eitaa logo
Dr.Mutter
33.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
731 ویدیو
2 فایل
مادر. دندانپزشک. ساکن آلمان. از واقعیات مینویسم... نشر مطالب فقط با ذکر منبع. راه ارتباطی: @dr_mutter ادمین به قدر امکان پاسخگو هست تبلیغات: https://eitaa.com/dr_mutter_werbung
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از پرتکرارترین سوالهای شما تو پی وی در مورد وضعیت سوخته! اینکه ایا واقعا اینجا مردم برای گرم کردن خونه ها از هیزم استفاده میکنن؟؟؟ استفاده از هیزم برای گرم کردن خونه ها در آلمان، اتفاق جدیدی نیست فقط هم به دلیل بحران فعلی سوخت و در نتیجه جنگ اکراین به وجود نیومده. قبل از جنگ هم مردم زیادی از شومینه های چوبی به خاطر قیمت مناسب ترش استفاده میکردن اما خب بعد جنگ و افزایش قیمت ها مسلما تمایل به استفاده از هیزم بیشتر شده. در حالت نرمال خونه ها مثل ایران شوفاژ دارن که اون هم یا با گاز یا با روغن کار میکنه. در مورد اینکه مشکل گاز چقدر جدی هست، ازلاع دقیقی ندارم که بخوام بگم فقط میدونم خیلی گرون شده. برای ساختمون ما قیمت گاز ۴ برار شده!!! ادارات دولتی هم دماشون رو ۱۹ درجه تنظیم شده برای صرفه جویی!! کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
اندر احوالات سخت روزمرگی های یک مادر مسلمان در بلاد کفر... امروز کارم رو زودتر تموم کردم تا بتونم پسرم رو زودتر از مهد بردارم، شب قبل یکمی مریض احوال بود. وارد مهد که شدم، یه خانومی که تاحالا ندیده بودمش ( احتمال میدم کمک کار باشه تو مهد برای زمان غذا خوردن بچه ها) اومد پیشم و پرسید پسر شما اجازه داره سس مایونز و کچاپ بخوره؟؟ تعجب کردم اما گفتم اگر توش الکل نداره، بله میتونه بخوره. حالت سوالی من رو که دید خودش ادامه داد اخه ما امروز نهار ماهی داشتیم با نون و سس و فلفل دلمه. ماهی رو که اجازه نداشته بخوره، فلفل دلمه هم نخواسته، سس رو هم ما نمیدونستیم که اجازه داره یا نه، دیگه نهار فقط نون خورده!!! و مهد همچنان هر دفعه در برابر خواهش من برای اینکه خودم نهار بگذارم برای بچه ها مقاومت میکنه. ماهی نزدیک دو میلیون تومن برای هر کدومشون پول غذا میدیم برای یک وعده در مهد، اونم این شکلی میشه. حتی وقتی میگم من هزینه غذا رو همچنان میپردازم، مشکلی نیست ولی کنارش یه ساندویچ هم برای بچه ها بگذارم برای نهار میگن، نه!!!! کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه شهدا رو یاد کنیم حتی با یک صلوات، باشد که نزد اربابشون اباعبدلله ما رو یاد کنند.... کلیپ رو حتما ببینید، بسیار زیباست کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
امروز قرار بود ماجرای کار پیدا کردنم رو در آلمان در طی روز کم کم بگذارم اما فشار کاریمون اینقدر زیاد بود که تمام اعضای تیم اورتو و بخش اداری مربوطه یکی یه دور از شدت استرس و فشار زیاد کار گریه کردن البته جز من و نیکو!!! اخر شب وقتی بیمارها تموم شدن و یه جلسه کوچک داشتیم دور هم در مورد امروز، وقتی یکی یکی شروع کردن به اعتراض گفتم شما ها الان تک به تکتون میرید خونه و راحت استراحت میکنید، بین شما تنها کسی که باید بره الان دوتا بچه کوچک رو از پیش پرستار برداره و تو خونه بهشون رسیدگی کنه منم!!!!! ( همسرم کشیک هستن امشب). کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
