مورد توجه قرار دهید و بعد با حرفهای تر و تازه و خوشبو و کاربردی و مفید و غیر تکراری و « تولید داخلی » به این پرسش پاسخ دهید تا همگی از « مسلمان بودن » یا « دست برداریم » یا « غرق لذت شویم. »
حــــــی علی البیــــان.
#قطرات_بارانی_۶
🌷 سلام علیکم
استاد از پاسخ هاتون سپاسگزارم
اینکه فرمودید طلب علم واجب است پس هیچ زن و مردی نباید عمر خود را فدای کسب علم دیگری کند .....
رو میشه لطفا بیشتر باز کنین
تشکر از وقتی که میگذارین
🌿 با سلام
قبلا در پاسخ به یکی از عزیزان، عرض کردم که « طلب علم » برای هر انسانی واجب اما « کسب علم » ممنوع است. پرسیدند: چرا؟
زیرا در اولین لحظات بعثت آخرین پیامبر الهی در جبل النور که فقط « پنج آیه » نازل شد، خداوند فرمود: علّم الانسان ما لم یعلم. آنچه انسان نمی دانست را خداوند به او آموخت و بعدا با چند قسم، خداوند فرمود که: فجور و تقوا را هم به هر انسانی، الهام کردم و بعد فرمود: که « قرآن » و « قدرت بیان و تفهّم و تفهیم » را هم به « هر انسانی » تعلیم نمودم.
بنابراین بر خلاف إلقاء و اصرار غربزده ها، انسان هم مانند سایر مخلوقات، در آغاز تولد ، « لوح سفید » نیست. یعنی اینطور نیست که خداوند او را به صورت « ظرفی تهی » آفریده باشد و او محتاج این باشد که از افرادی مثل خودش « کسب علم » کند!!!
که اگر اینطور بود و انسان ظرفی تهی و محتاج کسب علم بود، افرادی مثل ابوعلی سینا و شهید شهریاری ها از اساتید خود پیش نمی افتادند و پایان نامه های دانشجویان، حاوی نکات جدید نبود و ابداعات و ابتکارات و اختراعات هر روز بیشتر نمی شد.
روانشناسان، یکی از جلوه های « اومانیسم » اند و نگاهشان « مادی » است و فقط « روان » را قبول دارند و آن را هم جلوة « ماده » می دانند و نمی توانند: عقل، اراده، روح، اختیار، غیب، وحی، آخرت و خدا را قبول کنند لذا « خالی الذهن » بودن انسان در آغاز تولد را « لوح سفید » پنداشته و « کسب علم » و « یادگیری » را در اکثر کشورها « اجباری » نموده اند. (که توهین به اختیار انسان است.)
در حالی که هر انسانی همه چیز را (حتی قرآن را) در همان آغاز تولد « بالقوه » و « فجور و تقوا » را « بالفعل » می داند پس فقط نیازمند « یادآوری » و « تذکر » است (نه یادگیری) و خداوند ، پیامبر أکرم صلی الله علیه و آله را « مذکّر » نامیده است و جالب اینکه قرآن به مردم می فرماید: « پرسشهایتان » را از « أهل الذکر » بپرسید (نه از « أهل علم »)
به عبارت دیگر انسان هم مثل هر دانه و گُل و گیاهی، باید در دنیا « علوم ذاتی و فطری » خودش را شکوفا کند.
و به عبارت دیگر « رشد » یعنی « افزایشِ ظرفیت، قابلیت و لیاقت خود » برای « تجلی علم، حکمت و ارادة الهی ».
البته انسان باید از « تجربیات » دیگران در هر زمینه برای « میان بُر زدن » و « صرفه جویی در زمان » استفاده کند.
پس اگر شخصی برای « طلب » و « به فعلیت درآوردن علم » به سمت چین حرکت کند و در بین راه بمیرد ، أجر شهید را دارد به خاطر ابراز « طالب و تشنه » بودن خود (نه به خاطر علمی که هنوز به آن نرسیده)
اکنون غالب دانش آموزان و دانشجویان، دنبال « کسب نمره و مدرک » هستند و دنبال « فهم و درک و کاربرد علوم » و « کشف ابتکار و اختراع و ابداع » نیستند. لذا از تعطیلی و از حذف بخشی از کتابها و جزوه های درسی، لذت می برند و لذا اولا : حاضر نیستند جمعه به مکتب بروند، و ثانیا: غالب آنها، « پرسش » ندارند. (اما به همه چیز اعتراض دارند)، ثالثا: اکثرا مشتاق « مطالعه » هم نیستند. (با دیدن و خواندن هر چیزی ، « طلوع » نمی کنند.)
خلاصه اینکه با تحریف غافلانه و یا موذیانة « طلب » به « کسب » ، فساد تمام خشکی و دریا را فرا گرفته است: ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس ....
#قطرات_بارانی_۷
🌾با سلام و احترام به شما أعضاء محترم گروه جوانان مهدوی و والدین امانتدار.
