eitaa logo
محمد رضا
139 دنبال‌کننده
26هزار عکس
18.4هزار ویدیو
524 فایل
ذوالفقار فدائیان آقا سید علی خامنه ایی حفظه الله در صورت نیاز به ارتباط با مدیر کانال به اکانت محمد رضا پیام ارسال بفرمائید
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 💚seyyed naser habibi💚
هدایت شده از 💚seyyed naser habibi💚
هدایت شده از مسلم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروفسور جنیفر استاد ریاضیات دانشگاه کانزاس آمریکا چطوری مسلمان شدم
هدایت شده از ذبیح اله ملکی
2_144188856422693649.mp3
5.92M
حوادث فلسطین، برای کسانی که احوالات آخرالزمان را می‌شناسند؛ یک بشارت است! ▪️ رهبرمعظم انقلاب؛ هیچ کس نمی‌تواند بگوید؛ ظهور نزدیک نیست! @hezboollah110
هدایت شده از .
💠 حوضی از کاهگل 🔴 در ابتدای حمله بعث عراق به ایران، تصور بر این بود که هواپیماهای مهاجم عراقی در اثر مشاهده کوچکترین منبع نوری، آن محل را بمباران می کنند!!! همینکه غروب فرا می‌رسید مغازه‌ها و محل‌هایی که جهت ارایه خدمات خود به روشنایی نیاز داشتند مجبور به تعطیلی محل کسب خود بودند و یا پنجره‌ها و هر روزنه‌ای که ممکن بود نور از آن به بیرون درز کند را با پرده‌های سیاه یا تیره و ضخیم می پوشاندند، اگر خودرو یا ماشینی قصد حرکت در شب را داشت میبایست حتما خاموشی را رعایت میکرد و احتمال گل‌مال شدن شیشه‌ها و لامپ‌هایش توسط بسیجیان خودجوش ابتدای جنگ بود، در شب اگر فردی در فضای باز سیگاری روشن میکرد با فریادهای اعتراض و هشدار از دور و نزدیک مواجه می شد،،،، شب‌ها تاربکی همه جا را فرا میگرفت، بخصوص شب‌های آخر و اول ماه‌های قمری که ماه در آسمان نبود و تاریکی مطلق و ظلمت همه جا را فرا میگرفت، آدم خود بخود دچار ترس می شد. 🔸غروب یکی از روزهای آغازین جنگ، به احتمال زیاد غروب روز پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۵۹ ( ۲۹ ذی‌القعده ۱۴۰۰ ) به منزل خواهرم در نزدیکی مسجد محمدی در کوچه شهید مهشاد رفته بودم،، بعداز ساعتی جهت برگشت به منزل خودمان در نزدیکی بلوار شهدای شهرداری اندیمشک از منزل خارج شدم. 🔻 هنگامی که داخل کوچه شدم از ظلمت و تاریکی کوچه وحشت کردم، فرمان دوچرخه را گرفتم و پیاده، آهسته و با احتیاط به ابتدای خیابان شهید میرزایی رسیدم با اطمینان از اینکه مانعی در سر راهم نیست و اگر هم باشد متوجه خواهم شد، سوار دوچرخه شدم و رکاب زنان به مسیر ادامه دادم که پس از طی مسافتی با شوک و تکانی ناگهانی دوچرخه از حرکت ایستاد بدون آنکه تعادل خود را از دست بدهم (مانند اینکه نیرویی قوی از پشت سر به دوچرخه چنگ زده باشد و آن را مهار کرده باشد). 🔷 وحشت عجیبی بر من مستولی شده بود و مدتی را در شوک بودم تا اینکه متوجه شدم در حوضی از کاهگل که در خیابان بود برخورد کرده و تا وسط آن پیش رفته‌ام، از دوچرخه پیاده شدم و تلاش نمودم تا با تکان تکان دوچرخه را از میان کاهگل خارج نمایم، کاهگلی که به بدنه و چرخها چسبیده بود وزن دوچرخه را سنگین کرده بود، بعداز خارج کردن دوچرخه تازه متوجه شدم که خودم هم وسط کاهگل هستم، با زحمت یک پای خود را بیرون کشیدم تا از حوض کاهگل خارج شوم که کفشم از پایم درآمد و در کاهگل جا ماند، مجبور شدم برای خارج کردن کفش‌هایم، دستم را تا شانه در کاهگل فرو برم.... 😂 ساعتی بعد، سر تا پا گل‌اندود، کفش‌های پر از گل و دوچرخه بر دوش.... با پای پیاده و برهنه راهی خانه شدم. ✍علی محمد صباغ @BadeSabba
سایت رهبری از قدیم یک بخش داشته به اسم کمک به جبهه مقاومت فرض کنید فقط یک میلیون نفر از ما، نفری ۱۰۰هزار تومان واریز کنیم، میشه ۱۰۰ میلیارد تومان! فارغ از کمک، ما هم در تمام پیروزی‌های مقاومت شریک می‌شویم و در هر یه تیر به قلب صهیونیست، ما هم سهم داریم. https://www.leader.ir/fa/monies توی عنوان کمک ها رو انتخاب کنید و زیر عنوان کمک به جبهه مقاومت رو انتخاب کنید
هدایت شده از روشنا
🔰 کاریکاتور "میبینی؟!" 🔹️کاریکاتوریست: محمد جواد طاهری 🔸️تهیه شده در مرکز آفرینش های هنری معاونت فرهنگی بسیج استان قم eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•