این وسط گریه میشا خیلی برام سنگین و عجیب بود... میشا یکی از مدیر داخلی های اصلی مطبه. ( مطبی که من کار میکنم ۴یا ۵ تا فقط مدیر داخلی طور داره) میشا مسئول بخش اورتو هم هست یعنی همین بخشی که من کار میکنم. امروز فهمیدم ۶۲ سالشه، کاش میشد ازش عکس و فیلم بگذارم حین کار کردن!!! کفش ورزشی می پوشه سر کار و خیلی وقت ها تو سالن یا بین طبقات در حال دوییدنه تا به کارها برسه، این وسط روماتیسم شدید هم داره و انگشت های دستش تماما کجه!! حین راه رفتن از کمر یه جورایی می لنگه ، شما دیگه تصور کنید با اون حال چجوری میدوه!!! از سال جدید میلادی ناچارا تغییراتی ایجاد میشه در بخش اورتو که خب کار رو خیلی سخت تر و استرسی تر میکنه!!! همه نگرانن و منتظر که ببینن چی پیش میاد . استرس اصلی به من وارد میشه و البته شفین( رئیس مطب). این وسط میشا امروز باید یه آمار کلی از تمام بیماران اورتو جمع آوری میکرد برای شفین و این یعنی پرونده بیش از ۲۰۰ مریض رو باید ظرف دو سه ساعت بررسی میکرد و به کمک من و نیکو احتیاج داشت... همه در حال کار با هم بودیم که یه دفعه نیکو گفت مریض بعدی اومده و من باید برم... میشا رو میگی چنان برآشفته شد و گفت باید بری؟؟؟ نه من کلی برنامه ریختم که الان این کار ها رو باهم انجام بدیم، بدون تو نمیشه و من دیگه نمیتونم واقعا اینجوری ادامه بدم و از دفتر رفت بیرون و بعد صدای گریش از تو راهرو می یومد!!! ما رو میگی،هاج و واج هم رو نگاه میکردیم🙄🙁🙁 کار رو گذاشتیم کنار و با نیکو رفتیم طبقه پایین تو دفتر میشا... دیدم به پهنای صورت اشک میریزه و میگه دیگه واقعا نمیکشم، خیلی فشار کاری زیاده، بیشتر از این نمی تونم. از سال جدید فلانی( اشاره به من) میخواد چیکار کنه! چجوری میخواد این همه مشکل رو حل کنه؟؟ من دیگه کم آوردم!! میشا رو هر طوری بود آروم کردیم . نیکو همه بیمارها رو به عهده گرفت و من ۳ ساعت تمام نشستم کنار دستش و تک به تک پرونده ها رو باهاش بررسی کردم. بهش پلنی که برای سال جدید باید داشته باشیم رو توضیح دادم و ... اخرش میگه حالا یکم آروم شدم تو استرسم رو کم کردی!!! درسته میشا رو آروم کردم ولی بین خودمون بمونه حالا خودم دارم منفجر میشم از استرس سال جدید و مشکلاتش... برام دعا کنید کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
اولین برف زمستونی امسال در آلمان کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
این داستان: چوب خدا صدا نداره... یه ماجرای جدید تو مطب پیش اومده و میخوام براتون تعریف کنم، اما برای اینکه بهتر درکش کنید باید اول یه سری اتفاقات و جریانات قدیمتر رو براتون بگم. این جریانات رو چند وقت پیش ها تو اینستاگرام نوشته بودم، همون عکس نوشته ها رو براتون کم کم میگذارم تا برسیم به این اتفاق جدید... در مورد اینکه چجوری تو آلمان کار پیدا کردم... برخورد افراد با من به خاطر حجابم چی بود... سر کار با حجابم مشکل داشتن یا بهم احترام گذاشتن و ... خلاصه که با من یکی دو روزی همراه باشین. این مدت سرم خیلی شلوغه اما سعی میکنم از جمعه صبح تند تند عکس نوشته ها رو بگذارم... دوستانتون رو به کانال دکتر موتا دعوت کنید🌺 کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
چند سالی بود که زندگیمون رو برده بودیم شرق آلمان... دکتر ارنست اونجا موقعیت های کاری و تحصیلی فوق العاده ای داشتن و منم تو خونه با بچه ها مشغول بودم. زندگی با سختی هاش و خوبی هاش جریان داشت تا من تصمیم گرفتم برگردم به کار... همیشه حرفش بود اما نمیشد یا شاید نمیخواستم اما این مرتبه تصمیمم جدی بود. کلی بهش فکر کرده بودم و مرحله به مرحله اش رو با جزئیات برای خودم مشخص کرده بودم. میتونید حدس بزنید قدم اول چی بود؟؟ کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
قدم اول که توکل بر خداست ولی بعد از اون اول از همه باید اسباب کشی میکردیم😮😮😮 میدونستم شرق آلمان برای من به عنوان یه خانوم محجبه امکان کار کردن خیلی کمه، به عنوان پزشک که اصلا ممکن نیست... این فقط فکر خودم نبود، با دوتا دندانپزشک آلمانی تو همون شرق مشورت کرده بودم، با مسئول اداره کار و ... همه و همه نظرشون همین بود این که من تازه کار بودم و مجوز کارم موقت بود هم مزید بر علت میشد رفتم سراغ شخص مورد نظر، دکتر ارنست!!! باید مسئله رو بهشون می گفتم. صادقانه بگم کم استرس ترین بخش پروسه کار پیدا کردنم همین قسمت بود... میدونستم همیشه حمایتم میکنن مخصوصا وقتی مسئله حجابم در میون باشه صحبت کردیم و قرار شد اول از همه ایشون تو غرب دنبال اشتله جدید بگردن. هر پوزیشن کاری رو به آلمانی میگن اشتله. با اینکه ایشون تمام مدارکشون تو آلمان تایید شده، تخصصشون رو اینجا خوندن، رزومه شون فوق العاده است، تجربه بالایی دارن، اما تصمیم به تغییر اشتله تو آلمان اونم تو سطح ایشون و بد تر از همه تو ایام کرونا تصمیم آسونی نبود... کار رو خدا پیدا کرد و اسباب کشی کردیم.