صبحتان بخیر و این ایام فرخنده و نورانی بر شما مبارک باشد.
🌷پرسش دیروز این بود که: چه رابطه ای میان « اسلام و تسلیم » و « اسارت » است؟
اکثر گروه، کما فی السابق، تماشاچی بودند اما تعدادی از أعضاء لطف کردند و پاسخهایی خوبی را (با مراجعه اندک به قرآن و ادعیه) ارائه کردند که از همه آنها تشکر می کنم.
🌿و اما پاسخ پیشنهادی:
أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرموده اند: الإسلام هو التسلیم. یعنی: « مسلمان واقعی » فردی است که به « حکم عقلش »، به « تمام تعالیم الهی و احکام شرعی »،« تسلیم » باشد.
اما چون انسان، « دو من » یا « دو خود » دارد، پس « تسلیم » هم به دو گونه است: 1ـ تسلیم عاقلانه و عالمانه و انسانی، 2ـ تسلیم جاهلانه و نفسانی و حیوانی.
در تسلیم عاقلانه، انسان، « سالم » و « بینا و شنوا » می شود و « عاقل و مختار » می ماند،
اما در تسلیم جاهلانه، انسان « بیمار » و « اسیر » و « گرفتار » و « کور و کر » می شود.
در تسلیم عاقلانه، انسانِ عاشق مسافر کوی محبوب، خود را به « بلد راه » و به « علم راهنما و مهارت مرشد و تجربه رهبر » می سپارد و از « تمام أمر و نهی آنان، مؤمنانه إطاعت می کند » تا « از ظلمات و پرتگاهها برهد » و « از خودش حفاظت کند » و با شور و نشاط و رضایت و امید به « مقصدش برسد. »
اما در تسلیم جاهلانه، انسان از خودبیگانه و متحیّر و بی مقصود و بی مقصد، با « خودخواهی و ظاهربینی و سطحی نگری »، خود را به « صاحبان ثروت و قدرت و تزویر » می سپارد و « بردگی » آنها را می پذیرد و « عقل و قلب و فطرتش را اجاره می دهد » و از هر کار بی منطقی، کورکورانه « تقلید » می کند و دائما گرفتار حسادت، رقابت، حسرت و افسردگی و غم و غصه است.
تسلیم عاقلانه، انسان « در حال مُردگی » را « زنده » می کند: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ ... (تسلیم خالق و سفیر او شوید تا زندگی پیدا کنید.)
لذا تمام أنبیاء و أولیاء الهی صلوات الله علیهم، چون عاقلانه و « بی چون و چرا »،« تسلیم حق » بودند، « انسان کامل و خلیل و کلیم » شدند: وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمينَ (زمر/12) لا شَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمينَ (أنعام/163) وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ.
وقتی انسان عاقل، « تسلیم پزشک حکیم و ماهر » می شود، یا وقتی دانش آموز و دانشجو و طلبه ی عاقلی، خود را « تسلیم استاد مطمئن » می کند، دیگر « خودخواهی » و « نظر خود » را کنار می گذارد و « نحوة دارو و درمان » و « نحوه و محتوای تدریس » را گزینش نمی کند: (وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ)، حتی به دستور استاد سبزه قبا، نباید بی اجازه و بی موقع « سئوال » بپرسد: قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَني فَلا تَسْئَلْني عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً (کهف/70) (مسافر عاقلی که تسلیم راننده اتوبوس و خلبان قطار و هواپیمای مطمئن و سفینه نوح شده است، به حکم عقلش آنها را سئوال پیچ نمی کند.) تا هر لحظه زندگی برایش « روشن تر، جذاب تر، شیرین تر » شود و به « رشد معنوی و فضائل اخلاقی و کرامت انسانی و زندگی متعالی و تقرب به بارگاه الهی » برسد.
البته تمام مستکبرین و طواغیت کوچک و بزرگ هم، از « رعیت و نوکران و بردگان و مزدوران خود » چنین « تسلیم محضی » را توقع دارند اما « إطاعت از آنها »، افراد را به « اسارت » در می آورد و به انواع « ظلم، تجاوز، دروغ، خیانت، رذالت، زشتی، شرارت، خباثت، دنائت و خوی حیوانی » می کشاند.
در تسلیم عقلانی کامل، انسان از « منیت » خود رها و به « آزادگی » می رسد، اما در تسلیم ناقص و نفسانی، انسان به « اسارت منیت شیاطین » در می آید و در « بردگی » می پوسد و هر قدر هم تیزهوش و پر استعداد باشد باز « راه به جایی » نمی برد و خیلی زود به « پوچی » می رسد و از زندگی، خسته و حیران و منزجر و متنفر می شود.
پدرمان حضرت ابراهیم صلوات الله علیه فرمودند: نمیرید مگر اینکه « مسلمان » و « تسلیم عقل و وحی » بمیرید (تا به نهایت عزت و سعادت و کمال برسید): وَ وَصَّى بِها إِبْراهيمُ بَنيهِ وَ يَعْقُوبُ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (بقره/132)