( همین جابه جایی خودش یه دنیا ماجرابود که من تو یه خط نوشتم) بعد از اینکه مستقر شدیم حالا نوبت من بود که بگردم دنبال اشتله خالی... کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
قرار بود عکس نوشته هایی که قبلا تو اینستا نوشته بودم رو اینجا بگذارم اما دیدم مناسب ایتا نیست و باید از اول مجدد داستان رو بنویسم برای همین یه چند روزی این داستان طول میکشه... با کانال در ایتا همراه باشید و دوستانتون رو دعوت کنید https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
گاهی رشد در این هست که حتی وقتی حالمون خوب نیست وظائفی که به عهدمونه رو انجام بدیم... سعی میکنم امشب دو قسمت دیگه از ماجرای پیدا کردن کار در آلمان رو بنویسم و بگذارم. کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
بی اغراق از بهترین نمازهایی که تو عمرم خوندم همین نمازهای حمومی مطب هستن. تو استرس و مشکلات انگار بیشتر میشه مزه شیرین توکل و ارتباط با خدا رو فهمید. وقتی بین کلی استرس و مشکلات کاری و شخصی ده دقیقه زمان میگیری که بری بدو بدو نمازت رو بخونی.... انگار از دنیا واقعا جدا میشی و یادت میاد تقدیر تو در نهایت در دست خداست نه بنده هاش. متاسفانه من این حس رو خیلی قبلا ترها تجربه نکرده بودم. پینوشت: تو مطب تنها جایی که میتونم نماز بخونم تو حمامه!! کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
ممنوع الخروج داریم، ممنوع الورود اما نه!!!!ا ایرانی خارج نشین عزیز، پناهنده هم که باشی بازم ورودت به ایران ممنوع نیست، حتی پاسپورت هم لازم نداری!! تویی که استوری میگذاری من اگر ایران بودم الان کف خیابون وسط اعتراضات بودم خب بفرما!!! همونطور که از مردم انتظار داری، خودت کارت رو تعطیل کن برو ایران کف خیابون مشغول اغتشاش بشو. چرا از دور میگی لنگش کن؟؟ نکنه میترسی؟؟ یا میگی بعد از کجا بیارم بخورم؟؟ شاید هم با عرض معذرت به مفت خوری عادت داری؟؟؟ جوون های مردم کشته بشن، شهید راه آزادی هستن ولی تو نباید یه خال برداری؟؟! بفرستین برای هرکسی که مردم رو دعوت به اغتشاش میکنه کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
شروع کردم به گشتن... کجا؟؟ تو سایت هایی که اشتله های خالی دندانپزشکی رو توش آگهی میکنن و سایت های مطب های اطراف نتیجه اما فاجعه بود!!! تا شعاع ۵۰ کیلومتری ما هیچ اشتله خالی دندانپزشکی نبود کلافه و ناامید بشم؟؟ راستش اره خیلی ناراحت شدم. پس چرا ما این همه اسباب کشی کرده بودیم!!!🤦🏻‍♀️ نمیشد قبلش چک کنم؟؟ چرا تا حدی که میشد انجام داده بودم و اینجا بین گزینه های ممکن و موجود بهترین شرایط و بیشترین شانس رو داشت چاره ای نبود باید از نزدیک ترین مطب ها به محل سکونتم شروع میکردم و مدارکم رو میفرستادم بدون اینکه آگهی داده باشن. دیگه تیری بود در تاریکی... همزمان با دنبال اشتله گشتن مدارکم رو هم آماده میکردم که خودش یه قصه مفصله... کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
تصمیم گرفتم از توضیح پروسه چگونه نوشتن درخواست و رزومه کاری بگذرم چون دیگه خیلی طولانی میشه. فقط همینقدر بگم که دنیا دنیا کلاس و دوره هست که به شما جزئیات لازم رو آموزش میده. حتی نوع فونت، سایزش و ترتیب نوشتنش قاعده و قانون های مخصوص خودش رو داره... دوره های تحصیلیتون از راهنمایی و دبیرستان گرفته تا مدرسه ای که رفتین ، نمرات و معدل و .... همه باید دقیق نوشته بشه چه زمانی دیپلم گرفتین کی وارد دانشگاه شدین؟؟ اگر بینش چند ماه فاصله است اون زمان رو چکار کردین؟ کی دانشگاه تموم شده؟ ک وارد کار شدین؟؟ کی بچه دار شدین و رفتین مرخصی بچه؟ چه دوره های جانبی حین تحصیل یا بعدش شرکت کردین؟ چه زبان هایی بلدین؟ گواهینامه دارین یا نه ! و ..... خلاصه که در یک رزومه خوب و دقیق هیچ گپ زمانی نباید باشه من دوبار تو این دوره ها شرکت کردم .... اونجا حتی به شما میگن که برای مصاحبه کاری چطوری باید لباس بپوشین، چه جملاتی رو نگین یا بگین، چه سوالاتی ازتون پرسیده میشه و... یه جزوه بهتون میدن که جواب های خوب و مناسب به سوالات رایجه و شما میتونید حفظ کنید بدیش اینه که بعضی از این قوانین مثل همون فونت و سایز نوشته ها و ... ثابت نیستن و تغییر میکنن و شما باید مدارکتون رو به روز کنید یکی از نکته های مهم یک درخواست کار عکس تقریبا پرسنلی طور مناسبه. باز اونم قواعد خودش رو داره. چه ژست هایی قابل قبوله، لبخند چطور باید باشه، میزان آرایش تا چه حد مجازه و ... البته اینا همه قواعد عرفی هستن نه قانونی. من اما یه مشکل مهم داشتم در آماده کردن این مدارک... کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
مشکل من گذاشتن عکسم بود.... به تجربه دیده بودم که کارفرما ها با دیدن عکس یک دندانپزشک محجبه گارد میگیرن بدون اینکه بهش فرصت بدن بیاد برای مصاحبه تا بتونن از نزدیک سطح زبان و توانمندی هاش رو ارزیابی کنن. پس تصمیم گرفتم مدارکم رو بدون عکس برای مطب های مورد نظرم ارسال کنم. اینجا باید راجع به یه موضوع مهم صحبت کنیم که من اسمش رو گذاشتم آلمانیزه شدن... کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
یکم در مورد آلمانیزه شدن صحبت کنیم آلمان کشور پر قانونیه، یه جمله معروف خودشون دارن که میگن ما برای هر چیزی یا قانون داریم یا یه قانون میسازیم😮 دیگه تصور کنید تو همچین کشوری، کنار تمام قانون ها حتما کلی قواعد و آداب عرفی هم وجود داره که رعایت کردنشون مهمه، خیلی هم مهمه گاهی که خوب بهش فکر میکنم میبینم اینجا حتی برای راه رفتن آدم ها تو خیابون هم قواعدی وجود داره، قواعد نانوشته!!!! یادمه اوایل که اومده بودم آلمان، تو خیابون یا پیاده رو یا مرکز خرید و یا هرجای دیگه وقتی کسی میخواست از کنارم رد بشه مثلا میگفت ببخشید، یا میگفت میتونم رد بشم؟! منم میرفتم کمی کنار و جا باز میکردم اما هر دفعه همسرم میگفتن نه اینطوری نه، کامل برو کنار!!! قیافه من اون موقع ها🙄🙄 چقدر به نظرم عجیب بود چند سالی گذشت و یه بار وقتی از ایران مهمون داشتم دقیقا همین اتفاق افتاد و مهمونم کمی رفت کنار و راه رو باز کرد و من اونجا بهش گفتم نه کامل برو کنار تو آن انگار برق گرفتم، تمام خاطرات سالهای اول به آنی از جلوی چشمم گذشت من کی اینقدر به آداب اینجا عادت کروم و شبیه شدم🤷🏻‍♀️🤷🏻‍♀️ اینجا صبح به خیر گفتن، خرید کردن، زندگی کردن آداب خودش رو داره، بلدی میخواد... حالا اگر بلد نباشی و رعایت نکنی، چی میشه؟؟ هیچی نمیشه ولی نگاه جامعه بهت خیلی ناجوره. شما رو از نظر سطح اجتماعی خیلی پایین و عقب مونده میبینه بسته به نوع رفتار و سطح زبان و ... ممکنه بگین مگه نگاه و نظر جامعه مهمه؟؟ شما اگر در سطح پایینی از یک جامعه باشین هیچ وقت این فرصت رو ندارین که اشتله خوبی (موقعیت شغلی خوب) بگیرید، حتی تاحدی محل سکونت و خیلی دیگه از جوانب زندگیتون تحت تاثیر قرار میگیره. میشد خیلی واضح تر مثال بزنم تا بهتر منظورم رو برسونم اما ممکن بود به قشر یا گروه خاصی ناخواسته بر بخوره🌺 کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
فعلا این یادداشت رو در مورد آلمانیزه شدن در نظر داشته باشین تا جلوتر تو داستان بازم براتون تعریف کنم...
ششم مدارک رو به نوبت برای چند مطب ارسال کردم . و از بعضی هاشون بهم زنگ زدن و قرار مصاحبه گذاشتیم... فرقی نمیکنه شما برای چه شغل و اشتله ای درخواست دادین رئیس بخش یه بیمارستان میخواین بشین یا آشپز یه رستوران، یا فروشنده یه مغازه یا .... برای همش روال همینه مدارکتون رو با همه اون جزئیات باید آماده کنید طبعا هر چه شغل مهمتری دارید جزئیاتش هم مهمتره، درخواست رو با ایمیل یا پست میفرستید و اگر به نظر کارفرما شرایطتون خوب بود دعوت میشید برای مصاحبه که بهش میگن بوربونگز گشپرش🤣🤣 قبلا گفتم برای این جلسه فوق مهم و پر استرس هم دنیا دنیا دوره و کلاس آموزشی و فیلم تو یوتیوب و غیره هست برای هر شغل حتی جدا... اگر شما از نظر سطح کاری و تحصیلات و تجربه در سطح بالایی باشین این جلسه میشه یه گفتگوی دوطرفه بین شما و کارفرما تا هردو بتونین تصمیم بگیرین که میخواین با هم کار کنید یا نه. اما اگر تازه کار باشین در واقع یه جلسه ای هست که کارفرما سوالاتش رو از شما میپرسه و شما رو ارزیابی میکنه و من دعوت شدم برای گشپرش!!! کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
خب روز مصاحبه با شفین مطبی که توش کار میکنم رسید.. کلا دفعه دومی بود که من میرفتم مصاحبه کاری. از قبل تمام سوالاتی که احتمال داشت پرسیده بشه رو جمع کرده بودم جوابهاش رو روی چند برگه آچهار نوشته بودم و همه رو حفظ کرده بودم!!! چند صفحه ای هم اندر معرفی خودم، دوره تحصیلم سوابق کاریم و ... نوشته و حفظ کرده بودم یکی از سختی هاش اینه که ممکنه از رزومه تون و سوابقتون با سال و ماهش سوال بپرسن تو ذهن من تاریخ سال و ماه به شمسی هست اما به میلادی نه. پس رسما نشستم رزومه ام رو شما بخونید زندگی نامه ام رو به میلادی حفظ کردم😅 چه سالی رفتم دانشگاه، کی فارغ التحصیل شدم، چه زمانی ازدواج کردم و بچه دار شدم کی فلان دوده رو شرکت کردم و ... یه کار مهم دیگه که باید قبل مصاحبه انجام بدین اینه که سایت محل کارتون رو خورده باشین. افراد مهم رو بشناسید و بتونید روز مصاحبه چهره شون رو با عکس سایت تطبیق بدین و اسم و سمتشون رو بلد باشین نقاط قوت محل کارتون رو بدونید و تو جلسه روشون تاکید کنید روحیات کارفرماتون رو تا حدودی بدونید و ... من همه جوره آماده بودم، حتی تو لباس پوشیدنم تیپ و شخصیت شفین( رئیس مطب) رو هم لحاظ کرده بودم . از شفین بگم براتون یه خانوم حدودا ۵۵ ساله که از چهره اش فقط جبروت میباره!!! یک مطب دو طبقه بزرگ با بیش از ۵۰ نفر پرسنل داره تصور کنید مطب ما سالن و امکانات کامل برای درمان های تحت بیهوشی داره، سالن اجتماعات داره و .... لابراتوار کامل از کدکم گرفته الی اخر... بخش رادیولوژی مجزا و .... خلاصه که من کم تجربه برای یک مصاحبه، سخت پر استرس حسابی خودم رو آماده کرده بودم تا همه جوره خودم رو خوب و مشتاق نشون بدم اما خدا قربونش برم طبق معمول برنامه دیگه ای برام چیده بود... کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef